چرا پیامبران عرب و در خاورمیانه بودند؟
چرا انبیا همه در منطقهی خاورمیانه بودهاند و مثلاً چین یا ژاپن پیامبری نداشته است؟
پاسخ این سؤال پیش از این نیز به صورت مبسوط درج گردید که اگر کلمات مرتبطی در بخش جستجو وارد شود، قابل دسترسی خواهد بود. اما تکرار این سؤال توسط کاربران گرامی، بیانگر طرح گستردهی آن در مجامع یا سایتهای مختلف است، لذا در این فرصت نظر گرامیان به محورهای مهم ذیل جلب میگردد.
الف – قبل از هر بحثی باید دقت شود که مقولهی «امامت» پس از نبوت و مقولهی «نبوت» پس از توحید مطرح است. یعنی ترتیب اعتقاد معقول از توحید به نبوت و از نبوت به امامت است. پس اگر کسی در مورد خدا و دین خدا انکار یا حتی شک داشته باشد، اصلاً نباید در مورد پیامبر خدا بپرسد و هیچ پاسخی نیز نمیتواند برای او قانع کننده باشد، چرا که او اساساً ارسال کننده را قبول ندارد که مرسل را قبول داشته باشد. فاعل را قبول ندارد که از چگونگی فعلش بپرسد.
ب – اما کسی که خداوند متعال و حکیم را شناخت و ایمان آورد، خود به خود به این نتیجه میرسد که او بندگانش را هدایت میکند و برای هدایت بندگان نبی و کتاب و امام میفرستد، پس او میداند که چه کسانی را برگزیند و در کجا مبعوث یا مأمور گرداند. قطعاً چنین نیست که ما نگران هدایت مردمان قدیم در چین و ژاپن بوده باشیم، اما خالق آنها فقط مردمان خاورمیانه را دیده و هدایت نماید. لذا فرمود: خداوند داناتر است که رسالتش را در کجا قرار دهد « اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه - الأنعام، 124».
ج – برای هدایت مردمان، الزامی نیست که حتماً یک نبی ارسال شود. چه بسا امام یا نمایندهی نبی یا پیامبر اولیالعزم زمان [علما و فقهای هر دین] نیز کفایت داشته باشد و ما اطلاع درستی از این که انبیای گذشته فرستادگانی به نقاط مختلف فرستادهاند یا خیر نداریم. اما یقین داریم که حق تعالی بندگان خود را بدون راهنما و حجت رها ننموده و نمینماید.
د – ما از اسامی همهی انبیای الهی و محل و زمان نبوت و رسالتشان نیز خبر نداریم. از مجموع 124 هزار پیامبر، فقط نام 25 نفر در قرآن کریم تصریح شده است و شاید با اسامی دیگری که در احادیث و روایات آمده [مثل حضرات ارمیا، دانیال، خضر نبی – ع] کمتر از 40 نام باشند. لذا نمیدانیم که ما بقی چه کسانی و در کجاها و در چه زمانی بودهاند. و نمیدانیم که انبیایی چون اصفهان است و به رغم آن که مزارشان مشخص است، اکثر مردم نمیدانند، چه بسا انبیای بسیاری در میان اقوام دور و نزدیک بودهاند که یا تاریخشان از بین رفته و یا از آنان به عنوان دانشمند، نابغه، منجی، شخصیت ملی و اسطورهای (و البته با تحریفات) یاد میشود.
حضرت آیت الله جوادی آملی در این زمینه میفرمایند: «گروهی از عارفان و حکیمان به استناد برخی از تواریخ، حضرت ادریس را همان هرمس پنداشتند، هم چنان که حضرت شیث را همان آغاثا ذیمون دانستند و عدهای شاید بر اثر همین هرمس و آغاثاذیمون و فیثاغورس، مانند آنها مثل ارسطو... را از انبیا دانستند». (سیره پیامبران در قرآن، ص 236، جوادی آملی، چ دوّم، نشر اسراء).
ذکری از این انبیای الهی در قرآن کریم و یا احادیث نیامده است و لابد لزومی نداشته که بیان شود. پس نمیتوان مدعی شد که اکثر قریب به اتفاق انبیا در خاورمیانه بودهاند، بلکه میتوان مدعی شد که انبیای اولی العزمی که نامشان و تاریخشان و کتابشان در قرآن یا احادیث تصریح شده، همه از سلالهی حضرت ابراهیم (ع) بوده و در مراکز تجمع و قدرت مبعوث شدند تا امکان گسترش دعوت ممکن باشد.
چرا تمامی پیامبران و امامان عرب هستند و در مناطق عرب نشین بودند؟
اولاً، اگر پیامبران از هر منطقه و مکانی ظهور می کردند یا بر انگیخته و انتخاب می شدند، این سوال مطرح می شد که چرا از جایی دیگر برگزیده نشدند؟
ثانیاً، کارهای خداوند بر مبنای حکمت و مصحلت انجام می گیرد و حساب شده است، مقام والای رسالت و امامت لیاقت و شایستگی می طلبد و هر کسی ظرفیت چنین کاری را ندارد. خداوند در عصر نبی گرامی اسلام(ص) لایق تر و مناسب تر از ایشان را دررسالت ندیدند و او را برگزیدند. روشن است که وقتی حضرت از سرزمین عربستان باشد، قرآن هم در همان سرزمین باید نازل شود و فرزندانش هم باید از همان جا انتخاب شوند؛ چنان که بیش تر انبیا از فلسطین و مصر و نینوا ... برگزیده شدند، زیراشایسته تر از آن ها در آن عصر کسی نبود.
وقتی نگاه به گذشته و زمان بعثت می کنیم، متوجه می شویم که شرایط ظهور اسلام و بقای آن در شبه جزیره عربستان، از بسیاری جهات، بهتر از شرایط سرزمین های دیگر بوده است. ویژگی و شرایط به قرار است:
1ـ در شبه جزیرة عربی به خصوص سرزمین حجاز حکومت مقتدر مرکزی وجود نداشت. این امر اگر چه باعث یک سری نابسامانی های اجتماعی می شد، لیکن در مسیر موفقیت انقلابی که پیامبر(ص) به راه انداخت؛ مؤثر بود. خلاء حکومتی یکی از زمینه های موفّقیّت در نهضت ها و قیام ها است. اگر حکومت مقتدری همانند حکومت های ایران و روم وجود داشت، صداهای مخالفان توسط حکومت خاموش می شد و مجالی برای پیامبر(ص) باقی نمی ماند تا مردم را به راه راست، ارشاد نماید.
2ـ برقراری نظام قبیلگی و پایبندی افراد به حمایت های گسترده از افراد قبیله؛ این امر سبب می شد که اگر فردی همانند پیامبر اسلام(ص) بر خلاف نظام حاکم آن دیار (که نظام حکومتی اشرافی یا آریستوکراسی بود) بخواهد اقدامی صورت دهد، افراد قبیله در مجموع از او حمایت می کردند. حمایت چشمگیر سبب می شد چندان گزندی به وی نرسد، همان گونه که در دورة مکه به رغم آن همه مبارزه های رسول گرامی اسلام بر ضد شرک و بت پرستی، نتوانستند پیامبر را بکشند، یا آسیبی بدو برسانند و او را شکنجه دهند. حال اگر پیامبر(ص) در بین مردم ایران مبعوث می شد، به جهت این که ایرانی ها همانند عرب ها تعصبات قومی و قبیلگی نداشتند، در برابر فشار ها و هجوم حکومت استکباری، سپر دفاعی قوی نمی داشت و زود شکست می خورد.
3ـ وجود قانون ماه های حرام؛ در محیط عربستان و سرزمین حجاز در چهار ماه از سال، یعنی ماه های حرام (ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب) جنگ و خون ریزی ممنوع بود. جنگ در ماه های حرام را گناهی بزرگ و نابخشودنی (فجار) می دانستند. چنین قانونی آن هم با آن گسترة حمایتی و پشتوانة فرهنگی، فرصت خوبی برای رساندن پیام پیامبر(ص) به گوش دیگران پدید آورد که این زمینه و بستر در جای دیگر نبود.
4ـ وجود کعبه و سنت حج و زیارت خانة خدا که از زمان حضرت ابراهیم خلیل به یادگار مانده بود. این امر موجب شد که مکه مرکز رفت و آمدها و تبادل امور تجارتی و فرهنگی گردد. پیامبر از این فرصت استفاده کند تا پیامش را به گوش اقوام و ملل جهان برساند.
5ـ مکه و حرم؛ در میان اعراب از قدیم قانون حرم و حرمت کعبه و اطراف آن وجود داشت. این امر موجب شد پیامبر(ص) تا حدودی از شر دشمنانش آسوده باشد.
6ـ قانون امان؛ عرب های جاهلی به رغم همة ضعف های اخلاقی، برخی از خصلت های پسندیده و مترقی میان آنان رواج داشت که از آن جمله قانون امان و پناهندگی بود.
طبق این قانون اگر کسی (حتی دشمن) در پناه فرد یا قبیله ای قرار می گرفت، در امان بود و با تمامی وجود از او دفاع می کردند. در تاریخ آمده است که پیامبر اسلام(ص) در شرایط سخت و بحرانی از این قانون استفاده نمود و از کشته شدن رهایی یافت.
همچنین می توان گفت که سرزمین حجاز یک موقعیت تمدنی منحصر به فرد داشت، چون در مرکز دایره ای قرار داشت که از هر سو تمدن های گذشتة بشری آن را احاطه کرده بودند. در جنوب آن تمدن یمن، در شمال تمدن روم و فنیقیه، در شرق و شمال شرقی تمدن ایران، کلده و آشور و در غرب تمدن مصر باستان وجود داشتند. طبیعی است که چنین موقعیتی بستر خوبی برای رشد و گسترش اسلام گردد و خداوند حکیم و علیم پیامبر اسلام را در مرکز این دایره برانگیزد تا راه هدایت بشری آسان گردد.
باسلام وتشکر به خاطر نیت شما یعنی دادن آگاهی،اطلاعات اگر نظر من رو بخواهید ميگم خدا رسولان خود را در نقاطی برمی انگیخت که مردمان آنجادر نهایت جاهلیت ،گمراهی و نهایت حماقت اسراربر جهل و گناه داشتند. این استنباط من خیلی ساده ومنطقی است چون که از اولین پیامبر تا خاتم آن اکثرا در ع ...