- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات فوتبالی
- گارینشای معلول، چگونه یک ستاره فوتبال شد؟

گارینشای معلول، چگونه یک ستاره فوتبال شد؟
او از پاهای کج خود شرمگین بود و با این حالت نمی توانست در بازی همسالان خود شرکت کند. یک جسم گرد و یک زمین صاف در آنجاها کمیاب بود. اما او را به بازی راه نمی دادند.
وقتی مادرش از زجر روحی گارینشا آگاه شد و دانست که طفلش از نقص پا زجر می کشد، او را نزد پزشک برد و پزشکها گفتند:
این پاها ممکن است با عمل جراحی سخت، راست شوند ولی بعد از عمل بسیار بعید است که سلامت پاها پابرجا باشد.
بدین ترتیب گارینشا بدون آنکه از نظر پزشکان مطلع باشد به دروغ بزرگ مادر دل خوش کرد. مادرش گفته بود پزشک نظر داده که این پاها برای بازی فوتبال عالی هستند. گارینشا دلخوش به این دروغ، عشق خود را دنبال کرد و علیرغم این مانع بزرگ طبیعی، به دنبال توپ دوید. چون همبازی نداشت، بیشتر با توپ سروکار داشت و شاید همین دلیل اساسی این همه مهارت و تکنیک والای او بود.
گارینشا روز به روز بزرگ شد و تکنیکش هم بیشتر اوج گرفت. کم کم بچه ها بر سر گارینشا در موقع یارگیری دعوا می کردند و اندک اندک فلومیننزه او را شناخت؛ اما به عنوان یک زشت پا که توپ را خوب رهبری می کند. زنگ زندگی گارینشا زمانی به صدا درآمد که خانواده اش به ریودوژانیرو نقل مکان کردند و گارینشا نزدیک بوتافوگو اقامت کرد. در آنجا چشم ها، تیزبین تر بود. گارینشا به زودی در ردیف امیدها قرار گرفت. یک روز در یک تمرین ساده، گارینشا آنچه را که در طول حیات به دنبالش بود، پیدا کرد: در یک تمرین بین امیدها و بزرگ ها، گارینشا رودرروی نیلتون سانتوس برترین مدافع برزیل قرار گرفت.
نیلتون سانتوس مدافعی بود که برزیل، آمریکای جنوبی و جهان هرگز نظیرش را به خود ندیده بودند؛ اما این طفل پا کج، بلایی بر سر نیلتون سانتوس آورد که در پایان مسابقه تمرینی، نیلتون او را در آغوش گرفته و روی دست از زمین بیرون آورد. این زنگ بزرگی بود که برای گارینشا و فوتبال برزیل عید بزرگی را اعلام می کرد.
گارینشا به شدت از طرف باشگاه و رهبران تیم ملی مورد توجه قرار گرفت و در جام جهانی 58 دنیا را به خود متوجه کرد. ریموند کوپا سلطان دریبل جهان در آن سال ها، بعد از جام جهانی 1958گفت: « برای یافتن دیگر رموز دریبل به سراغ گارینشا بروید.»
او وقتی از جام جهانی 58 بازگشت و به خانه خود نزد مادرش رفت. در اینجا بود که مادرش حقیقت پزشکی را به گارینشا گفت. او گفت
در آن هنگام که تو را نزد پزشکان بردم آنان به من حقیقت تلخی را گفتند که جرات ابراز آن را نداشتم و به ناچار به تو دروغ گفتم.
گارینشا خندید. اما اگر این حقیقت را در آن روز شنیده بود آیا باز هم می خندید؟
امیدهای برزیلی
گارینشا گوش راست تیم برزیل، دیرزمانی در اوج قدرت و افتخار بود. سپس با یک سری گرفتاری ها در تاریکی رفت و پیش از جام جهانی 1966 در سی و سومین سال زندگی، در آغوش الزا سوارز به زندگی لبخند زد.
در فاصله هفت ماه مانده به جام جهانی 1966، برزیل آرام آرام آس های خود را باز یافت. گارینشا هم با دریبل جادوئی از تمام پای بندها رسته بود و شادی زندگی را بازیافت. به گونه ای که با فرمی درخشان، امید برزیلی ها را زنده کرد.
پیش از جام جهانی او در یکی از گوشه های شهر ریودوژانیرو به نام ایپانوما جشن دلپذیری برگزار کرد. در این جشن که به افتخار تولد گارینشا برگزار می شد، الزا سوارز خواننده معروف برزیل و همسر تازه گارینشا میهماندار بود. میهمانان سرشناس عبارت بودند از آده میر سلطان گل جام جهانی در سال 1950، نیلتون سانتوس پرعنوان ترین بازیکن آمریکای جنوبی و بازیکنان بزرگ دیگری چون سیلویا و بریتو که همگی گرد آمدند تا روز تولد سلطان دریبل جهان را جشن گیرند.
یک بهار دیگر برای سردار بزرگ فوتبال برزیل؛ اما در این مراسم یک مطلب کاملا جلب توجه می کرد و آن عدم حضور نماینده رسمی باشگاه بوتافوگو بود. باشگاهی که گارینشا دیرزمانی عامل اصلی حیثیت و اعتبارش به شمار می آمد. اما این غیبت برای میهمانان شگفت انگیز نبود زیرا آنان از نزدیک به کشمکش های بازیکن و باشگاه آشنا بودند.
ستاره جام جهانی 1962
دلایل این درگیری به گذشته دورتر مربوط بود؛ در جام جهانی 1958 گارینشا هم حاضر بود و درخشید. اما وجود پله چون سایه ای بر روی تمام نام های دیگر گسترده شد و جام 58 برای برزیلیان جام پله بود. اما در شیلی، جام به نام گارینشا حک شد. در شیلی به سال 1962 گارینشا در ناحیه زانو آسیب دیده بود. با وجود این صدمه خطرناک، گارینشا چون شیری در مسابقات غرید و به راستی پایه اساسی پیروزی برزیل در جام جهانی شد و این مهم در مصدومیت و غیبت پله روی داد و گارینشای چیره دست با وجود درد زانو برزیل را به مقام ارزنده قهرمانی جهان رسانید.
بعد از جام، گارینشا کمتر میل به بازی داشت. نخست به دلیل صدمه زانو و سپس به دلیل عشق الزا سوارز خواننده زیبا و سیاه پوست معروف. اما باشگاه به وجودش محتاج بود. نه تنها باشگاه بلکه دوستداران و تماشاگران نیز بازی گارینشا را لازم می شمردند و چنان شد که در تورنمنت راسین کلوپ پاریس سرانجام گارینشا با اصرار فراوان رهبران، روزنامه نگاران و تماشاگران به میدان آمد و جام پاریس را ربود.
عمل جراحی
هنگام برگزاری تورنمنت پاریس، میشل وانور متخصص معروف فرانسوی به سرپرست تیم بوتافوگو گفت: زانوی گارینشا باید جراحی شود و عمل حتمی و لازم است. اما گارینشا جراحی را دوست نداشت و به هیچ وجه حاضر نبود که خود را زیر چاقوی جراحان ببیند.
بوتافوگو مدعی بود که باید گارینشا را عمل کند و عمل باید زیر نظر متخصص باشگاه انجام شود. گارینشا این را نمی پسندید و بدون موافقت باشگاه به ناچار زیر نظر دکتر تورینیو تحت عمل قرار گرفت. عمل با پیروزی توام بود و زانوی گارینشا رو به بهبودی رفت؛ اما بازیکن میل به بازی را از دست داده بود. خبرهای بهبودی گارینشا باشگاه را خشنود می کرد، اما باشگاه بی انضباطی بازیکن را ندیده نمی گرفت و برای او جریمه نقدی حدود 12 هزار دلار تعیین کرد. این خود سبب شکل گیری مجدد جنگ سرد شد. گارینشا حتی حاضر نبود در مسابقات دوستانه تیم شرکت کند و مصرانه می خواست تا از باشگاه خارج شود اما چه کسی چنین اجازه ای می داد؟
پایان تراژیک
گارینشا در جام جهانی هم مصدوم شد و با آسیب دیدگی او و پله، رویاهای برزیل هم از بین رفت. عملهای جراحی بعد از جام، انگیزه او را برای بازی از بین برد و عشقش به الزا هم مثل همسران قبلی و بعدی اش نیز کمرنگ شد. بوتافوگو هم که همیشه کمترین پول را به ستاره تیم خود می داد، پس از آن که از سوء استفاده از این بازیکن اشباع شد، او را برای همیشه کنار گذاشت. چنین بود که فوق ستاره برزیلی در پایانی تراژیک در حالی اسیر الکل از دنیا رفت که حتی 50 سال نیز نداشت!