- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات فوتبالی
- بخشهایی از کتاب دکتر سوکراتس؛ فوتبال مساله مرگ و زندگی نیست!
بخشهایی از کتاب دکتر سوکراتس؛ فوتبال مساله مرگ و زندگی نیست!
مهدی زارعی- پیش از برگزاری رقابتهای جام جهانی اسپانیا، سوکراتس کاپیتان برزیل گفت:
من فقط در یک مورد مطمئن هستم: من در سال 1982 قهرمان جهان خواهم شد، هر طور که شده. من به این گروه اعتماد دارم. گاهی اوقات به قهرمانی فکر میکنم، به بالا بردن جام. فکر نمیکنم که برای دیگر بازیکنان هم منصفانه باشد که فقط کاپیتان جام را بالا ببرد. باید همه باشند. من نمیخواهم ژست دیگر کاپیتانهای برزیل را تکرار کنم که در بالا بردن جامهای ژول ریمه و در عکسها جاودانه شدند. فکر میکنم بهتر است راهی پیدا کنیم تا همه بتوانند جام را بالای سر ببرند و همه با هم عکس بگیریم. همه یازده نفر و حتی بیشتر، هرکسی که میتواند حضور داشته باشد: نیمکت ذخیره و کادر فنی و کارکنان پشتیبانی.
با این حال جام جهانی آن چیزی نبود که سوکراتس تصورش را می کرد. او که هر روز از اسپانیا یادداشتهایی برای روزنامه پلاکار در برزیل پست می کرد، در این باره نوشت:
من کمی افسـرده هستم. در طول زندگی آرزو داشتم که در جام جهانی بازی کنم. حالا من اینجا هستم. میدانم که بازیهای بدی انجام ندادهام اما بدون شک ناامید شدهام. جام جهانی چیزی نبود که من تصور میکردم. اجازه تبادل فکر و نظر با مردم دیگر کشورهای جهان وجود ندارد؛ هرکدام کنار تیم خودشان هستند و بس. به نظرم تماشای بازیهای جام جهانی بهتر از بازی در آن است. به همین دلیل است که من اصلا شک ندارم: جام جهانی دیگر؟! دوباره هرگز. چه کسی میداند؟ شاید توانستم جام جهانی بعدی را کنار همسر و فرزندانم تماشا کنم؛ بسیار سرگرمکنندهتر خواهد بود.
با این حال روش بازی برزیلی محبوب همه مردم بود و کسی نبود که از روش هجومی برزیل لذت نبرد. سوکراتس سبک فوتبالشان را «هرجومرج سازمانیافته» و کاملا برزیلی نامید که خلاقانه، بداهه و غیرقابل پیشبینی است. اما این تیم بعد از چهار برد پیاپی با بازیهایی تماشاگرپسند، ناباورانه از ایتالیا(3-2) باخت و شانس صعود به جمع چهار تیم برتر جام را از دست داد.
سوکراتش درباره لحظات تلخ بعد ازمسابقه در کنارتله سانتانا- سرمربی برزیل- می گوید:
اولین کسی که بعد از مسابقه دیدم، او بود. بر صورتش دردی حک شده بود که همه ما آن را احساس میکردیم. با این وجود، او ناامیدانه تلاش کرد تا ما را دلداری دهد؛ کنار زمین منتظر ما ایستاده بود و از تکتک ما تشکر و قدردانی کرد. در رختکن، درد و رنج بسیار بود. بعضیها غیرقابل کنترل گریه میکردند و برخی دیگر در سکوت رنج میبردند. او به سمت افق خیره شده بود و علیرغم این ضربه آرام به نظر میرسید. فکر میکردم او به خاطر تلاش ما احساس آرامش میکند اما این بدان معنی نبود که رنج نمیکشد. من واقعا دلم میخواست بغلش کنم تا از او حفاظت کنم. قدرت نداشتم. یک بار دیگر یاد پدرم افتادم. احساس کردم دردی که هر دویشان احساس میکنند، به یک اندازه شدید است. من بیشتر از هر چیز دیگری برای آن دو گریه کردم اما اشکهایم بهآسانی سرازیر نمیشد. در مقابل اتفاقاتی که افتاده بود، احساس ناتوانی و نابودی میکردم. من روزی واقعا فهمیدم این احساس چیست که چندین سال بعدتر پدرم را از دست دادم. میخواستم معجزه کنم و او را برگردانم؛ انگار میخواستم آن عنوان جهانی را برای مردی بگیرم که بیشتر از همه لیاقتش را داشت.
ستاره برزیل هرگز متوجه نشد که چه اشتباهی باعث حذف برزیل شد. او گفت:
برای من فهمیدن این باخت دشوار است. اگر اشتباهی از ما سر زده بود، شکستمان قابل قبول بود. راحتتر میشد دربارهاش توضیح داد اما من مشکل و خطایی ندیدم. من هیچوقت در طول دوران حرفهایام به اندازه این مدتْ متغیر فوتبال بازی نکردم. . فوتبال بازی اشتباهات است. شما همیشه میجنگید تا اشتباهی اتفاق نیفتد و به همین خاطر دلیلی برای توضیح این شکست وجود ندارد. این چیزیست که حذف ما را تکاندهندهتر میکند. ما همیشه آماده شکستخوردن هستیم، مخصوصا در ورزشی مثل فوتبال. اما این دقیقا مثل مرگ یک عشق عزیز است. شما با آنکه میدانید بالاخره روزی آنها را از دست میدهید، اما لحظه اتفاقافتادنش همان اندازه شوکه میشوید.
بازی با ایتالیا بزرگترین مسابقهای بود که سوکراتس در آن شرکت کرده بود اما او آشکارا اعتراف کرد که هرگز به اندازه کافی شجاع نبوده است تا بتواند واقعا بنشیند و آن بازی را تماشا کند. اما سرانجام یک بار در توکیو در سال 1990 به شکلی اتفاقی شاهد پخش این مسابقه از تلویزیون بود. بازیکن سابقه تیم ملی برزیل به خاطر می آورد:
داشتم حرف میزدم که بازی شروع شد. شروع به تماشا کردم و همه چیز را دیدم. میخکوب شدم. خیلی درخشان بود، یک بازی شگفتانگیز و خارقالعاده. فکر میکردم بهترین بازی است که در طول زندگیام دیدم و هرگز تا قبل از آن چنین مسابقهای ندیده بودم. چه مسابقهای! دوست نداشتم به گذشته نگاه کنم، اما گذشته آنجا بود و من آن را تماشا کردم.
سوکراتس همیشه درباره بازنشستگی بعد از جام جهانی 1982 صحبت میکرد ولی این در صورت قهرمانی آنها در جام جهانی بود. به این ترتیب، صبح روز بعد از بازی ایتالیا درباره بازگشت به جام جهانی چهار سال بعد، صحبت میکرد و زیکو در حالی که سوکراتس را ترغیب میکرد، سریع قول داد و با او عهد بست که برای کسب عنوان قهرمانی در کنار او باشد.
کاپیتان بهترین تیمی که هرگز به قهرمانی جام جهانی نرسید، درباره اثرات آن شکست سلسائو درباره ایتالیا در آینده فوتبال چنین اعتقاد داشت:
شکست تیم در آن روز سرنوشتساز، در قلب بارسلون، برابر ایتالیا، ضربه مهلکی به سبک بازی فوقالعادهای بود که برزیل از خود به نمایش گذاشت. از آن لحظه، حتی بیشتر از قبل، تمرکز روی نتیجهگرایی قرار گرفت. وجه تجاری بازی به طرز وحشتناکی رشد کرد و پول هم همیشه به سمت برندهها میرود، حتی اگر آنها برندگانی فاقد کیفیت باشند. از آن نقطه به بعد فوتبال برزیل هرگز با قبل یکسان نشد.
با این حال برای سوکراتس، زندگی جریان داشت؛ حتی بعد از حذف برزیل. به قول او:
من فکر میکنم فوتبال یک شغل است و شغل هم برای ما اهمیت فراوانی دارد. اما هرگز مهمترین چیز نیست. فوتبال مساله مرگ و زندگی نیست و در تلاشم تا این موضوع را به همگان بفهمانم. ما میتوانیم ببازیم. همان طور هم میتوانیم برنده باشیم.
منبع: کتاب دکتر سوکراتس- ترجمه فرنوش(نجمه) جعفری- نشر همگو