- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات ورزشی
- بازیهای آسیایی(1966)؛ تاثیر ترس از هواپیما در وزنه برداری بازی های آسیایی!
بازیهای آسیایی(1966)؛ تاثیر ترس از هواپیما در وزنه برداری بازی های آسیایی!
در بازی های آسیایی 1966 ایران برای سومین بار در مسابقات شرکت کرد و وزنه برداری ایران هم که در سالهای 1951 و 1958 در صدر وزنه برداری آسیا قرار گرفته بود، یک بار دیگر برای حفظ عنوان خود پای به مسابقات گذاشت. کیهان ورزشی در آن سال به صورت کامل درباره مشکلات تیم ملی توضیح داده است. مشکلاتی که به خاطر ترس یک وزنه بردار از پرواز ایجاد شد...
صفایی: نمیام نمیام نمیام. ولم کنید!
-اما فردوس! حیوونکی هر چه کرد تا جواد صفایی وزنه بردار 130 کیلویی آبادانی را راضی کند که بر هواپیما سوار شود، میسر نشد که نشد. چانه زدن از صبح ساعت 8 شروع شد و در ساعت 12 خاتمه یافت و در این لحظه 200 تومان به راننده تاکسی داد و از او خواهش کرد که از 20 چراغ قرمز عبور کند این هم جریمه اش! راننده چراغ های اتومبیل را روشن کرد و دستش را روی بوق گذاشت و خلاصه هر چه فردوس گفت اطاعت کرد.
نیومد؟
نه، گریه می کند، داد می زند، روی دست و پای من افتاده است و زاری می کند و می خواهد دیگر از او نخواهیم سوار هواپیما شود. فردوس این چند جمله را در حالی می گفت که یک تماشاگر یا شنونده بی اطلاع گمان می کرد این مرد یک ادویه تندی به خوردش داده اند و او دارد از تندی آتش می گیرد. او دور خودش می چرخید!
خوب صفایی نرفت، جایش هم درهواپیما خالی بود. بعضی ها افسوس خوردند از این که چرا یک ورزشکار ذخیره آماده نبود تا در جای او بنشیند و به بانکوک برود.
صفایی نیاید تیم سوم می شود!
پس از آن خیلی ها کوشیدند تا صفایی را مجاب کنند و او را با هواپیمای دیگری به بانکوک بفرستند و این کوشش موقعی به اوج خود رسید که پیمانی و آل بویه (که از ورزشکاران قدیم هستند) خلبانان هواپیمای حامل ورزشکاران، پس از مراجعت از بانکوک، پیغامی از روکوفسکی مربی لهستانی وزنه برداری ایران از بانکوک برای آقای بختیار رئیس فدراسیون ایران آوردند. آن چه را که روکوفسکی از بختیار خواسته بود چنین است: آقای بختیار، صفایی را به هر وسیله که شده با خود به بانکوک بیاورید با محاسبه من او چهار امتیاز خواهد آورد و در غیر این صورت تیم سوم خواهد شد.
آقای بختیار به کمک هنریک تمرز و سروان سرشار دست به کار شدند و دامنه جست و جو را از سر گرفتند. اما صفایی هرگز حاضر نشد مخفی گاهش را به بختیار نشان دهد. تا ساعت 10 سه شنبه شب، ما سه بار با تمرز و دو بار با بختیار ملاقات کردیم آن چه را که نامبردگان گفتند عینا منعکس می شود:
تمرز بار اول -9 صبح: چی میخواستی بشه- این بچه از طیاره می ترسه. چند سال پیش یک بار در هواپیما بی هوش شده بود و از آن پس وقتی چشمش به عکس هواپیما می افتد حالش بهم می خورد، در حالی که گریه می کرد به من می گفت ..... یک عالمه چای خوب دارم و می خوام به عنوان سوغات به خانه ات بیاورم. تو رو به امام حسین به بختیار نگو من کجا هستم، خجالت می کشم.
بختیار، بار اول- دیدی چی شد! در دنیا سابقه نداره، حالا میگی چی بکنم، میخوام بلیط هواپیما بخرم، چه روزی و به نام کی؟ هیچ سر در نمی آورم. بدتر از همه این که دستم به دامنش نمی رسه، تو نمی دونی کجاست؟ مسافرخونه است یا در تهرون قوم و خویش دارد؟ والا تمرز می گفت توی یک خیاطی خودش رو مخفی کرده.
بار دوم- تمرز- ساعت 12: زنم توی بیمارستان داره میزاد و خودم پای صفایی دارم میزام! میگه که سوار هواپیما بشم میمیرم میمیرم میمیرم، ولم کنید، مردم، از جون من چی می خواین، تو رو خدا تمرز یک جعبه ویسکی برایت آوردم، ژانویه نزدیکه، تو بهش احتیاج داری، به من رحم کن، به خانوادم رحم کن، آخه تو مگه دین و ایمون و انصاف نداری؟
بار سوم، در یک شرکت هواپیمایی با بختیار و تمرز
-بختیار: چی شد تمرز؟
-شرط می بندم نمیاد. خودشو از من هم پنهان کرده. می ترسد من به شما بگم که کجاست و واسه همین که جایش عوض شده. من که نمی دونم از چه رنگی خاکی بر سرم بریزم.
بختیار- شما به امینی و معزی گفتی امشب خودشونو آماده کنند و بهشون اطلاع دادی در صورتی که رکوردهایی را که قبلا بهت گفتم بزنند به جای صفایی به بانکوک می روند. چون کدخدا زاده هم با مرخصی اش موافقت نشده و به جای او هم می توانیم یک وزنه بردار ببریم.
تمرز- آماده اند و در باشگاه پاس منتظر شما هستند تا در رکوردگیریشان نظارت کنید. معزی در پروزن 337.5 و امینی در نیم سنگین 492.5 کیلو رکورد دارند.
هر سه به سوی باشگاه پاس راه افتادیم. امینی 137.5 کیلو پرس کرد و 125 کیلو یک ضرب زد. اما سه بار نتوانست وزنه 155 کیلو را دو ضرب بزند. تا آن موقع معزی 110 کیلو را پرس کرده بود. درهمین حین بود که تلفن زنگ زد، سروان سرشار بود و می خواست با آقای بختیار صحبت کند. سرشار به بختیار مژده داد که سرانجام توانستند پناهگاه صفایی را کشف کنند. بختیار از سرشار خواست مواظب باشد فرار نکند و گفت چند دقیقه بعد نزد شما خواهم بود.
بختیار و تمرز به پناهگاه رفتند و من به کیهان آمدم. دیگر اطلاعی در دست نیست.
با این مشکلات ایران راهی بازیهای آسیایی شد. در پایان رقابت های فوق سنگین، منوچهر برومند برای ایران طلا گرفت و همین مدال طلا سبب شد تا به لطف دو طلای محمد نصیری و پرویز جلایر و مدالهای برنز محمدرضا ناصحی، محمد عامی تهرانی، اسماعیل دورودیان و رضا استکی ایران قهرمان مسابقات شود. این در حالی بود که ژاپن با 2 طلا و 4 نقره دوم شد و کره جنوبی با 2 طلا، 3 نقره و 2 برنز جایگاه سوم را به خود اختصاص داد. اما اختلاف اندک این سه تیم نشان می داد که جایگاه ایران به شدت به خطر افتاده است. چهار سال بعد بود که وزنه برداری ایران سرانجام از قله وزنه برداری آسیا سقوط کرد...