- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد فیلم ایکوالایزر
نقد فیلم ایکوالایزر
ایکوالایزر یا متعادل کننده یک فیلم اکشن مهیج آمریکایی محصول سال 2014، به کارگردانی آنتونی فوکوآ و نویسندگی ریچارد ونک که بر اساس یک مجموعهٔ تلویزیونی به همین نام ساخته شدهاست. آسمونی" href="https://asemooni.com">آسمونی در این مقاله به معرفی فیلم ایکوالایزر و همچنین نقد فیلم ایکوالایزر می پردازد.
بازیگران ایکوالایزر
در این فیلم بازیگرانی همچون دنزل واشنگتن، مارتون سوکاس، کلویی مورتز، دیوید هاربر، بیل پولمن، ملیسا لئو و هیلی بنت ایفای نقش میکنند.
خلاصه داستان فیلم ایکوالایزر
رابرت مک کال یک کارگر ساده در یک فروشگاه بزرگ است که عادت دارد بعد از ظهر ها برای صرف چایی و خواندن کتاب به یک رستوران کوچک برود. هر شب دختری خیابانی برای خوردن کیک در ساعتی مشخص به همان رستوران می آید و در مورد داستانهایی که رابرت می خواند سؤال می کند. یک شب به دلیل امتناع دختر از بیرون رفتن با یک مرد، مافیای روس منطقه دختر را تا حد مرگ کتک می زنند. رابرت تمامی پس انداز چند سال خود را برای خرید آزادی دختر به مافیای محلی تقدیم می کنند اما آنها قبول نمیکنند. رابرت که سابقاً آدم کش سازمانهای دولتی بوده تصمیم می گیرد که خود عدالت را برای مافیای محلی اجرا کند و ....
نقد فیلم ایکوالایزر
« برابرساز » براساس یک سریال تلویزیونی به همین نام که بین سالهای 1985 الی 1989 از شبکه CBS آمریکا پخش می شد ساخته شده است. این سریال محبوب که ادوارد وودوارد را در نقش اصلی خود می دید، اخیرا قسمت های مختلفش در قالب DVD در نقاط مختلف جهان منتشر شده است که احتمالاً همین عامل سبب شده تا سازندگان به یاد این مجموعه تلویزیونی افتاده و تصمیم بگیرند تا بار دیگر این شخصیت را زنده کرده و روانه سینماها کنند.
« برابرساز » درباره مامور سابق امنیتی به نام رابرت مک کال ( دنزل واشینگتن ) است که همسرش را از دست داده و بازنشسته شده است. رابرت پس از شغل پر تحرکی که سابقاً داشته، حالا زندگی آرامی دارد و در یک فروشگاه مشغول به کار است. او شب ها به کافه ای می رود و کتاب های فاخر دنیای ادبیات را مطالعه می کند و به این شکل از باقی مانده روزهای زندگی اش لذت می برد. اما در یک شب او با دختری به نام آلینا ( کلویی گریس مورتز ) مواجه می شود که یک بدکاره است. آلینا آرزو دارد که بتواند خواننده شود اما زندگی آشفته او و همچنین در ارتباط بودنش با مافیای روسیه باعث شده که بطور کامل آرزوهایش را فراموش کرده باشد. رابرت پس از آشنایی با آلینا متوجه می شود که وی احتیاج به حمایت دارد و این در حالی است که باید در این راه با افراد زیادی از جمله مافیا درگیر شود و...
« برابر ساز » از آن دسته آثاری است که اینروزها در سینما شاید تنها دو بازیگر می توانند آن را تبدیل به اثری پولساز کنند؛ اولی لیام نیسن و دومی دنزل واشینگتن. واشینگتن که در سالهای اخیر تبدیل به معدود بازیگری شده که به راحتی می تواند در یک فیلم حادثه ای در نقش قهرمان بر پرده سینماها حضور داشته باشد و در عین حال تحسین هم شود، ستاره فیلم « برابرساز » است و به نظر می رسد که سازندگان تمام تمرکزشان را براساس توانایی های بازیگری واشینگتن در ساخت « برابرساز » به کار گرفته باشند.
واشینگتن در « برابرساز » قهرمانی است که تا حد زیادی کلیشه ای ترسیم شده. او مطابق معمول بسیار در کارش ماهر است ، اعصاب درست و حسابی ندارد و البته قلب رئوفی دارد که کلی او را به دردسر می اندازد. البته آنتونی فوکوآ کارگردان این فیلم که پیش از این در فیلم « روز تمرین » همکاری بسیار موفقی را با دنزل واشینگتن تجربه کرده بود، تغییراتی را در ساختار این شخصیت در مقایسه با نسخه سریالی ایجاد کرده که از جمله آن خونسرد تر شدن و کتاب خوان شدن شخصیت اصلی داستان می باشد. شاید بتوان اینطور گفت که دنزل واشینگتن در نقش رابرت مک کال سال 2014 در مقایسه با ادوارد وودوارد دهه ی 80 ( که تلفظ اسمش در آن زمان یکی از تفریحات جامعه محسوب می شد! ) متفکرتر و خشن تر شده و کمتر کسی می تواند برعکس نسخه کلاسیک، سر به سر او بگذارد.
این تغییرات شکل گرفته در شخصیت اصلی داستان را می توان در مجموع خوشایند توصیف کرد چراکه تکه کلامها و شاید حرکات شبه کمدی وودوارد در سریال « برابرساز » شاید نتواند خیلی تماشاگران امروزی سینما را به وجد بیاورد و البته فضای داستان در نسخه 2014 هم ابدا چنین ویژگی را تقاضا نمی کند. « برابرساز » سال 2014 حکایت از فضایی تیره و تاریک در عمق شهر دارد که خلافکاران در آن جولان می دهند و مک کال قرار هست که یک تنه به دل آنها زده و بسیاری از آنان را سرجای خود بنشاند.
«برابرساز» علی رغم امتیازات مثبتی که به جهت حضور دنزل واشینگتن در کانون فیلم میگیرد، اما از مشکلاتی هم در فیلمنامه برخوردار است. متاسفانه « برابرساز » مملوء از صحنه های اضافی است که البته بازی بسیار خوبی واشینگتن باعث شده تا تماشاگر کمتر از دیدن آنها دچار مشکل شود. با اینحال نمی توان از ضعف های فیلم در کِش دادن داستان چشم پوشی کرد. متاسفانه فوکوآ بسیار دیر شخصیت اصلی داستان را به تماشاگر معرفی می کند و زمانی این شخصیت به تکامل می رسد که سکانس نهایی فیلم و درگیری جذاب داخل فروشگاه رخ داده است. شاید اگر فوکوآ از کِش دادن بی جهت داستان فیلم جلوگیری می کرد می شد که از دیدن « برابرساز » در یک سوم پایانی خسته نشد و این اثر اکشن را با لذت فراوان تماشا کرد.
دیگر شخصبت اصلی فیلم که کلویی گریس مورتز نقش آن را ایفا می کند و می توان گفت که با این نقش آفرینی تا حدودی ورودش به آثار بزرگسالانه را خوش آمد گفته، بطور کامل در سایه دنزل واشینگتن قرار گرفته و فرصت چندانی برای حضور موثر در داستان نداشته است. مورتز در نقش بدکاره زخم خورده ای که می خواهد زندگی بهتری داشته باشد قابل باور هست و به خوبی توانسته این شخصیت را به تصویر بکشد اما آلینا نقشی نیست که بتواند نقطه قابل اتکایی در کارنامه بازیگری وی باشد چراکه این فیلم، فیلمِ واشینگتن هست.
« برابرساز » با تمام مشکلاتی که در فیلمنامه و روایت دارد، یک دنزل واشینگتن دارد که به راحتی تماشاگر را مجاب می کند که فیلم را تا انتها دنبال کند. بازی متفاوت واشینگتن در « برابرساز » بار دیگر این مسئله را عنوان میکند که وی کماکان یکی از بهترین انتخاب های هالیوود برای ایفای نقش یک قهرمان به شمار می رود و این اوضاع زمانی می تواند بهتر باشد که آنتونی فوکوآ هم در پشت دوربین حضور داشته باشد تا بتواند بهترین بازی را از واشینگتن گرفته باشد؛ هرچند که فیلم هرگز نمی تواند به خوبی نقش آفرینی واشینگتن باشد.