- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- سریال تلویزیونی مردان آنجلس
سریال تلویزیونی مردان آنجلس
مردان آنجلس مجموعهٔ تلویزیونیای است به کارگردانی فرجالله سلحشور، تولید سال 1375 شبکهٔ 1 سیمای جمهوری اسلامی ایران.
در سال 1392 پخش این مجموعهٔ تلویزیونی در مصر به عنوان نخستین سریال ایرانی پخش شده از شبکهٔ رسمی این کشور مخالفتهایی را از سوی برخی کُنِشوران که این عمل را تلاشی برای ترابرد فرهنگ شیعی میشمردند در پی داشت.
ژانر: مذهبی-تاریخی
کارگردان : فرج الله سلحشور
بازیگران
-
جعفر دهقان
-
مهتاب کرامتی
-
جهانبخش سلطانی
-
حسین یاری
-
عطاالله سلمانیان
-
محمد جوزانی
-
اردلان شجاع کاوه
-
محمد پورستار
-
علی درخشی
-
رضا توکلی
-
اسرافیل علمداری
موسیقی متن : مجید انتظامی
کشور سازنده: ایران
زبانها : زبان فارسی
تهیهکننده : محسن علیاکبری
پخش کننده: شبکه 1 سیمای جمهوری اسلامی ایران
اولین نمایش در : سال1376 - 1377
خلاصه داستان
یاران غار شماری خداپرست بودند که اندکی پس از میلاد مسیح و پیش از (گسترش) مسیحیت در زمان فرمانروایی یکی از پادشاهان روم باستان با نام دقیانوس در سرزمین افسس در ترکیهٔ امروزی زندگی میکردند و همگی جز یکی از آنان که چوپان بود از بلندپایگان (اشراف) و درباریان بودند و ایمان خود را پنهان نگاه میداشتند.
نام اینان به کاملترین شرح اینگونه است: مکسلمینا – تملیخا – مرطوس – نیرویس – کسطومس – دنیموس – ریطوفس – قالوس – محسلمینا، که به «یاران غار» (اصحاب کهف) آوازه دارند. دسیوس آنها را فراخواند و از آئینشان پرسید. پاسخ دادند دادند ما مسیحی هستیم.
دسیوس آنها را به زندان انداخت و یک شب زمان داد تا در باور خویش بازنگری کنند و از مسیحیت دست بکشند. چون شب فرارسید «یاران غار» از زندان دسیوس گریختند و در بیرون شهر به کوه بیجلوس پناه بردند. نزدیک کوه شبانی بود به نام دنیموس که گوسفندان را نگاهبانی میکرد. «یاران غار» دین و آئین تازه را بر شبان نمایاندند و از او پناه خواستند دنیموس شبان دین ایشان پذیرفت و گوسفندان را به حال خود گذاشته با آنها در یکی از شکافها و غارهای سختگذر کوه که دور از نگاه گذرکنندگان بود پنهان شد. به همراه شبان سگی بود بنام قطمیر که هرچند آن سگ را میزد بازنمیگشت و با هفت تن «یاران غار» به درون غار رفت.
چون آنها بخفتند قطمیر دستها پیش دراز کرد و چنانکه عادت سگ باشد دهان به سر دست نهاده در خواب ژرفی فرورفت. پس به خواب رفتند و پس از 309 سال بیدار شدند.
چون آفتاب نیمروز دیدند پنداشتند که شب گذشته سپیدهدم در غار شده بخفتند و اکنون بیدار گشتند. یکی از آنان به نام تملیخا چند درم به مهر و سکهٔ دسیوس ببازار برد تا آذوقه خریداری کند. خانهها و بازارهای شهر در دید تملیخا شگفت آمد. نزدیک نانوا شد و درم و سکهٔ زمان دسیوس نشان داد و نان خواست. نانوا گفت این سکه از کجا آوردی؟ تملیخا گفت روز پیش از شهر بیرون بردم مگر مهر دسیوس را نمیبینی؟ نانوا که مردی عامی بود دسیوس را نشناخت و نان نداد. نانوا و تملیخا سرگرم گفتگو بودند که یکی از سرهنگان در رسید و تملیخا را نزد فرماندار شهر برد. فرماندار شهر چون سکه دسیوس بدید گفت که او در شمار «یاران» و از زمان دسیوس است زیرا افسانهٔ ایشان را در انجیل خوانده بود. پس روحانیون ترسایی را فراخواند تا داستان را خود از زبان تملیخا بشنود تملیخا در پاسخ روحانیون گفت: من و یارانم از ترس دسیوس دیروز از این شهر بیرون رفتیم و در کوه بیجلوس بغاری پنهان گشتیم. امروز از خواب برخاستیم و من به شهر آمدم تا با این پولها نان و آذوقه خریداری کنم و امشب از اینجا برویم.
فرماندار شهر به تملیخا گفت: از زمان دسیوس تا این ساعت مدت 309 سال میگذرد. کسی به نام عیسی آمد و افسانهٔ شما را در انجیل خود آورده است. ما مسیحی هستیم و از روش عیسی پیروی میکنیم. یاران تو کجایند؟
اهداء فیلم به پاپ
در سفر خاتمی به واتیکان در اسفند 1377، وی دیداری هم با پاپ ژانپل دوم داشت و در آن دیدار، به رسم سوغات، یک جلد دیوان حافظ، یک قالیچه ایرانی و مجموعه کامل سریال مردان آنجلس (داستان اصحاب کهف) را بهعنوان هدیه، اهدا کرد.