- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های ورزشی
- خوان آرنولدو كایاسو و خاطرات درخشش کستاریکا در جام جهانی 1990

خوان آرنولدو كایاسو و خاطرات درخشش کستاریکا در جام جهانی 1990
مهدی زارعی- این كشور كوچك منطقه آمریكای مركزی برای پنجمین بار طی شش دوره اخیر موفق شده است كه به این نمایش بزرگ دنیای فوتبال، راه پیدا كند. كستاریكا در این زمینه و در ادوار اخیر حتی از بزرگانی چون ایالات متحده نیز موفقتر عمل كرد. البته در قطر، كسی از این تیم انتظار چندانی ندارد. اما در سال 1990 كه كستاریكا برای نخستین بار در جام جهانی شركت كرده بود، شرایط با امروز چندان تفاوتی نداشت. خوان آرنولدو كایاسو یكی از اعضای آن تیم است. بازیكن شماره 14 آن روزهای كستاریكا از بخت اندك تیمش چنین میگوید:
پس از قرعهكشی هیچ كس از ما انتظاری نداشت. به خصوص از آن جهت كه برای اولین بار به جام جهانی صعود كرده بودیم. واقعیت این است كه آن نگاه منفی حتی روی بازیكنان تیم نیز تأثیر گذاشته بود. ما حتی خودمان هم انتظار نداشتیم كه در جام جهانی، خوب عمل كنیم. یعنی با نمایشی كه از خودمان نشان دادیم، خودمان را هم شگفتزده كردیم.
كایاسو در آن زمان هافبكی تهاجمی و ابرستاره تیم ملی كشورش بود. او در 29 سالگی در اوج دوران فوتبالی خود به سر میبرد.
در تیم آن روزهای كستاریكا، علاوه بر او، بازیكنان با استعداد زیادی حضور داشتند.
بورا میلوتینوویچ برای ما مثل عطیهای آسمانی بود! بله، جدی میگویم! به خصوص از این جهت كه چیز زیادی از او نمیدانستیم. فقط میدانستیم كه در جام جهانی 1986 مربی مكزیك بوده و تجربه ارزشمندی از حضور در جام جهانی دارد. وجود بورا باعث شده بود تا بسیاری از كستاریكا انتظار داشته باشند. داشتن یك مربی همچون بورا بدان معنا بود كه شانس موفقیت را داشتیم.
كستاریكا در نخستین بازی خود به مصاف اسكاتلند رفت. تیم اروپایی در نیمه اول نتوانست كستاریكا را تحت فشار قرار دهد. مدتی بعد هم كایاسو موفق به گلزنی شد.
بازی در نیمه اول بدون رد و بدل شدن گلی به پایان رسید و ما متوجه شدیم كه درست بازی میكنیم. بنابراین اعتماد به نفسمان افزایش یافت. با این حال من فكرش را هم نمیكردم كه تیممان بتواند در دقیقه چهارم نیمه دوم از حریف پیش افتد. «كلودیو خارا» هم تیمی من كه در نوك حمله بازی میكرد، توپ را به من پاس داد. شاید فكر كنید كه كار من ساده بوده و حتی فكر كنید تنها كاری كه باید میكردم، ضربه زدن به توپ از جلوی دروازهبان بود تا وارد دروازه شود! اما با توجه به فشارهایی كه در آن روزها روی دوشم بود، زدن آن گل به هیچ وجه ساده نبود.
شكست كستاریكا مقابل برزیل در دومین دیدار، چندان دور از انتظار نبود. اما آنها میتوانستند با پیروزی برابر سوئد در آخرین دیدار، به مرحله یك هشتم نهایی صعود كنند.
در آن بازی با یك گل از حریف عقب افتادیم. ولی به خودمان باور داشتیم و ناامید نبودیم. این بود كه تمركز و روحیه خودمان را حفظ كردیم و خوشبختانه چند فرصت گل به دست آوردیم. ابتدا «راجر فلورس» گل زد و بعد، در آخرین دقایق بازی «هرنان مدفورد» گلزنی كرد. هیچ كس انتظار چنین نتیجهای را نداشت. هیچ كس انتظار نداشت كه سوئد را (2ـ1) شكست دهیم. اتاق رختكن ما بسیار بزرگ بود. باور كنید پس از بازی، كفش و كیف و لباس بود كه به هوا پرتاب میشد و به این طرف و آن طرف میافتاد. همه فریاد میزدند، گریه میكردند و یكدیگر را در آغوش میگرفتند. راستش یادم نمیآید در آن لحظات چه میگفتم. زیرا فشار بسیار زیادی از روی دوشمان برداشته شده بود. آن لحظات فوقالعاده بود. زیرا ما امیدهای یك كشور را به دوش میكشیدیم و موفق شده بودیم از میدان نبرد، رو سفید بیرون بیاییم.
ماجراجویی كستاریكا با شكست مقابل چكسلواكی به پایان میرسد. اما كایاسو در اروپا ماندگار شد و به آلمان رفت. او چند سال در اشتوتگارت بازی كرد.
زندگی در آلمان برایم بسیار دشوار بود. به خصوص به دلیل آب و هوا. در كستاریكا دمای هوا در طول سال در حدود 25 درجه سانتیگراد است. هر چند كه باران زیاد میبارد اما آب و هوا به شدت ملایم است. ولی در آلمان گاهی اوقات در دمای 25 درجه زیر صفر تمرین میكردم. به خوبی در خاطرم مانده كه در سال 1991 یك بار در چنین شرایطی تمرین كردیم. بله! این یكی از اساسیترین مشكلات من در آلمان بود. اما روی هم رفته در داخل میدان، مشكل چندانی نداشتم. زیرا توپ در تمام جاها گرد است! فوتبال در همه جا به یك شكل بازی میشود و وظیفه یك فوتبالیست در تمام نقاط دنیا پاس دادن و گل زدن است.
كایاسو اكنون به كستاریكا بازگشته و در كنار خانوادهاش زندگی میكند. او ارتباط خود را با ورزشی كه به آن مدیون است، قطع نكرده است و در شهر زادگاه خود «لیمون» كار میكند.
فوتبال درهای زیادی را باز میكند. من عضو تیم ملی كشورم بودم و كارنامه بسیار موفقی داشتم. این كارنامه موفق باعث شده كه در حال حاضر مدیر ورزشی آكادمی ورزشی لیمون باشم. خود را كاملاً وقف این كار كردهام. من عاشق این كار هستم. زیرا به من امكان میدهد كه به جوانهای فراوانی كمك كنم. جوانهایی كه همچون خودم، رؤیایشان این است كه روزی ورزشكار بزرگی شوند. شاید آنها به من نگاه كنند و امیدوار شوند كه روزی بتوانند به تمام آرزوهایشان برسند. همان طور كه من رسیدم.