- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های مشاهیر
- زندگینامه داریوش دوم هخامنشی

زندگینامه داریوش دوم هخامنشی
آسمونی : داریوش دوم یا اُخُس یا وهوکه یا وَهاوکا ، سومین پسر اردشیر یکم، هشتمین پادشاه هخامنشی بود.
ظاهراً به سبب نژاد یا نسبت مادر بابلی خویش "سوریائی" هم خوانده میشد. او پس از شورش بر ضد برادرش سغدیانوس که برادر خود خشایارشای دوم پادشاه قانونی شاهنشاهی را به قتل رسانده بود در سال 423 پیش از میلاد به تخت نشست و نام "داریوش" را برای خود برگزید. داریوش دوم نوزده سال بر ایران حکومت کرد. او با توجه به تاریخ سنتی ایران با داراب همسان دانسته میشود.
بر پایهٔ آنچه یونانیان در تاریخ نوشتهاند، داریوش دوم، "اخس (به یونانی)" به معنی فرزند غیرعقدی اردشیر یکم بود. اگرچه در مغرضانه بودن چنین صفاتی از سوی یونانیان که اصلیترین دشمن ایرانیان بودهاند، جای شک و شبهه باقیست.
دریک نقره، مربوط به شاهنشاهی هخامنشی در دوران داریوش دوم سدهٔ 1 پیشاز میلاد.
زندگی داریوش دوم
نخستین همسر داریوش پروشات یا "پریزاتس" و یا "پریزاد"، به روایتی خواهر ناتنی وی بود و این دو صاحب دو پسر به نامهای اردشیر دوم و کوروش جوان بودند که بعد از داریوش پسرش اردشیر دوم به شاهی رسید. پریزاتس همچنین یک دختر به نام "آمستریس" داشت. قدرت واقعی در زمان او، از آن پریزاتس ملکهٔ داریوش بود.
از سوی دیگر او پدر اوستانوس پدر آرشام پدر داریوش سوم (دارا) بودهاست، و بنابراین داریوش سوم نسبش با سه نسل فاصله به داریوش دوم میرسد، و بههمین جهت در تاریخ سنتی، داراب را پدر دارا (نام داریوش سوم در شاهنامه فردوسی) دانستهاند.
وقایع در زمان پادشاهی داریوش دوم
با جلوس داریوش دوم انحطاط خاندان هخامنشی که منازعات داخلی، برادرکشی، و تسلیم به توطئههای حرم نشانهاش بود بطور بارزی امپراتوری هخامنشی را به سوی ورطهٔ نابودی کشانید. کتزیاس طبیب و مؤرخ یونانی در همین زمان در دربار هخامنشی خدمت میکردهاست.
سیاست داریوش دوم در قبال یونان
در آسیای صغیر و یونان آنچه بیش از یک سپاه واقعی برای ایران کار میکرد، طلا بود. در این هنگام جنگ معروف به جنگ پلوپونز بین آتن و اسپارت به اوج خود رسیده بود. داریوش دوم میدانست که از طلاهای خویش چگونه باید همچون یک حربهٔ سیاسی استفاده کند و حفظ نوعی موازنه بین حریفان جنگ و به درازا کشاندن این جنگ را تا جایی که هیچ طرف غالب یا مغلوب نشود، سیاست خود قرار داد.
داریوش دوم به دولت اسپارت که علیه دولت آتن میجنگید، کمکهای شایانی نمود و در اثر همین منازعات و اشتغال حریفان در جنگ پلوپونز بود که یونانیان آسیای صغیر و برخی از جزایر یونانینشین که از زمان صلح کالیاس مستقل شده بودند، دوباره فرمانبردار ایران گردیدند. این پیروزیهای به اصطلاح دیپلماتیک این عیب را هم داشت که سپاه ایران را بیکار میگذاشت و تجربه نشان میدهد که در تاریخ امپراتوریهای بزرگ، وقتی ارتش یکچند بیمصرف بماند، مانند تیغی در غلاف مانده، زنگ میزند و طولی نکشید که داریوش سوم، در زمان حملهٔ اسکندر تلخی این واقعیت را چشید.
جنگ پلوپونزوس بین آتن و اسپارت، 26 سال ادامه داشت و بالاخره در سال 404 پیش از میلاد خاتمه یافت.
استقلال مصر از ایران
در زمان داریوش دوم در سال 411 پیش از میلاد، مصر به بهانهٔ جانبداری ساتراپ مصر، از یهودیان مصر، اعلام شورش کرد. مصریها با وجود اختلاف داخلی و عدم قدرت و مهارت نظامی، این بار توانستند، سرزمین خود را تا نزدیک به شصت سال بعد از تصرف ایران بیرون آورند. مصر دوباره در زمان اردشیر سوم به تصرف ایران در آمد.
آرامگاه داریوش دوم
غربیترین آرامگاه نقشرستم که حدود 33 متری سمت جنوب غربی آرامگاه اردشیر یکم کنده شده، منتسب است به داریوش دوم، که پس از جنگهائی خاگی به جانشینی اردشیر یکم رسید و از 423 تا 404 فرمانروائی کرد. وی اصلاً پادشاهی آرامش جوی و راحتطلب و ضعیفالنفس بود، و بیشتر در بابل و شوش و در میان درباریان و خواجگان بسر میبرد، و سخت زیر نفوذ زنش شاهبانو پروشاتی (پرشاد ـ به یونانی پریساتیس) دختر خشایارشا بود. دوره وی بخاطر اینکه سه سردار نامی ایران ( چیسه فرنه، فرنه بازو و کورش جوان) در کار سیاست و سرنوشت یونان دخالت کردند، اهمیت سیاسی فراوان یافت، و بخاطر تبهکاریهائی که بر اثر نفوذ یا فرمان مستقیم پروشاتی سرزد، شهرت نابابی پیدا کرد.
دلیل انتساب این آرامگاه به داریوش دوم این است که کنار دست (سمت غربی) آرامگاه داریوش یکم قرار دارد و خصوصیات آن را تقلید کرده است پس از لحاظ تاریخی «در پی» آن آمده بوده است. از سوی دیگر شیر شاخداری که بر گوشههای اورنگ شاهی نقش است، پرهای فلس مانندی پشت گردن و جلو سینه دارند که همانندشان را روی آرامگاه اردشیر دوم و سوم در تختجمشید میبینیم؛
بنابراین این آرامگاه اندکی بیشتر از آنها تراشیده شده است. جبهه آرامگاه درست روبروی «بن خانه (کعبه زرتشت)» است که 45 متر دورتر از آن برپای میباشد، ولی این موقعیت از روی عمد انتخاب نشده بوده است زیرا فاصله میان آرامگاه داریوش بزرگ و اردشیر 37 متر است و همین فاصله تقریباً در انتخاب آرامگاه بعدی رعایت شده است در نتیجه، « بن خانه (کعبه زرتشت)» که در فاصله 70 متری جنوبغربی آرامگاه داریوش بزرگ آورده شده بود. درست روبروی آرامگاه داریوش دوم افتاده است.
جبهه آرامگاه داریوش دوم هم همان صحنهها را که دیدیم نشان میدهد:
در بالای شاهنشاه در برابر آتشدان و زیر سایه « فرکیانی » و هلال گویدار ماه ایستاده و در دو سوی او مهان و بزرگان درباری جای دارند، و اورنگ بران سیگانه اورنگ شاهنشاهی را میبرند. در بسیاری از جایها نقوش گزند فراوان دیدهاند و دقیقاً مشخص نیستند.
درون آرامگاه تقریباً شبیه آرامگاه اردشیر یکم است:
دهلیز بدون دقت و با محور کج (ناموازی با جبهه آرامگاه) کنده شده و تقریباً حالت مثلثی دارد که قاعدهاش 80/10 متر طول دارد و پهنایش در مرکز 50/2 و در گوشه راست 370/1 متر و در گوشه چپ 40/1 متر میباشد؛ ارتفاع دهلیز به 80/2 متر میرسد. سه اطاقک آرامگاه را با دقت بیشتری و بصورت مستطیل شکل درآوردهاند و لابد آنکه روبروی در ورودیست تعلق به داریوش دوم داشته است و یکی از قبرهای جانبی را احتمالاً برای پروشیاتی آماده کرده بودند. انتساب قبر سومی در حال حاضر میسر نیست. تاریخ تراشیدن این آرامگاه را میان 420 و 404 ق.م. تخمین میتوان زد.