اصول کلی برای دفع خطرات زبان
زبان در عین این که یکی از بزرگترین نعمتهای پروردگار است تا چه اندازه خطرناک میتواند باشد تا آنجا که سرچشمه گناهان بیشمار میگردد، و خرمن سعادت انسان را به آتش میکشد، باید به فکر بود که با رعایت کدام اصول میتوان این خطر بزرگ را بر طرف کرد یا به حداقل رسانید؟
از روایات اسلامی و کلمات بزرگان اخلاق و رهروان سیر و سلوک الی الله اموری استفاده میشود که ما آنها را به عنوان اصول کلی برای مبارزه با آفات زبان میآوریم:
1- توجه جدی به خطرات زبان!
برای پرهیز از خطرات هر موجود خطرناک قبل از هر چیز توجه کامل به خطرات آن لازم است، هر روز که انسان از خواب بیدار میشود باید به خودش توصیه کند که باید مراقب خطرات زبانش باشد زیرا این عضو میتواند تو را به اوج سعادت برساند و یا بر خاک ذلت و شقاوت بنشاند; اگر غافل شوی همچون حیوان درنده غافلگیری، تو را میدرد.
این معنی بطرز زیبائی در روایات اسلامی وارد شده است.
در حدیثی از «سعید بن جبیر» از رسولخدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:
«اذا اصبح ابن آدم اصبحت الاعضاء کلها تستکفی اللسان انی تقول اتق الله فینا فانک ان استقمت استقمنا و ان اعوججت اعوججنا; هنگامی که فرزندان آدم صبح میکنند تمام اعضای بدن به زبان هشدار میدهند و میگویند تقوای الهی را در مورد ما مراعات کن، چرا که اگر تو به راه راستبروی ما نیز به راه راست میرویم و اگر تو به راه کجبروی ما نیز به راه کج میرویم!»
در حدیث دیگری از امام علیابنالحسین علیهما السلام آمده است: «ان لسان ابن آدم یشرف علی جمیع جوارحه کل صباح فیقول کیف اصبحتم؟! فیقولون بخیر ان ترکتنا و یقولون الله الله فینا، و یناشدونه و یقولون انما نثاب و نعاقب بک; زبان انسان هر روز صبح به تمام اعضاء بدن نظر میافکند و میگوید: صبح شما چگونه است؟ میگویند خوب است اگر تو ما را به حالخود واگذاری! (سپس اضافه میکنند) خدارا، خدارا، رعایتحال ما را بکن، و به او قسم میدهند و میگویند ما به واسطه تو مشمول ثواب یا عقاب واقع میشویم!»
2- سکوت
در بحثهای گذشته گفتار مشروحی درباره اهمیتسکوت داشتیم و روایات زیادی در مورد اهمیتسکوت نقل شده و در آیات قرآن اشارات پر معنایی درباره سکوت دیدیم; این به خاطر آن است که هر قدر انسان کمتر سخن بگوید لغزشهای او کمتر است، و هر قدر بیشتر سکوت کند سلامت او بیشتر خواهد بود.
اضافه بر این، ممارستبر سکوت سبب میشود که انسان زبانش را در اختیار خود بگیرد، و از طغیان و سرکشی آن بکاهد و به این ترتیب به جائی میرسد که جز حق نگوید و جز به رضای خداوند سخن نراند.
باید توجه داشت که مراد از سکوت، سکوت مطلق نیست - زیرا بسیاری از مسائل مهم زندگی اعم از معنوی و مادی و اطاعات و عبادات و نشر علوم و فضائل و اصلاح در میان مردم، از طریق سخن گفتن است - بلکه منظور از قلةالکلام (کم سخن گفتن) یا به تعبیر دیگر، خاموشی،در برابر سخنان فساد انگیز یا مشکوک و بی محتوا و مانند آن است.
به همین دلیل، در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام میخوانیم:
من کثر کلامه کثر خطؤه، و من کثر خطؤه قل حیاؤه، و من قل حیاؤه قل ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار; کسی که سخن بسیار بگوید خطا و لغزش او فراوان میشود; و کسی که خطا و لغزشش فراوان گردد، حیاء او کم میشود; و کسی که حیائش کم شود، پرهیزگاریاش کم میشود; و کسی که ورعش کم شود، قلبش میمیرد; و کسی که قلبش بمیرد، داخل آتش دوزخ میشود!»
همین مضمون با تعبیر فشردهتری از پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله نیز نقل شده است.
در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار میخوانیم: «الکلام کالدواء قلیله ینفع و کثیره قاتل; سخن مانند دارو است، اندکش مفید و کثیرش قاتل است!»
3- حفظ زبان (نخست اندیشه کردن سپس گفتار)
اگر انسان پیش از آن که شروع به سخن گفتن کند در محتوا و انگیزه و نتیجه سخنان خود کمی بیندیشد، بسیاری از لغزشهای زبان و گناهان، از او دور میشود. آری! بیمطالعه سخن گفتن است که انسان را در انواع گناهان که از این عضو مخصوص سرچشمه میگیرد، غوطهور میسازد!
در حدیث معروفی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «ان لسان المؤمن وراء قلبه، فاذا اراد ان یتکلم بشیء تدبره بقلبه، ثم امضاه بلسانه، وان لسان المنافق امام قلبه، فاذا هم بشیء امضاه بلسانه و لم یتدبره بقلبه; زبان انسان با ایمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامی که اراده سخن گفتن کند، نخست در آن میاندیشد، سپس با زبانش آن را امضا میکند; ولی زبان منافق در جلو قلب اوست، هنگامی که تصمیم به گفتن چیزی بگیرد نحست آن را با زبانش امضا میکند و در آن نمیاندیشد!»
همین مضمون با کمی تفاوت در خطبه176 نهجالبلاغه در کلام امیرمؤمنان علی علیه السلام آمده است.
و در تعبیر دیگری از امام حسنعسکری علیه السلام چنین میخوانیم: ق-لب الاح-مق فی فمه و فم الحکیم فی قلبه; قلب نادان در دهان اوست، و دهان دانا در دل او!»
بدیهی است مراد از قلب در این جا همان عقل و فکر است، و بودن زبان در جلو قلب، یا در عقب آن، کنایه از تفکر و اندیشه درباره محتوای سخن یا عدم آن است.
راستی چه میشد اگر همیشه ما پیش از آن که سخن را آغاز کنیم فکر خود را به کار میگرفتیم و درباره انگیزهها و نتیجهها و محتوای سخنان خود میاندیشیدیم که آیا این سخن بیهوده استیا زیانبار یا هتک حرمت مؤمن یا حمایت از ظالم و مانند آن، یا این که سخنی استبرای خدا، و در طریق امر به معروف و نهی از منکر و حمایت از مظلوم و مبارزه با ظالم، و مورد رضای حق و سبب خوشنودی بندگان خدا!
این سخن را با حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام که جامع همه مباحثبالا است و بر دل انسان نور و صفا میپاشد پایان میدهیم، فرمود: «ان احببتسلامة نفسک وستر معایبک فاقلل کلامک واکثر صمتک، یتوفر فکرک و یستنر قلبک; اگر دوست داری از سلامت نفس برخوردار شوی و عیوب و کاستیهایت پوشیده بماند، کمتر سخن بگوی و بیشتر خاموش باش تا فکرت قوی، و قلبت نورانی گردد!»
این بود خلاصه نقش زبان در تهذیب نفس و پاکی اخلاق و اصول کلی مربوط به حفظ زبان; البته، درباره جزئیات هر یک از انحرافات و گناهان زبان مانند غیبت و تهمت و دروغ و سخن چینی و نشر اکاذیب و اشاعه فحشاء و غیر آن بحثهای مشروحی داریم که به خواستخدا در جلد دوم این کتاب که پس از پایان بحثهای کلی درباره اصول اخلاقی وارد آن میشویم، خواهد آمد.
لطفا" این مقاله را به جیمیل من ارسال کنید ، ممنونم.
ایمیل شد، موفق باشید