- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های ورزشی
- زندگی نامه گارینشا
زندگی نامه گارینشا
به مناسبت 20 ژانویه سالروز درگذشت گارینشا / آسمونی" href="https://asemooni.com/">اختصاصی آسمونی – مهدی زارعی
پرنده کوچکی که ملتی را شاد می کرد
به گزارش آسمونی ، تکنیکش فوق العاده بود. توپ را با پای است خود حمل می کرد و با همان پا بازیکن حریف را جا گذاشته و دوباره با پای راست کار را ادامه می داد. در این میان پای چپش گهگاه حکم تکیه گاهی را برای نگه داشتن توپ ایفا می کرد و ان گاه حرکتش ادامه می یافت.
گاهی اوقات که بازیکن حریف را کاملا مترمرکز روی حرکات خود می دید، توپ را رها کرده و چنان بدون توپ به جلو حرکت می کرد که بازیکن نیز فریب خورده و به دنبال او می آمد در حالی که توپ سر جای قبلی خود بود. بارها و بارها مدافع مستقیم خود را دریبل می کرد و دوباره صبر می کرد تا او به جای خود برگردد. آن گاه باز هم با تکنیک والای خود او را تحقیر می کرد. در اردوی تیم ملی هم دیرجوش بود و همین مساله سبب می شد که در ابتدا کمتر به وی توجه شود. اما سرانجام در مرحله گروهی جام جهانی 1958 خود را تثبیت کرد.
یک گل حیرت انگیز
گوش راست 169 سانتی متری تیم ملی برزیل اولین بار در سال 1955 به تیم ملی دعوت شد و دو بازی در کوپا آمه ریکا برای این تیم انجام داد. به گزارش آسمونی ، دو سال بعد او یک بار دیگر در کوپا آمه ریکا حضور یافت و این بار در 4 بازی به میدان رفت. اما طعم قهرمانی را نچشید و در هر دو جام، سلسائو نایب قهرمان شد.یک ماه قبل از جام جهانی 1958 در دیداری دوستانه مقابل فیورنتینای ایتالیا یکی از مشهورترین گل های خود را به ثمر رساند و 4 مدافع و دروازه بان حریف را دریبل کرد تا در برابر دروازه خالی قرار گیرد اما صبر کرد تا یکی از مدافعان مجددا در برابر او قرار گیرد. ان گاه مجددا او را دریبل کرد و گلزنی کرد. با این حال در دو بازی اول برزیل در جام جهانی بازی به او نرسید و تنها از بازی سوم بود که او و پله به ترکیب اصلی رسیدند.
یک قهرمان مردمی؛ برخلاف پله!
اندرو داونی، روزنامه نگار می گوید: «آیا می توانید تصور کنید که دیوید بکهام بعد از هر مسابقه به شهر و محل خود باز گردد و با دوستان و خانواده اش چای بنوشد و یا با اهالی محل نیز فوتبال بازی کند؟ گارینشا چنین آدمی بود. همه به تماشای بازی او می رفتند، زیرا می دانستند که به بهترین شکل آنها را سرگرم خواهد کرد.» با این حال و با وجود تمام مشکلات و ایراد هایی که گفتیم، گارینشا همیشه «قهرمان مردم» باقی خواهد ماند. داونی می افزاید: «او هیچ گاه فراموش نکرد که از کجا برخاسته است. مردم به پله احترام می گذارند اما او را از خود نمی دانند، در حالی که گارینشا یکی از خود آنها بود.»
«مالوی نیا» دوست قدیمی گارینشا که در منطقه پائو گرانده زندگی می کند، نیز معتقد است: «مردم دائماً راجع به سلطان پله حرف می زنند، حال آنکه سلطان حقیقی گارینشا بود. گارینشا برای عشق و شادی به فوتبال می پرداخت.به گزارش آسمونی ، او زندگی ساده ای داشت اما وقتی قدم به استادیوم می گذاشت و مسابقه شروع می شد بی مهار بود. هیچ کس باور نمی کرد که او پس از اتمام مسابقه چقدر ساده و بی پیرایش بر محیط معمولی زندگی اش باز می گشت» زازا یک نجار محلی نیز می گوید: «گارینشا آدم ساده ای بود و بداندیش نبود. گارینشای دیگری تا به امروز متولد نشده است.»
یک کودک معلول
گارینشا با نام کامل مانوئل فرانچسکو دوس سانتوس در 28 اکتبر سال 1933 در پائو گرانده یک شهر سرشار از کارخانه ها و محصور بین کوه های زیبا و سبز در ایالت ریو به دنیا آمد. از همان بدو تولد دارای مشکلات جسمی متعدد بود. ستون فقرات او شکل گیری مناسبی نداشت، به علاوه پاهایش نیز میلنگید. پای چپ او 6 سانتیمتر کوتاهتر از پای راستش بود. بعدها که شرایطش اندکی بهبود یافت، نام کوچک او را مانه انتخاب کردند. مانه شکل کوتاه شده مانوئل بود اما در برزیل به کسانی که کمی عقبماندگی ذهنی دارند هم گفته میشود. برخی راه رفتنش را با چارلی چاپلین مقایسه کرده و به او لقب چاپلین فوتبال می دادند و هواداران فوتبال نیز به حق عنوان Alegria do Povo ( شادی مردم) را به وی داده بودند. گارینشا نیز نام یک پرنده جنگلی برزیلی بود که روی او باقی ماند و از ان به بعد در دنیای فوتبال همه اذین ستاره را با نام مانه گارینشا شناختند.
دریبل های منحصر به فرد
اندام کوچک او باعث شده بود تا چرخشها و حرکات سریعی داشته باشد. وی از این تواناییها به شکل بینقصی برای دریبلهای سریع در جناح راست استفاده میکرد و اغلب از آنجا با باز کردن راه، برای ارسال توپ به همتیمیای که موقعیت بهتری داشت استفاده میکرد. او فقط یک فوتبالیست با استعداد نبود، بلکه خود شگردهایی را در بازی فوتبال ابداع میکرد که به نام خودش خوانده میشدند. تماشاگران از آغاز این مرد پا پرانتزی را دوست داشتند زیرا با دریبل های ریز و زیبایش در سمت راست از هر خط دفاعی ای عبور می کرد.
قرارداد سفید با بوتافوگو
گارینشا ابتدا در همان تیم های کارگری به بازی پرداخت تا این که بوتافوگو خواهان به خدمت گرفتن وی شد. وی از فرط عشق و علاقه به فوتبال همسر و خانواده اش را جا گذاشت و به ریودوژانیرو رفت و پای یک قرارداد سفید را با بوتافوگو امضا کرد.
شاهکار در جام جهانی 58
به گزارش آسمونی ،در جام 1958 و در مرحله گروهی برزیل یک بازی به یادماندنی را مقابل اتحاد شوروی عرضه کرد که آن را از زیباترین بازی های تهاجمی آن سال های جهان توصیف کرده اند. در این بازی بود که سرانجام گارینشا به ترکیب اصلی آمد و حرکات شگفت انگیز خود را آغاز کرد. یک بار حریف مستقیم خود را از پیش روی برداشت و با ضربه ای محکم لو یاشین دروازه بان بزرگ شوروری را مغلوب کرد اما تیر دروازه مانع از گلزنی او شد. با این وجود آن قدر درخشید و پاس گل داد که در پایان تورنمنت بهترین گوش راست جام شد و در تیم منتخب جام جای گرفت. از جمله مهم ترین پاس او می توان به بازی فینال اشاره کرد. در شرایطی که برزیل با یک گل عقب افتاده بود، دو حرکت مشابه از مانه، در همان نیمه اول برزیل را(2-1) پیش انداخت.
لشکری یک نفره به نام گارینشا
جام جهانی 1966 را باید به نام گارینشا نوشت زیرا پله در بازی دوم مصدوم شد و ادامه جام را از دست داد. اما در اوج بود و با دو گلی که در یک چهارم نهایی به انگلستان و در نیمه نهایی به شیلی میزبان زد، یکی از آقای گل های 4 گلیه این جام لقب گرفت و بهترین بازیکن تورنمنت شد. بزرگ ترین شانس برزیل در پایان دیدار نیمه نهایی رقم خورد. جایی که گارینشا با اخراج در آن، فینال را از دست داده بود اما اعتراض برزیل مورد قبول واقع شد و پرنده کوچک اجازه بازی در فینال را به دست آورد. برزیل(3-1) چکسلواکی را شکست داد و قهرمان جهان شد. گارینشا در سال 1966 آخرین بازی ملی خود را انجام داد. آمارش حیرت انگیز بود و در 50 بازی ملی وی، برزیل 49 تای اول را نباخت که این امر در بسیاری از بازی ها مدیون گارینشا بود.
مرد پرحاشیه
اما جنجال هرگز از زندگی گارینشا دوری نجست و در بازگشت از جام جهانی 1962 او، همسر و فرزندانش را در پائوگرانده رها کرد و خود در ریودوژانیرو و زرق و برق آن به زندگی پرداخت. با وجود محبوبیت وی در داخل میدان، خیلی ها حرکات ضد خانوادگی او را محکوم کردند. در تمام این سالها مشکلاتش بیشتر و بیشتر می شد. باشگاه بوتافوگو به استفاده از این بازیکن مصدوم همچنان ادامه داد و در همان حال اعتیاد او به الکل شدت یافت. مشکلات زندگی خصوصی اش هم دوباره بر سر زبان ها افتاد. او این بار با زن دیگری به نام الزا سوارز آشنا شده بود، وقتی با او به پائو گرانده رفت، شهر به هم ریخت و مردم هجوم شدیدی به سمت آنها بردند.گارینشا هم از خیر ادامه زندگی در ریودوژانیرو گذشت و به رم پناه برد.
شکست خورده در زندگی
عمل های جراحی که پس از مصدومیت های پرشمار روی پای وی انجام شد، نتوانست شرایطش را به حالت عادی بازگزداند اما به مرور نبوغ او را سلب کرد. در همان حال به تعداد فرزندانش افزوده می شد و متعاقب آن بر فقر وی. هر چند تا سال 1972 به بازی ادامه داد، اما دیگر کاملا مقابل الکل مغلوب شده بود. از دولت برزیل ماهیانه مبلغی به عنوان حقوق بازنشستگی دریافت میکرد، اما این مبلغ تمام هزینههای زندگی او را پوشش نمیداد.به گزارش آسمونی ، در سال 1980 یک آموزشگاه در مانگوئریای ریو خواستار شرکت گارینشا در کارناوال سالانه برزیل شد. اما گارینشا در طول مراسم مانند مجسمه ای بود که هیچ احساسی ندارد و زندگی از وجودش رخت بربسته است. او مادرزن خود را سهوا در تصادف رانندگی کشته بود و در سال 1983 هم سرانجام مقابل الکل کاملا بازی را باخت و جان خود را از دست داد.
یک سنگ قبر ساده
در پائوگرانده روی یک قبر بسیار معمولی و پیش پا افتاده و رنگ و رورفته که در میان قبور پاک و شیک تر قرار گرفته، نوشته شده است: «اینجا کسی آرمیده است که مایه شادمانی مردم بود؛ مانه گارینشا.» این یک آرامگاه محقر برای یکی از بهترین و فنی ترین فوتبالیست های تاریخ است. همچنین در بریتانیا نیز یک کتاب درباره گارینشا به قلم «رای کاسترو» چاپ شده است که نام آن را «پیروزی و تراژدی ستاره فراموش شده فوتبال» گذاشته اند. یک مجسمه از او در میدان مرکزی شهر نصب شده است و استادیوم شهر به نام او نام گذاری شده است و عکس های او بر در و دیوار بسیاری از نقاط شهر دیده می شود. گارینشا می رود که بعد از مرگ، پله را در محبوبیت پشت سر بگذارد.