- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد دو فیلم 2888 و شهرک
نقد دو فیلم 2888 و شهرک
پنجشنبه 21 بهمن 1400
على جعفرزاده
- 2888
سالها پيش و در ابتدا و ميانه هاى دهه هشتاد، هر دوره از جشنواره پر بود از فيلم هاى ضد ساختار با روايت هاى تو در تو و پيچ واپيچ و عموماً منتهى به پايانى باز و گهگاه خيلى باز. در اين ميان در سال 87 "كيوان عليمحمدى" با همراهى "اميد بنكدار" شبانه روز را به جشنواره آوردند. فيلمى كه يك آلبوم عكس كم نظير بود. چند داستان موازى در كنار هم به همراه انبوهى از تصاوير مناسب رسانه ويدئوكليپ. فيلمى كه با تمام خطى گريزى اش به دل مى نشست و هنوز مى توان از ديدن خيلى از پلان هايش به وجد آمد. هنوز هم ديدن نوشته شدن كلمه "جانم" به نستعليق بر صورت"نيكى كريمى"خاص و كم نظير است. اما...
"كيوان عليمحمدى" اينبار با همراهى "على اكبر حيدرى" به سراغ موضوع خلبانان جنگ رفته است. اينبار سعى شده داستان هاى موازى از زندگى قهرمانان در خدمت كليتى واحد باشد؛ قهرمان مركزى دارد؛ بيژن افسر اتاق كنترل نظامى يا به اصطلاح برج مراقبت و همه اينها در كنار اكران فيلم در روز نيروى هوايي و با حضور خلبانان دوران جنگ و خانواده هاى عزيزشان در سالن نمايش و صداى آه كشيدن ها و گاه گريه هاى آرامشان، فضا را آماده مى كند تا از فيلم لذت ببرى و تحت تاثير قرار بگيرى.
اما همه اينها باز هم كافى نيستند. فيلم باز هم در پرداخت قصه آدمها لنگ مى زند. عناصر روايت در پيچيدگى فرم گم مى شوند؛ روند داستانك ها و اتصالشان به هم در خدمت شبه روايت اصلى نيستند و در شلوغى سكانس ها، نخ تسبيح اصلى را گم مى كنى. انبوه تصاوير ناب و بكر فيلم باز هم دليل كافى براى نشاندن مخاطب تا انتهاى داستان نيستند.
- شهرك
اساساً فيلمهايى كه با موضوع سينما و به اصطلاح براى ادا دين به عاشقان سينما ساخته مى شوند، حساسيت و گاه مناقشه بر مى انگيزند. "على حضرتى" در شهرك به سراغ يكى از همين سوژه ها رفته است. "نويد جوان" عاشق بازيگريست كه به يك گروه بازيگرى مى پيوندد و قرار است به همراه عده زيادى در يك شهرك در كنار هم ايزوله شده تا به نقش هاى خود برسند. "نويد" قرار است در اين مدت تبديل به "فرهاد" شود و سير داستان شهرك روايت تبديل آدمها به نقش هاست.
امر از شباهت فيلم به سريال بازى مركب بگذريم و حتى از اين هم كه ماجراى اسارت انسان مدرن در سيطره رسانه ها را سالها پيش در نمايش "ترومن" به شكلى كاملتر و استعارى تر ديده ايم ، باز هم نمى توان از نگاه بودريارى فيلم به مفهوم حادواقعيت گذشت. اينكه بودريار فيلسوف فرانسوى معتقد است رسانه ها در عصر مدرن واقعيت مجازى را آنقدر برجسته مى كنند كه حقيقى جلوه كند. نويد-فرهاد درگير اين سرگشتگى است؛ هم مرگ پدر مجازى ذهنش را درگير كرده و هم ماجراى عشقش با بازيگر نقش مقابلش. اما همه اينها دليل نمى شود با اثرى شاخص و تاثيرگذار مواجه باشى. شهرك مرعوب سوژه كم و بيش كم نظير و جذاب خويش است. فى نفسه چنين مضمونى براى هر مخاطبى كنجكاوى برانگيز است. كستينگ بديع و خلاقانه كه شايد با دنياى بيرون شباهتى نداشته باشد. اما مخاطب درست مانند نويد-فرهاد گم است ؛ گيج است و داستان از نيمه ديگر جانى ندارد. در واقع محتوا و ترسيم پيچيدگى روابط انسانى كاملا در برابر فرم رنگ باخته است.
على_جعفرزاده