زمان مطالعه: 176 دقیقه
تفسیر سوره المائده

تفسیر سوره المائده

تفسیر سوره المائده بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده ی مهربان یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الْأَنْعامِ إِلاّ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ ....

تفسیر سوره المائده

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الْأَنْعامِ إِلاّ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ

ای کسانی که ایمان آورده اید! به عقد و پیمان ها(ی خود،با خدا و مردم)وفا کنید.(خوردن گوشت) چهارپایان برای شما حلال گشته،مگر آنها که (حکم حرمتش)بر شما خوانده خواهد شد، و در حال احرام شکار را حلال نشمرید،همانا خداوند به هر چه خواهد(ومصلحت بداند) حکم می کند.

نکته ها:

کلمه ی بَهِیمَهُ در اینجا به معنای چهارپا و اعم از انعام است، انعام به گاو و شتر و گوسفند می گویند و بَهِیمَهُ الْأَنْعامِ که سه بار در قرآن آمده به معنای حلال بودن گوشت این چهارپایان است.  امام صادق علیه السلام فرمودند:مراد از بَهِیمَهُ الْأَنْعامِ ،جنین حیوان ذبح شده است که تزکیه ی مادرش،تزکیه ی او نیز به شمار می رود.  مرحوم فیض در تفسیر صافی می فرماید: ممکن است این روایت بیان مصداق پنهان آن باشد و یا این که از شکم مادر به آنها بهیمه گفته می شود،بنابراین منافاتی با تعمیم ندارد .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: لا دین لمن لا عهد له کسی که وفا ندارد،دین ندارد. آری، اگر به پیمان ها عمل نشود،اساس جامعه واعتماد عمومی بهم می ریزد وهرج ومرج پیش می آید.

قرآن، وفای به پیمان حتّی با مشرکان را لازم می داند، فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ   و طبق حدیثی از امام صادق علیه السلام وفای به پیمان فاجران هم لازم است.

بر اساس روایتی دیگر،اگر یک مسلمان حتّی با اشاره،به دشمن کافر امان داد،بر دیگر مسلمانان رعایت این پیمان اشاره ای،الزامی است.

کتب آسمانی،عهد خداوند هستند و باید به آنها وفادار بود،عهد قدیم(تورات)،عهد جدید (انجیل) و عهد اخیر(قرآن).در حدیث می خوانیم: القرآن عهد اللّه

پیام ها:

-مسلمانان باید به همه ی پیمان ها،(با هر کس و هر گروه،)پایبند باشند،چه قراردادهای لفظی، کتبی؛پیمان های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ویا خانوادگی؛با قوی یا ضعیف،با دوست یا دشمن،با خدا(مثل نذر و عهد)یا مردم،با فرد یا جامعه،با کوچک یا بزرگ،با کشورهای منطقه یا قراردادهای بین المللی.کلمه ی بِالْعُقُودِ دارای الف و لام است که شامل  همه ی قراردادها می شود. أَوْفُوا بِالْعُقُودِ

-اشعار دارد که ایمان،ضامن وفای به عهد و پیمان هاست. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ

-حال که خداوند انواع نعمت ها را در اختیار ما گذاشته است،پس به پیمان های او وفادار باشیم. أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ

-یکی از پیمان های الهی،توجّه به احکام حلال وحرام در خوردنی هاست.

أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ

-اسلام،هم به مسائل اجتماعی و هم به مسائل اقتصادی توجّه دارد.(وفای به عهد،مسئله ی اجتماعی و اقتصادی وبهره گیری از حیوانات،از مسائل اقتصادی است.) أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الْأَنْعامِ

-مصرف گوشت گاو،شتر و گوسفندی که مرده یا خفّه و...شده باشند،حرام است. إِلاّ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ

-همه ی چهارپایان حلال نیستند. إِلاّ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ (بنابر این که جمله،مربوط به انواع چهارپایان باشد.)

-برای حفظ حرمت احرام باید کمی هم محرومیّت چشید و از شکار،چشم پوشید. غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

-عمل به محرّمات احرام،از جمله موارد وفای به عهد و پیمان با خداست.

أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ... غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

-احرام،عهد و پیمان با خداوند است. أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ... وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

-احرام،حالتی خاص و ویژه و دارای احترام است. وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ

ای کسانی که ایمان آورده اید! حرمت شعائر الهی،ماه حرام،قربانی حج و حیواناتی که برای حج علامت گذاری شده اند و راهیان خانه خدا که فضل و خشنودی پروردگارشان را می طلبند،نشکنید و هرگاه از احرام بیرون آمدید(و اعمال عمره را به پایان رساندید)می توانید شکار کنید.و دشمنی با گروهی که شما را از مسجدالحرام بازداشتند،شما را به بی عدالتی و تجاوز وادار نکند و در انجام نیکی ها و دوری از ناپاکی ها یکدیگر را یاری دهید و هرگز در گناه و ستم،به هم یاری نرسانید،و از خداوند پروا کنید که همانا خداوند،سخت کیفر است.

نکته ها:

هدی ،حیوان بی نشانی است که برای قربانی در حج هدیه می شود،و قلائد حیواناتی هستند که پیش از مراسم حج،با آویختن چیزی به گردن آنها یا داغ زدن،علامت دار می شوند تا در مناسک حج،قربانی شوند.

خداوند در ابتدای این آیه،احترام به همه شعائر را واجب و هتک حرمت آنها را حرام کرده است؛ولی در میان شعائر،چند مورد را به خصوص ذکر کرده است از جمله ماه های:رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم که جنگ در آنها حرام است و ماه ذیحجّه که حج در آن انجام می شود، هَدْی که قربانی بی نشان است و قلائد که قربانی نشان دار است.

در سال ششم هجری،مسلمانان با پیمودن هشتاد فرسخ راه از مدینه به مکّه آمده بودند تا حج بگذارند؛ولی کافران مانع شدند و صلح حدیبیه پیش آمد.اکنون که مکّه فتح شده،نباید دست به تجاوز بزنند. صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ

اگر تحصیل علم یک بِرّ است،زمینه های آن چون:تأمین مدرسه،کتاب،کتابخانه، آزمایشگاه، وسیله نقلیّه،استاد و...همه تعاون بر بِرّ است.

همیاری در نیکی و پاکی

در آیه ی سوره ی بقره،مواردی از برّ را بیان کرده است: لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ ... وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ برّ،ایمان به خدا و قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و انبیا و رسیدگی به محرومان جامعه و پایبندی به قراردادها و صبر در کارهاست.

در روایات بسیاری به تعاون بر نیکی ها ویاری رساندن به مظلومان ومحرومان،سفارش شده واز کمک ویاری به ستمگران نهی شده است و ما در اینجا چند حدیث را برای تبرّک ذکر می کنیم:

· امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس برای یاری رساندن به دیگران گامی بردارد،پاداش مجاهد و رزمنده را دارد .

·  تا زمانی که انسان در فکر یاری رساندن به مردم است،خداوند او را یاری می کند .

·  یاری کردن مسلمان،از یک ماه روزه ی مستحبّی واعتکاف بهتر است .

·  هر کس ظالمی را یاری کند،خودش نیز ظالم است

·  حتّی در ساختن مسجد،ظالم را یاری نکنید

پیام ها:

-خداوند از مؤمنان،انتظار ویژه ای دارد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا ...

-احترام گذاردن به شعائر الهی،وظیفه ی اهل ایمان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللّهِ

-هتک حرمت و قداست شعائرالهی،حرام است. لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللّهِ

-همه ی زمان ها یکسان نیستند.برخی روزها مثل ایّام اللّه و برخی ماهها مثل ماهِ حرام،احترام ویژه ای دارند. وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ

-حیوانی هم که در مسیر هدف الهی قرار گیرد،احترام دارد. وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ

-راهیان خانه ی خدا باید مورد احترام قرار گیرند. وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ

(هر برنامه ای که به احترام وامنیّت زائران خانه خدا ضربه بزند،حرام است، خواه در سفر حج باشد یا عمره.)

-هدف اصلی در حج،زیارت کعبه است. آمِّینَ الْبَیْتَ

-حج و عمره،راهی برای تحصیل دنیا وآخرت است. یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً

-سراغ سود حلال رفتن یک ارزش است.قرآن،فضل پروردگار را که همان سودِ کسب و کار است، در کنار رضوان وقرب الهی قرار داده است. یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً

-هر نوع فعّالیّت اقتصادی و تجاری در مکّه،برای کشورهای اسلامی آزاد است. یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ

-بهره های مادّی،تفضّل الهی به انسان و از شئون ربوبیّت اوست. فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ

-دشمنی های دیگران در یک زمان،مجوّز ظلم و تجاوز ما در زمانی دیگر نمی شود. وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ ... أَنْ تَعْتَدُوا

-بی عدالتی و تجاوز از حدّ،حرام است حتّی نسبت به دشمنان. شَنَآنُ قَوْمٍ ...

أَنْ تَعْتَدُوا (در انتقام نیز عدالت را رعایت کنید.)

-احساسات دینی،بهانه ی ظلم نشود. صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا

-وفای به پیمان ها وحفظ حرمت و قداست شعائر الهی نیاز به همیاری و تعاون دارد. لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللّهِ ... وَ تَعاوَنُوا

-چشم پوشی از خطای دیگران،یکی از راه های تعاون بر نیکی است. لا یَجْرِمَنَّکُمْ ... تَعاوَنُوا

-حکومت و جامعه ی اسلامی،باید در صحنه ی بین المللی،از مظلوم و کارهای خیر حمایت و ظالم و بدی ها را محکوم کند. تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ

-برای رشد همه جانبه ی فضایل باید زمینه ها را آماده ساخت و در راه رسیدن به آن هدف، تعاون داشت. تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ

-به جای حمایت از قبیله،منطقه،نژاد و زبان،باید از حقّ حمایت کرد و به بِرّ یاری رساند. تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ

-کسانی که قداست شعائر الهی را می شکنند و به بدی ها کمک می کنند،باید خود را برای عقاب شدید الهی آماده کنند. وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطِیحَهُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

بر شما،(خوردن گوشت)مردار،خون،گوشت خوک و حیوانی که به نام غیر خدا ذبح شود و حیوانی(حلال گوشت)که بر اثر خفه شدن یا کتک خوردن،یا پرت شدن یا شاخ خوردن بمیرد و نیم خورده درندگان حرام شده است مگر آنکه(قبل از کشته شدن به دست درّنده،)به طور شرعی ذبح کرده باشید.همچنین حرام است حیوانی که برای بت ها ذبح شده یا به وسیله ی چوبه های قمار تقسیم می کنید.همه ی اینها نافرمانی خداست.

امروز،(روز هجده ذی الحجّه سال دهم هجری که حضرت علی علیه السلام به فرمان خدا به جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله منصوب شد)کافران از(زوال) دین شما مأیوس شدند،پس،از آنان نترسید و از من بترسید.امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین برایتان برگزیدم.پس هرکه در گرسنگی گرفتار شود، بی آنکه میل به گناه داشته باشد،(می تواند از خوردنی های تحریم شده بهره ببرد.) همانا خداوند،بخشنده ی مهربان است.

نکته ها:

در آیه ی اوّل گذشت که بهره گیری از گوشت چهارپایان،حلال است،مگر آنچه تحریم آن بعداً بیان شود.این آیه،ده مورد از گوشت های حرام را بیان کرده است.

منخنقه ،حیوانی است که خفه شده باشد،چه به دست انسان یا حیوان،یا خود بخود.

موقوذه ، حیوانی است که با ضربه و شکنجه جان دهد.رسم عرب بر آن بوده که بعضی حیوانات را به احترام بت ها،آنقدر می زدند تا جان دهد و این کار را نوعی عبادت می پنداشتند.   متردیه ،حیوان پرت شده از بلندی و نطیحه ،حیوانی که بر اثر شاخ خوردن مرده  باشد.

تحریم آنچه که در این آیه مطرح شده است،در سوره های انعام و نحل و بقره آمده است ولی در این آیه،نمونه های مردار(خفّه شده،کتک خورده،شاخ خورده و...)بیان شده است.

امام باقر علیه السلام فرمودند: ولایت،آخرین فریضه الهی است سپس آیه ی الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ را تلاوت فرمودند .

بت ها،مجسمه هایی بود که شکل داشت؛امّا نصب ،سنگ های بی شکلی بود که اطراف کعبه نصب شده بود و در برابرش قربانی می شد و خون قربانی را بر آن می مالیدند.

در آیه ی سوره بقره،تمایل کفّار نسبت به انحراف مسلمانان از راه خودشان مطرح شده است.خداوند فرمان داد:شما اغماض کنید تا امر الهی برسد.پس مسلمانان منتظر حکم قاطعی بودند که کفّار را مأیوس سازد،تا این که آیه ی اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ ...نازل شد.

غدیر در قرآن

دو مطلب جدای از هم در این آیه بیان شده است،یک مطلب مربوط به تحریم گوشت های حرام،مگر در موارد اضطرار و مطلب دیگر مربوط به کامل شدن دین و یأس کفّار که این قسمت کاملاً مستقلّ است،به چند دلیل:

الف:یأس کفّار از دین،به خوردن گوشت مردار یا نخوردن آن ارتباطی ندارد.

ب:روایاتی که از طریق شیعه و سنی در شأن نزول آیه آمده،در مقام بیان جمله ی الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا و الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ است،نه مربوط به جملات قبل و بعد از آن،که درباره احکام مردار است.

ج:طبق روایات شیعه و سنّی،این قسمت از آیه: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ ...پس از نصب علیّ بن ابی طالب علیهما السلام به امامت در غدیرخم نازل شده است.

د:غیر از دلائل نقلی،تحلیل عقلی نیز همین را می رساند،چون چهار ویژگی مهم برای آن روز بیان شده است: .روز یأس کافران، .روز اکمال دین، .روز اتمام نعمت الهی بر مردم، .روزی که  اسلام به عنوان دین و یک مذهب کامل،مورد پسند خدا قرار گرفته است.

حال اگر وقایع روزهای تاریخ اسلام را بررسی کنیم،هیچ روز مهمی مانند:بعثت،هجرت، فتح مکّه،پیروزی در جنگ ها و...با همه ی ارزشهایی که داشته اند،شامل این چهار صفت مهم مطرح شده در این آیه نیستند؛حتّی حجّهالوداع هم به این اهمیّت نیست؛چون حج،جزئی از دین است،نه همه ی دین.

*امّا بعثت،اوّلین روز شروع رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که هرگز نمی توان گفت روز اوّل بعثت،دین کامل شده است.

امّا هجرت،روز هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به فرمان خداست،روز حمله ی کفّار به خانه پیامبر است، نه روز یأس آنان.

امّا روزهای پیروزی در جنگ بدر و خندق و...تنها کفّاری که در صحنه ی نبرد بودند، مأیوس می شدند،نه همه ی کفار،در حالی که قرآن می فرماید: اَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا ...

همه کفّار مأیوس شدند.

امّا حجّه الوداع که مردم آداب حج را در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله آموختند،تنها حج مردم با آموزش پیامبر کامل شد،نه همه ی دین در حالی که قرآن می فرماید: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ

امّا غدیرخم روزی است که خداوند فرمان نصب حضرت علی را به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله صادر کرد،تنها آن روز است که چهار عنوان ذکر شده در آیه أَکْمَلْتُ، أَتْمَمْتُ، رَضِیتُ، یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا با آن منطبق است.

امّا یأس کفّار،به خاطر آن بود که وقتی تهمت وجنگ وسوءقصد بر ضد پیامبر،نافرجام ماند،تنها امید آنها مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله بود.نصب علیّ بن ابی طالب علیهما السلام به همه فهماند که اگر آن حضرت پسری می داشت،بهتر از علی نبود وبا مرگ او دین او  محو نمی شود؛زیرا شخصی چون علیّ بن ابی طالب علیهما السلام جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و رهبر امّت اسلام خواهد بود.

اینجا بود که همه ی کفّار مأیوس شدند.

امّا کمال دین،به خاطر آن است که اگر مقرّرات وقوانین کامل وضع شود،لیکن برای امّت و جامعه،رهبری معصوم وکامل تعیین نشود،مقرّرات ناقص می ماند.

امّا اتمام نعمت،به خاطر آن است که قرآن بزرگ ترین نعمت را نعمت رهبری وهدایت معرّفی کرده است،اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا برود ومردم را بی سرپرست بگذارد، کاری کرده که یک چوپان نسبت به گله نمی کند.چگونه بدون تعیین رهبری الهی نعمت تمام می شود.

امّا رضایت خداوند،برای آن است که هرگاه قانون کامل ومجری عادل بهم گره بخورد، رضایت پروردگار حاصل می شود.

اگر هر یک از اکمال دین،اتمام نعمت،رضایت حقّ و یأس کفّار به تنهایی در روزی اتفاق افتد، کافی است که آن روز از ایّام اللّه باشد.تا چه رسد به روزی مثل غدیر،که همه ی این ویژگی ها را یک جا دارد.به همین دلیل در روایات اهل بیت علیهم السلام عید غدیر از بزرگ ترین اعیاد به شمار آمده است.

آثار اشیا،گاهی مترتّب بر جمع بودن همه اجزای آن است،مثل روزه که اگر یک لحظه هم پیش از اذان،افطار کنیم،باطل می شود،از این جهت کلمه تمام به کار رفته است: أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ و گاهی به گونه ای است که هر جزء،اثر خود را دارد،مثل تلاوت آیات

قرآن که کمالش در تلاوت همه ی آن است و هر قدر هم خوانده شود،ثواب دارد.گاهی بعضی اجزا به گونه ای است که اگر نباشد،یک مجموعه ناقص است،هر چند همه ی اجزای دیگر هم باشد،مثل خلبان و راننده که هواپیما و ماشین بدون آنها بی ثمر و بی فایده است.

رهبری و ولایتِ حقّ هم چنین است،چون انسان را با خدا گره می زند و بدون آن،آفریده ها و نعمت ها به نقمت تبدیل می شود وانسان را به خدا نمی رساند.

نگاهی به تغذیه در اسلام

اسلام مکتب عدل است،نه مثل غربی ها افراط در مصرف گوشت را توصیه می کند،و نه مثل بودایی ها آن را حرام می داند،و نه مثل چینی ها خوردن گوشت هر حیوانی را به هر شکلی جایز می داند.در اسلام برای مصرف گوشت،شرایط و حدودی است،از جمله:

الف:گوشت حیوانات گوشتخوار را نخورید؛چون آلودگی های مختلف میکربی و انگلی و...

دارند.

ب:گوشت درندگان را نخورید که روح قساوت و درندگی در شما پیدا می شود.

ج:گوشت حیواناتی که موجب تنفر عمومی است،مصرف نکنید.

د:گوشت حیوانی که هنگام ذبح،نام مبارک خدا بر آن گفته نشده،نخورید.

ه:گوشت مردار را نخورید.

امام صادق علیه السلام درباره ی گوشت مردار فرمود: کسی به آن نزدیک نشد مگر آنکه ضعف و لاغری و سستی و قطع نسل و سکته و مرگ ناگهانی او را گرفت .

سؤال: آیا اجازه ی کشتن حیوانات برای مصرف گوشت آنها،با رحمت الهی سازگار است؟

پاسخ: اساس آفرینش بر تبدیل وتحوّل است.خاک،گیاه می شود،گیاه،حیوان می گردد و حیوان به انسان تبدیل می شود و نتیجه ی این تبدیل ها،رشد است.

پیام ها:

-اسلام،دینی جامع است و همه ی نیازهای طبیعی و روحی انسان را مورد توجّه قرار داده و نظر صریح می دهد. حُرِّمَتْ

-در نظام توحیدی،باید ذبح حیوان هم رنگ الهی داشته باشد،وگرنه حرام می شود. وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ

-اگر حیوان مضروب یا شاخ خورده یا پرت شده ودریده شده،هنوز رمقی در دارد و آن را ذبح کردید،حلال می شود. إِلاّ ما ذَکَّیْتُمْ

-با همه ی مظاهر شرک،در هر شکل،باید مبارزه کرد. وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ

-مهم ترین روزنه ی امید کفّار،مرگ پیامبر بود که با تعیین حضرت علی علیه السلام به رهبری،آن روزنه بسته شد. اَلْیَوْمَ یَئِسَ ...

-اگر دشمن خارجی هم شما را رها کند،دشمن داخلی وجود دارد که باید با خشیت از خدا به مقابله با او رفت. فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ

-کفّار از دینِ کامل می ترسند،نه از دینی که رهبرش تسلیم،جهادش تعطیل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند. اَلْیَوْمَ یَئِسَ ... اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ

-اگر کفّار از شما مأیوس نشده اند،چه بسا نقصی از نظر رهبری در دین شماست. اَلْیَوْمَ یَئِسَ ... اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ

-دین بدون رهبر معصوم،کامل نیست. أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ

-قوام مکتب به رهبری معصوم است و تنها با وجود آن،کفّار مأیوس می شوند،نه با چیز دیگر. اَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ

-همه ی نعمت ها بدون رهبری الهی ناقص است. اَلْیَوْمَ ... أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی

-نصب علی علیه السلام به امامت،اتمام نعمت است، أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی و رها کردن ولایت او کفران نعمت و ناسپاسی نعمت و عواقب بدی دارد.   فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ

-اسلام بی رهبر معصوم،مورد رضای خدا نیست. اَلْیَوْمَ ... رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ

-اضطرار غیر اختیاری،مجوّز مصرف حرام است،پس انسان نباید به اختیار خود را مضطر کند. اضْطُرَّ (فعل مجهول است.)

-قانونی کامل است که به همه ی حالات و شرایط انسان توجّه داشته باشد، مخصوصاً حالت اضطرار و مخمصه.آری،در احکام اسلام،بن بست نیست.

فَمَنِ اضْطُرَّ

-شرایط ویژه ی اضطرار،نباید زمینه ساز گناه و آزاد سازی مطلق شود؛بلکه باید به همان مقدار رفع اضطرار اکتفا کرد. غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ

-از تسهیلاتی که برای افراد مضطرّ قرار داده می شود،سوء استفاده نکنیم.

غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ امام باقر علیه السلام در تفسیر این جمله فرمودند: غَیْرَ مُتَجانِفٍ کسی است که عمداً به سراغ گناه نرود.

یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ

(ای پیامبر!)از تو می پرسند:چه چیزهایی برای آنان حلال شده است؟ بگو:تمام پاکیزه ها برای شما حلال گشته است،و(نیز صید)سگ هایِ شکاری آموزش دیده که در پی شکار گسیل می دارید و از آنچه خداوند به شما آموخته،به آنها یاد می دهید.پس،از آنچه برای شما گرفته اند بخورید و نام خدا را(هنگام فرستادن حیوان شکاری)بر آن ببرید و از خدا پروا کنید که خداوند سریع الحساب است.

نکته ها:

جوارح ،جمع جارحه ،از ریشه ی جَرْح ،به دو معنای کسب و زخم بکار می رود.به حیوان صیّاد،جارحه گویند،چون شکار را زخمی می کند،یا برای صاحبش،شکاری کسب می کند.به اعضای بدن هم که وسیله ی کسب و تلاش است،جوارح گفته می شود.

با عنایت به کلمه ی مُکَلِّبِینَ از ریشه ی کلب ،به معنای تعلیم دهندگان سگهای شکاری است و تنها صید سگ های آموزش دیده حلال است،نه صید حیوانات شکاری دیگر آن هم شکاری که سگ،در پی آن گسیل شده و آن را نگهداشته است،نه آنکه برای خودش شکار کرده باشد که خوردن آن حرام است.

پیام ها:

-پیامبران،پاسخگوی سؤال ها و نیازهای طبیعی جامعه اند. یَسْئَلُونَکَ

-آنچه لازم است که بدانیم،باید از انبیا و وارثانشان بپرسیم. یَسْئَلُونَکَ (مسلمانان صدر اسلام،نسبت به یادگیری احکام وتکالیف دینی،احساس مسئولیّت داشتند.)

-سؤال لازم،یک ارزش ونشانه ی احساس مسئولیّت است. یَسْئَلُونَکَ

-سؤال،زمینه ی نزول تدریجی آیات قرآن است. یَسْئَلُونَکَ

-رابطه ی امّت با پیامبر،بی واسطه است. یَسْئَلُونَکَ

-هر چه که حرام شده،بخاطر پلیدی آشکار یا نهان آن است. أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ

-اصل و قانون کلی آن است که همه ی چیزهای پاک و دلپسند،حلال باشد.

أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ

-چون اسلام دینی فطری است،آنچه را که دل بپسندد و فسادی نداشته باشد حلال می کند. أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ (میان تشریع وتکوین هماهنگی است.)

-آموزش،منحصر به انسان نیست،حیوانات هم قابل تعلیم و تسخیرند. تُعَلِّمُونَهُنَّ

-دانش،حتّی به سگ ارزش می دهد و کارآیی آن را بیشتر می کند. تُعَلِّمُونَهُنَّ سگ با اندکی آموزش،یک عمر شکار خود را به معلّمش هدیه می کند.

أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ ولی بعضی انسان ها که همه چیز را از خدا فرا گرفته اند، عَلَّمَکُمُ اللّهُ برای خدا چه می کنند؟

-هنگام فرستادن سگ شکاری،نام خدا برده شود. وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْهِ

-رعایت مقرّرات الهی در مصرف گوشت جلوه ای از تقواست. فَکُلُوا ... وَ اتَّقُوا

-در میان حیوانات وحشی،بعضی از آنها حلال گوشت هستند.(شکار،نشانه وحشی بودن حیوان است) فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ

-توجّه به معاد وحسابرسی سریع الهی،یکی از انگیزه های تقواست. اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ

اَلْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ وَ لا مُتَّخِذِی أَخْدانٍ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ

امروز،همه ی چیزهای پاک و دلپسند برای شما حلال شده است،و طعام اهل کتاب برای شما حلال است و طعام شما نیز برای آنان حلال است.و (ازدواج با)زنان پاکدامن و با ایمان و نیز زنان پاکدامن از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده شده مانعی ندارد.در صورتی که مهریه زنان را بپردازید و پاکدامن باشید نه زناکار و نه دوست گیرنده ی پنهانی(و نامشروع)و هرکس به ایمان خود کفر ورزد،قطعاً عمل او تباه شده و او در آخرت از زیانکاران است.

نکته ها:

این آیه می فرماید:طعام اهل کتاب برای مسلمانان حلال است؛ولی با توجّه به این که در آیات قبل برای استفاده از گوشت،بردن نام خدا شرط حلال بودن ذکر شده است،می فهمیم که مراد از حلال بودن طعام یهود ونصاری برای مسلمانان،طعام های غیر گوشتی است.در روایات اهل بیت علیهم السلام هم منظور از طعام را گندم،جو وحبوبات دانسته اند.برخی لغت شناسان مانند ابن أثیر و خلیل نیز گفته اند:در فرهنگ حجاز،به گندم هم طعام گفته می شود

چون این آیه،راه را برای رفت و آمد و غذا خوردن و ازدواج با اقلّیت های دینی باز کرده و ممکن است مسلمانان برای رسیدن به دختران یهودی و مسیحی هر روز رفت و آمدشان را بیشتر کنند و کم کم تحت تأثیر تفکّر و آداب آنان قرار بگیرند و از راه اسلام جدا شوند،آخر آیه هشدار می دهد که هرکس ایمان خود را نادیده بگیرد عمل او تباه است. وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ

أَخْدانٍ ،جمع خِدْن ،به معنای دوست است؛ولی معمولاً در مورد دوستی های پنهانی و نامشروع  به کار می رود.

در مسأله ی غذا،آیه به طرفین مسلمان و اهل کتاب،اجازه می دهد که از طعام یکدیگر استفاده کنند، أُحِلَّ لَکُمُ ... حِلٌّ لَهُمْ ولی در ازدواج،تنها اجازه ی زن گرفتن از اهل کتاب را می دهد و اجازه ی زن دادن را نمی دهد، الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ (چون معمولاً زنان،به خاطر عواطفشان،تحت تأثیر مردان قرار می گیرند؛لذا اگر زنان اهل کتاب به اسلام بگروند،رشد است،امّا زن مسلمان اگر به آنان گرایش یابد،سقوط است.از این رو زن دادن به اهل کتاب،جایز نیست.)

مُحصِن و مُحصَنه ،به معنای عفیف بودن،آزادبودن،همسر داشتن ومسلمان بودن است.

در اینجا مراد از محصنات زنان عفیف است وگرنه ازدواج با زن شوهردار قطعاً حرام است.

مراد از جواز ازدواج با اهل کتاب در این آیه،ازدواج موقّت است، به دلیل روایات متعدّد و

به خاطر کلمه ی أُجُورَهُنَّ که بیشتر در مورد مهریه ی ازدواج موقّت به کار می رود.

کسی که به حقّانیّت چیزی اقرار کندولی به آن عمل نکند،عملش تباه است.امام صادق علیه السلام ذیل آیه وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ فرمودند: تَرک العمل الّذی أقرّ به

در روایت دیگری امام صادق علیه السلام فرمودند:کمترین چیزی که شخص به خاطر آن از ایمان خارج می شود آن است که نظری را بر خلاف حقّ بیابد و بر همان نظر بنابگذارد و از آن دفاع کند،آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ

پیام ها:

-در بیان احکام و قوانین،از عنصر زمان نباید غافل بود. الْیَوْمَ

-قوانین تشریع با نظام تکوین هماهنگ است.(آنجا که طبع سلیم می پسندد، قانون نیز حلال می کند) أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ

-پاکدامنی زن،در هر مذهبی که باشد،یک ارزش است. وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ

-پاکدامنی،هم برای مردان وهم برای زنان،شرط است. الْمُحْصَناتُ ،مُحْصِنِینَ

-در انتخاب همسر به اصل ایمان وپاکدامنی توجّه شود. وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ

-اغفال و کلاهبرداری،حتّی نسبت به غیر مسلمان ممنوع است. آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ (رعایت حقّ اقتصادی زن گرچه مسلمان نباشد واجب است)

-زن،حقّ مالکیّت دارد،چه مسلمان و چه غیر مسلمان. أُجُورَهُنَّ

-مهریه را باید به خود زن داد. آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ونفرمود: آتیتم اجورهنّ

-پرداخت اجرت به زن باید به خاطر ازدواج باشد،نه به خاطر زنا و روابط

نامشروع. آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ وَ لا مُتَّخِذِی أَخْدانٍ

-برقراری روابط نامشروع و پنهانی؛حتّی با غیرمسلمان هم ممنوع است. وَ لا مُتَّخِذِی أَخْدانٍ

-خوردن طعام اهل کتاب و صیغه کردن زنان پاکدامن از آنان حلال است.

جمله ی أُحِلَّ لَکُمُ ... وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ

-اختلاط با اهل کتاب و زندگی در میان آنان و سفر به کشورشان،یکی از لغزشگاه هاست. از این رو، در این آیه،پس از جواز ارتباط،هشدار می دهد که مواظب باشید،روابط اقتصادی و خانوادگی، اعتقاد شما را عوض نکند و به خاطر رسیدن به همسر،ایمانتان را از دست ندهید. وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ ما یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه به نماز برخاستید،پس صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و قسمتی از سر و پاهایتان را تا برآمدگی روی پا مسح کنید و اگر جُنُب بودید،خود را پاک کنید(و غسل نمایید)،و اگر بیمار یا در سفر بودید،یا یکی از شما از محلّ گودی(محل قضای حاجت) آمده یا با زنان تماس گرفتید(و آمیزش جنسی کردید)و آبی(برای غسل یا وضو) نیافتید،با خاک پاک تیمّم کنید، پس(قسمتی از)صورت و دستانتان را از آن خاک(که بر دستانتان مانده) مسح کنید،خداوند نمی خواهد که شما را در تنگی قرار دهد؛بلکه می خواهد شما را پاک کند و نعمتش را بر شما کامل سازد،شاید شما شکرگزار باشید.

نکته ها:

در آیه ی سوره ی نساء،به موضوع غسل و تیمّم اشاره شد،در اینجا علاوه بر آن دو،به مسأله ی وضو هم اشاره شده است.

واژه ی قیام ،هرگاه با حرف الی همراه شود،به معنای اراده کردن است. إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ یعنی هرگاه تصمیم به نماز خواندن گرفتید.

کلمه ی جنب ،به زن و مرد،مفرد و جمع،بطور یکسان اطلاق می شود.

مراد از فرمان فَاطَّهَّرُوا انجام غسل است.به قرینه این که در آیه ی سوره ی نساء به جای فَاطَّهَّرُوا ، تَغْتَسِلُوا فرموده است.

قید إِلَی الْمَرافِقِ ،برای بیان محدوده ی شستن است،نه جهت شستن.از آنجا که کلمه ی یَد در زبان عربی،هم به دست،از انگشتان تا مچ و هم به دست،از انگشتان تا آرنج و هم به دست،از انگشتان تا کتف،اطلاق می شود این آیه می فرماید:در وضو،دست تا آرنج را بشویید،نه کمتر و نه بیشتر.

در تیمّم،روح بندگی نهفته است؛چون دست به خاک زدن ومالیدن آن به پیشانی که بلندترین عضو بدن است همراه با قصد قربت،نوعی تواضع وخاکساری در برابر خداست.

صَعید از صعود به معنای زمین بلند است.امام صادق علیه السلام در تفسیر صَعِیداً طَیِّباً فرمودند:زمین بلندی که آب از آن سرازیر شود.  آری،زمین گودی که آب آلوده در آن جمع می شود،برای تیمّم مناسب نیست،زیرا شرط تیمّم،خاک پاک است.

در حدیث می خوانیم: لا صلاه الاّ بطهور (،نماز جز با طهارت(وضو یا غسل یا تیمم) صحیح نیست.

در حدیث می خوانیم: ابدأ بما بدء اللّه از همانجا آغاز کن که خداوند در قرآن آغاز کرده است.همان گونه که در قرآن ابتدا شستن صورت،بعد دست ها وبعد مسح سر وبعد مسح پا آمده است،ترتیب وضو نیز همین گونه است.

از امام سؤال شد که چرا در وضو بخشی از سر مسح می شود؟فرمودند: لمکان الباء به خاطر حرف باء در کلمه ی بِرُؤُسِکُمْ زیرا معنای آن قسمتی از سر است واگر آیه و امسحوا رؤسکم بود در آن صورت باید همه ی سر را مسح می کردیم.

امام صادق علیه السلام فرمود: مراد از لامَسْتُمُ ،آمیزش جنسی است؛ولی خدا آن را پوشانده و پوشاندن اموری را دوست دارد؛لذا آن گونه که شما نام می برید،نام نبرده است .

امام رضا علیه السلام درباره ی فلسفه ی وضو می فرماید:

·   یکون العبد طاهراً اذا قام بین یدی الجبّار ،زمینه پاکی هنگام ایستادن در برابر خداست.

·   مطیعاً له فیما أمره ،نشانه ی بندگی و اطاعت است.

·   نقیّاً من الادناس و النّجاسه ،عامل دوری از آلودگی ها و نجاست است.

·   ذهاب الکسل و طرد النّعاس ،مایه ی دوری از کسالت و خواب آلودگی است.

·   وتزکیه الفؤاد للقیام ،آماده سازی و رشد روحی برای نماز است.

پیام ها:

-نظافت و طهارت،لازمه ی ایمان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... فَاغْسِلُوا ... فَاطَّهَّرُوا

-طهارت،شرط نماز است. فَاغْسِلُوا

-همچنان که تماس با قرآن مخصوص پاکان است، لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ ارتباط با خدا هم نیاز به طهارت دارد. فَاغْسِلُوا

-آلودگی جسم،مانع قرب به خداست. إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا

-اصل در کلام،رعایت حیا و عفّت و ادب است،خصوصاً در مسائل زناشویی.

لامَسْتُمُ النِّساءَ البتّه در مسائل حقوقی،برای این که حقّی ضایع نشود،قانون روشن و بی پرده بیان می شود.مثل آیه دَخَلْتُمْ بِهِنَّ   که در مورد مهریّه است.

-شرایط و مقدّمات نماز،تخفیف بردار هست،ولی تعطیل بردار نیست. فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا

-باید برای پیدا کردن آبِ وضو و غسل تلاش کرد،اگر پیدا نشد،آنگاه نوبت به تیمّم می رسد.( فَلَمْ تَجِدُوا در جایی است که انسان تلاش کند ولی نیابد.)

-با آب یا خاک آلوده،نمی توان با خدای پاک،ارتباط برقرار کرد. صَعِیداً طَیِّباً

-هم خوردنی ها باید طیّب باشد که در دو آیه ی قبل به آن اشاره شد،هم تیمّم باید به خاک طیّب باشد. صَعِیداً طَیِّباً

-در احکام دین،حرج و دشواری نیست. ما یُرِیدُ اللّهُ ... مِنْ حَرَجٍ

-هدف از وضو و غسل و تیمّم،طهارت معنوی و آمادگی برای ارتباط با خداوند است. لِیُطَهِّرَکُمْ

-تکالیف الهی،برای انسان نعمت است. لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ

-انجام تکلیف،یکی از مصادیق شکر خداست. لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ مِیثاقَهُ الَّذِی واثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

و به یاد آورید نعمتی را که خداوند به شما عطا کرد و پیمانی را که بطور محکم با شما بست،آنگاه که گفتید:شنیدیم و اطاعت کردیم و از خداوند پروا کنید؛زیرا خدا از درون سینه ها آگاه است.

نکته ها:

گرچه موضوع یاد نعمت و رعایت میثاقِ مطرح شده در آیه،یک هشدار کلّی و عمومی است؛ ولی ممکن است به دلایلی مسأله ی رهبری جامعه اسلامی و اطاعت از او مراد باشد.

آن دلایل عبارتند از:

.رهبری الهی،عهد ومیثاق خدایی است.داستان حضرت ابراهیم و درخواست امامت برای نسل خویش و پاسخ خدا که عهد من به ظالمان نمی رسند،گواه بر این مطلب است.

لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ

.پس از تعیین حضرت علی علیه السلام به امامت در غدیر خم،آیه سوم همین سوره نازل شد که امروز نعمتم را بر شما تمام کردم.

.مردم در غدیرخم با علی علیه السلام بیعت کردند و سمعاً و طاعهً گفتند.این آیه بار دیگر مردم را به وفاداری و پایداری نسبت به رهبری فرا می خواند.

پیمان بر شنیدن و اطاعت کردن، سَمِعْنا وَ أَطَعْنا شامل همه ی پیمان هایی می شود که انسان ها بطور طبیعی و فطری به صورت قولی،یا عملی با انبیا داشته اند،مثل بیعت ها و شهادت های آنان به توحید و نبوّت.

پیام ها:

-تأکید این آیه بر مفاهیمی چون نعمت،میثاق،اطاعت،علم به ذات الصّدور، آن هم پس از آیه ی غدیرخم،می تواند اشاره به فراموشی محتوای آیه سوم و تخلّف از خط غدیر باشد.(چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود. ) وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللّهِ ...

-یاد نعمت های الهی لازم است. وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللّهِ

-یاد و یادآوری نعمت ها،میثاق ها،گفته ها و علم وآگاهی خدا،عامل و زمینه ی تقواست. وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللّهِ ...

-به فکر پیمان شکنی نباشیم که خدا آگاه است. اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره برای خدا با تمام وجود قیام کنید و به انصاف و عدالت گواهی دهید و هرگز دشمنی با قومی،شما را به بی عدالتی وادار نکند.به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که همانا خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.

نکته ها:

مشابه این آیه با اندکی تفاوت،در آیه سوره نساء آمده است، قَوّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ قیام به عدالت کنید و گواهان برای خدا باشید.

هر چند به زیان خود یا والدین و بستگان شما باشد.تفاوت میان این دو آیه،آن است که این آیه سفارش می کند:کینه ها و دشمنی ها شما را منحرف نکند؛ولی آیه سوره ی نساء می فرماید:علاقه ها و وابستگی ها شما را از مرز عدالت خارج نکند.آری،عوامل انحراف از عدالت یا بغض و کینه است،یا حبّ و دوستی که هر آیه به یکی از آنها اشاره دارد.

از آنجا که نادیده گرفتن کینه های درونی درباره مردم دشوار است،لذا در این آیه چند فرمان و چند تشویق به کار رفته است. لا یَجْرِمَنَّکُمْ ... اِعْدِلُوا ... هُوَ أَقْرَبُ ... اِتَّقُوا اللّهَ ...

پیام ها:

-اگر انگیزه ی انسان،کینه های او شد،اخلاصی در کار نیست؛ولی اگر قیام برای خدا باشد، کینه ها در اجرای عدالت بی اثر می شود. قَوّامِینَ لِلّهِ ... لا یَجْرِمَنَّکُمْ

-عدالت مستمر به صورت ملکه و عادت،ارزش کاملی است،گرچه عدالت لحظه ای مطلوب است. کُونُوا ... شُهَداءَ بِالْقِسْطِ ...

-مؤمنان،هم رابطه با خدا دارند. قَوّامِینَ لِلّهِ و هم در رابطه با مردم گواهی به عدل می دهند. شُهَداءَ بِالْقِسْطِ

-اگر باور کنیم که خدا عملکرد ما را می داند،به عدل رفتار خواهیم کرد. شُهَداءَ بِالْقِسْطِ ... إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ

-انسان های کینه توز و عقده ای،نمی توانند عادل باشند.(برای رسیدن به عدالت باید کینه ها را کنترل کرد) لا یَجْرِمَنَّکُمْ

-احساسات باید تحت الشعاع عدالت باشد. لا یَجْرِمَنَّکُمْ ... اِعْدِلُوا

-کینه جویی،از عوامل انحراف از عدالت است. شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا

-در سیاستگذاری ها و روابط داخلی و خارجی؛حتّی نسبت به دشمنان هم عادل باشیم. شَنَآنُ قَوْمٍ

-انسان های عادل و منصف،به تقوا نزدیکترند. اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی

وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ

خداوند به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده ی آمرزش و پاداشی بزرگ داده است. و آنان که کفر ورزیده و آیات ما را تکذیب نمودند،همانان اهل دوزخند.

نکته ها:

در قرآن چند نوع أجر به کار رفته است: أَجْرٌ عَظِیمٌ ، أَجْرٌ کَبِیرٌ ، أَجْرٍ کَرِیمٍ  ، أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ   . بنابراین، پاداش های الهی دارای درجاتی است.

وعده های خداوند، وَعَدَ اللّهُ ...تخلّف ناپذیر است: إِنَّ اللّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ

جحیم به معنای شدّت برافروختگی آتش است.در داستان ابراهیم علیه السلام آمده که او را در جحیم(آتش شعله ور)افکندند. أَصْحابُ الْجَحِیمِ یعنی اهل آتش و آنان که پیوسته در آتش دوزخ هستند.

پیام ها:

-ایمان و عمل ملازم هم هستند. آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ

-ایمان و عمل شایسته،هم جبران کننده ی گناهان است لَهُمْ مَغْفِرَهٌ و هم تأمین کننده ی پاداش. أَجْرٌ عَظِیمٌ

-توجّه به عاقبت کارها،در تصمیم های انسان نقش مهمی دارد. أَجْرٌ عَظِیمٌ ... أَصْحابُ الْجَحِیمِ

-کیفر کافران و تکذیب کنندگان،دوزخ ابدی است. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَصْحابُ الْجَحِیمِ

-تشویق،انگیزه ی عمل است. لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ همان گونه که تهدید،از روشهای تربیتی قرآن است. أَصْحابُ الْجَحِیمِ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! نعمت خداوند را بر خودتان یاد کنید،آنگاه که جمعی(از دشمنان)قصد داشتند به سوی شما دست تعدّی دراز کنند (و شما را نابود سازند)،امّا خداوند دست آنان را از شما کوتاه کرد و از خدا بترسید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند.

نکته ها:

در اینکه آیه،ناظر به کدام واقعه ی تاریخی است اختلاف است؛ولی می توان آن را شامل همه ی مواردی دانست که مسلمانان،در مقابل سوء قصد یا تهاجم دشمن،با تکیه بر خداوند پیروز شده و نجات یافته اند.

پیام ها:

-یاد نعمت های خدا بر مؤمنانان لازم است یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ (زیرا هم نوعی شکر است،هم غرور و غفلت را از انسان دور می نماید و هم عشق انسان را به پروردگار می افزاید.)

-دفع خطرات دشمن،از نعمت های خداست. فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ

-با تقوا و توکّل و ایمان،لطف خدا را به خود جلب و خطر دشمنان را دفع کنیم.

فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (همان گونه که به خاطر گناه، خداوند دشمن را بر انسان مسلط می کند،توجّه به خدا هم موجب دفع دشمنان است).

-لازمه ی ایمان و تقوا تکیه بر خداست. وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

-تقوا و توکّل داشتن،براثر یاد خداوند و ایمان است. اُذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ ... وَ اتَّقُوا اللّهَ ... فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

وَ لَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً وَ قالَ اللّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکاهَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ

و به تحقیق خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت،و از میان آنان دوازده سرپرست(برای دوازده طایفه)برانگیختیم،و خداوند(به آنان)فرمود:من با شمایم،اگر نماز به پا دارید و زکات بپردازید و به پیامبرانم ایمان آورده و یاری شان کنید وبه خداوند وامی نیکو دهید،قطعاً گناهانتان را می پوشانم و شمارا به باغ هایی وارد می کنم که نهرها زیر(درختان)آن جاری است.پس از این،هر کس از شما کافر شود،به راستی از راه راست منحرف گشته است.

نکته ها:

عَزَّرْتُمُوهُمْ از عَزّر ،به معنای یاری کردن همراه با احترام است.

سَواءَ السَّبِیلِ ،به وسط راه می گویند که انحراف از آن،سقوط را به همراه دارد.

نقبای بنی اسرائیل،وزرای حضرت موسی علیه السلام و سرپرستان دوازده طایفه از آنان بودند.از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت است که فرمود:خلفای پس از من دوازده نفرند،به تعداد نقبای بنی اسرائیل.  مخالفان راه اهل بیت،بسیار کوشیدند که این عدد را بر خلفای راشدین، خلفای بنی امیّه و خلفای بنی عبّاس منطبق سازند،با اینکه با هیچ کدام جور نمی آید.و این تلاش بیهوده در حالی است که دهها حدیث از زبان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که نام این دوازده تن را در بردارد،در کتب معتبر شیعه و سنّی به چشم می خورد که نخستین آنان علی علیه السلام و آخرینشان حضرت مهدی علیه السلام است.

پیام ها:

-نماز،زکات،یاری انبیا و انفاق،در برنامه های ادیان الهی قبل نیز بوده است.

مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ ...

-همراهی خداوند با ما چند شرط دارد:نماز،زکات،ایمان،نصرت انبیا،انفاق.

إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ وَ ...

-ایمان به انبیا به تنهایی کافی نیست،یاری آنان هم لازم است. وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ

-انجام همه ی واجبات کارساز است،گرچه انجام هریک دارای فایده است.

لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ ... وَ أَقْرَضْتُمُ اللّهَ

-کمک به خلق خدا،کمک به خداست. أَقْرَضْتُمُ اللّهَ به جای أقرضتم النّاس

-انفاق باید به شیوه ای نیکو باشد.(از مال خوب،با نیّت خوب،با سرعت و بدون منّت.) قَرْضاً حَسَناً

-رهبر جامعه باید از سوی خدا تعیین شود و برگزیدگان انبیا هم باید به فرمان خداوند باشند. بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً

-نماز و زکات و انفاق،در کنار پذیرش و یاری رهبران الهی مفهوم دارد. أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکاهَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ

-رهبر،اگر از خود مردم باشد،موفّق تر است. بَعَثْنا مِنْهُمُ

-بهشت را به بها دهند،نه به بهانه.اگر نماز،زکات،ایمان،امداد و انفاق بود، بهشت هم هست. لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ ... لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنّاتٍ

-بهشت،جای آلودگان نیست،ابتدا باید پاک شد،آنگاه به بهشت رفت.

لَأُکَفِّرَنَّ ... لَأُدْخِلَنَّکُمْ

-راه دستیابی به عفو خدا،ایمان و عمل صالح است. آمَنْتُمْ ... وَ أَقْرَضْتُمُ ... لَأُکَفِّرَنَّ

-بعد از اخذ میثاق و اتمام حجّت و بیان شرایط دریافت الطاف الهی،راه عذر و بهانه برای کسی نیست. فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ

-هرکس به دستورهای الهی کفر ورزد،از مسیر اعتدال خارج شده است. فَمَنْ کَفَرَ ... فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ (آری،اقامه ی نماز،پرداخت زکات،ایمان به انبیا و وفاداری به پیمان ها،راه میانه ای است که نافرمانان آن را گم کرده اند.)

فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَهٍ مِنْهُمْ إِلاّ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ

پس(بنی اسرائیل را)به خاطر شکستن پیمانشان لعنت کردیم(و از رحمت خویش دور ساختیم)و دل هایشان را سخت گردانیدیم.آنان کلمات(الهی) را از جایگاه های خود تحریف می کنند و بخشی از آنچه را به آنان تذکّر داده شده بود فراموش کردند،و تو همواره بر خیانتی از آنان آگاه می شوی(هر روز توطئه و خیانتی تازه دارند)مگر اندکی از ایشان(که سنگدل و تحریف گر و خائن نیستند).پس،از آنان درگذر و از لغزش هایشان چشم بپوش.همانا خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.

نکته ها:

در اوّلین آیه ی این سوره،وفای به پیمان ها و در آیه ی قبل،پیمان خداوند با بنی اسرائیل آمده است.این آیه آثار خلف وعده و پیمان شکنی را مطرح می کند.

نسیان گاهی به معنای فراموشی غیر اختیاری است که انتقادی بر آن نیست؛ولی گاهی به معنای بی اعتنایی وبی توجّهی است که قابل انتقاد است.مانند؛موردی که در این آیه آمده است. نَسُوا حَظًّا

پیام ها:

-از پیمان شکنی بنی اسرائیل و عواقب آن عبرت بگیریم. فَبِما نَقْضِهِمْ ... لَعَنّاهُمْ

-پیمان شکنی با خدا،عامل محرومیّت از لطف الهی و زمینه ی پیدایش سنگدلی است. لَعَنّاهُمْ ...  جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَهً در آیه ی سوره ی توبه نیز پیمان شکنی با خدا،سبب پیدایش نفاق است. فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ

-گروهی از بنی اسرائیل،همواره اهل خیانت بودند. لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَهٍ مِنْهُمْ

-پیامبر صلی الله علیه و آله دائماً بر اعمال ورفتار یهود ناظر بودند. لا تَزالُ تَطَّلِعُ

-در برخورد با دشمن،انصاف را فراموش نکنیم.( إِلاّ قَلِیلاً یعنی همه ی بنی اسرائیل توطئه گر نبودند.)

-عفو و صفح،از مصادیق احسان است. فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ ... اَلْمُحْسِنِینَ

-عفو و گذشت کردن از کافر نیز احسان ونیکی است. فَاعْفُ عَنْهُمْ ... إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ

-نیکوکار،محبوب خداست. إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ

وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاری أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ وَ سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللّهُ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ

و از کسانی که گفتند ما مسیحی هستیم پیمان گرفتیم،پس آنان(نیز همچون بنی اسرائیل)بخشی از آنچه را تذکّر داده شده بودند فراموش کردند،پس دشمنی و کینه را تا روز قیامت در میانشان قرار دادیم و خداوند به زودی آنان را به آنچه انجام می دهند آگاه خواهد ساخت.

نکته ها:

نصاری ،جمع نصرانی است،شاید هم چون شعار یاران حضرت عیسی نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ   بود،مسیحیان را نصارا گفته اند.

بغضاء ،دشمنی در قلب و عداوت ،بروز ظاهری آن است.

فراموشی بخشی از تذکّرات این است که مسیحیان از مرز توحید گذشته به تثلیث رسیدند

و به جای پذیرش حضرت محمّد صلی الله علیه و آله نشانه های او را کتمان کردند.

أغرینا در اصل به معنای چسباندن چیزی است،یعنی مایه اتّصال آنها عداوت است.

پیام ها:

-ادّعا بسیار است،امّا عمل اندک. قالُوا إِنّا نَصاری ... فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُکِّرُوا ...

-هرکس ادّعایی دارد باید مسئولیّتی را بپذیرد. قالُوا إِنّا نَصاری أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ

-نتیجه ی فراموشی تذکّرات الهی و بشارات عَهدَین،تفرقه و عداوت است.

فَنَسُوا ... فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَهَ

-از پیامدهای تلخ پیمان شکنی دیگران و کافر شدن آنان عبرت بگیریم.(از نصارا پیمان گرفتیم، چون فراموش کردند گرفتار بدبختی شدند). أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا ... فَأَغْرَیْنا

-تفرقه و دشمنی،از عذاب های الهی است. فَنَسُوا ... فَأَغْرَیْنا

-همه ی کارها زیر نظر خداوند است و پاداش و کیفر خواهد داشت. یُنَبِّئُهُمُ اللّهُ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ

یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ

ای اهل کتاب! همانا پیامبر ما به سویتان آمد،در حالی که بسیاری از آنچه را شما از کتاب(آسمانی)پنهان می کردید برای شما بیان می کند و از بسیاری(خلاف ها یا حقایقی که شما پنهان کرده اید و فعلاً نیازی به آنها نیست)درمی گذرد.قطعاً از سوی خداوند،نور و کتاب آشکار برایتان آمده است.

نکته ها:

بیان مطالب کتمان شده،نشانه ی علم غیب و یکی از راه های شناخت پیامبر است. یُبَیِّنُ لَکُمْ ... تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ

پیام ها:

-اسلام،دینی جهانی است و همه ادیان را به حقّ دعوت می کند. یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا

-در ارشاد ودعوت مردم،حتّی از اهل کتاب هم مأیوس نشویم. یا أهل الکتاب

-جهان منهای قرآن،تاریک است. قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ

-برخی حقایق تورات و انجیل،کتمان شده است. کَثِیراً مِمّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ

-از شیوه های ارشاد،بیان مطالب به قدر ضرورت است. وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ

-قرآن،بسیار با عظمت است.(کلمه ی نُورٌ و کِتابٌ ،به صورت نکره آمده که نشانه ی بزرگی وعظمت است.) نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ

یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

خداوند به وسیله ی آن(کتاب)کسانی را که بدنبال رضای الهی اند،به راه های امن و عافیت هدایت می کند،و آنان را با خواست خود از تاریکی ها به روشنایی درمی آورد،و به راه راست هدایت می کند.

نکته ها:

هدایت دارای مراتبی است:یک مرحله،هدایت عمومی برای همه ی انسان هاست،خواه پیروی کنند یا نکنند ونوع دیگر مخصوص کسانی است که هدایت عمومی را پذیرفته باشند.

این آیه نوع دوم را بیان می کند.

سلام،یکی از نام های خداست، اَلسَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ ...  و یکی از نام های بهشت هم دارُ السَّلامِ   است.پس راه های سلام،یعنی راه خدا و بهشت که رسیدن به آن دو از سُبل السلام و صراط مستقیم می گذرد. سُبُلَ السَّلامِ ،شامل راه های سلامت فرد وجامعه،خانواده ونسل،فکر،روح و ناموس و...می شود.

مصداق روشن پیروان رضوان خدا در مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ ،پویندگان خط غدیر خم اند، چون آیه ی رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً بعد از نصب علیّ بن ابی طالب علیهما السلام به مقام جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد.

پیام ها:

-کسانی قابل هدایتند که در پی تحصیل رضای حقّ باشند،نه دنبال مقام و مال و هوای نفس و انتقام. یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ

-انسان،خود زمینه ساز هدایت خویش است. یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ

-هدایت به راه های سلامت و سعادت،در گرو کسب رضای خداست و هر کس در پی راضی کردن غیر او باشد،در انحراف است. یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ

-راه حقّ یکی است و راه های باطل(شرک،کفر،نفاق و تفرقه و...)متعدّد.

(کلمه ی نور مفرد؛ولی ظلمات جمع آمده است.آری،همه ی نیکی ها و پاکی ها در پرتو نور توحید،یک حالت وحدت و یگانگی به خود می گیرد،امّا ظلمت همیشه مایه ی تفرقه و پراکندگی صفوف است.)

-هدف،یکی است؛ولی راه های رسیدن به آن متعدّد است. سُبُلَ السَّلامِ

-مکتب وحی،سلامت و سعادت فرد و جامعه و روح و جسم را تضمین کرده است. سُبُلَ السَّلامِ

-بشر در سایه ی قرآن،به همزیستی و صفا در زندگی می رسد. سُبُلَ السَّلامِ

- سُبُلَ السَّلامِ به صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ منتهی می شود،و همه ی کسانی که با انجام تکالیف گوناگون در شرایط مختلف،در پی کسب رضای خداوند می باشند، به صراط مستقیم می رسند. یَهْدِی ... سُبُلَ السَّلامِ ... یَهْدِیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

-برای رسیدن به صراط مستقیم،تنها پیامبر و کتاب کافی نیست،لطف و اراده ی خدا هم لازم است. بِإِذْنِهِ

-نه جبر،نه تفویض؛بلکه امر بین الامرین.انسان انتخاب گر است؛ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ امّا رسیدن به هدف بدون اراده خدا نمی شود. بِإِذْنِهِ

-قرآن،داروی شفابخش همه ظلمات است.تاریکی های:جهل،شرک، تفرقه، توحّش، شبهات،شهوات،خرافات،جنایات واضطراب ها را به نور علم، توحید،وحدت،تمدن،یقین،حقّ،صفا و  آرامش تبدیل می کند.

یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ

لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللّهِ شَیْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

آنان که گفتند:خدا،همان مسیح پسر مریم است،قطعاً کافر شدند.(ای پیامبر! به آنان)بگو:اگر خداوند اراده کند که مسیح پسر مریم و مادرش و هرکس که در زمین است،همگی را هلاک کند،چه کسی در برابر(قهر)او از خود چیزی دارد؟حکومت آسمان ها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن خداست،هر چه را بخواهد می آفریند و خداوند بر هر چیز تواناست.

نکته ها:

مسیحیان چند ادّعای بی اساس درباره خدا دارند که قرآن به آنها اشاره می کند:

.اعتقاد به خدایان سه گانه. لا تَقُولُوا ثَلاثَهٌ ...

.اعتقاد به اینکه خدای آفریدگار،یکی از خدایان سه گانه است(خدای پدر). قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ ...

.انحصار الوهیّت در مسیح که این آیه آن را ردّ می کند.

یَخْلُقُ ما یَشاءُ به خلقت حضرت عیسی بدون داشتن پدر،و آفرینش حضرت آدم بدون داشتن پدر و مادر اشاره دارد.

اگر حضرت مسیح خداست،پس چگونه(به عقیده ی مسیحیان)کشته شد و صلیب،آرم مظلومیّت او گشت؟خدا که نباید مورد سوء قصد قرار گیرد!

پیام ها:

-اسلام،با کفر،شرک و خرافه در هر مکتبی که باشد مخالف است.(غلوّ هم نوعی کفر است). کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ

-پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مأمور گفتگوی منطقی با مخالفان است. قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ ...

-اگر مسیح خدا باشد،خدا که در شکم زن قرار نمی گیرد. الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ

-احتمال فنا و نیست شدن،با خدایی سازگار نیست. إِنْ أَرادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسِیحَ

-عیسی،مادرش و همه مردم زمین در انسان بودن و ناتوان بودن در برابر قدرت خداوند یکسان می باشند. الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً

-ادّعای خدایی برای غیر خدا نظیر مسیح،نشانه عدم شناخت واقعی مسیحیان نسبت به خداوند است. قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ... وَ لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

-قدرت الهی،محدود به نظام خاصی نیست و می تواند حتّی بدون پدر هم،

فرزند خلق کند. وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ

ویهودیان ومسیحیان گفتند:ما پسران خدا ودوستان(خاص)اوییم.بگو:

پس چرا شما را به(کیفر)گناهانتان عذاب می کند؟!(چنین نیست)بلکه شما نیز انسان هایی از مخلوقات اویید(وامتیازی ندارید).(خداوند)هر که را بخواهد(وشایسته بداند)می آمرزد و هر که را بخواهد عذاب می کند،و حکومت آسمان ها وزمین و آنچه میان آن دو است از آن خداوند است،و بازگشت و سرانجام تنها به سوی اوست.

نکته ها:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله جمعی از یهودیان را به اسلام دعوت کرد، گفتند: ما فرزندان و دوستان خداییم.

یهود و نصارا خود را پسران واقعی خدا نمی دانستند،بلکه نوعی فرزند خواندگی تشریفاتی برای خود تصوّر می کردند.

قتل انبیا،کتمان بشارت ها به آمدن پیامبر اسلام،پیمان شکنی،تحریف کتب آسمانی، گوساله پرستی،بهانه جویی،شکم پرستی،نمونه هایی از جنایات بنی اسرائیل است و کنده شدن کوه از جای خود،چهل سال آوارگی،مسخ و ذلّت،نمونه هایی از کیفر الهی نسبت به آنان است. یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ

پیام ها:

-نژادپرستی،امتیازطلبی و حقّ را منحصر در خود و حزب و گروه خود دانستن،ممنوع است. بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ

-هیچ فرد،قوم،نژاد و امّتی،نباید مطمئن به آمرزش خدا باشد،چنانکه نباید از رحمت او مأیوس باشد. یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ

یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلی فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ فَقَدْ جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

ای اهل کتاب! همانا رسول ما در دورانی که پیامبرانی نبودند به سوی شما آمد تا(حقایق را)برای شما بیان کند،تا مبادا بگویید:مارا بشارت دهنده و بیم دهنده ای نیامد،براستی بشیر و نذیر برایتان آمد،و خداوند بر هر چیز تواناست.

نکته ها:

فترت و فاصله ی زمانی میان حضرت مسیح علیه السلام تا حضرت محمد صلی الله علیه و آله حدود ششصد سال است.البتّه در دوره هایی که پیامبری مبعوث نمی شود،زمین خالی از حجت خدا نیست، چون اوصیای پیامبران بوده اند.به تعبیر حضرت علی علیه السلام:هرگز زمین خالی از حجّت نیست،چه قدرت داشته باشد یا نه،چون راه خدا نباید برای پویندگان مخفی بماند.  پس ایّام فترت،به معنای رها کردن مردم نیست.

فترت ها و فاصله های کوتاه مدت یا دراز مدت،حکمت هایی دارد واز برنامه های مفید در نظام تربیتی الهی است.نمونه های آن در تاریخ عبارتند از:جدا شدن حضرت موسی علیه السلام از مردم،اعتکاف انبیا،قطع وحی از پیامبر و غیبت صغری و کبرای امام مهدی علیه السلام.

پیام ها:

-اسلام اهل کتاب را به سوی ایمان فرا می خواند. یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ

-بیان حقایقی که کتمان یا تحریف و یا فراموش شده اند،یکی از رسالت های انبیاست. یُبَیِّنُ لَکُمْ

-احکام الهی،نیاز به تبیین پیامبران دارد. رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ

-بعثت،راه عذر و بهانه را به روی انسان می بندد. أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ

-بشارت و انذار،از شیوه های تبلیغی انبیاست. جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ

-انسان در انتخاب راه آزاد است،انبیا فقط بشارت و هشدار می دهند،اجبار و اکراهی ندارند. فَقَدْ جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ

-نمی توان گفت که چگونه یک پیامبر درس نخوانده،می تواند بیانگر معارف کتمان شده و تحریف های صورت گرفته در دین باشد،چون خداوند بر هر کاری تواناست. وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ

و(به یاد آورید)زمانی که موسی به قوم خود گفت:ای قوم من! نعمت خدا را بر خود یاد آورید،هنگامی که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را پادشاهان قرار داد(که صاحب اختیار مال و جان و ناموس و حکومت شدید)و به شما چیزهایی داد که به هیچ یک از جهانیان نداده بود.

نکته ها:

یاد نعمت ها،عامل عشق به خدا،شکر نعمت های او و تعبّد و تسلیم در برابر دستورات اوست. اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ

ملک در لغت هم به معنای حاکم و زمامدار و هم به معنای صاحب و مالک آمده است و

در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است:هر کس از بنی اسرائیل که دارای همسر،خدمتکار و مَرکب بود به او ملک می گفتند.  ضمناً اگر ملوک به معنای سلاطین باشد، همه ی مردم نمی توانند پادشاه باشند.بنابراین ملک،به معنای صاحب اختیار است.

نعمت هایی چون:عبور از رود نیل،نزول منّ و سلوی و جوشیدن دوازده چشمه ی آب از نعمت های ویژه ی بنی اسرائیل بود که این آیه با جمله ی آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً به آن اشاره می کند.

پیام ها:

-برای دعوت مردم،خوب است از ابزار عاطفه استفاده کرد. یا قَوْمِ

-باید پیش از دستورات الهی،مردم را با ذکر الطاف الهی،آماده کنیم. اُذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ ...(در این آیه ذکر نعمت هاست و در آیه ی بعد یک فرمان مهم صادر شده است.)

-نعمت نبوّت،حکومت و قدرت از نعمت های خداوند است. إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً ...

-از وظایف انبیا،یادآوری نعمت های الهی به مردم است. اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ

-قبل از حضرت موسی نیز در میان بنی اسرائیل پیامبرانی وجود داشته که حضرت موسی وجود آنان را به عنوان نعمت یادآوری می کند. جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ

-از تاریخ عبرت بگیریم.قوم موسی پس از برخورداری از لطف ویژه ی الهی و رسیدن به حکومت،گرفتار ذلت و مسکنت شدند. لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ به باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ   تبدیل شد.

یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلی أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ

(موسی فرمود:)ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر کرده وارد شوید و  به پشت سر خود برنگردید که زیانکار می گردید.

نکته ها:

ارض مقدّس همه ی منطقه ی شامات(سوریه،اردن،فلسطین و...)است یا تنها بیت المقدّس می باشد.

مراد از لا تَرْتَدُّوا پشت نکردن به فرمان الهی یا برگشت و عقب نشینی نکردن در مسیر حرکت است.

پیام ها:

-رابطه ی رهبر و مردم،باید عمیق و عاطفی باشد. یا قَوْمِ

-سرزمین های مقدّس را باید از چنگ نااهلان بیرون آورد. ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ

-همه جای زمین یکسان نیست،برخی جاها قداست دارد. الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ

-فرار از جبهه،حرام است. اُدْخُلُوا ... وَ لا تَرْتَدُّوا

-برخورداری از نعمت های الهی،مسئولیّت دارد. جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً ... اُدْخُلُوا

-از مصادیق و نمونه های خسارت،محرومیّت از مکان های مقدّس است.

اُدْخُلُوا ... وَ لا تَرْتَدُّوا ... فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ

قالُوا یا مُوسی إِنَّ فِیها قَوْماً جَبّارِینَ وَ إِنّا لَنْ نَدْخُلَها حَتّی یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ

(بنی اسرائیل در پاسخ)گفتند:ای موسی! همانا در آن سرزمین گروهی ستمگر وجود دارد و ما هرگز وارد آن نمی شویم،تا آنان از آن سرزمین بیرون شوند،پس اگر از آنجا بیرون روند بی تردید ما داخل می شویم!

نکته ها:

جبار از جَبْر به معنای اصلاح و جبران چیزی همراه با قهر و فشار است.امّا به هر یک از این دو معنا به تنهایی نیز آمده است: .جبران کردن .قهر و غلبه،ودرباره ی خداوند به هر دو معنی به کار می رود.

قوم جبّار همان عمالقه،از نژاد سامی بودند که در شمال عربستان در صحرای سینا زندگی می کردند و به مصر حمله کرده،پانصد سال حکومت داشتند.

پیام ها:

-بودن نااهلان در جایی،دلیل کناره گیری افراد شایسته نیست. یا قَوْمِ ادْخُلُوا ...

فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ

-باید دشمن را بیرون کرد،نه آنکه صبر کرد تا خودش بیرون رود. فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ

-راحت طلبی،ممنوع است باید اقدام کرد و امداد خواست تا دشمن را بیرون راند.(انتقاد قرآن از بنی اسرائیل که گفتند: إِنّا لَنْ نَدْخُلَها )

-توقّع پیروزی بدون مبارزه،تفکّری نادرست است. فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ

-بدتر از نافرمانی،جسارت ولجاجت است. لَنْ نَدْخُلَها (با توجّه به اینکه در حرف لَنْ ایهام جسارت است.)

قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

دو نفر از مردانی که(از خدا)می ترسیدند و خدا به آنان نعمت(عقل وایمان و شهامت)داده بود،گفتند:از دروازه ی شهر بر دشمن وارد شوید(و نترسید)پس چون که داخل شدید همانا پیروزید و اگر ایمان دارید بر خدا توکّل کنید.

نکته ها:

در تفاسیر آمده است:آن دو نفر از نقبای دوازده گانه بنی اسرائیل بودند،به نام های:

یوشع بن نون و کالب بن یوفنا و نامشان در تورات،سِفر تثنیه آمده است.  امام باقر علیه السلام فرمودند:این دو نفر،پسر عموی موسی علیه السلام بودند.

به گفته علاّمه طباطبایی در تفسیر المیزان: هرگاه کلمه ی نعمت در قرآن بدون قید آمد، مراد نعمت ولایت و نبوّت است .

پیام ها:

-خداترسی،زمینه ی فراهم شدن الطاف و نعمت های الهی است. یَخافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ ...

-آنکه از خدا بترسد،احساس مسئولیّت می کند وپیروی از فرمان پیامبر خدا را واجب می داند ودر برابر قدرت های دیگر تسلیم نمی شود. یَخافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ ... ادْخُلُوا

-خداترسی،زمینه ی شجاعت و جرأت و عمل است. یَخافُونَ ... اُدْخُلُوا

-خداترسی،نعمتی الهی است. یَخافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمَا

-هنگام حمله،باید به رزمندگان روحیه داد. فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ

-خوف الهی و تقوا،به انسان بصیرت و نیروی تحلیل صحیح و روشن از مسائل می دهد. یَخافُونَ ... فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ

-توکّل،باید مخلصانه و تنها بر خدا باشد. عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُوا

-اگر اهل ایمان با شهامت وارد شوند،منحرفان میدان را ترک می کنند. فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ

-اصل در موفقیّت تنها امکانات مادّی نیست،بلکه ایمان و توکّل،تصمیم و جرأت نیز لازم است. اُدْخُلُوا ... وَ عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُوا

-توکّل به تنهایی کافی نیست،بلکه همراه با تلاش ما را به مقصد می رساند.

اُدْخُلُوا ... فَتَوَکَّلُوا

-توکّل،نشانه ی ایمان و کلید نجات از بن بست ها و ترس هاست. فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ ...

-از شما حرکت،از خدا برکت و نصرت. فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

-توکّل،تنها به لفظ نیست؛بلکه روحیّه ای برخاسته از ایمان است. فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

قالُوا یا مُوسی إِنّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ

(بنی اسرائیل)گفتند:ای موسی! تا وقتی که آنها(جباران ستمگر)در آن شهرند،ما هرگز وارد آن نخواهیم شد.پس تو و پروردگارت بروید(و با آنان)بجنگید،ما همانا همین جا نشسته ایم.

نکته ها:

مکّه وبیت المقدّس،هر دو سرزمین مقدّسند؛امّا موسی علیه السلام که به قوم خود فرمود:وارد آن شوید و با دشمن بجنگید،بهانه آورده،از فرمان او تخلّف کردند،ولی مسلمانان در سال ششم هجری که به قصد عمره در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله تا نزدیکی مکّه آمدند،  اگر ممانعت آن حضرت نبود به شهر حمله می کردند.در این سفر، صلح حدیبیه واقع شد. آری،هر دو قوم به دروازه دو شهر مقدّس رسیدند،ولی یکی چنان گریزان از جنگ ویکی چنین سلحشور.

سستی بنی اسرائیل در مبارزه با دشمن،چنان مشهور بود که مسلمانان نیز پیش از شروع جنگ بدر(در سال دوم هجری)وهنگام ورود به مکّه(سال ششم)می گفتند:ما همچون بنی اسرائیل نیستیم که إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ بگوییم،همواره در رکاب تو آماده ی جنگیم.

تلاش رهبران الهی در انجام وظایفی که بر عهده دارند،تنها در صورت همراهی مردم به ثمر می رسد.

پیام ها:

-بنی اسرائیل،نمونه ی بی ادبی،بهانه جویی،ضعف و رفاه طلبی بودند. یا مُوسی إِنّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ...

در کلمه لَنْ نَدْخُلَها ،جسارت آنان در مقابل فرمان خدا آشکار است.

در کلمه ی أَبَداً ،اصرار بر جسارت دیده می شود.

در کلمه ی فَاذْهَبْ ،توهین به حضرت موسی مشاهده می شود.

در کلمه ی رَبُّکَ ،توهین به ذات پروردگار وجود دارد و نشانگر ضعف ایمان آنان است.

قاعِدُونَ ،رفاه طلبی آنان را می رساند،نه عزّت جویی را.

-مردم باید خود به اصلاح جامعه بپردازند،نه آنکه تنها از خداوند و رهبران دینی توقّع اصلاح داشته باشند. فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ

-آرزوی پیروزی بدون کوشش،خردمندانه نیست. فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ

قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاّ نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ

(موسی)گفت:پروردگارا! همانا من جز خود و برادرم،اختیار کسی را ندارم،پس میان ما و قوم فاسق و تبهکار فاصله بینداز.

نکته ها:

حضرت موسی علیه السلام،پس از یأس از حرکت بنی اسرائیل،به درگاه خداوند شکایت کرد.

درخواست فاصله افتادن،برای آن بود که آتش قهر الهی یاران موسی را نیز فرا نگیرد و تنها دشمنان به کیفر برسند،یا اینکه درخواست می کرد با مرگ کفّار،میان آنان و دشمنان فاصله افتد.

در این که چرا حضرت موسی فقط از خود و برادرش یاد می کند و از آن دو نفر پرهیزکار که با موسی همصدا شدند و مردم را برای ورود به شهر دعوت کردند یادی نمی کند،مفسّران سخنانی دارند،از جمله:

·  موسی به ثبات قدم آن دو نفر هم اطمینان نداشت.

·  چون آن دو نفر از سوی مردم به سنگسار تهدید شده بودند،لذا موسی گفت:خدایا! من هیچ قدرتی ندارم،حتّی آن دو نفر در معرض خطرند.

پیام ها:

-غالب دعاهای قرآنی با استمداد از اسم ربّ است. قالَ رَبِّ ...

-در حالی که همه ی مردم از ما بریده اند،به نجات دهنده ی اصلی متوسّل شویم. فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ ... قالَ رَبِّ ...

-شکایت پیامبران به خداوند و نفرین،وقتی است که از ایمان واطاعت مردم مأیوس شوند. رَبِّ إِنِّی ...

-سرپیچی از جهاد،فسق است. فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ

-یکی از بلاهای اجتماعی دور شدن مردم از اولیای خدا ومحروم شدن از فیض وجودشان است. فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ

-یکی از بلاها و سختی های مؤمنان،زندگی با فاسقان و در میان آنان بودن است. فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ

قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَهٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَهً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ

(خداوند به موسی)فرمود:به درستی که آن(سرزمین مقدّس)تا چهل سال برآنان ممنوع شد، (پس به خاطر این سستی وتخلّف این مدّت طولانی را)در زمین سرگردان(و از مواهب مادّی ومعنوی آن سرزمین مقدّس، محروم)خواهند شد،پس بر این قوم تبهکار و فاسق،تأسّف مخور.

نکته ها:

یَتِیهُونَ از ریشه ی تیه به معنای سرگردانی است و به صحرای سینا،محلّ سرگردانی آن قوم نیز گفته شده است که چهل سال،در آن منطقه به سر بردند و از برکات زمین محروم ماندند.

داستان تخلّف بنی اسرائیل و قهر الهی و سرگردانی آنان در تیه،در فصل چهارم از سِفر اعداد،در تورات مطرح شده است.

امام صادق علیه السلام فرمودند:خداوند ورود بنی اسرائیل به بیت المقدّس را به جهت تخلّف آنان از فرمان حضرت موسی،بر آنان و فرزندانشان تحریم کرد و بالاخره فرزندان فرزندان آنها موفّق به ورود شدند.(یعنی تا پدران و فرزندان آنان که مورد تحریم قرار گرفته بودند زنده بودند،ورود به ارض مقدّس حاصل نگردید.)

در روایات می خوانیم:شبیه داستان بنی اسرائیل،برای مسلمانان هم پیش خواهد آمد.

در عدد اربعین(چهل) أَرْبَعِینَ سَنَهً رمزی است،که هم در قهر و هم در لطف الهی به کار می رود.  حضرت موسی برای گرفتن تورات، چهل شب در کوه طور ماند و مدّت آوارگی قوم یهود چهل سال بود.

گاهی اصلاح نسل جدید،با انقراض نسل قدیم است، أَرْبَعِینَ سَنَهً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ باید خودباختگان نظام فرعونی که قدر موسی را نمی دانند از دنیا بروند و نسل جدیدی در فضای آزاد و با مشکلات زندگی صحرایی رشد کنند تا قدر زندگی در شهر و در سایه رهبران آسمانی را بدانند.در حدیث است که آنان در سرزمین تیه از دنیا رفتند و فرزندانشان وارد سرزمین مقدّس شدند.

پیام ها:

-کیفر فرار از جنگ،محرومیّت است. فَإِنَّها مُحَرَّمَهٌ عَلَیْهِمْ

-سرگردانی،نوعی عذاب برای فاسقان است. یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ

-قاعدین و فراریان از جبهه،باید از بعضی امکانات و مزایا محروم باشند. فَإِنَّها مُحَرَّمَهٌ عَلَیْهِمْ

-انبیا،دلسوز مردمند. فَلا تَأْسَ

-برای فاسقان دلسوزی نکنید. فَلا تَأْسَ (تنبیه مجرم،همچون داروی تلخ به نفع سلامت فرد و جامعه است.)

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ

(ای پیامبر!)داستان دو پسر آدم را به حقّ بر مردم بازخوان،آنگاه که(هر یک از آن دو)قربانی پیش آوردند،پس از یکی(هابیل)پذیرفته شد و از دیگری(قابیل)قبول نگشت.(قابیل)گفت:حتماً تو را خواهم کشت،(هابیل) گفت:خداوند،تنها از متّقین قبول می کند.

نکته ها:

شاید مراد از تلاوت به حقّ آن باشد که این ماجرا در تورات تحریف شده و با خرافات، آمیخته است و آنچه در قرآن آمده،حقّ است.

در روایات آمده است که هابیل،دامدار بود و بهترین گوسفند خود را برای قربانی آورد و قابیل،کشاورز بود و بدترین قسمت زراعت خود را برای انفاق در راه خدا برگزید.  قرآن می فرماید:هرگز به خیر نمی رسید،مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید. لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ

امام صادق علیه السلام فرمود:انگیزه قتلِ قابیل،حسادت او نسبت به پذیرش قربانی هابیل بود.

پیام ها:

-باید تاریخ گذشتگان را برای عبرت گرفتن خواند و بررسی کرد. وَ اتْلُ

-تاریخ را از افسانه جدا کنیم. بِالْحَقِّ (ماجرای قربانی هابیل وقابیل افسانه و داستان بی اساس نیست.)

-اصل،تقرّب به خداوند است نه قربانی،قربانی هرچه که می خواهد،باشد. إِذْ قَرَّبا قُرْباناً ( قُرْباناً نکره آمده است)

-پسر پیامبر بودن نقشی در ردّ یا قبول اعمال ندارد،بنابراین از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ

-تاریخ قتل وخونریزی هم زمان با تاریخ انسان است. نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ ... لَأَقْتُلَنَّکَ

-گاهی حسادت،تا برادرکشی هم پیش می رود. لَأَقْتُلَنَّکَ

-به تهدید کننده ی به قتل هم باید منطقی جواب داد. إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ

-در قبول یا عدم قبول اعمال،انگیزه ها و خصلت ها مؤثّرند. إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ

-ملاک پذیرش اعمال،تقواست،نه شخصیّت افراد و نه نوع کار. إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ

-تفاوت در قبول و عدم قبول،براساس تقواست،نه تبعیض. مِنَ الْمُتَّقِینَ

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ

(هابیل به برادرش قابیل گفت:)اگر تو برای کشتن من دستت را به سویم دراز کنی،من هرگز برای کشتن تو دستم را دراز نخواهم کرد،زیرا من از خداوند،پروردگار جهانیان بیم دارم.

نکته ها:

هابیل گفت:من قصد کشتن تو را ندارم،نه آنکه از خود هم دفاع نمی کنم،چون تسلیم قاتل شدن با تقوا سازگار نیست. ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ ...

پیام ها:

-در برخورد با حسود،آرام سخن بگوییم و آتش حسد را با نرمش در گفتار، خاموش کنیم. ما أَنَا بِباسِطٍ ...

-آنچه ارزش دارد،نکشتن بر اساس خوف از خداست،نه به خاطر ناتوانی و سستی. إِنِّی أَخافُ اللّهَ

-تقوا و خداترسی،عامل بازدارنده ی از گناه و تعدّی در حساس ترین حالات است. إِنِّی أَخافُ اللّهَ

-خوف از خداوند،یکی از آثار ایمان به ربوبیّت همه جانبه اوست. إِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ

-عالَم،مظهر ربوبیّت الهی است. رَبَّ الْعالَمِینَ

إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظّالِمِینَ

همانا من می خواهم تو با بار گناه من(که پس از کشتنم بر عهده تو قرار می گیرد)و گناه خودت(به سوی خدا)بازگردی و از دوزخیان باشی،و این است کیفر ستمکاران.

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ

پس نفس او(با وسوسه ای برخاسته از حسد)کشتن برادرش را برایش آسان و رام ساخت واو را کشت،در نتیجه از زیانکاران گشت.

نکته ها:

امام باقر علیه السلام به دنبال تلاوت آیه فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ فرمود:ابلیس به قابیل گفت:قربانی تو قبول نشد و قربانی برادرت هابیل قبول شد،اگر او زنده بماند در طول تاریخ نسل او بر نسل تو افتخار خواهند کرد که قربانی پدر ما پذیرفته شد واز پدر شما پذیرفته نشده است، بنابراین بهتر آن است که او را به قتل برسانی تا نسل تو ذلّت نکشد. 

امام باقر علیه السلام فرمود:من قتل مؤمناً متعمّداً أثبت اللّه علی قاتله جمیع الذّنوب وبرء المقتول منها،و ذلک قوله تعالی: إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ ...هر که عمداً مؤمنی را بکشد،خداوند همه گناهان را به حساب قاتل ثبت می کند و مقتول را از گناهان پاک می کند.

معنای آیه،سکوت در مقابل ظالم به امید بخشش گناهان نیست.

در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم: محلّ حادثه،کوه قاسِیون در دمشق است .

امام سجاد علیه السلام فرمودند: نحوه ی کشتن را ابلیس به قابیل یاد داد .

پیام ها:

-گناهان مقتول،به قاتل منتقل می شود. تَبُوءَ بِإِثْمِی

-در درگیری ها مسئول خسارت آغازگر است. بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ

-برادرکشی همان و دوزخی شدن همان. فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ

-ایمان به معاد،جزو عقاید اوّلیه انسان های روی زمین بوده است. أَصْحابِ النّارِ

-قاتل،هم به خود ظلم می کند،هم به مقتول،هم به خانواده ی مقتول و هم به جامعه. الظّالِمِینَ

-نفس انسان،با وسوسه،تلقین و تزیین،انسان را رام و خام می کند و به گناه می کشد. فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ

-هوای نفس می تواند عواطف برادری را نیز سرکوب کند. فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ

-فطرت پاک انسانی،از آدم کشی بیزار است،ولی نفس،این کار را خوب جلوه داده و انسان را به قتل وامی دارد. فَطَوَّعَتْ

-جنگ حقّ و باطل،از آغاز تاریخ زندگی بشر بوده است. فَقَتَلَهُ

-پیروی از هوای نفس،خسارت است. فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ

-قاتل،هم از درون گرفتار عذاب وجدان است و هم از بیرون مورد انتقاد مردم و هم گرفتار قصاص و عدل می شود و کامی نمی گیرد. فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ

-تسلّط و غلبه بر مخالف،همیشه نشانه ی سرافرازی نیست. فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ

فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِی سَوْأَهَ أَخِیهِ قالَ یا وَیْلَتی أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِیَ سَوْأَهَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النّادِمِینَ

پس خداوند،زاغی فرستاد که زمین را می کاوید،تا به او نشان دهد که چگونه کشته ی برادرش را بپوشاند(و دفن کند.قابیل)گفت:وای بر من! آیا عاجزم از این که مانند این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟ سرانجام او از پشیمانان شد.

نکته ها:

قابیل که مرتکب قتل برادر شد،چون دید درّندگان سراغ جسد او می آیند،آن را به دوش کشید،امّا سودی ندید و هم چنان متحیّر بود.امّا همین که کار زاغ را در دفن کشته زاغ دیگری دید،آموخت که جسد برادر را دفن کند.

غراب ،به معنای کلاغ است.

انسان های اوّلیه بسیار بی تجربه بودند،ولی خداوند دائماً لطف خود را از راه های گوناگون به انسان سرازیر کرده است.

امام سجاد علیه السلام فرمودند:خداوند دو زاغ فرستاد تا با هم درگیر شوند ویکی دیگری را کشت سپس قاتل با منقار خود گودالی حفر کرد و کشته را دفن کرد.

امام سجاد علیه السلام فرمودند: و الذّنوب التّی تورث النّدم قتل النّفْس از گناهانی که سبب ندامت می شود،کشتن انسان بی گناه است.

پیام ها:

-گاهی حیوانات مأمور الهی اند و حرکت آنان به فرمان او و در مسیری است که او می خواهد. فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً

-بسیاری از معلومات بشر،از زندگی حیوانات الهام گرفته است. فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً یَبْحَثُ ... لِیُرِیَهُ

-انسان باید همواره در پی آموختن باشد.اصل،آموختن و یادگیری است،از هر طریقی،گرچه از طریق حیوانات باشد. فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً ... لِیُرِیَهُ

-خداوند،گاهی انسان را با حیوانات کوچک آموزش می دهد تا بفهماند زاغ هم می تواند وسیله ی آموزش انسان باشد،پس نباید مغرور شد. غُراباً ... لِیُرِیَهُ

-جسد مرده را باید در زمین دفن کرد(در محفظه قراردادن،مومیایی کردن، سوزاندن و...صحیح نیست). فِی الْأَرْضِ ... یُوارِی سَوْأَهَ أَخِیهِ

-دفن کفار واجب نیست،مرده ی انسان مؤمن نیز کرامت دارد ونباید خوراک حیوانات شود،بلکه باید دفن شود. یُوارِی سَوْأَهَ أَخِیهِ

-ندامت،نشانه ی حقّ طلبی فطرت هاست. فَأَصْبَحَ مِنَ النّادِمِینَ

مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ

به همین جهت،بر بنی اسرائیل نوشتیم که هر کس انسانی را جز به قصاص یا به کیفر فساد در زمین بکشد پس چنان است که گویی همه ی مردم را کشته است،و هر که انسانی را زنده کند(و از مرگ یا انحراف نجات دهد)گویا همه ی مردم را زنده کرده است و البتّه رسولان ما دلایل روشنی را برای مردم آوردند،امّا(با این همه)بسیاری از مردم بعد از آن (پیام انبیا)در روی زمین اسرافکار شدند.

نکته ها:

در این آیه از کشتن یک نفر به منزله ی کشتن همه ی مردم مطرح شده است.برای توضیح این حقیقت چند بیان و معنا می توان عرضه کرد:

الف:قتل یک نفر،کیفری همچون قتل همه مردم را دارد.

ب:حرمت قتل یک نفر نزد خداوند،به منزله قتل همه ی مردم نزد شماست.

ج:قتل یک نفر،بی اعتنایی به مقام انسانیّت است.

ه:قتل یک نفر،سلب امنیّت از همه ی مردم است.

و:چون انسان ها به منزله ی اعضای یک پیکرند،پس قتل یکی قتل همه است.

ز:جایگاه دوزخی قاتل یک نفر،جایگاه کسی است که قاتل همه باشد.

ح:قتل یک نفر،زمینه ساز قتل همه است.

ط:یک انسان می تواند سرچشمه ی یک نسل باشد،پس قتل او به منزله ی قتل یک نسل است.(به نظر می رسد این احتمال بهتر است)

در روایات می خوانیم: فانی شدن تمام دنیا نزد خدا،از کشتن یک مؤمن آسان تر است .

امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که در موضعی که آب یافت نمی شود،تشنه ای را سیراب کند،مانند کسی است که نفسی را زنده کرده باشد

طبق آیات و روایات،هدایت وارشاد مردم به راه حقّ،نوعی احیا می باشد و گمراه کردن مردم،نوعی قتل است.سوره انفال،آیه ،دعوت پیامبر را مایه ی حیات مردم می خواند:

دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ .

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: مَن أخرجها من ضلال الی هدی فکانّما أحیاها و من أخرجها من هدی الی الضّلال فقد قتلها هرکس نفس منحرفی را هدایت کند او را زنده کرده و هر کس دیگری را منحرف کند او را کشته است.

امام صادق علیه السلام فرمودند: نجاها من غرق أو حرق أو سَبُع أو عدوّ مراد از احیای نفس، نجات گرفتاران از غرق وآتش سوزی ودرّنده یا دشمن است.  و در روایت دیگر آمده است: کسی که به گرسنه ای غذا ندهد،به منزله ی کشتن اوست وغذا دادن،به منزله ی زنده کردن اوست .

امام باقر علیه السلام فرمود: مسرفان همان کسانی هستند که حرام ها را حلال می شمرند و خون ها را می ریزند .

پیام ها:

-گاهی حوادث تاریخی،عامل صدور فرمان های الهی است. مِنْ أَجْلِ ذلِکَ

-انسان ها و سرنوشتشان در طول تاریخ به هم پیوند دارند. مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ

-احکام الهی حکمت دارد وگزاف نیست. مِنْ أَجْلِ ذلِکَ

-برای جلوگیری از سنگدلی وپرهیز از تکرار حادثه،کیفر ومجازات لازم است.

مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا

-جان همه ی انسان های مؤمن از هر نژاد و منطقه ای که باشند،محترم است. نَفْساً

-اعدام مفسد،در قانون بنی اسرائیل نیز بوده است. کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ

-خودکشی و سقط جنین،از نمونه های قتل نفس و حرام است. مَنْ قَتَلَ نَفْساً ...

-جان کسی که در زمین فساد می کند یا برای جان مردم ارزشی قائل نیست و آنان را به قتل می رساند،بی ارزش است و باید از بین برود. بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ

-کشتن انسان در دو مورد جایز است:

الف:به عنوان قصاصِ قاتل. بِغَیْرِ نَفْسٍ

ب:برای از بین بردن مفسد. أَوْ فَسادٍ

-ارزش عمل مربوط به انگیزه و هدف است.کشتن یک نفربه قصد تجاوز،به قتل رساندن یک جامعه است؛ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً امّا کشتن به عنوان قصاص،حیات جامعه است. وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ

-تجاوز به حقوق یک فرد،تهدید امنیّت جامعه است. فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً آنان که کارشان نجات جان انسان هاست،مانند پزشکان،پرستاران،مأموران آتش نشانی، امدادگران، داروسازان و...باید قدر خود وارزش کار خویش را بدانند. فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً

-نشانه ی جامعه ی زنده،امداد رسانی به گرفتاران و نجات جانهاست. مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً

-عدم ایمان وعمل مردم به گفتار رسولان،در طول تاریخ بوده است. وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ

-انسان مختار است،با آمدن پیامبران هم می تواند راه خلاف برود. وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ... بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ

إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظِیمٌ

همانا کیفر آنان که با خداوند و پیامبرش به محاربه برمی خیزند و(با سلاح و تهدید و غارت)در زمین به فساد می کوشند،آن است که کشته شوند،یا به دار آویخته شوند،یا دست و پایشان بطور مخالف بریده شود یا آنکه از سرزمین(خودشان)تبعید شوند.این کیفر ذلت بار دنیوی آنان است و در آخرت برایشان عذابی عظیم است.

نکته ها:

در شأن نزول آیه آمده است که جمعی از مشرکانِ مکّه به مدینه آمده،مسلمان شدند.ولی چون بیمار بودند به فرمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به منطقه ی خوش آب و هوایی در بیرون مدینه رفته و اجازه یافتند از شیر شترهای زکات بهره ببرند؛امّا چون سالم شدند،چوپان های مسلمان را گرفته،دست و پایشان را بریدند و چشمانشان را کور کرده،شتران را به غارت بردند و از اسلام هم دست کشیدند.رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد آنان را دستگیر کنند و همان کاری را که با چوپانان کرده بودند،بر سر خودشان آوردند.آیه ی فوق نازل شد.

کیفرهایی که در آیه آمده، حقّ اللّه است و از جانب حکومت یا مردم قابل عفو و تبدیل نیست.  ودر تفسیر المیزان آمده است که انتخاب یکی از چهار کیفر،با امام مسلمانان است و اگر اولیای مقتول هم عفو کنند،باید یکی از کیفرها اجرا شود.

کلمه ی جَزاءُ به معنای کیفر و پاداش کافی است؛یعنی حدود و مجازات های چهارگانه برای مجرم عادلانه و کافی است. 

برای اصلاح جامعه،هم موعظه و ارشاد لازم است،هم شمشیر و برخورد قاطع و انقلابی.

(آیه قبل،پیام و هشدار به قاتل بود و این آیه،عقوبت افراد محارب و مفسِد را بیان می کند)

عقوبت باید همراه با عدالت باشد.چون فسادها و خصوصیّات مفسدان متفاوت است، کیفرها هم یکسان نیست؛مثلا اگر فساد،فجیعانه بود،کیفرش قتل است؛ولی اگر سطحی بود،کیفر آن تبعید است.این معنا از روایات فهمیده می شود،از جمله آنکه:کیفر قتل،اعدام است،کیفر ارعاب،تبعید است،کیفر راهزنی و سرقت،قطع دست و پا است و کیفر قتل و راهزنی وسرقت مسلحانه،قطع دست و پا و به دار آویختن است.

اجرای احکام و حدود الهی،در سایه ی برپایی نظام و حکومت اسلامی میسّر است،پس دین از سیاست جدا نیست.

آنان که بر امام و رهبر مسلمانان یا حکومت اسلامی خروج کنند،مشمول یُحارِبُونَ اللّهَ می شوند.

طبق آیه ی سوره ی بقره،رباخوار، محارب خدا و پیامبر است، فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ چون امنیّت اقتصادی را به هم می زند.همچنین در روایات،توهین به مسلمان،محاربه ی با خدا به حساب آمده است: من أهان لی ولیاً فقد بارزنی بالمحاربه .

پیام ها:

-وظیفه ی نظام و حکومت،حفظ امنیّت شهرها،روستاها،جاده ها و برخورد با متخلّفان است. إِنَّما جَزاءُ ...

-جنگ با خلق خدا،جنگ با خداست وآنکه با مردم طرف شود،گویا با خداوند طرف است. یُحارِبُونَ اللّهَ

-نافرمانی از دستورات پیامبر و مبارزه با آنها،جنگ با خداوند است. یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ

-برای آنان که امنیّت جامعه را بر هم می زنند،چند نوع کیفر مقرر شده است:

اعدام،تبعید،قطع دست و پا،به دار آویختن. یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا ...

-مخالفان ولایت رسول اللّه که قصد براندازی دارند و با نظام الهی در جنگند، باید به سخت ترین کیفر مجازات شوند. یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ ... أَنْ یُقَتَّلُوا

إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

مگر کسانی که پیش از آنکه بر آنان دست یابید،توبه کرده باشند،پس بدانید که خداوند آمرزنده ای مهربان است.

نکته ها:

چون در روایات به کسی که مسلمانان را تهدید کند وبه روی آنان اسلحه بکشد،گرچه قتلی صورت نگیرد نیز مفسد فی الارض گفته شده،این آیه توبه آنان را مطرح می کند.

بنابراین توبه ی محارب و مفسد،فقط کیفر تهدید و ارعاب را برمی دارد،نه کیفر قتل و سرقت را؛یعنی توبه در حقّ اللّه أثر دارد،نه حقّ الناس ،چون حق مردم مربوط به رضایت صاحبان حقّ است.عنوان محارب،حسابی دارد و عنوان قاتل و سارق،حسابی دیگر.  یعنی اگر محارب مرتکب قتل شده و توبه کرد،حکم قصاص او باقی است؛ولی اگر فقط به تهدید و ارعاب دست زده و توبه کرد،کیفر محارب از او برداشته می شود.

مجازات های الهی جنبه ی تربیتی و اصلاح فرد و جامعه دارد،نه انتقام.از این رو گناهکار باید توبه کند و توبه او هم مؤثّر است.

در رفع عقوبت،احراز توبه ی واقعی لازم است؛مثلاً از طریق تغییری که در اخلاق و رفتار و گفتار مجرم هویدا می شود،یا به گواهی افراد عادل و مانند اینها توبه او ثابت شود.

پیام ها:

-راه توبه به روی همه باز است. یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ ... إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا

-توبه ای أثر دارد که پیش از دستگیری و گرفتار شدن باشد. مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ (در سایر گناهان هم توبه تا قبل از مرگ مفید است. )

-مغفرت خدا را باور کنیم. فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

-مغفرت خداوند همراه با رحمت است نه توبیخ و تحقیر. غَفُورٌ رَحِیمٌ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و(برای تقرب)به سوی او وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید،باشد که رستگار شوید.

نکته ها:

حضرت علی علیه السلام می فرماید: بهترین وسیله ای که می توان با آن به خدا نزدیک شد،ایمان به خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او و کلمه ی اخلاص و اقامه ی نماز و پرداخت زکات و روزه گرفتن ماه رمضان و حج و عمره و صله ی رحم و انفاق های پنهانی و آشکار و کارهای نیک است . 

اهل بیت علیهم السلام همان ریسمان محکم و وسیله ی تقرّب به خداوند هستند. هم العروه الوثقی والوسیله الی اللّه

توسّل،موضوعی است که در کتب بسیاری از اهل سنّت مثل صواعق ابن حجر، سنن بیهقی، صحیح دارمی و وفاء الوفاء درباره ی آن روایت نقل شده است.ضمناً آیات سوره ی نساء، سوره ی یوسف و سوره ی توبه نیز می تواند سند توسّل باشد.

پیام ها:

-ایمان آمَنُوا ،تقوا اتَّقُوا اللّهَ ،شفاعت وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ و جهاد وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ ،راه سعادت و رستگاری است. لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

-برای رسیدن به فلاح،هم باید گناهان را ترک کرد، اتَّقُوا اللّهَ هم باید طاعات را انجام داد. وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ

-کارهای خیر،همه زمینه و وسیله ی سعادتند.(البتّه اگر با گناه خود آن زمینه ها را از بین نبریم.) لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَهِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ

همانا کسانی که کافر شدند،اگر تمام آنچه را در زمین است و همانند آن را دارا باشند تا برای نجات از عذاب روز قیامت فدیه دهند،از آنان پذیرفته نمی شود و برای آنان عذابی دردناک است. آنان می خواهند از آتش دوزخ بیرون آیند در حالی که از آن بیرون آمدنی نیستند و برایشان عذابی دائم و پایدار است.

 

 

نکته ها:

همه ی راه های نجات در قیامت بسته است،کافران نه از رحمت الهی بهره مند می شوند، چون مخصوص اهل تقواست. رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ  ،و نه از شفاعت کامی می گیرند،چون شفاعت مخصوص کسانی است که خداوند از آنان راضی باشد. لا تَنْفَعُ الشَّفاعَهُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً ،به علاوه از مرگ خبری نیست، زیرا پیوسته در آتشند و درخواست مرگشان پذیرفته نیست. نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ

پیام ها:

-کارآیی اموال،تنها در دنیاست و در آخرت،ثروت بی ثمر است. ما تُقُبِّلَ ...

-روز قیامت در دستگاه عدل الهی،فدیه پذیرفته نمی شود. لِیَفْتَدُوا ... ما تُقُبِّلَ

-عامل اصلی سعادت،در درون انسان است(ایمان،تقوا وجهاد)،نه در بیرون (مال و ثروت). لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ... ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ

-عذاب کافران،نه با فدیه دفع می شود،نه با گذشت زمان قطع می گردد. وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ

-کسی که در دنیا با آن همه برهان و ارشاد،ازظلمت های شرک و جهل بیرون نیاید،در آخرت هم از دوزخ بیرون نخواهد آمد. لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ

وَ السّارِقُ وَ السّارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

مرد و زن دزد را به جزای کاری که انجام داده اند دستشان را قطع کنید.

این کیفری است از سوی خداوند و خداوند مقتدر حکیم است.

نکته ها:

کلمه ی نَکالَ به معنای امر بازدارنده است.قوانین جزایی اسلام برای بازدارندگی است، نه انتقام جویی. نَکالَ به عقوبتی گفته می شود که مایه ی عبرت دیگران باشد. 

در این آیه ابتدا مرد دزد،سپس زن دزد مطرح شده است؛ولی در آیه ی دوم سوره ی نور که

حکم زنا بیان شده،ابتدا زن زناکار،سپس مرد زناکار یاد شده است،شاید به خاطر آن است که در سرقت،نقش مردِ خلافکار بیشتر است و در زنا،نقش زنِ خلافکار.

از مرحوم سید مرتضی علم الهدی(از علمای هزار سال قبل)پرسیدند:چرا دستی که پانصد مثقال طلا دیه دارد،به خاطر یک چهارم مثقال دزدی،قطع می شود؟پاسخ فرمود:

امانت ،قیمت دست را بالا می برد و خیانت ،ارزش آن را می کاهد.

طبق روایات،مقدار قطع دست،چهار انگشت است و باید انگشت شست و کف دست باقی بماند.مقدار مالی هم که به خاطر آن دست دزد قطع می شود،باید حداقل به قیمت یک چهارم دینار(یک چهارم مثقال طلا)باشد.مال هم باید در مکان حفاظت شده باشد،نه در مثل کاروانسرا،حمّام،مسجد و اماکن عمومی.سارق نیز باید از قانون قطع دست مطلع باشد،وگرنه دست او قطع نمی شود.همچنین اگر کسی در سال های قحطی از روی اضطرار، مواد غذایی را سرقت کند دستش قطع نمی شود.البتّه در تمام مواردی که دست قطع نمی شود کیفرهای دیگری در کار است که تفصیل آن در کتب فقهی آمده است.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله،بدترین نوع سرقت را سرقت از نماز و ناقص انجام دادن رکوع و سجود دانسته اند.

اجرای این احکام،نیاز به حکومت و قدرت و نظام و تشکیلات دارد،پس اسلام،دین حکومت و سیاست است.

اسلام،قبل از بریدن دست،بر اهمیّت و لزوم کار و اداره ی زندگی فقرا از طریق بیت المال و بستگان نزدیک و قرض الحسنه و تعاون و...تأکید می کند؛ولی با این حال فقر،بهانه و مجوّز سرقت نیست.

سیستم جزایی دنیا،چون تنها به زندان و جریمه ی مالی تکیه دارد،از مقابله با سرقت عاجز است.

قطع دست،برای مجرم عامل هشدار دائمی و مایه ی جلوگیری از لغزش مجدّد او ودیگران است. فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما

پیام ها:

-کیفر زن و مرد دزد یکسان است. السّارِقُ وَ السّارِقَهُ

-باید امنیّت جامعه را با قاطعیّت حفظ کرد. فَاقْطَعُوا

-جریمه و کیفر سنگین،بازدارنده ی از دزدی است. نَکالاً

-در قوانین کیفری اسلام،علاوه بر تنبیه مجرم،عبرت دیگران هم مطرح است.

نَکالاً

-در اجرای حدود الهی،نباید تحت تأثیر عواطف قرار گرفت. فَاقْطَعُوا

-با اینکه قطع دست ازطرف قاضی وحاکم است،امّا خدا به همه مؤمنان خطاب می کند، فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما تا آنان زمینه اجرای حدود الهی را فراهم کنند.

-مالکیّت شخصی و امنیّت اجتماعی به قدری مهم است که به خاطر آن،باید دست دزد قطع شود. فَاقْطَعُوا

-اعمال قدرت،باید حساب شده باشد. عَزِیزٌ حَکِیمٌ

-فرمان قطع دست دزد،جلوه ای از عزّت و حکمت خداوند است. فَاقْطَعُوا ... عَزِیزٌ حَکِیمٌ

فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

پس هرکه بعد از ظلمش توبه کند و(کارهای فاسد خویش را)اصلاح کند، قطعاً خداوند توبه او را می پذیرد،همانا خداوند،آمرزنده ی مهربان است.

نکته ها:

در اسلام،مجازات در کنار ارشاد و تربیت و رحمت است.در آیه ی قبل،کیفر سارق بیان شد،اینجا دعوت به توبه به درگاه خدای غفور و اصلاح بدی هاست که سبب می شود تا خداوند لطفش را به بنده باز گرداند.

اگر سارق پیش از دستگیری توبه کند و مال را پس دهد،هم در دنیا بخشیده می شود و هم در آخرت، ولی پس از دستگیرشدن،حد اجرا می شود ونقش توبه تنها برای قیامت است.

در حدیث آمده است:سارقی که دستش قطع شده بود،از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله پرسید:آیا برای من راه توبه باز است؟ فرمود:آری! تو امروز(که حدّ بر تو جاری شد،)مثل همان روزی هستی که از مادر متولّد شدی!

پیام ها:

-برای انسان خطاکار،همیشه راه بازگشت و اصلاح،باز است. فَمَنْ تابَ

-توبه،تنها یک ندامت درونی نیست؛بلکه باید همراه با جبران مفاسد گذشته باشد. وَ أَصْلَحَ

-اگر انسان توبه کند،خداوند هم توبه او را می پذیرد. یَتُوبُ عَلَیْهِ

-سرقت،ظلم به خود و جامعه و تجاوز به امنیّت جامعه است. بَعْدِ ظُلْمِهِ

-مجرمان را باید به راه خدا دعوت و امیدوار کرد. فَإِنَّ اللّهَ یَتُوبُ ... غَفُورٌ،رَحِیمٌ

أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

آیا ندانستی که حکومت و فرمانروایی آسمان ها و زمین تنها از آن خداست،هرکه را(طبق حکمت و عدالت خود)بخواهد عذاب می کند و هرکه را بخواهد می آمرزد و خداوند بر هر چیزی تواناست.(محارب و مفسد و سارق را عذاب می دهد،و تائب پشیمان را می پذیرد و می بخشاید).

پیام ها:

-کسی که بر هستی حاکم است،حقّ دارد قوانین هستی را وضع کند. اَلسّارِقُ وَ السّارِقَهُ ... لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ ...

-مجرمان بدانند که راه فراری ندارند و باید به سوی خدا بازگردند. أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

-خداوند نیازی به توبه ی بندگان ندارد،چون همه ی هستی از آن اوست. لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

-انسان باید در حالتی میان بیم و امید باشد. یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ

-عفو یا عذاب،هردو نمونه ای از قدرت اوست. یُعَذِّبُ ... یَغْفِرُ ... عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظِیمٌ

ای پیامبر! کسانی که در کفر شتاب می کنند،غمگینت نسازند،(خواه)آن گروه که(منافقانه)به زبان گفتند:ایمان آورده ایم،ولی دلهایشان ایمان نیاورده است.(و خواه)از یهودیان آنان که برای دروغ سازی(و تحریف) با دقّت به سخنان تو گوش می دهند و همچنین(به قصد جاسوسی) برای قوم دیگری که نزد تو نیامده اند،به سخنان تو گوش می دهند(و یا گوش به فرمان دیگرانی هستند که نزد تو نیامده اند)آنان کلمات(تورات یا پیامبر) را از جایگاه خود تحریف می کنند و(به یکدیگر)می گویند:اگر این مطلب (که مطابق میل ماست)به شما داده شد بگیرید و بپذیرید،ولی اگر(آنچه طبق خواسته ی ماست)به شما داده نشد،دوری کنید.(ای پیامبر!)هر که را خداوند بخواهد آزمایش و رسوایش کند تو هرگز در برابر قهر الهی هیچ کاری نمی توانی برایش بکنی.آنان کسانی اند که خداوند نخواسته است دل هایشان را پاک کند.برای آنان در دنیا ذلّت و خواری و برایشان در آخرت،عذابی بزرگ است.

نکته ها:

از آیه استفاده می شود که علمای یهود گروهی از یهودیان و منافقان را نزد پیامبر اسلام فرستادند و خودشان از مقابله و رویارویی دوری می کردند لَمْ یَأْتُوکَ و هدفشان این بود که شاید دستورات و احکام اسلام مطابق چیزی باشد که آنان از تورات تحریف کرده اند و سفارش می کردند اگر گفتار پیامبر اسلام مطابق حرف ما بود،بگیرید وگرنه رها کنید.

منافقان و هیئت اعزامی نزد حضرت آمدند و با دقّت گوش می دادند تا بر سخنان حضرت، دروغ و شایعه ببندند. سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ

پیام ها:

-انبیا نسبت به گمراهان دلسوزند. یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ

-کفر،میدانی دارد که گروهی در آن به سرعت پیش می روند و هر لحظه به کفرشان اضافه می شود. یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ

-دشمنان،در کفر و نفاق شتاب دارند،چرا مسلمانان در راه حقّ باید سستی کنند؟ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ

-نفاق،مایه ی افزایش کفر است. یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ ... بِأَفْواهِهِمْ

-ایمان،با پذیرش قلبی است،نه اظهار زبانی. آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ

-ایمانی ارزش دارد که در قلب،راسخ باشد. وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ

-قلب،مرکز ایمان است. لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ

-منافقان ویهودیان،در کنار هم یک هدف را تعقیب می کنند. مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ ... وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا

-گوش دادن مهم نیست،انگیزه ی آن مهم است. سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ

-کفّار،عوامل نفوذی و جاسوس در میان مسلمانان دارند،مبلّغان دینی نباید همه ی شنوندگان را خوش نیّت بپندارند. سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ

-تحریف،خیانت فرهنگی یهود است. یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ

-گزارشگری دور از تقوا،یکی از شغل های خطرناک است. سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ ...

یُحَرِّفُونَ ...

-کلمات آسمانی هر یک جایگاه مخصوص دارد. مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ

-ما باید تسلیم اوامر خدا باشیم،نه آنکه احکام الهی مطابق خواسته های ما باشد. فَخُذُوهُ ... فَاحْذَرُوا

-گناه،انسان را از لیاقت برای هدایت می اندازد. وَ مَنْ یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ

-منافقان،از شفاعت پیامبر محرومند. فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئاً

-حتّی رسول اللّه برای متعصّبان لجوج و هوسباز،نقشی ندارد. فَلَنْ تَمْلِکَ

-قهر الهی به دنبال سوء رفتار و اعمال بد انسان است. سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ ... لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ

-قلب سرسخت و لجوج،از دریافت الطاف حقّ محروم است. لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ

-عذاب دنیا نسبت به عذاب آخرت چیزی نیست. فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظِیمٌ

-منافقان،هم بدبختی دنیوی دارند،هم عذاب بزرگ قیامت در انتظارشان است. لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظِیمٌ

سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ

آنان برای دروغ سازی به دقّت گوش می دهند و همواره مال حرام(رشوه و ربا)می خورند،پس اگر(برای داوری)نزد تو آمدند،یا میانشان داوری کن یا از آنان روی بگردان و اگر از آنان روی بگردانی پس هرگز هیچ زیانی به تو نخواهند رساند.و اگر داوری کنی،پس میانشان به قسط و عدل قضاوت کن،همانا خداوند دادگران را دوست دارد.

نکته ها:

بعضی از یهود که زنای محصنه کرده بودند،به امید نجات از کیفر سنگسار که در دین یهود نیز آمده است، برای داوری نزد پیامبر آمدند،غافل از آنکه حکم اسلام هم سنگسارکردن زناکار است،چون دیدند حکم اسلام نیز همان است،حاضر به پذیرش حکم پیامبر نشدند.

سُحت طبق روایات،رشوه و هدایایی است که برای انجام کاری داده شود.  سُحت در لغت،کار حرامی است که مایه ی ننگ صاحبش شود.

سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ یا به معنای آن است که سخنان را با دقّت می شنوند ونیّت دروغ بستن و تحریفِ آن را دارند و یا به معنای آن است که عوام یهود با علم به دروغگویی و

تحریف گری علمای خود،باز هم سخن آنان را گوش می دهند و می پذیرند.

آیه خطاب به پیامبر می فرماید:گرچه علمای یهود در اندیشه آسیب رسانی به تو هستند و تو برای مکتب و جامعه اسلامی دغدغه داری؛ولی خداوند نوید می دهد که اگر مصلحت را در اعراض دانستی دغدغه ای نداشته باش. وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً

پیام ها:

-علمای یهود،رشوه خوار بودند، أَکّالُونَ لِلسُّحْتِ و عوامشان مشتاق شنیدن دروغ. سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ (تکرار سَمّاعُونَ ،در دو آیه پی درپی شاید اشاره باشد به اینکه این روش،کم کم خصلت آنان شده است.)

-همزیستی مسلمانان با اهل کتاب،تا حدّی بود که آنان برای قضاوت،نزد پیامبر اسلام می آمدند. جاؤُکَ

-پیامبر صلی الله علیه و آله غیر از مسئولیّت نبوّت،مسئولیّت حکومت نیز داشت. فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ

-پیامبران،در امر حکومت و داوری،از طرف خداوند اختیاراتی دارند که طبق صلاح دید عمل می کنند. فَاحْکُمْ ... أَوْ أَعْرِضْ

-شعاع حکومت اسلامی،اهل کتاب را نیز در برمی گیرد. فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ

-اگر حاکم اسلامی برای داوری بین کشورهای غیر اسلامی انتخاب شد،باید عدالت،جرأت و صراحت را کاملاً مراعات کند. فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ

-مسائل نژادی،منطقه ای،تعصب های گروهی،تمایلات شخصی و تهدیدها نباید در قضاوت ها تأثیر بگذارد. فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ

-عدالت همیشه و با هر گروه،یک ارزش خداپسند است. فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ

وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراهُ فِیها حُکْمُ اللّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ

و (یهودیان)چگونه تو را داور قرار می دهند،در حالی که تورات نزد ایشان است(و)در آن حکم خداست،پس بعد از آن(که تو موافق آن کتاب حکم کردی)روی می گردانند و آنان مؤمن نیستند.

نکته ها:

همان گونه که در آیه ی قبل گفتیم،دلیل مراجعه یهودیان به پیامبر اسلام،پیدا کردن راهی برای تخفیف مجازات بود و آنان با اینکه به تورات دسترسی داشتند و پاسخگوی نیازهای آنان بود،ولی دنبال قانون ساده تری می گشتند.

پیام ها:

-تمامی تورات تحریف نشده است. عِنْدَهُمُ التَّوْراهُ فِیها حُکْمُ اللّهِ

-کاش اهل کتاب،نسبت به احکام کتاب خودشان پایبند بودند. وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراهُ فِیها حُکْمُ اللّهِ

-آنچه برای گروهی مهم است،تخفیف در قانون است،نه ایمان به قانون و انجام وظیفه.(به همین دلیل با داشتن قانون تورات برای پیدا کردن راه مجازات آسان تری نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می آمدند). ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ

-علامت ایمان،تسلیم بودن در برابر قانون است. وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ

إِنّا أَنْزَلْنَا التَّوْراهَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ

همانا ماتورات را نازل کردیم(که)در آن هدایت و نور است.پیامبران الهی که تسلیم فرمان خدا بودند،بر طبق آن برای یهود حکم می کردند و(همچنین)مربّیان الهی و دانشمندان،بر طبق این کتاب آسمانی که حفاظت آن به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند،داوری می کردند،پس(ای علما!)از مردم نترسید(و احکام خدارا بیان کنید)و از(مخالفت با)من بترسید و آیات مرا به بهای اندک نفروشید.  و کسانی که طبق آنچه خداوند نازل کرده حکم نکنند،پس آنان همان کافرانند.

نکته ها:

ربّانی از ربّان ،به معنای تربیت کننده است.به گفته ی بعضی، ربّانی کسی است که با رَبِّ الْعالَمِینَ پیوند خورده،با علم وعمل،خدایی شده،تربیت مردم را بر عهده دارد.

از حضرت علی علیه السلام نقل شده که فرمود: أنَا ربّانیّ هذه الاُمّه ربّانی این امّت من هستم.  امام صادق علیه السلام نیز فرمود: ربانیون،اهل بیت پیامبر علیهم السلام می باشند .

حِبْر به معنای اثر نیک است.چون عالمان در جامعه منشأ اثر نیکند،به آنان حِبْر و احبار گفته می شود.به ابن عباس هم لقب حِبر الاُمّه داده اند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که حتّی به مقدار دو درهم قضاوت ناحقّ کند،مشمول جمله ی آخر این آیه می شود . هُمُ الْکافِرُونَ

پیام ها:

-ضمن توجّه به تحریف تورات موجود،باید از اصل کتب آسمانی تجلیل کرد.

فِیها هُدیً وَ نُورٌ

-گرچه تورات بر موسی علیه السلام نازل شد؛ولی همه ی انبیا و علمای پس از او مأمور بودند طبق آن حکم کنند. یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ

-قوانین مستند بر وحی را باید پذیرفت.(لازمه ی وجوب قضاوت بر انبیا و علما،قبول کردن مردم است) یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ ...

-انبیا،از پیش خود حکمی ندارند،بلکه تسلیم حکم خدایند. أَسْلَمُوا

-اسلام(تسلیم خدا بودن)،دین همه ی موحّدان است،انبیای بنی اسرائیل هم با جمله ی أَسْلَمُوا توصیف شده اند. النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا

-علمای هر امت،مسئول اجرای احکام الهی در میان مردم هستند.(ولایت فقیه، ریشه در تمام ادیان دارد) یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ ... وَ الرَّبّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ

-سلسله مراتب باید مراعات شود.ابتدا انبیا،سپس امامان و آنگاه علما.

اَلنَّبِیُّونَ ... وَ الرَّبّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ

-یهود،انبیای متعدّد داشتند. یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ ...

-تورات،قوانین قضایی و حکومتی دارد و محور قضاوت بوده است. یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ ...

-نور و هدایت زمانی در جامعه جریان پیدا می کند که بر اساس کتاب آسمانی، قضاوت و حکومت شود. فِیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا

-راه حفظ کتب آسمانی،عمل و قضاوت و حکومت بر طبق آن است. یَحْکُمُ بِهَا ... بِمَا اسْتُحْفِظُوا (بنابر این که مراد از استحفاظ،حفاظت همه جانبه آن باشد)

-علما باید محافظ مکتب باشند. بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللّهِ

-قضاوت،مسئولیّت عالمان است. یَحْکُمُ بِهَا ... اَلرَّبّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللّهِ

-عالمان و قضات،دو رسالت بزرگ بر دوش دارند:

الف:حکم خدا را از ترس مردم تغییر ندهند. فَلا تَخْشَوُا النّاسَ

ب:به طمع مال دنیا،دچار کتمان و لغزش نشوند. وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً

-انحراف در قضاوت،کفر است. وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ

-در قضاوت،صراحت،جرأت وقاطعیّت لازم است ونباید تحت تأثیر تهدید و جوّسازی ها قرار گرفت. فَلا تَخْشَوُا النّاسَ

-خشیت الهی،ضامن قضاوت عادلانه است. یَحْکُمُ ... فَلا تَخْشَوُا النّاسَ وَ اخْشَوْنِ

-تحریف،سکوت،کتمان و حکم به غیر فرمان خدا،اگرچه به قیمت بدست آوردن همه ی دنیا باشد خسارت است. وَ لا تَشْتَرُوا ... ثَمَناً قَلِیلاً ... فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ (چون کلّ دنیا متاع قلیل است )

-با داشتن قانون آسمانی،سراغ قوانین شرق و غرب رفتن کفر است و چنین قوانینی اعتباری ندارد. وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ

-کسی که شرایط قضاوت به حقّ برایش فراهم شود،ولی خود را منزوی کند کفر ورزیده است. وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ

-سکوت و کتمان در برابر طاغوت ها،دین فروشی در برابر سرمایه داران و عوام فریبی،از خطراتی است که علما را تهدید می کند. فَلا تَخْشَوُا النّاسَ ... وَ لا تَشْتَرُوا ...

-علمای ترسو و حریص،در دینداری و حفاظت از کتاب آسمانی سست هستند. فَلا تَخْشَوُا النّاسَ ... وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً

-درآمد حاصل از قضاوت ناحقّ،درآمدی نامشروع است. لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ...

-ترس و حرص سبب انحراف در قضاوت و انحراف در قضاوت سبب کفر است. فَلا تَخْشَوْهُمْ ... وَ لا تَشْتَرُوا ... .فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ

وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفّارَهٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ

و در آن(تورات)برایشان مقرر کردیم که(در قصاص)جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان باشد و همه ی زخمها را(نیز به همان ترتیب و اندازه)قصاص است.پس هر که آن را صدقه دهد،کفّاره ی گناهانش محسوب شود و کسانی که به آنچه خدا نازل فرموده حکم نکنند،پس آنان همان ستمگرانند.

نکته ها:

در آیه ی قبل گفته شد که تورات هدایت و نور است،در این آیه،قانون قصاص مطرح شده و شاید نشان آن باشد که قانون قصاص درجامعه،سبب نور وهدایت است.همان گونه که در آیه ی دیگر می خوانیم: وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ و برای شما در قصاص حیات وزندگی است.

نام بردن از چشم وگوش در قانون قصاص از باب نمونه است وگرنه آسیب به هر عضوی قصاص دارد.

امام صادق علیه السلام درباره ی این آیه فرمود:خداوند به اندازه ی آنچه از قصاص عفو شود، از گناهان او می بخشد.

در تورات، دیه نیست،مجرم یا قصاص می شود یا عفو؛امّا در اسلام،دیه به عنوان راه سوم مطرح است.

پیام ها:

-همه ی انسان ها،از هر نژاد و قبیله،فقیر و غنی،در مقابل قانون یکسانند و خون کسی رنگین تر از دیگری نیست.   النَّفْسَ بِالنَّفْسِ

-قصاص،در ادیان پیشین هم بوده است.   کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها (اسلام و ادیان دیگر،قوانین مشابهی دارند.)

-صدقه،تنها انفاق مالی نیست،عفو و گذشت از مجرم هم نوعی صدقه است.

فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ

-عفو ما از مجرم،عفو الهی را بدنبال دارد. فَهُوَ کَفّارَهٌ لَهُ (شاید هم مراد این باشد که عفو ما،کفاره گناه مجرم باشد و او در قیامت،به خاطر عفو ما گرفتار عذاب نشود)

-در اسلام همراه مسائل کیفری،مسائل اخلاقی هم مطرح است. وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها ... قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ

-جریمه ی مالی و حبس،به تنهایی نمی تواند عاملی برای بازداشتن مجرم از جرم باشد. النَّفْسَ بِالنَّفْسِ

-اگر حکم خدا جاری نشود ظلم،جامعه را فرا می گیرد. وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ

وَ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراهِ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدیً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراهِ وَ هُدیً وَ مَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ

و به دنبال آنان(پیامبران پیشین)عیسی پسر مریم را آوردیم در حالی که تورات را که پیش از او بود تصدیق می کرد و به او انجیل دادیم،که در آن هدایت و نور است و تصدیق کننده ی تورات قبل از آن است و برای پرواپیشگان مایه ی هدایت و موعظه است.

نکته ها:

هم قرآن،هدایت کننده متّقین است، هُدیً لِلْمُتَّقِینَ هم انجیل مایه ی هدایت و موعظه اهل پرواست. هُدیً وَ مَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ

در این آیه دو بار کلمه ی هُدیً آمده است،یکبار هدایت برای عموم و یکبار بهره گرفتن از هدایت که مخصوص متّقین است.

کلمه ی قَفَّیْنا از تقفیه ،به معنای چیزی را به دنبال چیزی آوردن است.

ممکن است معنای مُصَدِّقاً این باشد که خصوصیّات شخصی حضرت عیسی علیه السلام با نشانه هایی که در تورات درباره ی او آمده،منطبق است،پس خود حضرت عیسی و نشانه ها، یکدیگر را تصدیق می کنند.

در انجیل متّی،(فصل ،آیه ی )آمده است:گمان نکنید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم،بلکه آمده ام تا تمام کنم.

تورات،انجیل و قرآن،هر سه نور به حساب آمده اند؛

خداوند در آیه ی این سوره،فرمود:قرآن نور است. قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ

در آیه ی فرمود:تورات،نور است إِنّا أَنْزَلْنَا التَّوْراهَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ

و در این آیه،انجیل را نور دانسته است. آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدیً وَ نُورٌ

پیام ها:

-انبیا و کتاب های آنان،همه از یک سرچشمه و برای یک هدفند و یکدیگر را تصدیق می کنند. مُصَدِّقاً

-گرچه انبیا و کتاب های آسمانی برای هدایت همه ی مردمند؛ولی تنها اهل پروا و تقوا در پرتو این نور،هدایت می شوند. هُدیً وَ مَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ

وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ

و اهل انجیل،به آنچه خداوند در آن کتاب نازل کرده حکم کنند و کسانی که به آنچه خداوند نازل کرده،حکم نکنند.پس آنان همان فاسقانند.

نکته ها:

درباره کسانی که طبق قانون الهی حکم نمی کنند،در چند آیه ی پیاپی،تعبیر ظالمون ، فاسقون و کافرون به کار رفته است.چون چنین کسانی،از جهت زیر پا گذاشتن قانون خدا کافرند،و به خاطر خروج از مرز مسئولیّتشان فاسقند و به علّت آنکه در حقّ متّهمان ستم می کنند،ظالمند.

آیه و خطاب به یهود است که چون قانون خدا را تحریف می کنند،دین را به بهای اندک می فروشند و به جای خداترسی،از مردم می ترسند،آنان را ظالم و کافر می شمارد، فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ و به حقوق افراد جامعه،ظلم می کنند. فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ

ولی این آیه درباره ی نصاری است که تنها طبق انجیل حکم نمی کردند،(نه سکوت در قصاص و نه دین فروشی،)از این رو فاسقند،چون از مرز حقّ بیرون رفته اند.

پیام ها:

-معیار شناخت حقّ و باطل در ادیان الهی،آن چیزی است که از جانب خدا نازل شده است. وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فِیهِ

-در انجیل،قوانین حکومتی وجود دارد. وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فِیهِ

-هر کس به هر انگیزه ای بر اساس قانون الهی حکم نکند و یا از داوری حقّ کناره گیری کند،فاسق است. مَنْ لَمْ یَحْکُمْ ... فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ

وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ

و ما کتاب(قرآن)را به حقّ بر تو نازل کردیم،در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیق می کند و حاکم و حافظ آنها است.پس به آنچه خداوند نازل کرده،میان آنان حکم کن و(با دور شدن) از حقّی که برای تو آمده،از هوا و هوس آنان پیروی مکن،ما برای هر یک از شما آیین و طریقه ی روشنی قرار دادیم و اگر خداوند می خواست،همه ی شما را یک امّت قرار می داد (و همه یک قانون و آیین داشتید).ولی(خداوند می خواهد)تا شمارا در آنچه به شما داده بیازماید،پس در کارهای نیک سبقت بگیرید،(و بدانید که)بازگشت همه ی شما به سوی خداست، پس او شمارا به آنچه در آن اختلاف می کردید آگاه خواهد ساخت.

نکته ها:

شِرْعَهً ،راهی است که به نهر آب منتهی شود. منهاج ،راه روشن است.ابن عباس می گوید: شِرْعَهً ،احکامی است که در قرآن آمده،و منهاج سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.  کلمه مهیمن به معنای مراقب و محافظ است.

تصدیق آسمانی بودن کتاب تورات وانجیل،به معنای ابقای آنها برای همیشه نیست،بلکه به معنای همسویی و هماهنگی محتوای همه ی کتب آسمانی است. مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ

اصول همه ی ادیان یکی است؛ولی شرایع آنها متعدّد،مثل دریایی که نهرهای ورودی به آن متعدّد است.دین و شریعت،راهی است که ما را به حیات واقعی و انسانی می رساند، ولی در هر زمان تنها یک شریعت پذیرفته است.

پیام ها:

-قرآن،سراسر حقّ و پیراسته از هر باطلی است. الْکِتابَ بِالْحَقِّ

-قرآن در عصر پیامبر نیز به صورت مکتوب بوده است. الْکِتابَ

-قرآن،حافظ اصول کتاب های آسمانی دیگر است. مُهَیْمِناً عَلَیْهِ

-می توان میان اهل کتاب،طبق قرآن حکم کرد. فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ

-خطری که رهبران را تهدید می کند،پیروی از تمایلات مردم و نادیده گرفتن حقّ است. وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ

-یکی از ابزار آزمایش الهی،آمدن شریعت جدید است،تا روشن شود چه کسی ایمان می آورد و چه کسی کفر و تعصّب می ورزد. لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً ... لِیَبْلُوَکُمْ

-انسان در طول تاریخ به راهنمایی انبیا نیازمند بوده است. لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً

-به جای سرسختی های منفی،و پیش از آنکه فرصت را از دست بدهیم در کارهای خیر سبقت بجوییم. فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ

-محور و هدف مسابقات،باید امور خیر و معنوی باشد. فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ

وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ لَفاسِقُونَ

و اینکه میان آنان طبق آنچه خداوند نازل کرده حکم کن،و از هوسهای آنان پیروی مکن،و بر حذر باش از این که تو را از برخی از آنچه خداوند بر تو نازل کرده منحرف سازند.پس اگر آنان(از حکم و داوری تو) روی گرداندند،پس بدان که خداوند می خواهد آنان را به خاطر پاره ای از گناهانشان مجازات کند،بی شک بسیاری از مردم فاسقند.

نکته ها:

مراد از فتنه در یَفْتِنُوکَ ،توطئه چینی برای انحراف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

در شأن نزول آیه گفته اند:جمعی از دانشمندان یهود،به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند:اگر در فلان مسأله ی اختلافی میان ما و دیگران،به نفع ما داوری کنی،ما ایمان می آوریم و در پی ما همه ی یهود نیز ایمان خواهند آورد.این آیه نازل شد و پیامبر را از این توطئه آگاه ساخت.

پیام ها:

-داوری و قضاوت از شئون پیامبری است. وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ

-اساس قضاوت و حکومت،قانون خداست. وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ

-پیامبر اسلام علاوه بر مسلمانان،بر یهود ونصاری نیز ولایت دارد. وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ ...

-در مسائل مهم وحیاتی،تکرار تذکّر ضروری است.(تنها به حکم خدا داوری کن واز هوس های مردم پیروی مکن در این آیه وآیه قبل تکرار شده است)

-توجّه به خواسته های نفسانی مردم یکی از خطرهای بزرگ برای قاضی و حاکم است. وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ

-هشدارهای الهی،عامل مصونیّت و عصمت انبیاست. وَ احْذَرْهُمْ

-مراقب نفوذ فرهنگی دشمنان باشیم. وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ

-وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله باید از توطئه های کفّار در بیم باشد،تکلیف دیگران روشن است. وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ

-حتّی دست برداشتن از بعضی احکام الهی نشانه ی پیروی از هوسهای مردم است. أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ...

-مخالفان هم بعضی از دستورهای الهی را می پسندند.خطر اعراض و تحریف در بعضی احکام وجود دارد. عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللّهُ

-باید طبق وحی داوری کنیم،گرچه احتمال اعراض بعضی از مردم را بدهیم.

وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ ... فَإِنْ تَوَلَّوْا

-هدف وسیله را توجیه نمی کند.نباید به خاطر مسلمان شدن گروهی،از داوری و قضاوت ناروا کمک گرفت.(با توجّه به شأن نزول)

-هشدارهای تندی همچون: لا تَتَّبِعْ ،احْذَرْهُمْ ،یَفْتِنُوکَ ...نشانه ی صداقت پیامبر صلی الله علیه و آله در ابلاغ وحی الهی است و گرنه کسی به خودش این همه تند خطاب نمی کند.

-روی گردانی از داوری پیامبر،عامل سقوط و سبب عذاب الهی است. أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ

-ریشه ی اعراض کافران فسق است،وگرنه در آیین الهی نقصی نیست. فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ ... لَفاسِقُونَ

أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ

آیا آنان حکم جاهلیّت را می طلبند؟برای اهل ایمان و یقین،داوری چه کسی از خدا بهتر است؟

نکته ها:

بهترین قانون،آن است که قانون گذار شرایط زیر را داشته باشد:

·   از تمام اسرار هستی و انسان،در حال و آینده آگاه باشد.

·   هیچ هدف انتفاعی نداشته باشد.

·   هیچ لغزش عمدی و سهوی نداشته باشد.

·   از هیچ قدرتی نترسد.

·   خیر خواه همه باشد.

این شرایط،تنها در خداوند متعال وجود دارد،لذا قرآن می فرماید: مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً و هر قانون بشری که خلاف حکم خدا باشد،جاهلانه است. أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ (چون این قانون ها غالباً بر اساس هوا و هوس،ترس،طمع،جهل،خطا،خیال و محدودیّت علمی وضع شده است)

پیام ها:

-بعضی از مردم(مشرکان،اهل کتاب)خواستار داوری پیامبر بر اساس قوانین جاهلیّت بودند. أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ

-فسق و گناه،انسان را به سوی فرهنگ جاهلی سوق می دهد. وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ لَفاسِقُونَ ... أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ

-آنان که با داشتن احکام الهی از آن روی می گردانند و سراغ قوانین بشری می روند،در مسیر جاهلیّت گام برمی دارند. فَإِنْ تَوَلَّوْا ... أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ

-زمان جاهلیّت،مخصوص یک دوران نیست،هرگاه که مردم از خدا جدا شوند،دوران جاهلیّت است. أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ ...

-عقل و وجدان بهترین داور و دادگاه است. وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً

-آنان که تنها چشم به قوانین بشری دوخته اند و آن را راه کمال می دانند،در ایمان و یقین خود شک کنند. لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! یهودیان و مسیحیان را سرپرست و یاور نگیرید، (زیرا)بعضی از آنان یار و یاور بعض دیگرند و هر کس از شما که آنان را ولیّ خود قرار دهد پس قطعاً از آنان است.همانا خداوند،قوم ستمگر را هدایت نمی کند.

نکته ها:

ذکر یهود و نصارا در آیه،از باب نمونه است،وگرنه شکّی نیست که ولایت هیچ کافری را هم نباید پذیرفت.

از آیات دیگر قرآن استفاده می شود که بهره گیری از غذاهای غیر گوشتی اهل کتاب،یا ازدواج موقّت با آنان،یا داد و ستد و زندگی مسالمت آمیز با آنان جایز است و هیچ یک از این مسائل به معنای سلطه پذیری آنان نیست.

پیام ها:

-خداوند از بندگان مؤمنش،انتظارات خاصّی دارد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا ...

-تبرّی از دشمن،از شرایط ایمان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا ...

-اسلام،دین سیاست است و تنها به احکام فردی نمی پردازد. لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ اَلنَّصاری أَوْلِیاءَ

-وقتی یاری گرفتن از کفّار مورد نهی قرآن است،قطعاً در روابط و سیاست خارجی،پذیرش ولایت وسلطه ی اهل کتاب وکفّار ممنوع است. لا تَتَّخِذُوا

-ولایت کفّار و دشمنان را نپذیریم،چون آنان تنها به فکر هم مسلکان خویشند. بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ

-با وجود اختلافات شدید میان یهود و نصارا،پیوندشان به خاطر نابودی اسلام است. بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ

-کفّار تنها نسبت به تعهّدات میان خودشان وفادارند،ولی نسبت به تعهّدات با مسلمانان پایبند نیستند. لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ...

-دولت های اسلامی که ولایت و سلطه کفّار را پذیرفته اند،از کفّار محسوب می شوند. فَإِنَّهُ مِنْهُمْ (دوستی با هر فرد و گروهی،انسان را جزو آنان می سازد.)

-نه کفّار را ولیّ خود گردانید و نه با آنان که ولایت کفّار را پذیرفته اند،رابطه ولایت داشته باشید. فَإِنَّهُ مِنْهُمْ

-نتیجه ی پذیرش ولایت کفّار،قطع ولایت خداست. فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ

-تکیه بر کفّار،ظلم است. لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ

فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصِیبَنا دائِرَهٌ فَعَسَی اللّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نادِمِینَ وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرِینَ

(با آن همه توصیه به نپذیرفتن ولایت کفّار)بیماردلان را می بینی که در دوستی با آنان (کافران)، سبقت می گیرند(و در توجیه کارشان)می گویند:می ترسیم که حادثه ای بد برایمان پیش آید (و ما نیازمند کمک آنان باشیم)پس امید است که خداوند،پیروزی یا امر دیگری را از جانب خود(به نفع مسلمانان)پیش آورد، آنگاه آنان از آنچه در دل پنهان داشته اند پشیمان شوند. و کسانی که ایمان آوردند(هنگام پیروزی مسلمانان و رسوایی منافقان با تعجّب،به یکدیگر) می گویند: آیا اینان همان هایی هستند که با تأکید،به خدا قسم می خوردند که ما با شماییم؟پس(چرا کارشان به اینجا کشید؟) اعمالشان نابود شد و زیانکار شدند.

 

 

نکته ها:

بیماردلان کسانی هستند که نسبت به حقّانیّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و یا برخی از معارف دینی در شک بوده و ایمانی ضعیف دارند.

در مورد معنای آیه،سه احتمال وجود دارد:

الف:در هنگام پیروزی مسلمانان و رسوایی منافقان،مؤمنان با تعجّب می گویند:آیا این یهود و نصارا بودند که سوگند جدّی بر یاری کردن شما مؤمنان خوردند؟

ب:برخی از مؤمنان واقعی بعد از پیروزی به یکدیگر می گویند:آیا این بیماردلان بودند که با سوگند می گفتند:ما با شما هستیم و دیدید که نبودند؟

ج:این بیماردلان که سوگند یاد کردند ما با یهود و نصارا هستیم،آیا توانستند به شما اهل کتاب کمکی کنند؟

پیام ها:

-پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شاهد تلاش های آشکار و شتابزده افراد سست ایمان برای پیوستن به یهود و نصارا است. فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ

-نمونه ی روشن کسانی که از هدایت الهی محرومند،بیماردلانی هستند که با سرعت برای پیوستن به کفّار تلاش می کنند. إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ ... اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ (حرف فاء نشانه آن است که ظالمان آیه ی قبل،بیماردلان این آیه هستند)

-بیماردلان سست ایمان،با سرعت به سراغ طرح دوستی با دشمنان کافر می روند. فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ

-افراد سست ایمان و منافق،می خواهند که جزو کفّار باشند. یُسارِعُونَ فِیهِمْ ، نه الیهم .

-در برابر نص وفرمان صریح خداوند نباید اجتهاد و مصلحت اندیشی کرد.

لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ ... أَوْلِیاءَ ... یَقُولُونَ نَخْشی

-انگیزه ی پذیرش رابطه ی ذلّت بار با ابرقدرت ها،ضعف ایمان و وحشت از غیر خداست. یَقُولُونَ نَخْشی

-مسلمانان،به پیروزی و گسترش اسلام و افشای منافقان امیدوار باشند. فَعَسَی اللّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ ...

-عزّت سیاسی،قدرت اقتصادی و پیروزی نظامی،همه از طرف خدا و در دست اوست. أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ

-با کفّار رابطه ی ولایت نداشته باشید،تا امدادهای غیبی خدا به سوی شما سرازیر شود. لا تَتَّخِذُوا ... یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ

-پایان نفاق و وابستگی به کفّار،حبط و رسوایی و شرمندگی است. نادِمِینَ

-هر سوگندی نشانه ی صداقت نیست،فریب سوگندها را نخورید. أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ

-وابستگی به بیگانگان،مورد ملامت مؤمنان است. وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ ... إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ

-نشانه ی خسران انسان،از بین بردن کارهای نیک است. حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرِینَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَی الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ

ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما که از دین خود برگردد(به خدا ضرری نمی زند،چون)خداوند در آینده قومی را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند.آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر کافران سرسخت و قاطعند،در راه خدا جهاد می کنند و از ملامت هیچ ملامت کننده ای نمی هراسند.این فضل خداست که به هر که بخواهد(وشایسته ببیند)می دهد و خداوند وسعت بخش بسیار داناست.

نکته ها:

در روایت است: چون این آیه نازل شد،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دست به شانه ی سلمان فارسی زد و فرمود:هموطنان تو مصداق این آیه اند .

در آیات قبل،خطر سلطه کفّار و منافقان مطرح بود،اینجا سخن از ارتداد است.شاید اشاره به این باشد که نفاق و دوستی و رابطه با کفّار و پذیرش سلطه آنان،به ارتداد می انجامد.

امام باقر علیه السلام درباره ی یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ فرمود: مراد علیّ علیه السلام و شیعیان اویند .

در روایات شیعه و سنّی آمده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در جنگ خیبر،پس از ناکامی فرماندهان در فتح قلعه های دشمن فرمود: به خدا سوگند فردا پرچم را به دست کسی می دهم که خدا و رسولش او را دوست دارند،او هم،خدا و رسول را دوست دارد و پیروزی را به ارمغان می آورد.آنگاه پرچم را به دست علی علیه السلام داد .

پیام ها:

-مؤمن باید به فکر عاقبت خود باشد،چه بسا مؤمنانی که مرتدّ شوند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ

-رهبر روشن ضمیر،باید احتمال ارتداد و برگشت پیروان خود را بدهد. مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ

-کفر یا ارتداد گروهی از مؤمنان،به راه خدا ضربه نمی زند. فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ ...

-زمینه ارتداد،نداشتن معرفت و محبّت نسبت به دین و خداست. یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ

-خداوند،نیازی به ایمان ما ندارد. فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ

-در راه ایمان و شکستن سنّت ها و عادات جاهلی نباید از سرزنش ها و هوچی گری ها و تبلیغات سوء دشمن ترسی داشت و تسلیم جوّ و محیط شد.

لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ

-رفتار مسلمان،نرمش با برادران دینی و سرسختی در برابر دشمن است و هیچ یک از خشونت و نرمش،مطلق نیست. أَذِلَّهٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَی الْکافِرِینَ

-فضل خدا تنها مال و مقام نیست،محبّت خدا و جهاد در راه او و قاطعیّت در دین هم از مظاهر لطف و فضل الهی است. ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ

-دوستی متقابل میان خدا و بنده،از کمالات بشر است. یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ

-با نوید جایگزینی دیگران،جلو یأس و ترس را بگیرید. مَنْ یَرْتَدَّ ... فَسَوْفَ یَأْتِی ... وَ لا یَخافُونَ

-مؤمن واقعی کسی است که هم عاشق و هم محبوب خدا باشد. یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ

-کسی که ایمان واقعی دارد،هرگز در برابر کافران احساس حقارت نمی کند.

أَعِزَّهٍ عَلَی الْکافِرِینَ

-دلی که از محبّت خدا خالی شد،بیمار و وابسته به کفّار می شود،ولی دلی که از مهر خدا پر است هرگز وابسته نمی شود. فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ ... یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ ... أَعِزَّهٍ عَلَی الْکافِرِینَ

-اسلام رو به گسترش است،تنها به ریزش ها نگاه نکنیم به رویش ها نیز نگاه کنیم. مَنْ یَرْتَدَّ ... یَأْتِی اللّهُ

-در آینده پرچم اسلام را کسانی بدست خواهند گرفت که عاشق خدا و مجاهد و با صلابت باشند. یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ ... أَعِزَّهٍ عَلَی الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ

-جنگ روانی،در مؤمنان واقعی اثری ندارد. لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ

-فضل خداوند،محدود نیست؛لیکن به هرکس به قدر حکمتش عطا می کند.

وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ

-اگر خداوند به شخصی لطفی کرد،آگاهانه است. واسِعٌ عَلِیمٌ

إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ

ولیّ و سرپرست شما،تنها خداوند و پیامبرش و مؤمنانی هستند که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع،زکات می دهند.

نکته ها:

در شأن نزول آیه آمده است:سائلی وارد مسجد شد و از مردم درخواست کمک کرد.کسی چیزی به او نداد.حضرت علی علیه السلام در حالی که به نماز مشغول بود،در حال رکوع، انگشتر خود را به سائل بخشید.در تکریم این بخشش،این آیه نازل شد.

ماجرای فوق را ده نفر از اصحاب پیامبر مانند:ابن عباس،عمّار یاسر،جابربن عبداللّه،ابوذر، انس بن مالک،بلال و...نقل کرده اند و شیعه و سنّی در این شأن نزول،توافق دارند.

عمّار یاسر می گوید:پس از انفاق انگشتر در نماز و نزول آیه بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

مَن کنتُ مولاه فعلیّ مولاه .

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیرخم،برای بیان مقام حضرت علی علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود.

و خود علی علیه السلام نیز برای حقّانیّت خویش،بارها این آیه را می خواند.  ابوذر که خود شاهد ماجرا بوده است،در مسجد الحرام برای مردم داستان فوق را نقل می کرد.

کلمه ی ولی در این آیه،به معنای دوست و یاور نیست،چون دوستی و یاری مربوط به همه مسلمانان است،نه آنان که در حال رکوع انفاق می کنند.

امام صادق علیه السلام فرمودند:منظور از اَلَّذِینَ آمَنُوا ...،علی علیه السلام و اولاد او علیهم السلام تا روز قیامت هستند.پس هرکس از اولاد او به جایگاه امامت رسید با این ویژگی مثل اوست،آنان در حال رکوع صدقه می دهند. 

مرحوم فیض کاشانی در کتاب نوادر،حدیثی را نقل می کند که بر اساس آن سایر امامان معصوم نیز در حال نماز و رکوع به فقرا صدقه داده اند که این عمل با جمع بودن کلمات یُقِیمُونَ ، یُؤْتُونَ، راکِعُونَ سازگارتر است.

امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند پیامبرش را دستور داد که ولایت علی علیه السلام را مطرح کند و این آیه را نازل کرد .

بهترین معرّفی آن است که اوصاف وخصوصیّات کسی گفته شود ومخاطبان،خودشان مصداق آن را پیدا کنند.(آیه بدون نام بردن از علی علیه السلام،اوصاف وافعال او را برشمرده است)

امام صادق علیه السلام فرمود: علی علیه السلام هزاران شاهد در غدیر خم داشت،ولی نتوانست حقّ خود را بگیرد،در حالی که اگر یک مسلمان دو شاهد داشته باشد،حقّ خود را می گیرد!

ولایت فقیه در راستای ولایت امام معصوم است.در مقبوله ی عمربن حنظله ازامام صادق علیه السلام می خوانیم: به آن کس که حدیث ما را روایت کند و در حلال وحرام ما نظر کند و احکام ما را بشناسد،بنگرید.پس به حکومت او راضی باشید که من او را بر شما حاکم قرار دادم.فانّی قد جعلته علیکم حاکماً.... 

پیام ها:

-اسلام،هم دین ولایت است و هم دین برائت.هم جاذبه دارد و هم دافعه.

آیات قبل،از پذیرش ولایت یهود و نصارا نهی کرد،این آیه می فرماید:خدا و رسول و کسی را که در رکوع انگشتر داد،ولیّ خود قرار دهید. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا ... إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ...

-از این که به جای اولیائکم ، ولیّکم آمده،ممکن است استفاده شود که روح ولایت پیامبر و علی علیهما السلام،شعاع ولایت الهی است. وَلِیُّکُمُ

-در قرآن معمولاً نماز وزکات در کنار هم مطرح شده است؛ولی در این آیه،هر دو به هم آمیخته اند.(دادن زکات در حال نماز) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ

-کسانی که اهل نماز و زکات نیستند،حقّ ولایت بر مردم را ندارند. إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ...( إِنَّما ،نشانه ی انحصار ولایت در افراد خاصّ است)

-برای توجّه به محرومان،نماز هم مانع نیست. یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ (آری،فقیر نباید از جمع مسلمانان دست خالی برگردد.)

-ولایت از آنِ کسانی است که نسبت به اقامه ی نماز وپرداخت زکات پایدار باشد. یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ ...( یُقِیمُونَ و یُؤْتُونَ نشانه دوام است)

-هرگونه ولایت،حکومت و سرپرستیی که از طریق خدا و رسول و امام نباشد، باطل است. إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ...(کلمه إِنَّما علامت حصر است)

-توجّه به خلق برای خدا در حال نماز،با اقامه نماز منافات ندارد. یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ

-کسی که نسبت به فقرا بی تفاوت باشد،نباید رهبر و ولیّ شما باشد. إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ... وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ

-کارهای جزئی(مثل انفاق انگشتر)نماز را باطل نمی کند. یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ

-در فرهنگ قرآن،به صدقه مستحبّی هم زکات گفته می شود. یُؤْتُونَ الزَّکاهَ

-ولایت ها در طول یکدیگرند،نه در عرض یکدیگر.ولایت بر مسلمانان، ابتدا از آنِ خداوند است،سپس پیامبر،آنگاه امام. إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ...

وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ

و هرکس که خدا و پیامبرش وچنان مؤمنانی را(که در آیه قبل بیان شد) ولیّ خود بگیرد(از حزب خداست)همانا حزب خدا پیروز است.

نکته ها:

در آیه ی قبل بیان شد که مراد از الَّذِینَ آمَنُوا ،حضرت علی علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام هستند.

اوصاف حزب اللّه در سوره ی مجادله آیه چنین بیان شده است:

.به مبدأ و معاد ایمان دارند.

.با دشمنان خدا،دوستی نمی کنند.

این آیه که لزوم پذیرش ولایت خدا و رسول و امامان را بیان می کند،می فهماند که مراد از وَلِیُّکُمُ در آیه ی قبل،سرپرست و حاکم است نه دوست و یاور،چون تعبیر حزب اللّه و غالب بودن آنان،اشاره به نظام قدرتمند و حکومت دارد.

حِزْبَ ،در لغت به معنای گروه با قدرت و با صلابت است.

چون پیروزی،بدون تشکیلات،مدیریّت،قدرت،وحدت،جرأت و...امکان ندارد،پس حزب اللّه باید برای حاکمیّت و غلبه این صفات را داشته باشند.

حزب اللّه نه تنها غالب و پیروزند،بلکه رستگار نیز هستند. حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ ، حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

درآیه ی همین سوره خواندیم که گروهی از ترس حوادث،کفّار را ولّی خود می گیرند،در این آیه می فرماید:حزب اللّه غالب است؛یعنی وابستگان به کفّار مغلوبند،پس به سراغ آنان نروید. فَتَرَی الَّذِینَ ... یُسارِعُونَ فِیهِمْ ...، وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ ... هُمُ الْغالِبُونَ

پیام ها:

-حزب اللّه،تنها کسانی اند که ولایت خدا،پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته باشند. وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ ... فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ

-غلبه ی نهایی با کسانی است که ولایت خدا،پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را بپذیرند.

وَ مَنْ یَتَوَلَّ ... هُمُ الْغالِبُونَ

-چون خداوند غالب است، وَ اللّهُ غالِبٌ عَلی أَمْرِهِ ،وابستگان به او هم غالبند.

حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ

-با وعده های الهی،حزب اللّه به آینده ی خود مطمئن است. هُمُ الْغالِبُونَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! از کسانی که دین شما را به مسخره و بازی می گیرند،آنان که پیش از شما کتاب(آسمانی)داده شده اند و(نیز)کفّار را ولیّ خود نگیرید و از خدا بپرهیزید، اگر ایمان دارید.

پیام ها:

-کیفر دنیویِ کسانی که به دین خدا و مقدّسات مذهبی توهین می کنند،قطع رابطه است. لا تَتَّخِذُوا ...(در روابط با دیگران،احترام به مقدّسات یک شرط ضروری است)

-شرط ایمان،داشتن غیرت دینی و تبری از نااهلان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا

-استهزای دین،(با جنگ سرد و روانی)یکی از شیوه های مبارزاتی دشمنان است. اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً

-تقوای الهی ایجاب می کند از دشمنان نترسیم و آنان را ولیّ خود قرار ندهیم.

لا تَتَّخِذُوا ... أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللّهَ ...

وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ

و هرگاه که شما(به وسیله ی اذان،مردم را)به نماز فرامی خوانید آن را به مسخره و بازی می گیرند.این به خاطر آن است که آنان گروهی هستند که نمی اندیشند.

نکته ها:

در شأن نزول آیه آمده است که جمعی از یهود و بعضی از مسیحیان،صدای مؤذّن را که می شنیدند و یا قیام مسلمانان را به نماز می دیدند،آنان مسخره و استهزا می کردند.

پیام ها:

-از رابطه و دوستی با کسانی که اذان(وشعائر دینی)را مسخره می کنند، بپرهیزید. لا تَتَّخِذُوا ... وَ إِذا نادَیْتُمْ ...

-نماز،چهره و مظهر دین است.(در آیه ی قبل،استهزای دین مطرح شد و در این آیه استهزای نماز،یعنی نماز سیمای دین است) اِتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً ... وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ اتَّخَذُوها هُزُواً

-برای نماز،باید ندا سر داد تا همه جمع شوند. نادَیْتُمْ (نماز باید علنی باشد)

-در جامعه ی اسلامی،باید برای نماز،فریاد زد و تبلیغ کرد و هیچ کس نباید مانع آن گردد. نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ

-شیوه ی عاقلان،برخورد منطقی است ولی بی خردان،اهل استهزا هستند.

ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَکْثَرَکُمْ فاسِقُونَ

بگو:ای اهل کتاب! آیا جز این بر ما خورده و عیب می گیرید که به خداوند و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه از پیش(بر پیامبران گذشته)نازل گردیده،ایمان آورده ایم؟همانا بیشتر شما از مرز حقّ بیرون رفته و فاسقید.

نکته ها:

تَنْقِمُونَ از ماده نقمت ،به معنای انکار چیزی است؛با زبان باشد یا به وسیله ی قهر و کیفر و برخورد.

پیام ها:

-با مخالفان هم باید جدالی نیکو داشت.استدلال آمیخته با سؤال های عاطفی.

هَلْ تَنْقِمُونَ مِنّا

-دشمنی دشمنان با مؤمنان،فقط به خاطر ایمان آنهاست. هَلْ تَنْقِمُونَ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِاللّهِ

-ایمان مسلمانان به تمامی کتب آسمانی،از عوامل کینه و عداوت اهل کتاب با آنان است. هَلْ تَنْقِمُونَ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ

-دشمنی اهل کتاب با مسلمانان،تاریخی وبا سابقه است. هَلْ تَنْقِمُونَ مِنّا

-در برابر سختگیری های دشمن،عدالت و انصاف را از کف ندهیم و همه را یکسان و فاسق مپنداریم. أَکْثَرَکُمْ فاسِقُونَ

-انکار حقّ و آزار پیروان حقّ،فسق است. فاسِقُونَ

قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَهً عِنْدَ اللّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَهَ وَ الْخَنازِیرَ وَ عَبَدَ الطّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ

بگو:آیا شما را به بدتر از(صاحبان)این کیفر در پیشگاه خدا خبر دهم؟ کسانی که خداوند آنها را لعن و بر آنها غضب کرده و افرادی از آنان را به شکل بوزینه ها و خوک ها درآورده و طاغوت را پرستیدند(و اطاعت کردند)،جایگاه آنان نزد خداوندبدتراست و از راه راست گمراه ترند.

نکته ها:

مَثُوبَهً و ثَوابَ در اصل به معنای رجوع و بازگشت به حالت اوّل است و به هرگونه سرنوشت یا جزا نیز گفته می شود،ولی غالباً در مورد پاداشهای نیک به کار می رود.

آنان که دین و اسلام و نماز مسلمانان را مسخره می کنند و مسلمان را به خاطر ایمانشان می آزارند،چرا به گذشته ی تاریک و ننگین خود نگاه نمی کنند که با قهر الهی مسخ شدند و رسوا گشتند.گرچه یهودِ زمان پیامبر،به صورت خوک و میمون نبودند،ولی چون بنی اسرائیل خود را قوم واحد و دارای هویّت جمعی می دانستند و افتخارات گذشته را به خود نسبت می دادند،بیان رسوایی های پیشین،غرور آنان را می شکند.

بسیاری از مفسّران معتقدند،یهودیانی که با حیله های شرعی قداست روز شنبه را شکستند، به میمون تبدیل شدند و مسیحیانی که مائده آسمانی عیسی را منکر شدند،به خوک تبدیل گشتند .

پیام ها:

-کیفرهای الهی عادلانه است و اگر گروهی به میمون و یا خوک تبدیل می شوند سزای عملکردشان است. مَثُوبَهً

-اطاعت کنندگان از طاغوت،هم ردیف مسخ شدگانند. وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَهَ وَ الْخَنازِیرَ وَ عَبَدَ الطّاغُوتَ

-بیان سرنوشت شوم بدکاران تاریخ یکی از روش های ارشاد و تبلیغ قرآن است. جَعَلَ مِنْهُمُ ...

-حرمت شکن،حرمت ندارد. أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ ...

-عقوبت سنگین برای انحراف سنگین است. بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَهً ... أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ

وَ إِذا جاؤُکُمْ قالُوا آمَنّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یَکْتُمُونَ

و هرگاه(منافقان یا بعضی از اهل کتاب)نزد شما آیند،می گویند:ایمان آوردیم،در حالی که آنان با کفر بر شما وارد می شوند و با همان کفر بیرون روند و خداوند به آنچه کتمان می کردند آگاه تر است.

پیام ها:

-اظهار ایمان افراد،شما را فریب ندهد. قالُوا آمَنّا ... وَ اللّهُ أَعْلَمُ اظهار ایمان با زبان،نشانه ی رسوخ ایمان در قلب نیست.

-خداوند،از خود انسان ها هم به ضمیرشان آگاه تر است. اللّهُ أَعْلَمُ

-کسانی که منافقانه اظهار ایمان می کنند،بدانند که خداوند از درون آنان آگاه است. قالُوا آمَنّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ ... وَ اللّهُ أَعْلَمُ ...

وَ تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

و بسیاری از آنان(مدعیان ایمان)را می بینی که در گناه و ظلم و حرام خواری شتاب می کنند.به راستی چه زشت است آنچه انجام می دهند.

نکته ها:

در آیه ی گذشته،سخن از روحیّه ی کفر ونفاق اهل کتاب بود،در اینجا بیان فسادهای اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی آنان است.

سحت در اصل به معنای جدا کردن پوست و نیز به معنای شدّت گرسنگی است،سپس به هر مال نامشروع به خصوص رشوه گفته شده است،زیرا این گونه اموال،صفا و طراوت و برکت را از اجتماع انسانی می برد.همان طور که کندن پوستِ درخت باعث پژمردگی یا خشکیدن آن می گردد.بنابراین سحت معنای وسیعی دارد و اگر در بعضی روایات مصداق خاصّی از آن ذکر شده،دلیل اختصاص نیست.

پیام ها:

-در انتقاد از منحرفان،باید انصاف داشت. کَثِیراً مِنْهُمْ (نه تمام آنها)

-سیمای جامعه اسلامی،سبقت در خیرات است، یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ   ولی سیمای جامعه کفر و نفاق،سبقت در فساد است. یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ

-بدتر از فساد اخلاقی اثم و فساد اجتماعی عدوان و فساد اداری اقتصادی سُحت ،عادت به فساد و سرعت در آن است. یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ ...

( یُسارِعُونَ ،دلالت بر استمرار دارد)

-چه بسا مدّعیان ایمان که به گناه،تجاوز و حرام خواری شتاب می کنند. تَری ...

یُسارِعُونَ ...

-بدتر از آلودگی به گناه،غرق شدن در گناه است. فِی الْإِثْمِ

-با اینکه تجاوز و عدوان و حرام خواری از نمونه های اثم و گناه است،ولی نام این دو به خاطر اهمیّت و خطر و یا به خاطر شیوع در میان اهل کتاب، جداگانه آورده شده است. یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ

لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ

چرا علمای نصارا و یهود آنان را از سخنان گناه آلود وخوردن مال حرام بازنمی دارند؟چه بد است آنچه انجام می دهند.

نکته ها:

حضرت علی علیه السلام در اواخر خطبه قاصعه می فرماید:خداوند اقوام پیشین را مورد لعن قرار نداد مگر بخاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر.خداوند عوام را به خاطر ارتکاب معاصی ودانشمندان را به خاطر ترک نهی از منکر لعنت کرد.

منظور از ربانیون علمای مسیحی و منظور از احبار علمای یهود است.

امام حسین علیه السلام در توضیح این آیه فرمود:دلیل سکوت علما و رها کردن امر به معروف و نهی از منکر،یا طمع به منافع ستمگران است و یا ترس از آنان رغبه فیما کانوا ینالون منهم أو رهبه مما یحذرون

آیه ی قبل درباره ی گناهکاران،جمله ی ما کانُوا یَعْمَلُونَ را آورد،ولی اینجا درباره ی سکوت علما جمله ی ما کانُوا یَصْنَعُونَ را بکار می برد.مرحوم فیض کاشانی می گوید:فرق میان یَعْمَلُونَ و یَصْنَعُونَ این است که صانع،کسی است که با تجربه و زبر دستی کارآزموده شده و کار برای او به صورت خصلت و ملکه در آمده باشد.

پیام ها:

-مسئولیّت امر به معروف و نهی از منکر،در درجه اوّل متوجّه علماست.

لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ ...

-سکوت و بی تفاوتی علما،زمینه ی ترویج فساد است. تَری ... یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ ... لَوْ لا یَنْهاهُمُ ...

-علما باید قدرت داشته باشند تا بتوانند علاوه بر موعظه و دعوت،جلوی مفاسد را بگیرند. لَوْ لا یَنْهاهُمُ

-اگر نهی از منکر،جلوی گناه را نگیرد،لااقل جلوی سرعت آن را می گیرد.

یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ ... لَوْ لا یَنْهاهُمُ

-علمای اهل کتاب،حتّی به حداقل وظیفه هم عمل نکردند.(در آیه ی قبل،اثم و عدوان و حرام خواری،به عنوان گناه آنان شمرده شد.در اینجا کلمه عدوان نیامده،شاید اشاره باشد به این که اگر علمای اهل کتاب،قدرت جلوگیری از عدوان را ندارند،چرا جلوی اثم و سحت را نگرفتند)؟!

-زیبایی علم،در اظهار آن و زشتی اش در سکوت و کتمان است. لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ

-سکوت عالم،بدتر از گناه خلافکار است. لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ

-تظاهر به گناه،کثرت گناهکار،سرعت در گناه،تنوّع در گناه و...هیچ یک دلیل بر سکوت علما نیست. تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ ... لَوْ لا یَنْهاهُمُ

(کلمه ی تَری رمز تظاهر به گناه،کلمه ی کثیر رمز جمعیّت زیاد،کلمه ی یُسارِعُونَ رمز سرعت در گناه و کلمات اثم ، عدوان و سحت ،رمز تنوّع گناه است)

وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ

و یهود گفتند:دست خدا بسته است.دستهایشان بسته باد و به سزای این گفتار،از لطف خدا دور شوند.بلکه دو دست(قدرت)خدا گشوده است، هرگونه بخواهد انفاق می کند و البتّه آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده،کفر و طغیان بسیاری از آنان را می افزاید و ما تا روز قیامت دشمنی و کینه در میانشان افکندیم.هر بار که برای جنگ،آتش افروزی کردند،خداوند آن را خاموش ساخت.آنان همواره در زمین،به فساد و تبهکاری می کوشند،و خداوند مفسدان را دوست نمی دارد.

نکته ها:

آیه ی قبل،اشاره به سخنان خلاف و نامربوط یهود عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ و جلوگیری نکردن علما از آنها بود، لَوْ لا یَنْهاهُمُ ...در این آیه،نمونه ای بیان شده که یهود می گفتند:دست خدا بسته است ودیگر نمی تواند به ما قدرت وشوکت بدهد،آن گونه که در گذشته قدرت داشتیم.

در روایات آمده است که این آیه،عقیده ی یهود را نسبت به قضا و قدر و سرنوشت بیان می کند.چون یهود می پنداشتند در آغاز آفرینش دست خدا باز بود؛امّا پس از آنکه همه چیز را آفرید،دست او بسته شد.

امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه فرمود:عقیده ی یهود این بود که خداوند بعد از آفرینش، از تدبیر امور کناره گیری کرده است و چیزی را کم یا زیاد نمی کند. قد فرغ من الامر فلا یزید و لا ینقص .

در زبان عربی کلمه ی یَدُ و در فارسی کلمه ی دست ،کنایه از قدرت و نفوذ است.مثلاً می گوییم:فلانی در منطقه یا اداره دست دارد.دست فلانی قطع شد.دست ما به فلانی نمی رسد. در روایات هم آمده است که اولیای خدا دست خدایند.یعنی واسطه لطف او نسبت به مردمند.

امام باقر علیه السلام درباره ی کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً ...فرمودند: هرگاه جبّاری بخواهد آل محمّد علیهم السلام را نابود کند،خداوند او را درهم می شکند .

به گفته علامه طباطبایی:هرگاه فقر،گرسنگی و قحطی پیش می آمد،یا آیات قرض دادن به خداوند نازل می شد،می گفتند:این قحطی و این سفارش به قرض الحسنه دادن، نشانه ی بسته بودن دست خداست.

پیام ها:

-رضایت به گناه دیگران،مانند شرکت در آن است. قالَتِ الْیَهُودُ (گرچه بعضی از یهود، نسبتِ دست بسته بودن به خدا می دادند؛ولی چون دیگران هم راضی بودند،این تفکّر انحرافی به همه نسبت داده شده است.)

-بی لیاقتی و نااهلی خود را توجیه نکنیم.(شیطان،تکبّر خود را به اغوای الهی نسبت داد). رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی ...  ،یهود هم محرومیّت های خود را با بخیل بودن خدا توجیه می کردند. یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ

-پاسخِ شبهه را باید قوی تر از اصل شبهه داد. یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ، یَداهُ مَبْسُوطَتانِ (آنان گفتند: دست خدا بسته است.آیه می فرماید:بلکه هر دو دست خدا باز است،یعنی کمال قدرت دارد)

-توبیخ باید مناسب با عمل باشد. یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ،غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ

-همان گونه که قرآن برای افراد متّقی،نور و هدایت است،برای افراد لجوج، طغیان و کفر می آورد. وَ لَیَزِیدَنَّ ... طُغْیاناً وَ کُفْراً

-طغیان و کفر،زمینه ساز دشمنی و کینه است. وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَهَ ...

-یهودیان،همواره فتنه می کنند؛ولی شکست می خورند. کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ

-هم القای کینه و دشمنی به عنوان کیفر از جانب خداست،هم خاموش ساختن آتش جنگ از اوست. أَلْقَیْنا، أَطْفَأَهَا اللّهُ

-دست یابی به محبّت یا قهر الهی،در اثر عملکرد ماست. وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعِیمِ

و اگر اهل کتاب(یهودیان و مسیحیان)ایمان آورده و تقوا پیشه می کردند قطعاً ما گناهانشان را می بخشیدیم و آنان را به باغهای پر نعمت بهشت، وارد می کردیم.

پیام ها:

-اهل کتاب در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مردمی بی ایمان و بی تقوا بودند. وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا

-ایمان و تقوا،پوشاننده انحراف هاست و مسائل قبلی را محو می کند. لَکَفَّرْنا (در حدیث آمده است: الاسلام یَجُبّ ما قبله )

-برای دریافت الطاف الهی،باید ابتدا از گناهان پاک شد. کفرنا،أدخلنا

-خداوند،علاوه بر عفو،لطف هم دارد. کفرنا،ادخلنا

وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ

و اگر آنان(یهود و نصارا)تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان بر آنان نازل شده،برپا می داشتند، از بالای سرشان (آسمان)و از زیر پاهایشان(زمین)روزی می خوردند.بعضی از آنان میانه رو هستند،ولی بسیاری از آنان آنچه انجام می دهند بد است.

نکته ها:

در آیه ی قبل،نقش ایمان در سعادت معنوی و اخروی مطرح بود،در این آیه نقش آن در سعادت دنیوی و رفاه اقتصادی بیان شده است.

اگر پیروان کتب آسمانی دیگر در برابر قرآن تسلیم می شدند و تسلیم در مقابل قرآن را تسلیم نژاد بنی اسرائیل در برابر نژاد عرب نمی پنداشتند و می دانستند که اصول تعالیم انبیا یکی است و ایمان به آنچه پس از تورات و انجیل نازل شده،راه یافتن به کلاس بالاتر است نه باطل ساختن دستورهای پیشین،در این صورت،علاوه بر بهره های اخروی در قیامت،در همین دنیا نیز انواع نعمت ها به سویشان سرازیر می شد.

در آیه ی قبل،از عقیده ی یهود در مورد بسته بودن دست خدا صحبت شد،در این آیه می فرماید:شما به کتاب های آسمانی روی آورید،سپس قضاوت کنید که دست خدا بسته است یا نه.اگر عظمت شما به ذلّت تبدیل شده،به خاطر کفر و پشت کردن شما به دستورهای آسمانی است،نه به خاطر عجز و دست بسته بودن خداوند.

آیه ی سوره ی اعراف نیز مشابه همین آیه است: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ و اگر ساکنان آبادی ها ایمان آورند و تقوا پیشه کنند،همانا درهای برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشاییم.

سؤال: آیا به پا داشتن کتب آسمانی،سبب توسعه ی رزق است؟

پاسخ: یا خداوند به خاطر پاداش،رزق و روزی را توسعه می دهد یا در خود کتاب های آسمانی راه های طبیعی توسعه ی رزق آمده است که اگر آنان کتاب آسمانی را بر پا دارند به آن راه ها دست خواهند یافت.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:یهود فرقه و نصارا فرقه می شوند که تنها یک فرقه ی آنان بهشتی هستند،هرگاه حضرت علی علیه السلام این حدیث را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می فرمود،این آیه را نیز تلاوت می کردند.

پیام ها:

-کتاب های آسمانی(تحریف نشده)،قانون اساسی و محور و راهنمای همه حرکت هاست و مانند پرچم باید همواره برپا داشته شود. أَقامُوا

-برای دعوت دیگران به اسلام،به اعتقادات و مقدّسات صحیح آنان لطمه نزنیم. أَقامُوا التَّوْراهَ ...

-تنها تلاوت کتاب آسمانی کافی نیست،اقامه ی آن نیز لازم است. أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ

-همه ی کتب آسمانی،محترم است. أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ

-قرآن،برای همه ی امّت هاست،نه فقط مسلمانان. ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ

-اسلام،به رفاه مردم نیز توجّه دارد. لَأَکَلُوا

-توجّه به دستورهای دینی،زندگی مادی را هم سروسامان می دهد. لَوْ أَنَّهُمْ ... لَأَکَلُوا ...

-در نظام هستی،ایمان افراد،در حاصلخیزی زمین و بارش باران و رشد کشاورزی و محصولات، نقش دارد.  أَقامُوا التَّوْراهَ ... لَأَکَلُوا

-جامعه ی فاسد،انسان را مجبور به فساد نمی کند.در میان انبوه بدکاران،

گروهی هم معتدلند. مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ

-در اقامه ی کتاب های آسمانی،اعتدال لازم است،نه افراط وتفریط.

مُقْتَصِدَهٌ

-هیچ گاه همه ی افراد یک مجموعه،نژاد،منطقه و مذهب را تخطئه نکنیم.

مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ

-کثرت جمعیّت،نشانه ی حقّانیّت نیست. کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ

یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ

ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است(در مورد ولایت و جانشینی حضرت علی)اعلام کن واگر چنین نکنی،رسالت الهی را نرسانده ای و (بدان که)خداوند تو را از (شرّ) مردم (و کسانی که تحمّل شنیدن این پیام مهم را ندارند)حفظ می کند.همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.

نکته ها:

این آیه به دلایلی که خواهد آمد مربوط به جانشینی حضرت علی علیه السلام و نصب او به ولایت در غدیر خم به هنگام برگشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از سفر حج در سال دهم هجری است.جالب اینکه این آیه در میان دو آیه ای قرار گرفته که مربوط به اقامه ی کتاب آسمانی است و شاید اشاره به این باشد که میان رهبر معصوم و اقامه ی کتاب آسمانی، پیوند محکمی برقرار است.آری،امام است که می تواند کتاب آسمانی را به پا دارد و این کتاب خداست که می تواند امام واقعی را معرّفی کند.

همه ی مفسّران شیعه به اتکای روایات اهل بیت علیهم السلام و نیز بعضی از مفسّران اهل سنت به عنوان یکی از مصادیق،آیه را مربوط به نصب حضرت علی علیه السلام در غدیر خم به ولایت و امامت دانسته اند.  جالب آنکه صاحب تفسیر المنار از مُسند احمد و ترمذی و نسائی و ابن ماجه،حدیثِ مَن کنتُ مولاه فعلیّ مولاه را با سند صحیح و موثّق بیان کرده است و سپس با دو جمله به خیال خود در آن تشکیک نموده است:اوّل این که مراد از ولایت، دوستی است.(غافل از آنکه دوستی نیاز به بیعت گرفتن و تبریک گفتن و آن همه تشریفات در غدیر خم نداشت)دوم آنکه اگر حضرت علی علیه السلام امام و رهبر بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود،چرا فریاد نزد و ماجرای نصب خود را در غدیر نگفت؟! (غافل از آنکه در سراسر نهج البلاغه و کلمات حضرت علی علیه السلام ناله ها و فریادها مطرح است؛ولی صاحب المنار گویا آن ناله ها و فریادها را نشنیده است).

در تمام قرآن تنها در این آیه است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت به کتمان پیام،تهدید شده که اگر نگویی،تمام آنچه را که در سال رسالت گفته ای هدر می رود.پس باید دید چه پیام مهمی است که این گونه بیان می شود؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود: لو لم ابلغ ما امرت به من ولایتک لحبط عملی اگر آنچه درباره ولایت تو است به مردم نرسانم تمام اعمال من محو می شود.

در این آیه،چند نکته است که جهت گیری محتوایی آن را روشن می کند:

.سوره ی مائده،در اواخر عمر شریف پیامبر اسلام نازل شده است.

.در این آیه،بجای یا أیّها النّبی ،تعبیر یا أَیُّهَا الرَّسُولُ آمده است،که نشانه ی یک رسالت مهم است.

.به جای فرمان أبلغ ،فرمان بَلِّغْ آمده که نشانه ی ابلاغ قطعی ورسمی ومهم است.

.پیامبر نسبت به نرساندن یک پیام مهم تهدید شده که اگر نگوید،همه ی زحماتش به هدر می رود.

.رسول خدا صلی الله علیه و آله از عواقب کاری هراس دارد که خداوند او را دلداری می دهد که ما تو را از شر مردم نگه می داریم.

.پیامبر،از جان خود نمی ترسد.زیرا در روزگار تنهایی که با بت پرستان مبارزه می کرد و در جنگ هایی که با مشرکان درگیری نظامی داشت،از خطرها نمی ترسید.(در حالی که سنگباران می شد،و یارانش شکنجه می شدند،حالا در اواخر عمر و در میان این همه یار بترسد؟!)

.در آیه،پیامی است که به لحاظ اهمیّت،با همه پیام های دوران نبوّت و رسالت،برابر است که اگر این پیام به مردم نرسد،گویا همه ی پیام ها محو می شود.

.محتوای پیام،باید مسأله ای اساسی باشد،وگرنه در مسائل جزئی و فردی،این همه تهدید و دلداری لازم نیست.

.پیام آیه،مربوط به توحید و نبوّت و معاد نیست،چون این اصول،در روزهای اوّل بعثت در مکّه بیان شده و نیازی به این همه سفارش در اواخر عمر آن حضرت ندارد.

.پیام آیه،مربوط به نماز،روزه،حج،زکات،خمس وجهاد هم نیست،چون اینها در طول سال دعوت پیامبر بیان شده و مردم نیز به آن عمل کرده اند و هراسی در کار نبوده است.

پس،محتوای این پیام مهم که در اواخر عمر شریف پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده چیست؟

روایات بسیاری از شیعه و سنّی،ما را از تحیّر نجات داده و راه را نشان می دهد.روایات می گوید:آیه مربوط به هجدهم ذیحجه سال دهم هجری در سفر حجهالوداع پیامبر اسلام است، که آن حضرت در بازگشت به سوی مدینه،در مکانی به نام غدیر خم به امر الهی فرمان توقّف داد و همه در این منطقه جمع شدند.مکانی که هم آب و درخت داشت و در گرمای حجاز، کارساز بود و هم محلّ جداشدن کاروان های زائران مکّه بود و اهل یمن، عراق،شام،مدینه و حبشه از هم جدا می شدند.

در آنجا،پیامبر خدا در میان انبوه یاران،بر فراز منبری از جهاز شتران قرار گرفت و خطبه ای طولانی خواند.ابتدای خطبه،توحید،نبوّت و معاد بود که تازگی نداشت.سخن تازه ای که بود این بود که پیامبر،خبر از رحلت خود داد و نظر مسلمانان را نسبت به خود جویا شد.همه نسبت به کرامت و عظمت و خدمت و رسالت او در حد اعلا اقرار کردند.وقتی مطمئن شد که صدایش به همه ی مردم،در چهار طرف می رسد،پیام مهم خود را نسبت به آینده بیان کرد.و فرمود: مَن کنتُ مولاه فهذا فعلیّ مولاه هر که من مولای اویم،علیّ مولای اوست و بدین وسیله جانشینی حضرت علی علیه السلام را برای پس از خود به صراحت اعلام داشت.

امّا پس از وفاتش،وقتی حضرت زهرا علیها السلام به در خانه های مردم می رفت و می گفت:مگر نبودید و نشنیدید که رسول خدا در غدیر خم چه فرمود؟می گفتند:ما در غدیر خم،در فاصله دوری بودیم و صدای پیامبر را نمی شنیدیم!! اللّه اکبر از کتمان،از ترس،از بی وفایی و از دروغ گفتن به دختر پیامبر خدا.

آری،مردم با دو شاهد،حقّ خود را می گیرند،ولی حضرت علی علیه السلام با وجود ده ها هزار شاهد،نتوانست حقّ خود را بگیرد.امان از حبّ دنیا،حسادت و کینه های بدر و خیبر و حنین که نسبت به حضرت علیّ علیه السلام در دل داشتند.

امام باقر علیه السلام فرمودند: بُنی الاسلام علی خمس علی الصلاه و الزّکاه و الصوم و الحج و الولایه و لم یناد بشیء کما نودی بالو لایه فاخذ النّاس بارباع و ترکوا هذه ،اسلام بر پنج چیز استوار است:بر نماز،زکات،روزه،زکات و ولایت اهل بیت و چیزی به اندازه ی ولایت مورد توجّه نبود،امّا مردم چهارتای آن را پذیرفتند و ولایت را ترک کردند!

امام رضا علیه السلام فرمود:بعد از نزول این آیه که خداوند ضامن حفظ رسول اکرم صلی الله علیه و آله شد، وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ پیامبر هر نوع تقیّه را از خود دور کرد.

پیام ها:

-نوع خطاب،باید با نوع هدف،هماهنگ باشد.چون هدف،رسالت و پیام رسانی است،خطاب هم یا أَیُّهَا الرَّسُولُ است.

-انتخاب رهبر اسلامی(امام معصوم)باید از سوی خداوند باشد. بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ

-گاهی ابلاغ پیام الهی باید در حضور مردم و در مراسم عمومی و با بیعت گرفتن

همراه باشد،ابلاغ ولایت با سخن گفتن تنها کافی نیست؛بلکه باید با عمل همراه باشد. وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ به جای ان لم تبلغ

-احکام و پیام های الهی،همه در یک سطح نیست.گاهی کتمان یک حقیقت،با کتمان تمام حقایق برابر است. وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ

-اگر رهبری صحیح نباشد،مکتب نابود و امّت گمراه می شود. فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ

-رکن اصلی اسلام،امامت و حکومت است. وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ

-انکار ولایت،نوعی کفر است. إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ

-عنصر زمان و مکان،دو اصل مهم در تبلیغ است.(با توجّه به این که این آیه در هجدهم ذی الحجّه و در محل جدا شدن کاروان های حج نازل شد)

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتّی تُقِیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ

بگو:ای اهل کتاب! هیچ ارزشی ندارید مگر آنکه تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارتان نازل شده برپا دارید و همانا آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده،طغیان و کفر بسیاری از آنان را خواهد افزود،پس بر کافران(و مخالفت آنان)تأسف مخور.

نکته ها:

گرچه کتاب آسمانی قرآن وسیله ی هدایت است،ولی گروهی به خاطر روحیه ی لجاجت و عناد هرچه قرآن بیشتر بر آنان خوانده می شود،پلیدی باطنی آنان بیشتر ظاهر می شود.

امام باقر علیه السلام درباره ی لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ...فرمود: آنچه موجب طغیان و کفر بسیاری می گردد،ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام است .

پیام ها:

-اهل کتاب باید به همه ی کتاب های آسمانی ایمان داشته باشند. تُقِیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ

-ادّعای ایمان کافی نیست،قیام و اقدام عملی لازم است. حَتّی تُقِیمُوا

-قوانین آسمانی باید محور عمل باشد و بر کرسی قدرت بنشیند. تُقِیمُوا

-شخصیّت و ارزش افراد،به میزان تعهّدات مذهبی آنان بستگی دارد. لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتّی تُقِیمُوا

-در تبلیغ،ابتدا به معتقداتِ درست دیگران احترام بگذاریم،سپس راه خود را نشان دهیم. تُقِیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ...

-طغیان،زمینه و مقدّمه ی کفر است. طُغْیاناً وَ کُفْراً

-طغیان و کفر،قابل کم و زیاد شدن است. لَیَزِیدَنَّ ...

-گروه کمی از اهل کتاب،در خط صحیح هستند. لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ

-غصّه خوردن به خاطر گمراهی افراد لجوج و کافر روا نیست. لَیَزِیدَنَّ ... فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصّابِئُونَ وَ النَّصاری مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ

همانا کسانی که ایمان آوردند ومؤمنان و یهودیان و صابئان و مسیحیان، هر کدام به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام دهند،بیم و اندوهی بر آنان نیست.

نکته ها:

کلمه ی صابئین که سه بار در قرآن و در کنار یهود و نصارا آمده است،به کسانی گفته می شود که پیرو یکی از ادیان آسمانی بودند؛ولی به مرور زمان انحرافاتی در آنان پیدا شده است، از جمله اعتقاد به تأثیر ستارگان و کناره گیری از معاشرت با مردم و داشتن آداب مخصوصی در زندگی.

پیروان ادیان مختلف،پس از آمدن دین جدید،باید به آن ایمان آورند،وگرنه بعثت انبیای بعدی بیهوده خواهد بود. یهود و نصارا و صابئان، هر کدام مثل مسلمانان به پیامبر اسلام ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند،بیم و اندوهی نخواهند داشت.

از میان همه ی ادیان گذشته،نام یهود و نصارا و صابئین برده شده،چون از ادیان الهی هستند که از سایرین برای قبول دعوت حقّ سزاوارترند.

پیام ها:

-از اصول مشترک همه ادیان آسمانی،ایمان به خدا و قیامت و رسالت انبیا است. مَنْ آمَنَ بِاللّهِ ...

-ملاک سعادت در همه ی ادیان آسمانی،ایمان و عمل صالح است،نه ادّعا و نام. مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...

-ایمان از عمل جدا نیست. آمَنَ ... وَ عَمِلَ

-آرامش واقعی،در سایه ی ایمان و عمل صالح است. مَنْ آمَنَ ... وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ

لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ

همانا ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و پیامبرانی به سوی آنان فرستادیم.

(امّا)هرگاه پیامبری برایشان سخن و پیامی آورد که دلخواهشان نبود، گروهی را تکذیب کرده و گروهی را کشتند.

نکته ها:

شاید مراد از میثاقِ بنی اسرائیل،همان محتوای آیه ی قبل یعنی ایمان به خدا و معاد و عمل صالح باشد و شاید مراد پیروی از انبیایی باشد که در خود این آیه با کلمه رُسُلاً مطرح شده و شاید همان پیمانی باشد که در آیات سوره ی بقره و آیه ی سوره ی آل عمران گذشت. یعنی عمل به آنچه خدا بر آنها نازل کرده بود.

در آیه ی قبل گفتیم که صِرف وابستگی به ادیان آسمانی برای نجات از قهر خدا کافی نیست، بلکه ایمان و عمل صالح لازم است.این آیه،نمونه ای برای آیه ی قبل است که بنی اسرائیل با این که وابسته به دین آسمانی بودند،چه کارها که نکردند؟!

این که این سوره با جمله ی أَوْفُوا بِالْعُقُودِ آغاز شده و ماجرای غدیر در آیه ی مطرح شده و در این آیه پیمان شکنی و کشتن اولیای خدا و تکذیب آنان مطرح شده،می تواند ضمن افشاگری از حالات بنی اسرائیل،مایه ی عبرت و زنگ خطری برای مسلمانان باشد تا پیام و پیمان غدیر خم را نادیده نگیرند.

پیام ها:

-بنی اسرائیل،علاوه بر حضرت موسی،پیامبران دیگری نیز داشتند. أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلاً

-راه انبیا مطابق با تمایلات نفسانی نیست. جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُهُمْ

-ریشه ی تکذیب و کشتن انبیا،هوای نفس بنی اسرائیل است. بِما لا تَهْوی أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا

-پیمان شکنی،پیامبرکشی،تکذیب و لجاجت،از صفات بنی اسرائیل است.

فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ

-در جامعه ی فاسد،یا شخصیّت مردان خدا ترور می شود(تکذیب)،یا شخص آنان(قتل). فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ

-انبیا در راه خدا تا پای جان پیش می رفتند. فَرِیقاً یَقْتُلُونَ

وَ حَسِبُوا أَلاّ تَکُونَ فِتْنَهٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ وَ اللّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ

(یهودیان چون خود را برتر از مردم و اولیای خدا می پنداشتند)گمان کردند کیفر و آزمایشی (برایشان)نخواهد بود،پس(از دیدن حقایق)کور و(از شنیدن حقایق)کر شدند.سپس خداوند (لطف خویش را بر آنان باز گرداند و)توبه شان را پذیرفت.دگر بار بسیاری از آنان(از دیدن و شنیدن آیات الهی)کور و کر شدند و خداوند به آنچه می کنند،بیناست.

نکته ها:

فتنه در آیه،یا به معنای آزمون و یا به معنای عذاب است.

بنی اسرائیل می پنداشتند آزمایش ها یا قهر و عذاب الهی،مربوط به دوران حضرت موسی علیه السلام بوده و شامل آنان نمی شود.از این رو سرگرم زندگی مادّی،رفاه طلبی و بی تفاوتی نسبت به آیات الهی شدند.

امام صادق علیه السلام در توضیح آیه فرمود: و حسبوا ان لا تکون فتنه مقصود زمانی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در بین آنان بوده، فَعَمُوا وَ صَمُّوا زمانی است که پیامبر از دنیا رفت، ثُمَّ تابَ اللّهُ مراد زمانی است که امیرمؤمنان علیه السلام به خلافت رسید و ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا مراد تا روز قیامت است.

پیام ها:

-آزمایش الهی عمومی است،هرگز از فتنه ها غافل نشویم. حَسِبُوا أَلاّ تَکُونَ فِتْنَهٌ

-عقائد نباید بر اساس حدس و گمان باشد. حَسِبُوا ...

-برای مدّتی در خط مستقیم بودن مهم نیست،مهم حسن عاقبت است. ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ عَمُوا نشانه آن است که بنی اسرائیل بعد از بازگشت لطف خداوند،تا مدّتی در خط صحیح بودند؛ولی دوباره منحرف شدند.

-غرور و خودبرتربینی و گمان و وهم،انسان را کور و کر و از شناخت صحیح، محروم می سازد. وَ حَسِبُوا ... فَعَمُوا وَ صَمُّوا

-کسی توقّع نداشته باشد که بی امتحان،به جایی برسد. حَسِبُوا أَلاّ تَکُونَ فِتْنَهٌ

-لطف الهی تا حدّی است که حتّی بدون عذرخواهی انسان،به سوی او سرازیر می شود. فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللّهُ

-خداوند مهربان است،ولی انسان ها لجوج اند. تابَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا

-کثرت رهرو نشانه ی حقّانیّت راه نیست. ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ

-ایمان به نظارت خداوند در زندگی انسان نقش مهمی دارد. وَ اللّهُ بَصِیرٌ

لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قالَ الْمَسِیحُ یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّهَ وَ مَأْواهُ النّارُ وَ ما لِلظّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ

همانا کسانی که گفتند:خداوند،همان مسیح پسر مریم است،قطعاً کافر شدند.

(چگونه چنین می گویند)در حالی که مسیح خود می گفت:ای بنی اسرائیل! خدا را بپرستید که پروردگار من و شماست،یقیناً هرکس به خدا شرک ورزد،خدا بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش دوزخ است و ستمگران را هیچ یاوری نیست.

نکته ها:

در تفسیر مجمع البیان آمده است:فرقه ی یعقوبیّه از مسیحیان می گویند:خداوند با مسیح در ذات متّحد شد و یک چیز گشتند.

این آیه عقیده ی بعضی از مسیحیان را بیان می کند که خداوند را همان مسیح می دانند و آیه ی بعد،عقیده ی گروه دیگری را نقل می کند که تثلیث را پذیرفته اند.لازم به ذکر است که در انجیل مرقس،(باب آیه ی )عیسی علیه السلام مردم را به توحید دعوت کرده و می فرماید:

خدای ما خداوند واحد است.در انجیل متّی نیز(باب آیه )چنین آمده است:محال است که انسان دو آقا و دو محبوب داشته باشد. هم خدا را خدمت کند،هم دیگری را.

امام صادق علیه السلام در بیان گناهان کبیره فرمودند: بزرگ ترین گناهان کبیره،شرک به خداست و سپس این آیه را تلاوت فرمودند .

پیام ها:

-عقیده ی به حلول خداوند در افراد،حتّی در بهترین انسان ها،کفر است. لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا ...

-کسی که از مادر متولّد شده است،چگونه می تواند خدا باشد؟ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ

-درباره ی اولیای خدا و پاکان و نیکان،غلوّ نکنیم.خود عیسی به خداپرستی دعوت می کرد. وَ قالَ الْمَسِیحُ ...

-مشرک،هرگز به بهشت نمی رود. فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ ...

-آنان که حضرت عیسی را خدا می دانند،کافر،مشرک،ظالم و از بهشت محرومند. لَقَدْ کَفَرَ ... مَنْ یُشْرِکْ ... مَأْواهُ النّارُ ... ما لِلظّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ

-شرک به خدا،ظلم است. لِلظّالِمِینَ

-در قیامت شفاعت هست،ولی برای مشرکین نیست. ما لِلظّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ

لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ  الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

همانا آنان که گفتند:خداوند،یکی از سه تاست،کافر شدند.جز خدای یکتا خدایی نیست و اگر از آنچه می گویند دست برندارند،به کافران از آنها (اهل کتاب)قطعاً عذابی دردناک خواهد رسید.

نکته ها:

آیه ی قبل،اعتقاد انحرافی حلول خداوند در مسیح را ردّ کرد،این آیه انحراف عقیده ی به تثلیث را بیان می کند،چون هر دو شرک است و باید با آن مبارزه شود.

در عقیده ی به تثلیث،خدا،مسیح و روح القدس(أب و ابن و روح القدس)،هر سه،خدا محسوب می شوند؛البتّه اخیراً گروهی از دانشمندان مسیحی می گویند: عقیده به تثلیث، اعتبار علمی ندارد .

پیام ها:

-اسلام در برابر انحراف پیروان دیگر ادیان آسمانی،بی تفاوت نیست. لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا ...

-شرک و چند خدایی(تثلیث)،کفر است. لَقَدْ کَفَرَ

-همه ی کسانی که قائل به تثلیث بوده اند،گرفتار عذاب الهی نخواهند شد.

کَفَرُوا مِنْهُمْ (می توان گفت:آنها که بر عقیده به تثلیث باقی ماندند و بعد از دعوت قرآن،به توحید بازنگشتند،در عذاب خواهند بود)

-قبل از عذاب،هشدار لازم است. وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا

-پیامد کفر و شرک،عذاب است. عَذابٌ أَلِیمٌ

أَ فَلا یَتُوبُونَ إِلَی اللّهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

آیا توبه نمی کنند و از او آمرزش نمی طلبند؟در حالی که خداوند، آمرزنده ی مهربان است.

پیام ها:

-از عقاید انحرافی باید توبه کرد. أَ فَلا یَتُوبُونَ

-منحرفان را با بیان عفو و رحمت الهی،به راه صحیح دعوت کنیم. وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

-حتّی کفر و شرک،با توبه و اعتقاد به توحید،بخشیده می شود. لَقَدْ کَفَرَ ... وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

-خداوند هم گذشته را می بخشد وهم مورد رحمت قرار می دهد. غَفُورٌ رَحِیمٌ

-در کنار عذاب در آیه ی قبل،رحمت برای توبه کنندگان مطرح است. إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا ... عَذابٌ أَلِیمٌ ... وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَهٌ کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنّی یُؤْفَکُونَ

مسیح پسر مریم،فرستاده ای بیش نیست که پیش از او نیز پیامبرانی بودند ومادرش بسیار راستگو و درست کردار بود،آن دو(همچون سایر انسان ها)غذا می خوردند.(پس هیچ کدام خدا نیستند،)بنگر که چگونه آیات را برای مردم بیان می کنیم،پس بنگر که این مردم چگونه(از حقّ) روی گردان می شوند.

نکته ها:

در این آیه،خداوند سه دلیل می آورد که عیسی علیه السلام خدا نیست:

.او از مادر متولد شد و پسر مریم است.

.پیامبرانی مثل او نیز بوده اند و او بی همتا نیست.

.او هم مانند دیگران نیاز به غذا داشت و قدرتش را از لقمه نانی به دست می آورد،پس از خود قدرت ندارد تا خدا باشد.آری،آنکه نیاز به غذا دارد،نمی تواند خالق باشد.اینها بیان روشن و عمومی و همه فهم قرآن است.

صدیق کسی است که بسیار راستگو باشد و راستگویی خود را با کردار درستش ثابت کند.

در آیه ی دیگر،صدّیقه بودن حضرت مریم چنین بیان شده است که او کلمات الهی را تصدیق می کرد و از عابدان بود. صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ

پیام ها:

-داشتن برخی امتیازات و امور استثنایی،دلیل بر الوهیّت نیست.حضرت آدم هم بدون پدر و مادر بود و کسی او را خدا نپنداشت. قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ

-مریم،از اولیای خداست.قرآن از او تجلیل می کند و او را صدّیقه می شمارد.

أُمُّهُ صِدِّیقَهٌ

-مرگ،برای همه ی انبیا قطعی است. قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ بنابراین عیسی فناپذیر است و خدا نیست.

-اگر عناد به میان آید،روشن ترین برهان ها و دلایل هم کارساز نخواهد بود.

کَیْفَ نُبَیِّنُ ... أَنّی یُؤْفَکُونَ

-زن می تواند به بالاترین درجات معنوی برسد تا آنجا که خداوند ثناگویش شود. وَ أُمُّهُ صِدِّیقَهٌ

-آشنایی با تاریخ گذشته وریشه یابی آن،برای آیندگان مفید است. ثُمَّ انْظُرْ ...

قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

(ای پیامبر! به مردم)بگو:آیا غیر از خدا،چیزی را که برای شما هیچ سود و زیانی ندارد می پرستید؟در حالی که خداوند همان شنوای داناست.

نکته ها:

در این آیه،گروهی از مسیحیان به خاطر شرک و غلوّ درباره ی عیسی علیه السلام مورد توبیخ خدا قرار گرفته اند. قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ...

پیام ها:

-در بطلان راه شرک،به عقل و وجدان خود مراجعه کنید. أَ تَعْبُدُونَ

-محور و ریشه پرستش،جلب منفعت و یا دفع ضرر است و غیر خداوند نمی تواند ضرری را دفع و منفعتی را جلب کند. لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً ...

-تنها خداوند،شنوای درخواست ها و آگاه به سود و زیان انسان هاست،نه معبودهای دیگر. وَ اللّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ

(ای پیامبر!)بگو:ای اهل کتاب! در دین خود به ناحقّ غلوّ نکنید و از هوسهای گروهی که پیش از این گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و (اکنون نیز)از راه حقّ منحرفند،پیروی نکنید.

نکته ها:

شاید بتوان از این آیه استفاده کرد که خدا دانستن مسیح،نوعی غلوّ برگرفته از افکار شرک آلود جمعیّت های قبلی است.چنانکه در آیه ی سوره ی توبه می خوانیم: وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ یهود گفتند:عزیر فرزند خداست و نصارا گفتند:مسیح فرزند خداست، این غلوّ و سخنان بی اساس،شبیه سخنان کفّار پیشین است.

پیام ها:

-در همه ی ادیان،باید مرزهای فکری و عقیدتی حفظ شود و درباره ی شخصیّت ها غلوّ ممنوع است. یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا

-غلوّ درباره ی رهبران الهی،غلوّ در دین است.(با توجّه به آیات قبل که مسیح را خدا می دانستند) لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ

-اگر در دین خدا و نسبت به اولیای الهی غلوّ ممنوع است،درباره ی دیگران هم مبالغه روا نیست. لا تَغْلُوا ... غَیْرَ الْحَقِّ

-تقلید کورکورانه ممنوع است. وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ

-غلوّ،تنها درباره ی عیسی علیه السلام نبود؛بعضی از یهود هم درباره ی عُزَیر غلوّ کرده،او را پسر خدا می دانستند. ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ

-علوم و هنرهای باستانی ارزش دارد،ولی افکار و عقاید کهن نیاکان که بر اساس هوس هاست و پایه ای ندارد،بی ارزش است و نباید پیروی نمود.

وَ لا تَتَّبِعُوا ... .ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ

-گمراهی مراحلی دارد:ابتدا انسان خود گمراه می شود، ضَلُّوا سپس دیگران را گمراه می کند، أَضَلُّوا و در نهایت برای همیشه از حق باز می مانند.

لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ

کسانی از بنی اسرائیل که کافر شدند،به زبان داود وعیسی پسر مریم لعنت شدند.این(لعن و نفرین،)بدان سبب بود که آنان عصیان کرده و از فرمان خدا تجاوز می کردند.

نکته ها:

حضرت داود علیه السلام،بنی اسرائیل را به خاطر تخلّف از حکم تعطیلی روزهای شنبه لعنت کرد.

و حضرت عیسی علیه السلام بدان جهت که بنی اسرائیل پس از خوردن مائده ی آسمانی که با دعای آن حضرت و برای اطمینان قلبی آنها نازل شده بود،باز کفر ورزیدند،آنان را لعنت کرد. 

امام باقر علیه السلام فرمود: نفرین حضرت داود،آنان را خوک و نفرین حضرت عیسی،آنان را میمون کرد .

پیام ها:

-گروهی از بنی اسرائیل،مورد لعن پیامبران خود قرار گرفتند. لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا

-عصیان وتجاوز،انسان را به کفر می کشاند. کَفَرُوا ... بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ

-انبیا،همیشه دعا نمی کنند،گاهی هم نفرین می کنند. لُعِنَ ... عَلی لِسانِ داوُدَ وَ ...

-گناه و تجاوز،لعنت پیامبران را به دنبال دارد. لُعِنَ ... بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ

-تجاوز و قانون شکنی،شیوه ی بنی اسرائیل است. کانُوا یَعْتَدُونَ

کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ

آنان یکدیگر را از کارهای زشتی که انجام می دادند باز نمی داشتند(ونهی از منکر نمی کردند).به راستی چه بد است آنچه انجام می دادند.

نکته ها:

امام صادق علیه السلام می فرماید: این دسته از بنی اسرائیل که خداوند از آنها در این آیه مذمّت کرده است،کسانی بودند که در جلسات گناه وارد نمی شدند،لیکن در برخورد با گنهکاران با لبخند و انس برخورد می کردند .

درروایت دیگری از حضرت علی علیه السلام چنین آمده است: چون بنی اسرائیل از ظالمان، منکر را می دیدند ولی به جهت منافعی که از آنان می بردند،نهی از منکر نمی کردند،(تا منافعشان به خطر نیافتد و یا خطری متوجّه آنان نشود،)خداوند از آنان به بدی یاد کرده است .

پیام ها:

-کسی که نسبت به فساد،بی تفاوت باشد،ملعون انبیاست. لُعِنَ ... لا یَتَناهَوْنَ

-نهی از منکر،مخصوص دین اسلام نیست. کانُوا لا یَتَناهَوْنَ

-نهی از منکر،یک وظیفه ی همگانی و عمومی است. لا یَتَناهَوْنَ

-در جامعه ی بنی اسرائیل و یهود،فساد رواج داشته است. مُنکَرٍ فَعَلُوهُ

-ترک امر به معروف،زمینه ساز کفر است. لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... کانُوا لا یَتَناهَوْنَ ...

تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّهُlعَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ

بسیاری از آنان(بنی اسرائیل)را می بینی که با کافران دوستی می ورزند،(و آنان را سرپرست خود می گیرند.)چه اعمال بدی از پیش فرستادند(که در نتیجه،) خداوند بر آنان خشم نموده و همانان پیوسته و همیشه در عذاب خواهند بود.

نکته ها:

در این آیه،یکی دیگر از دلایل نفرین شدن بنی اسرائیل بیان شده است که آنان با کافران، طرح دوستی دائمی و آشکارا داشتند.(کلمه ی تَری نشانگر آشکار بودن و کلمه ی یَتَوَلَّوْنَ   نشانگر دائمی بودن آن است)

امام باقر علیه السلام در توضیح این آیه فرمود: این دسته کسانی بودند که: یتولّون الملوک الجبّارین و یزیّنون لهم اهواءهم لیصیبوا من دنیاهم جبّاران را دوست داشتند و اعمال هوس آلود آنان را در نظرشان زیبا جلوه می دادند تا از دنیایشان بهره گیرند .

پیام ها:

-دوستی با کفّار،عامل خشم وغضب الهی است. یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ

-اهل کتاب، سلطه ودوستی کافران را می پذیرفتند؛ولی با مسلمانان کنار نمی آمدند. یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا

-خداوند،حتّی برای اهل کتاب استقلال می خواهد و وابستگی و ولایت پذیری از مشرکان را مورد مذمّت قرار می دهد. تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ

-یکی از منکرات مهمّی که در بنی اسرائیل از آن نهی نمی شد،رابطه ی ولائی با کفّار (ومشرکان مکّه)بود. لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ ... تَری

-هر گناه،مقدّمه ی انجام گناهان بزرگتر می شود.(در آیات قبل سه گناه عَصَوْا ... یَعْتَدُونَ ... لا یَتَناهَوْنَ مطرح شد و اینها مقدّمه ی قبول سلطه ی کفّار می شود. تَری ... یَتَوَلَّوْنَ

وَ لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ النَّبِیِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ

و اگر به خداوند و پیامبر و آنچه بر او نازل شده ایمان می آوردند،هرگز آنان (کافران) را (سرپرست و) دوست خود نمی گرفتند،ولی بسیاری از آنان فاسقند.

نکته ها:

در معنای این آیه،چند احتمال داده اند،از جمله:

الف:اگر یهودیان مسلمان می شدند،کفّاررا ولیّ خود قرار نمی دادند.

ب:اگر یهود،به موسی علیه السلام وتورات ایمان داشتند،هرگز مشرکان را ولیّ خود نمی گرفتند.

ج:اگر کفّار و مشرکان مسلمان می شدند،یهود آنان را دوست خود انتخاب نمی کرد.

ظاهر آیه با توجّه به آیات قبل،احتمال اوّل را تقویت می کند.

پیام ها:

-ایمان آوردن اهل کتاب،چنان بعید است که به یک آرزو می ماند. وَ لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ ...(کلمه ی لَوْ در موردی به کاری می رود که کار نشدنی باشد،مانند پیرمردی که بگوید:اگر جوان می شدم!)

-کسی که به خدا و پیامبر ایمان قلبی داشته باشد،حاضر نیست ولایت غیر الهی را بپذیرد. لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ ... مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ (راه رسیدن به استقلال واقعی و رهائی از سلطه ی کفّار، ایمان است)

-فسق و بی ایمانی،سبب پذیرش سلطه کفّار است. لَوْ کانُوا ... مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ

-ایمان،با ولایت کفار سازگار نیست.سلطه پذیر سازشکار،بی دین و فاسق است. لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ  ... وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ

-فسق،با ایمان در تعارض است. لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ ... وَ لکِنَّ ... فاسِقُونَ

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاری ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ

قطعاً سرسخت ترین مردم را در دشمنی نسبت به اهل ایمان،یهودیان و مشرکان خواهی یافت،و نزدیک ترینشان را از نظر دوستی با مؤمنان، کسانی خواهی یافت که می گویند:ما نصرانی هستیم.این(دوستی)به آن جهت است که برخی از آنان کشیشان وراهبانند وآنان تکبّر نمی ورزند.

نکته ها:

قِسّیس ،به معنای کشیش است و به عالمان دینی که عهده دار ریاست مذهبی مسیحیان هستند،گفته می شود.و رهبان به معنی تَرسا به عابدان مسیحی گفته می شود.

شأن نزول این آیه تا آیه ی ،خوشرفتاری نجاشی،پادشاه حبشه و مسیحیان آن کشور را با مسلمانان مهاجری گفته اند که به ریاست جعفربن ابی طالب علیهما السلام در سال پنجم بعثت از مکّه به آن دیار هجرت کردند و در حمایت نجاشی،از تعرّض مشرکان و فرستادگانشان به حبشه مصون ماندند.در همان حال که یهودیان مدینه با دیدن معجزات واخلاق والای پیامبر، ایمان نمی آوردند و در توطئه ها علیه مسلمانان شرکت می کردند،پیمان می شکستند و فتنه بر می انگیختند،روحانیون مسیحی در حبشه،با شنیدن آیات سوره ی مریم،گریستند و از مسلمانان جانبداری کردند.

امام صادق علیه السلام پس از تلاوت این آیه فرمود: أولئک کانوا قوما بین عیسی و محمّد و ینتظرون محمّد صلی الله علیه و آله این علمای مسیحی و راهبان گروهی بودند که در زمانی میان حضرت عیسی علیه السلام و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله زندگی می کردند و منتظر آمدن پیامبر اسلام بودند.

پیام ها:

-دشمنی یهود با مسلمانان،تاریخی و ریشه دار است. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً ... اَلْیَهُودَ

-با دشمنان اسلام و غیر مسلمانان،باید با هر یک برخوردی مناسب با رفتار خودشان شود. أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً ... أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً

-دوستان و دشمنان خود را همراه با تحلیل صحیح و عوامل روحی و اجتماعی آنان بشناسیم. أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً ... أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً ...

-زمینه های رشد در جامعه،سه چیز است:دانشمند بودن،خداترسی و نداشتن روحیّه ی استکباری. قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ

-عالمان دینی و عابدان خداترس در اصلاح عقائد و اخلاق جامعه،نقش مؤثر دارند. ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ

-اگر علم و عبادت و اخلاق به هم پیوند خورد،انسان حقّ گرا می شود و تعصب را کنار می گذارد. ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ

-اسلام تعصّب نابجا ندارد واز علمای سایر ادیان که خدا ترس و با انصاف باشند،منصفانه تمجید می کند. ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ

-تبلیغ اسلام در بین مسیحیان مؤثّرتر است. أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ

(با آنکه مسیحیان،عقیده ی انحرافی تثلیث دارند،ولی به خاطر روحیه ی سالم تر،آمادگی بیشتری برای حقّ پذیری دارند.)

وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدِینَ

و(آن مسیحیان)هرگاه آیاتی را که بر پیامبر نازل شده می شنوند، می بینی که چشمانشان از این که حقّ را شناخته اند از اشک لبریز می شود و می گویند:پروردگارا! ما ایمان آوردیم،پس نام ما را در زمره ی گواهی دهندگان(به حقّ)بنویس.

نکته ها:

نمونه ی اشک شوق مسیحیان،یکی هنگامی بود که جعفربن ابی طالب علیهما السلام آیات سوره ی مریم را در حبشه برای نجاشی خواند،یکی هم آنگاه که جمعی از مسیحیان همراه جعفر، به مدینه آمدند و آیات سوره ی یس را شنیدند.

پیام ها:

-نشان افراد دل آماده و متواضع آن است که به مجرد شنیدن حقّ،منقلب می شوند.(ولی نااهلان، با دیدن حقّ هم تکان نمی خورند.) لا یَسْتَکْبِرُونَ وَ إِذا سَمِعُوا ... تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ ... یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا

-اشک،اگر همراه معرفت باشد،نشانه ی کمال است. تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا

-روح و فطرت انسان،شیفته ی حقیقت است و چون به معشوق رسید،اشک شوق می ریزد. تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ

-ایمان واقرار باید بر اساس شناخت باشد. مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا ...

-در دعا،از کلمه ی مقدّس ربّنا استمداد کنیم. رَبَّنا آمَنّا ...

-شناخت و معرفت،اشک و اعتراف به نواقص خود،نشانه ی رشد و تربیت معنوی است. عَرَفُوا ... یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا

-دعا،در کنار اقرار و ایمان اثر دارد. آمَنّا فَاکْتُبْنا

-ایمان موقّت کارساز نیست،باید دائمی،تثبیت شده و با حسن عاقبت همراه گردد. آمَنّا فَاکْتُبْنا

-ره صد ساله را یک شبه رفتن،ارزش است.شنیدن سَمِعُوا ،شناختن عَرَفُوا ، اقرار کردن آمَنّا ،ملحق شدن. مَعَ الشّاهِدِینَ

وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصّالِحِینَ فَأَثابَهُمُ اللّهُ بِما قالُوا جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ

و(می گویند:)چرا به خداوند و حقّی که(از سوی او)برای ما آمده ایمان نیاوریم؟ در حالی که امید داریم پروردگارمان ما را همراه صالحان وارد(بهشت)سازد.

پس خداوند به پاس این سخن(و گواهی شان)به ایشان باغهایی که از پای (درختانش)نهرها جاری است پاداش داد،همواره در آن ماندگارند و این است پاداش نیکوکاران.

و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند،آنان اهل دوزخند.

نکته ها:

کسانی که پس از فهمیدن حقّ،شجاعانه وصریح وبا صداقت به آن اقرار کنند و از جوّ وهم کیشان نهراسند،از بهترین نیکوکارانند.چون هم به خود نیکی کرده و خویشتن را از عذاب دوزخ رهانده اند،هم با اقرارشان،راه را برای دیگران گشوده اند.

پیام ها:

-بعد از شناخت حقّ، مِمّا عَرَفُوا هیچ عذری برای ردّ آن نیست. وَ ما لَنا ...

-هم نشینی با صالحان،آرمانی مقدّس است. مَعَ الْقَوْمِ الصّالِحِینَ

-نشانه ی آرزوی صحیح،ایمان و اقدام عملی است. وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ ... وَ نَطْمَعُ

-ایمان به خداوند،از ایمان به وحی جدا نیست. نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ

-پاداش ایمان،بهشت است. أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصّالِحِینَ (بنابر اینکه مفعول محذوف در یُدْخِلَنا کلمه الجنه باشد)

-یکی از راه های کمال،بازگشت به وجدان خویش وسؤال از خود است. وَ ما لَنا ... فَأَثابَهُمُ اللّهُ بِما قالُوا در آیه دیگر می خوانیم: وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی ...

-اقرار زبانی به توحید،رسالت پیامبر و حقّانیّت قرآن،امری ضروری است.

فَأَثابَهُمُ اللّهُ بِما قالُوا ...

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! چیزهای پاکیزه ای را که خدا برای شما حلال کرده است،بر خود حرام نکنید و از حد نگذرید که خدا تجاوزگران را دوست نمی دارد.

نکته ها:

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از قیامت و صحنه های محشر سخن می گفت.مردم چنان منقلب شده،گریستند که بعضی تصمیم گرفتند دیگر غذای خوب نخورند و آسایش را بر خود حرام سازند،روزه بگیرند،همسران خود را ترک کنند،شبها کمتر بخوابند و بر این تصمیم، سوگند خوردند.پیامبر صلی الله علیه و آله که مطلع شد،مردم را در مسجد جمع کرد و فرمود:من غذا می خورم، شبها می خوابم و همسرانم را رها نمی کنم.دین ما آیین انزوا و رهبانیّت نیست،رهبانیّت امّت من جهاد است،هر کس بر خلاف روش من برود مسلمان نیست.

برخی گفتند:نسبت به سوگندهایی که خوردیم چه کنیم؟آیات بعدی نازل شد.

حرام دانستن حلال ها یا همراه با اعتقاد به حرمت است که بدعت وحرام می باشد و یا بدون عقیده به حرمت است که تنها خود بهره نمی گیرد که باز هم مورد نهی است.

مسلمان، تسلیم فرمان الهی است،نه حلال ها را از پیش خود حرام می سازد،نه نسبت به حرام ها چنین است.

پیام ها:

-اهل ایمان باید از چیزهای پاکیزه و طیّبات استفاده کنند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا به جای یا أَیُّهَا النّاسُ

-ایمان،با تغییر و دست بردن در احکام الهی سازگار نیست. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا ...

-اسلام،آیین فطرت است و فطرت کشی ممنوع است. لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ (کلمه ی طیب در جایی بکار می رود که مطابق طبع و فطرت انسان باشد)

-خوردنی ها،پوشیدنی ها و لذایذ حلال،برای انسان آفریده شده است. لَکُمْ

-ایمان،با افراط وتفریط سازگار نیست. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... لا تَعْتَدُوا ...

-در مکتب اسلام،انزوا،رهبانیّت،افراط و تفریط ممنوع است. لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ... وَ لا تَعْتَدُوا

-محروم کردن خود از طیّبات،یک تعدّی و تجاوز است. لا تَعْتَدُوا

-در بهره گیری از حلال ها،اسراف و زیاده روی نکنیم. لا تَعْتَدُوا

-افراط و تفریط،سبب محروم شدن از محبّت خداست. إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ

وَ کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ

و از آنچه خداوند،روزی حلال و پاکیزه به شما بخشیده بخورید و از خدایی که به او ایمان دارید،پروا کنید.

نکته ها:

معمولاً فرمان کُلُوا در قرآن،همراه با دستور دیگری آمده است،مانند:

کُلُوا ... وَ اشْکُرُوا  بخورید و شکر کنید.

کُلُوا ... وَ لا تَطْغَوْا  بخورید و طغیان نکنید.

کُلُوا ... وَ اعْمَلُوا بخورید و کار شایسته انجام دهید.

فَکُلُوا ... وَ أَطْعِمُوا  بخورید و بخورانید.

کُلُوا ... وَ لا تُسْرِفُوا بخورید و اسراف نکنید.

کُلُوا ... وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ بخورید و دنباله رو شیطان مباشید.

در حدیث آمده است: خدواند،رزق مردم را از حلال معین کرده است.هر کس که به حرام روی آورد،از سهم حلال او کم خواهد شد .

پیام ها:

-بهره گیری از امکانات مادی حلال با ایمان منافات ندارد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... وَ کُلُوا

-در مسائل تغذیه دقّت کنیم. حَلالاً ،طَیِّباً، وَ اتَّقُوا (هم شیوه ی کسب،حلال باشد و هم شیوه ی مصرف آن)

-رزق همه به دست اوست،پس عجله و حرص و حرام خواری نداشته باشیم.

رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّباً

-تقوا،لازمه ی ایمان است. وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ

لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ فَکَفّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَهِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَهِ أَیّامٍ ذلِکَ کَفّارَهُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

خداوند، شمارا به خاطر سوگندهای لغو وبیهوده بازخواست نمی کند،لیکن برای شکستن سوگندهایی که(از روی اراده)بسته اید،مؤاخذه می کند،پس کفاره آن (شکستن سوگند) طعام دادن به ده بینواست،از نوع متوسط آنچه به خانواده ی خود می خورانید،یا پوشاندن ده فقیر است،یا آزاد کردن برده ای.پس کسی که (غذا و لباس برای ده فقیر نداشت و برده ای) نیافت، سه روز روزه بگیرد.این کفاره ی سوگندهای شماست،هرگاه که سوگند خوردید،(و آن را شکستید)و سوگندهایتان را مراقبت کنید،این گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می کند،تا او را شکر کنید.

نکته ها:

سوگندهایی که بدون قصد و توجّه یا بی هدف و از روی عادت یا در حال هیجان وغضب، یا بر پایه ی مطالب نادرست،یا برای انجام کارهای خلاف باشد،سوگندهای لغو است.اینها کفّاره ندارد؛ ولی سوگندی که از روی قصد و برای کار مفید باشد،الزام آور است و باید طبق آن عمل کرد، وگرنه کفاره دارد.

امام صادق علیه السلام در تفسیر واژه ی لغو در سوگند فرمود:گفتن لا و اللّه و بلی و اللّه بدون آنکه قصد جدّی داشته باشد،سوگند لغو است.

کلمه ی أَوْسَطِ را برخی به بهترین نوع غذا تفسیر کرده اند.نظیر آیه ی سوره ی قلم که قالَ أَوْسَطُهُمْ یعنی بهترین و برترینشان چنین گفت.

لباس پوشاندن به محرومان که در کفّاره ی قسم است،شامل هر نوع پوشش زمستانی، تابستانی،زنانه و مردانه می شود.

یک آئین جهانی و همیشگی باید مقرّرات ومجازاتش قابل توسعه باشد،مثل آزادکردن برده،یا اطعام دادن فقیر،یا پوشاندن بینوا که در هر زمان برای هر فردی و در هر جا قابل عمل است.

امام صادق علیه السلام فرمود: بعضی بیش از ده سیر غذا می خورند و بعضی کمتر از ده سیر بنابراین حد وسط برای مقدار یک غذا را ده سیر(یک مُد)حساب کنید .

امام کاظم علیه السلام در توضیح آیه ی فوق فرمود: کسی که بیش از قوت عیال خود ندارد مصداق جمله لَمْ یَجِدْ است.

پیام ها:

-برداشتن جریمه از سوگندهای بی هدف،یک تفضّل و لطف الهی است.

لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ ...(ما نیز برای جسارت هایی که مردم در حال عصبانیّت به ما می کنند،حساب باز نکنیم)

-اسلام،دین آسان است و برای سوگندهای غیر جدّی،کفّاره قرار نداده است.

لا یُؤاخِذُکُمُ ...(ملاک در گفته ها و کردارها قصد و نیّت است)

-در اسلام،جریمه ی مالی هم وجود دارد. إِطْعامُ ... أَوْ کِسْوَتُهُمْ ...

-قوانین اسلام در مسیر فقرزدایی است و احکام فردی اسلام با مصالح جامعه هماهنگ است.(اطعام یا پوشاندن یا برده آزاد کردن)فکفّارته اطعام عشره مسکین...

-میانه روی و عدالت،در همه جا حتّی در نوع جریمه،یک ارزش است. مِنْ أَوْسَطِ ...(بنابر اینکه مراد از أَوْسَطِ متوسط باشد نه بهترین)

-جریمه باید با وضع مالی افراد متناسب باشد. ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ

-انجام تکلیف منوط به توان و قدرت است. فَمَنْ لَمْ یَجِدْ ...

-در جریمه و کفاره،باید حد وسط زندگی روزمرّه و معمولی افراد را به حساب آورد،نه روزهای استثنایی. مِنْ أَوْسَطِ (بنابر اینکه مراد از أَوْسَطِ متوسّط باشد)

-در پرداخت کفّاره،روحیّه و شخصیّت فقرا را نشکنیم و آنان را مانند خانواده ی خود حساب کنیم. تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ

-جرأت سوگند شکنی خود را با سختی روزه یا پرداخت جریمه،جبران کنید.

(پرداخت جریمه وکفّاره در اسلام،یک برنامه خودسازی است.) فَکَفّارَتُهُ ...

-اسلام از هر فرصتی برای آزادی بردگان استفاده کرده است. تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ (حتّی برای جبران و کفّاره ی برخی اعمال،دستور به آزادی برده داده است.)

-برای نام مقدّس خداوند،حریم قائل شویم.یا سوگند نخوریم،یا حتماً عمل کنیم یا با پرداخت کفّاره جبران کنیم. وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ

-بعضی خیال نکنند که حقّ دارند هر لحظه قسم بخورند و جریمه بپردازند.

وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ (ما در برابر سوگندهایمان مسئولیم)

-کسی که توان مالی ندارد،باید از توانایی جسمی خود مایه بگذارد. فَصِیامُ ثَلاثَهِ أَیّامٍ

-باز بودن راه جبران کوتاهی ها،نعمتی الهی و شایسته سپاسگزاری است.

ذلِکَ کَفّارَهُ أَیْمانِکُمْ ... یُبَیِّنُ اللّهُ ... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

-عمل کردن به احکام،بهترین شکر است. لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (از این که به جای یبیّن اللّه لکم آیاته لعلّکم تعملون فرمود: لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ،استفاده می شود که عمل کردن بهترین شکر است.)

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! همانا شراب و قمار و بت ها و تیرهای قرعه، پلید و ازکارهای شیطان است،پس از آنها بپرهیزید،تا رستگار شوید.

نکته ها:

عرب،به شعر و شراب،علاقه ی شدید داشت،به همین جهت تحریم شراب به صورت تدریجی انجام گرفت.در ابتدا آیه آمد که از خرما و انگور می توان هم رزق خوب تهیه کرد، هم شرابی مست کننده، در آیه ای دیگر به منافع قمار و شراب و بیشتر بودن گناهش از منافعش اشاره کرده است.  بعد از مدتی آیه آمد که در حال مستی نماز نخوانید.  سپس آیه ی فوق نازل شد و آن را پلید و عمل شیطانی دانست و دستور اجتناب از آن را صادر کرد.

خمر ،به معنای پوشاندن با کلمه ی خِمار از یک ریشه است.به مقنعه ی زنان خِمار می گویند،چون موی سر را می پوشاند.شراب را هم خَمر می گویند،چون عقل را می پوشاند.

میسر از یسر ،به معنای آسانی است.چون در قمار،افراد بدون زحمت،پول به دست می آورند، به آن مَیسر گویند.

کلمه أنصاب جمع نصب ،به معنای سنگ هایی است که اطراف کعبه نصب و روی آن قربانی می کردند و به آنها تبرّک می جستند.  و یا مراد خود قربانی است که روی سنگ ها

ذبح می کردند.در حدیث می خوانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در معنای انصاب فرمود: چیزی است که مشرکان برای بت ها قربانی می کردند. ما ذبحوه لآلهتهم

ازلام ، نوعی قرعه کشی و قمار با چوب است که در جاهلیّت رواج داشته.

امام باقر علیه السلام درباره ی خمر فرمود:کلّ مسکر...اذا أخمر فهو حرام هر چیزی که انسان را مست کند،حرام است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قمار با هر وسیله ای که باشد،حتّی گردو،حرام است .

در حدیث آمده است: شارب الخمر کعابد الوثن شرابخوار،مثل بت پرست است.

در شراب،هر نوع همکاری در تولید،توزیع ومصرف آن حرام است.امام باقر علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که آن حضرت ده گروه را که به نحوی در شرابخواری مؤثّرند،لعنت کرد: غارسها و حارسها و عاصرها و شاربها و ساقیها و حاملها و المحمول الیه و بایعها و مشتریها و آکل ثمنها آنکه نهال انگور را می کارد،آنکه به ثمر می رساند، سازنده، نوشنده، ساقی،حمل کننده،دریافت کننده،فروشنده و خریدار و هر کس که به نحوی از درآمد آن بهره مند می شود،ملعون است.

پیام ها:

-ایمان،با شراب خواری و قماربازی سازگاری ندارد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ ... فَاجْتَنِبُوهُ ...

-شراب و قمار،در ردیف بت پرستی است. الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ (بنابر این که مراد از انصاب،بت ها باشد)

-اسلام از پلیدی ها نهی می کند. رِجْسٌ ... فَاجْتَنِبُوهُ

-خوردن لقمه ی حلال و پرهیز از حرام خواری،در سعادت و رستگاری انسان مؤثّر است. فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاهِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ

همانا شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار،میان شما دشمنی و کینه بیفکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد.پس(با این همه مفاسد)آیا دست برمی دارید؟

نکته ها:

با آن که طبق آماری که ارائه می شود،بسیاری از قتل ها،جرائم،تصادفات،طلاق ها، امراض روانی،کلیوی و...ناشی از شراب است،امّا قرآن در این آیه در بیان فلسفه ی تحریم، روی دو نکته تأکید دارد:یکی ضرر اجتماعی یعنی کینه و عداوت و دیگری ضرر معنوی یعنی غفلت از نماز و یاد خدا.

این آیه برجسته ترین اثر شراب و قمار را بازداشتن از یاد خدا و نماز دانسته است،اکنون جای این سؤال است که اگر کارهای عادّی مثل:تجارت،ورزش،تحصیل و مطالعه و امثال آن نیز ما را سرگرم کرده و از یاد خدا و نماز بازدارد،آیا مانند شراب و قمار است؟آری،هرچه ما را از خدا غافل کند ،مانند شراب و قمار،ناپسند است،گرچه اسلام به خاطر لطف و آسان گرفتن،آن را حرام نکرده باشد.

پیام ها:

-هر کس که عامل کینه و عداوت در میان مردم شود،مانند شیطان است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ ...

-تحریکات شیطان دائمی است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ

-جامعه ای که در آن عداوت باشد،شیطانی است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ ...

-از الفت و وحدت پاسداری کنیم و با هر آن چه آنها را از بین می برد،مبارزه کنیم. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ

-الفت و مهربانی بین اهل ایمان،مورد عنایت خاص خداوند است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ

-قمار و شراب،ابزار کار شیطان برای ایجاد کینه و دشمنی است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ ... فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ

-نماز برترین سمبل یاد خداست.(با این که نماز ذکر خداست،نام آن جداگانه آمده است) عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاهِ

-بیان فلسفه ی احکام،یکی از عوامل تأثیر کلام در دیگران است. اَلْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ ... فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ

-با تمام عواملی که باعث ایجاد کینه و دشمنی می شود،باید مبارزه کرد. یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ ... فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ

-در صدر اسلام برخی از مسلمانان،علی رغم تحریم شراب و قمار،باز بدان مشغول بودند،مورد توبیخ خداوند قرار گرفتند. فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ

وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ

و خدا را اطاعت کنید و پیامبر را فرمانبردار باشید و(از نافرمانی) بپرهیزید.پس اگر روی گردان شدید(و اطاعت نکردید)بدانید که وظیفه ی رسول ما تنها ابلاغ آشکار است.

پیام ها:

-فرمان های حکومتی رسول خدا صلی الله علیه و آله همانند فرمان های الهی،اطاعتش واجب است. أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ (تکرار کلمه ی أَطِیعُوا ،نشانه ی دو نوع دستور می باشد؛دستورات ثابت الهی و دستورات حکومتی پیامبر صلی الله علیه و آله)

-از خطر سرپیچی فرمان خدا و رسول بترسیم. وَ احْذَرُوا

-انسان در انتخاب راه،آزاد است. فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ

-با تخلّف و روی گردانی،به کسی جز خود لطمه نمی زنیم. فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ ... أَنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ

-شرط ابلاغ احکام الهی پذیرش مردم نیست،ما باید اتمام حجّت کنیم. فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ ... عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ

-وظیفه ی پیامبر،تنها ابلاغ رسالت است،نه اجبار و تحمیل. أَنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ

لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جُناحٌ فِیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ

بر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،در آنچه(قبل از تحریم شراب) خورده اند باکی نیست،هر گاه که اهل پروا و ایمان و کارهای شایسته باشند.سپس(از محرّمات) پرهیز نمایند(و به تحریم آن)ایمان آورند و آنگاه(نیز از حرام)بپرهیزند و کار نیک کنند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

نکته ها:

پس از نزول آیه ی تحریم شراب،بعضی از مسلمانان نسبت به کیفر شرابخواری کسانی که پیش از آن از دنیا رفته بودند پرسیدند،آیه ی فوق نازل شد.

در این آیه،دوبار ایمان و عمل صالح،دو بار تقوا و ایمان و یک بار تقوا و احسان مطرح شده است.به گفته ی بعضی مفسّران،چون موارد و مراحل و درجات ایمان و تقوا و عمل صالح متفاوت است،تکرار شده است.  بعضی می گویند:تکرار،برای استمرار ایمان و تقوا می باشد.  وبعضی تکرار را برای تأکید دانسته اند،نظیرِ کَلاّ سَیَعْلَمُونَ. ثُمَّ کَلاّ سَیَعْلَمُونَ

تقوا،در امور مختلف زندگی انسان نقش دارد:

در مصرف و رفتار. طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا

در مکتب و اعتقاد. ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا

در خدمت و اخلاق. ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا

پیام ها:

-خلاف های پیشین مؤمنان به شرط عدم تکرار و رعایت تقوا در آینده،قابل عفو و بخشش است. لَیْسَ ... جُناحٌ ... إِذا مَا اتَّقَوْا

-اگر بعد از شنیدن حکم الهی باز هم گناه کنند خداوند بر گناهان قبلی هم مؤاخذه می کند. لَیْسَ ... جُناحٌ فِیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا

-احسان ونیکوکاری،بالاترین مرحله ی کمال و سبب محبوبیّت نزد خداوند است.کلمه ی أَحْسَنُوا بعد از آمَنُوا وَ عَمِلُوا ... ثُمَّ اتَّقَوْا ...و به دنبال آن محبوبیّت نزد خداوند مطرح شده است. وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِماحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ

ای کسانی که ایمان آورده اید! خداوند شمارا با چیزی از شکار که دستها و نیزه هایتان به آن می رسد می آزماید تا خداوند معلوم گرداند چه کسی در باطن از او بیم دارد(و تسلیم فرمان اوست و از شکار می گذرد)پس بعد از این هر که تجاوز کند،او را عذابی دردناک است.

نکته ها:

در ایّام حج و حالت احرام،حاجی حقّ شکار ندارد.همان ایّام گاهی شکار تا نزدیکی انسان می آید و می توان به راحتّی به آن دست یافت،ولی آزمایش الهی به این است که دست به شکار نزنیم.در حدیث می خوانیم:در عمره ی حُدیبیه حیوانات شکاری فراوانی برای مسلمانان ظاهر شدند که مسلمانان می توانستند به راحتی آنان را صید کنند.

در قرآن،مسأله ی شکم و غذا،به عنوان یکی از اسباب آزمایش الهی مطرح شده است،به نمونه های زیر توجّه کنید:

الف:آدم و حوا در مسأله ی غذا شکست خوردند. لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ

ب:بنی اسرائیل در تحریم صید ماهی در روزهای شنبه ها،شکست خوردند. وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ

ج:یکی از فرماندهان بنی اسرائیل هنگام عبور سربازانش از یک منطقه و رسیدن به نهر، فرمان داد که از آب آن ننوشند،ولی یارانش جز اندکی،خوردند. فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاّ قَلِیلاً

د:روزه گرفتن،یک آزمایش بزرگ است.

ه:نزدیک شدن شکار به حجاج در حالت احرام که حقّ صید ندارند،خود یک آزمایش است. تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ

سؤال:انسان که چیزی را آزمایش می کند،برای اطلاع و علم است،امّا خداوند که همه چیز را می داند چرا آزمایش می کند؟

پاسخ: حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:آزمایشات الهی برای آن است تا انسان در برابر حوادث تلخ و شیرین عکس العمل نشان دهد و در برابر آن،استحقاق کیفر یا پاداش داشته باشد.  آری،خداوند بر اساس عمل،کیفر و پاداش می دهد نه بر اساس علم خود، همان گونه که ما نیز به خاطر علم به هنر و کارآیی فردی به او پاداش نمی دهیم،بلکه باید برای ما کاری از خود نشان دهد تا مزد بگیرد.

سؤال: آیا مهمان و زائر خانه خدا،به خاطر شکار حیوانی باید به عذاب دردناک گرفتار شود؟

پاسخ: خود شکارکردن،عذاب دردناک ندارد،بلکه عذاب به خاطر شکستن قداست حرم و احرام و قانون شکنی اوست. فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ

پیام ها:

-آزمایش مؤمنان،یک سنّت قطعی پروردگار است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ (حرف لام و فعل مضارع و نون تأکید،نشانه ی قطعی بودن است)

-خداترسی آنجا آشکار می شود که زمینه ی گناه فراهم باشد و انسان خطا نکند.

تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ

-نعمت های در دسترس،وسیله ی آزمایشند. لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ ... تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ

-هر چیزی که دست ما به آن می رسد،رزق و حلال نیست. تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ

-ملاک تقوا،خوف باطنی است،نه تنها حیای ظاهری. یَخافُهُ بِالْغَیْبِ

-تکلیف و مسئولیّت،بعد از ابلاغ است. بَعْدَ ذلِکَ

-حاجی که فرسنگ ها در بیابان ها به عشق حقّ می رود،گاهی یک شکارکوچک او را از پا در می آورد و به نافرمانی می کشد که نتیجه ی آن عذاب الهی است.

فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَهِ أَوْ کَفّارَهٌ طَعامُ مَساکِینَ أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَ اللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ

ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال احرام،شکار را نکشید،و هر کس از شما به عمد، شکاری را بکشد،کیفر و کفّاره اش کشتن نظیر آن حیوان از چهارپایان است که(به این نظیر بودن) دو شاهد عادل از میان خودتان حکم کنند.(این حیوان قربانی)هدیه ای است که به کعبه برسد(وآنجا ذبح شود)یا(به جای قربانی)برای جبران آن(به شصت)فقیر طعام بدهد یا برابر آن روزه بگیرد.(این کفّاره های سه گانه)برای آن است که جزای کار خود را بچشد.خداوند از گذشته ی شما (که قانون کفّاره نیامده بود) گذشت و هر کس این کار را تکرار کند،خداوند از او انتقام می گیرد،و خداوند،شکست ناپذیر و انتقام گیرنده است.

نکته ها:

کلمه ی حُرُمٌ به معنای کسی است که برای حج یا عمره،مُحرم شده است.

کلمه ی نعم که جمع آن انعام است،به شتر،گاو و گوسفند گفته می شود.

کلمه ی مسکین از سکن ،به کسی گفته می شود که به خاطر تهی دستی و فقر،از مسکن خود خارج نمی شود وبه اصطلاح فقر او را از پا در آورده و خانه نشین کرده است.

امام صادق علیه السلام فرمود: کفّاره ی شترمرغ،شتر و کفّاره ی الاغ وحشی،گاو و کفّاره ی آهو، گوسفند و کفّاره ی گاو وحشی،گاو اهلی است .

پیام ها:

-امنیّت در حال احرام،حتّی برای حیوانات نیز باید حفظ شود. لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

-فلسفه ی حلال و حرام بودن،همیشه ذاتی و مربوط به خود موارد نیست،بلکه گاهی به اقتضای شرایط زمانی و مکانی است،پس زمان و مکان،تاریخ و جغرافیا،در حکم الهی تأثیر دارد. وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

-اسلام برای حالات خاص،دستورات ویژه ای دارد. وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

-قوانین اسلام برای همه است. وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ

-خطرناکتر از خود تخلّف(عمل خلاف)،انگیزه و هدف و سوء قصد آگاهانه است. مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً

-کیفر،باید عادلانه باشد. مِثْلُ ما قَتَلَ

-اسلام به هر مناسبتی به مسئله ی گرسنگان و فقرزدایی توجّه دارد. طَعامُ مِسْکِینٍ

-حیواناتی که در مکّه ذبح می شوند،هدیه هستند. هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَهِ

-دست مجرم را در انتخاب نوع جریمه(قربانی،اطعام،روزه)باز بگذاریم و شرایط مالی و توان جسمی او را نادیده نگیریم. فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ ... أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً

-کیفر قانون شکنی به قدری سنگین است که اطعام شصت فقیر یا گرفتن شصت روزه تنها گوشه ای از آن است،نه تمام آن. لِیَذُوقَ

-اجرای قوانین،پس از ابلاغ رسمی آنهاست. عَفَا اللّهُ عَمّا سَلَفَ قانون موارد قبلی را شامل نمی شود.

-در تکرار شکار،علاوه بر جریمه،انتقام و قهر الهی نیز وجود دارد. وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللّهُ

-اصرار بر گناه و تکرار آن،بسیار خطرناک وعقوبت سختی در پی دارد. وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَ اللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ

-تهدیدات الهی را جدّی بگیریم. فَیَنْتَقِمُ اللّهُ ... عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ

أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیّارَهِ وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ

(البتّه)شکار دریا و خوراک آن برای شما حلال شد و توشه ای برای شما و کاروانیان است، ولی تا وقتی مُحرم هستید،صید صحرایی بر شما حرام است.و از خداوندی که به سوی او محشور می شوید،پروا کنید.

نکته ها:

تفسیر مجمع البیان وبرخی تفاسیر دیگر و کتب فقهی،از این آیه استفاده کرده اند که در حال احرام،صید حیوانات دریایی و مصرف آن حلال است،امّا حیوانات صحرایی،شکار و مصرفشان حرام است.

البتّه مراد از حیوان دریایی،آبزیان و حیواناتی است که در آب زندگی می کنند،گرچه در رودخانه باشد.

امام صادق علیه السلام درباره ی وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیّارَهِ فرمودند: مقصود ماهی نمک زده ای است که می خورند .  (که برای مدّت طولانی و در سفرها به وسیله ی نمک زدن مانع فاسد شدن آن می شدند.)

پیام ها:

-برای افراد محرم،همه ی راه ها بسته نیست.(خداوند در کنار منع شکار صحرایی،شکار دریایی را جایز دانسته است.) أُحِلَّ ... حُرِّمَ

-شکار آنگاه حلال است که برای تغذیه باشد،نه تفریح و لغو. مَتاعاً لَکُمْ

-فرآورده های دریایی و منافع آن،تنها مخصوص ساحل نشینان نیست. مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیّارَهِ

-ساحل نشینان،در بهره گیری از دریا اولویّت دارند. لَکُمْ وَ لِلسَّیّارَهِ (کلمه ی لَکُمْ قبل از کلمه ی لِلسَّیّارَهِ آمده است)

-صید حیوانات صحرایی یا خوردن آن در حال احرام،بی تقوایی است. حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللّهَ

-به متخلّفان باید هشدار داد. وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ

-ایمان به قیامت و محاسبه ی اعمال،عامل بازدارنده ی از گناه است. وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ

جَعَلَ اللّهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ ذلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

خداوند،کعبه ی بیت الحرام را وسیله ی سامان بخشی و قوام مردم قرار داده و نیز ماه حرام و قربانی های بی نشان و نشان دار را(وسیله ی برپایی مردم قرار داده است)این برای آن است که بدانید خداوند آنچه(از اسرار) در آسمان ها و زمین است می داند و خداوند به هر چیز آگاه است.

نکته ها:

قیام ،وسیله ی پایدار بودن است،مانند ستون ساختمان و عمود خیمه.

امام صادق علیه السلام فرمود:خانه ی خدا را بیت الحرام می نامند،به خاطر آن که ورود کفّار به آنجا حرام است.

هدی ،قربانی بی نشان است و قلائد ،قربانی های نشاندار.

مرکزیّت،امنیّت،قداست،عبادت،قدمت،وحدت،سیاست وبرائت،معرفت،سادگی،صفا، خلوص، دوری از جدال ، شهوت و فسوق در حج است.

ماههای حرام عبارتند از:رجب،ذیقعده،ذیحجّه و محرّم که جنگ در آنها ممنوع است.

اجتماع میلیونی مسلمانان در مکّه،بدون تشریفات وامتیازات وبدون جدال لفظی و نزاع عملی در مکانی مقدّس،از امتیازات اسلام است و اگر منافع گوناگونی که در پرتو مراسم حج حاصل می شود از قبیل:حلالیّت طلبیدن هنگام رفتن،دید و بازدید،رونق تجاری، پرداخت خمس و زکات، آشنایی با معارف و امّت ها،قرار گرفتن در قدیمی ترین مرکز توحید،هم ناله شدن با انبیا و پا جای پای آنها قرار دادن،توبه کردن در صحرای عرفات و مشعر،به یاد قیامت افتادن، مانور سیاسی و برائت از کفّار و سایر برکات را در نظر بگیریم،می فهمیم که این برنامه های حج برخاسته از علم بی نهایت خدایی است که بر همه چیز هستی آگاه است و هرگز علم محدود نمی تواند دستوری به این جامعیّت و جذّابیّت صادر کند.

پیام ها:

-حج،مایه ی ثبات و قوام است. قِیاماً لِلنّاسِ

-سامان بخشی امور،نیاز به تجمّع،وحدت،عبادت،احترام و حرمت، بیت الحرام و آرامش و امنیّت الشَّهْرَ الْحَرامَ ،و کارهای پنهان و بی نشان و با نشان الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ و تأمین غذای مورد نیاز دارد. قِیاماً لِلنّاسِ

-کسی حقّ قانونگذاری دارد که از تمام هستی آگاه باشد. یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ

-مسجد و مسلخ،وسیله ی قوام دین و دنیای مردم است. اَلْکَعْبَهَ ... اَلْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ امام صادق علیه السلام فرمود: جَعَلها اللّه لدینهم و معیشتهم

-حجّی که سبب قوام جامعه نباشد حج واقعی نیست. اَلْکَعْبَهَ ... قِیاماً لِلنّاسِ

-اگر جامعه ی ثبات داشته باشد،زمینه ی خداشناسی در آن رشد می کند. قِیاماً ... لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ ...

اِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

بدانید که خداوند،سخت کیفر است،وهمانا خداوند آمرزنده مهربان است.

بر پیامبر،جز ابلاغ(احکام الهی)نیست و خداوند،آنچه را آشکار یا کتمان می کنید می داند.

نکته ها:

اگر این آیه را در ادامه ی آیه ی قبل بدانیم،می توان گفت که شکستن احترام کعبه و ماه های حرام و مخالفت با قربانی واحکام حج و بی هدف پنداشتن مناسک حج،عقابی شدید به دنبال دارد، چنانکه احترام به کعبه و ماه های حرام و قربانی کردن و مناسک حج، مغفرت و رحمت الهی را به دنبال دارد.(البتّه می توان آیه را به طور مستقل و بدون نظر به آیه ی قبل معنا کرد که همان ترجمه می شود).

پیام ها:

-تشویق و تهدید باید در کنار هم باشد. شَدِیدُ الْعِقابِ، غَفُورٌ رَحِیمٌ (انسان باید میان بیم و امید باشد و به خاطر خلاف یا شکستن حُرمت کعبه به کلّی مأیوس نشود و به خاطر رفتار و کردار خوب نیز مغرور نشود)

-وظیفه ی پیامبر،تنها ابلاغ دین است،نه اجبار و تحمیل کردن آن. ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ

-استقبال مردم به دین یا اعراض از آن،ضرری به پیامبر نمی زند. ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ چنانکه در آیه ی سوره ی آل عمران می خوانیم: وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ

-چون علم الهی فراگیر است،پس کتمان یا آشکار سازی،نزد او یکسان است.

یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ ...

قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

(به مردم)بگو:پلید و پاک،یکسان نیست،گرچه عدد ناپاکان تو را به تعجّب وادارد.پس ای صاحبان خرد! از خدا پروا کنید،باشد که شما رستگار شوید.

نکته ها:

طیّب و خبیث، شامل هر نوع پاکی و پلیدی در انسان ها،اموال،درآمدها،غذاها و اشیای گوناگون می شود.

پیام ها:

-ملاک در ارزش ها،حقّ وباطل است،نه کثرت و قلّت. وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ

- اکثریّت و فراوانی،فریب دهنده است،مواظب باشیم. أَعْجَبَکَ (اکثریّت،نه نشانه ی حقّانیّت است و نه نشانه ی برتری)

-منطقِ خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شو قرآنی نیست. وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ

-بی تقوایی،نشانه ی بی خردی است. فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ

-شناخت پاک از ناپاک و تقوا داشتن وتسلیم موج و هیاهوی جمعیّت نشدن، تنها کار خردمندان است. فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ

-رستگاری علاوه بر عقل و خرد،به تقوای الهی نیاز دارد. فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللّهُ عَنْها وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! از اموری که اگر برایتان آشکار شود ناراحتتان می کند نپرسید،و اگر هنگام نزول قرآن از آنها سؤال کنید، برایتان روشن می شود.خداوند از سؤال های نابجای شما گذشت و خداوند آمرزنده ای بردبار است. همانا(از این گونه سؤالها)گروهی از پیشینیان نیز پرسیدند(و چون طاقت عمل نداشتند) نسبت به آن منکر و کافر شدند.

 

نکته ها:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با مردم درباره ی حج سخن می گفت.کسی پرسید:آیا حج، همه ساله واجب است یا در تمام عمر تنها یکبار؟پیامبر پاسخ نداد.او چند بار پرسید،رسول خدا فرمود: این همه اصرار برای چیست؟اگر بگویم: هر سال،کار بر شما سخت می شود ،تا موضوعی را مطرح نکرده ام،شما هم نپرسید: یکی از عوامل هلاکت امّت های پیشین سؤال های نابجای آنان بود .

گرچه آنچه را نمی دانیم،باید از اهلش بپرسیم، فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ   ، امّا برخی سؤال هاست که اگر جوابش روشن شود،به زیان فرد یا جامعه است،مثل سؤال از عیوب دیگران،یا اسرار نظامی.

نمونه ها و مصادیق

*مسئولان،بعضی از مطالبی را که می دانند،نباید در اختیار عموم بگذارند.نظیر مسائل اقتصادی،مانند:کمبود گندم و....

*صداقت خوب است؛ولی صراحت،همه جا مفید نیست.

*اخبار و اطّلاعات،باید رده بندی و طبقه بندی شود.(جابرِ جُعفی،هزاران حدیث از امام باقر علیه السلام می دانست که حقّ گفتن آن را برای همه مردم نداشت. )

*برخی از اخبار،نباید از رسانه ها و جراید،پخش شود،چون به زیان مردم است(گاهی سکوت،عاقلانه لازم است) إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ

*معلّمان و گویندگان باید،ظرفیّت شنوندگان را در نظر داشته باشند.

*در برخی موارد،باید به شیوه ی تقیّه،عقاید را کتمان کرد و برخی سؤال ها را جواب نداد.

إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ

*انسان حقّ ندارد اسرار مردم و اسرار نظامی را فاش سازد.

پیام ها:

-دانستن هر چیزی،نه لازم است و نه مفید،بلکه باید سراغ دانش های مفید رفت. لا تَسْئَلُوا (حسّ کنجکاوی باید تعدیل شود ونباید در پی اطلاعاتی رفت که سبب ایجاد کدورت، مشکلات و اختلال در نظام جامعه می شود.)

-مکلّف نساختن مردم به پاره ای از احکام،پرتوی از عفو و گذشت الهی است.

لا تَسْئَلُوا ... عَفَا اللّهُ عَنْها

-خداوند به بندگانش مهلت توبه می دهد. غَفُورٌ حَلِیمٌ

-اگر مردم ظرفیّت نداشته باشند،بیان پاره ای از حقایق،سبب کفر آنها می شود.

قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ

ما جَعَلَ اللّهُ مِنْ بَحِیرَهٍ وَ لا سائِبَهٍ وَ لا وَصِیلَهٍ وَ لا حامٍ وَ لکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ

خداوند،درباره ی هیچ بحیره(حیوان گوش شکافته)و هیچ سائبه(حیوانی که به خاطر زاد و ولد زیاد او را آزاد کرده اند)و هیچ وصیله(حیوان نری که متّصل به ماده،دو قلو به دنیا آمده باشد)و هیچ حام(شتر نری که ده بار برای جفت گیری از آن استفاده شده باشد)حکمی نکرده است(و شما را از استفاده ی گوشت و بارکشی آن منع نفرموده و این ممنوعیّت ها خرافات زمان جاهلی است)،ولی کافران بر خدا دروغ می بندند و بیشتر آنان اهل تعقّل نیستند.

نکته ها:

قرب به خداوند باید از راه های صحیح و معقول باشد.با هر نذری یا از هر راهی نمی توان به خدا نزدیک شد.

مردم جاهلی می پنداشتند با رها کردن حیوانات یاد شده،به خدا یا بتان نزدیک می شوند.

نظیر این احترام به حیوانات را هنوز در کشور هند درباره ی گاو مشاهده می کنیم.

رها کردن و بلا استفاده گذاردن حیوان جایز نیست،چه رسد به رها شدن انسان.

در روایت آمده است: بحیره به شتری می گویند که پنج شکم زاییده باشد،اگر پنجمی ماده بود،گوشش را چاک می زدند و خوردن گوشت آن را حرام می دانستند.

امام صادق علیه السلام فرمود: در زمان جاهلیت اگر شتر دو قلو می زایید می گفتند: وصیله و ذبح و خوردن گوشت آن شتر را حرام می دانستند و اگر شتر ده شکم می زایید می گفتند:

سائبه است و در این صورت سوار شدن و خوردنش را حرام می دانستند و حام ،شتری بود که به عنوان فحل از آن استفاده می کردند که ذبح آن را نیز حلال نمی دانستند .

پیام ها:

-دین را باید از خرافات و بدعت ها پاک نمود. ما جَعَلَ اللّهُ

-تا از سوی خدا،قانونی نسبت به تحریم حیوانات وضع نشده،اصل حلال بودن آنهاست. ما جَعَلَ اللّهُ

-انتساب اتلاف مال و رها کردن حیوان نوعی افترا به خدا و حرام است.

یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ

-ریشه ی احکام الهی مصالح واقعی است،امّا خرافات،ریشه در جهل و بی عقلی دارد. لا یَعْقِلُونَ

-اگر اکثریّت جامعه اهل تعقّل باشند،بدعت ها رشد نمی کند. أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ

و هرگاه به آنان گفته شود:به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید،گویند:آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم،ما را بس است.آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی دانستند و(به حقّ)هدایت نشده بودند(و بیراهه می رفتند،باید راه آنان را ادامه دهند؟)

نکته ها:

شاید آیه مربوط به خرافه هایی باشد که در آیه ی قبل آمده بود که هرگاه به آنان گفته شود دست از این خرافات بردارید می گویند: وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا

پیام ها:

-قرآن،مردم را به پیروی از دستوراتِ خدا و رسول فرامی خواند. تَعالَوْا إِلی ...

-پذیرفتن دعوت اسلام،سبب تعالی و رشد است.(کلمه تَعالَوْا به معنای حرکت به سمت عُلوّ و رشد است)

-اصل،فرهنگ الهی است،نه فرهنگ پیشینیان. ما أَنْزَلَ اللّهُ

-قرآن به تنهایی کافی نیست،سنّت وسیره و حکومت رسول اللّه هم ملاک عمل است. تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ

-اهل خرافات و افراد مرتجع و واپسگرا،حاضر به شنیدن حقّ نیستند. قالُوا حَسْبُنا

-نه سنّت گرایی اصل است و نه نوگرایی،اصل،علم و هدایت است. لا یَعْلَمُونَ، لا یَهْتَدُونَ

-وجدان خود را حاکم کنیم. أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ ...

-پیروی از افکار جاهلانه ی آنان و وفاداری نابجا جایز نیست. أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ

-تقلید کورکورانه،نشانه ی بی عقلی است. لا یَعْقِلُونَ در آیه ی قبل و تعصب روی نیاکان در این آیه.

-تقلید جاهل از جاهل بی معناست. وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا ... آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! بر شما باد(حفظ)خودتان.چون شما هدایت یافتید،آن که گمراه شد زیانی به شما نمی رساند.بازگشت همه ی شما به سوی خداست،و او شمارا به آنچه می کردید،آگاه می سازد.

نکته ها:

بعضی این آیه را دستاویز قرار داده و می گویند:وظیفه ی هر کس تنها حفظ خود است،و ما

مسئول گناه دیگران و امر و نهی آنان نیستیم!

در پاسخ آنان می گوییم:با وجود آیات و روایات متعدّدی که همه نشان از وجوب امر به معروف و نهی از منکر دارد،باید گفت:مراد این آیه رها کردن این دو وظیفه نیست،بلکه مراد آن است که اگر امر و نهی صورت گرفت،ولی اثر نکرد شما دیگر وظیفه ای جز حفظ خود ندارید.  علاوه بر آنکه حفظ جامعه از گناه به وسیله ی امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مصادیق حفظ خویشتن است.

پیام ها:

-در راه حقّ،از تنهایی نترسیم. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ

-اگر حریف دیگران نمی شویم،حریف نفس خود باشیم. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ...

-انحراف جامعه،مجوز گناه کردن افراد نیست. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ ...

-در قیامت،هر کس مسئول کار خویش است. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ

-در پی کشف و افشای عیوب دیگران نباشیم.   عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ

-اهل ایمان بر رفتار و کردار ناروای گمراهان و عقائد باطل آنان مؤاخذه نخواهند شد. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ

-در راه نجات دیگران،خودتان غرق نشوید. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ

-چنان باید تربیت شویم که فساد محیط وجامعه در ما تأثیر نگذارد. لا یَضُرُّکُمْ

-روحیّه ی خود را به خاطر انحراف دیگران از دست ندهیم. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ

-گرچه منحرفان در کمین هستند،امّا راه مصونیّت یافتن،هدایت پذیری است. لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ

-ایمان به معاد،عامل خودسازی است. إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ

-پیروی از نیاکان و تقلید کورکورانه از دیگران،در قیامت نجات بخش انسان نیست،بلکه هر کس باید پاسخگوی راه و عمل خویش باشد. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ... فَیُنَبِّئُکُمْ

-رفتار و کردار انسان در دنیا،فرجام او را در قیامت روشن می کند. فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَهُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّهِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَهُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاهِ فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ لا نَکْتُمُ شَهادَهَ اللّهِ إِنّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه(نشانه های)مرگ یکی از شما فرا رسد،از میان خود دو نفر عادل را هنگام وصیّت به شهادت و گواهی فرا خوانید.و اگر در مسافرت بودید و مصیبت مرگ به سراغ شما آمد(و شاهد مسلمانی نبود)دو تن از غیر(همکیشان)تان را به گواهی بطلبید و اگر(در صداقت آنان)شک کردید،پس از نماز آن دو را نگاهدارید تا به خداوند قسم یاد کنند که ما حاضر نیستیم حقّ را به هیچ قیمتی بفروشیم، هر چند در مورد فامیل باشد و هرگز شهادت الهی را پنهان نمی کنیم،که در این صورت از گنهکارانیم.

نکته ها:

مسلمانی به نام ابن ابی ماریه همراه دو مسیحی به نام های تمیم و عدی که برادر بودند، به سفر تجاری رفتند.مسلمان بیمار شد،وصیّت نامه ای نوشت و آن را میان وسایل خود پنهان کرد و اموال خود را به آن دو مسیحی داد که به وارثان بدهند.پس از مرگش،آن دو نفر در میان اثاثیه ی او اجناس گرانبهایی دیده و برداشتند،پس از مراجعت به مدینه،باقی آنها را به وارثان دادند.ورثه،وصیت نامه را در میان وسایل دیدند که صورت همه ی اثاثیه در آن ثبت شده بود.چون مطالبه کردند،آن دو مسیحی انکار کردند،شکایت را نزد پیامبر بردند،در این هنگام بود که آیه ی فوق نازل شد.

طبق حدیثی از اصول کافی،پیامبر از آن دو سوگند گرفت و تبرئه شان کرد؛ولی چون دروغشان از طریق نامه کشف شد،حضرت بار دیگر آن دو را احضار کرد.وارثان سوگند یاد کردند که اجناس دیگری هم بوده و آنها را پس گرفتند.

پیام ها:

-آستانه ی مرگ،آخرین فرصت برای وصیّت کردن است. إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّهِ

-هنگام وصیّت،مؤمن باید دقّت های لازم را به کار بندد. حِینَ الْوَصِیَّهِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ

-برای ادای حقّ مردم،دو شاهد عادل بگیرید. اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ

-برای ادای حقّ مردم،اگر مسلمان حضور نداشت،با غیر مسلمان کار را محکم کنید. غَیْرِکُمْ (لکن غیر مسلمانی که خداوند را قبول داشته باشد تا بتواند به نام مقدّس او سوگند یاد کند) فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ

-مراعات حقوق مردم همه جا مهم است ومکان بردار نیست. ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ

-برای پرداخت حقّ،هرگونه شک را دفع کنید. تَحْبِسُونَهُما ... إِنِ ارْتَبْتُمْ

-سوگند،یکی از راه های شک زدایی است. فَیُقْسِمانِ

-تنها سوگند به نام اللّه ارزشمند و معتبر است. فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ

-برای ادای حقّ از صحنه های مذهبی و ملکوتی و مکان ها و زمان های مقدّس کمک بگیریم.   مِنْ بَعْدِ الصَّلاهِ فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ

-یکی از عوامل انحراف،رسیدن به پول است. لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً

-یکی از عوامل انحراف،محبّت و علاقه های فامیلی است. لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی

-تنها موردی که متن سوگندنامه از طریق وحی،دیکته شده است، حقّ الناس است. لا نَشْتَرِی ...

-کتمان حقّ و خیانت در گواهی،عادل را فاسق می کند و در همه ادیان الهی، حرام شمرده شده است.( ذَوا عَدْلٍ ،می شود لَمِنَ الْآثِمِینَ )

فَإِنْ عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا اسْتَحَقّا إِثْماً فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنّا إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ

پس اگر معلوم شد که آن دو شاهد(غیر مسلمان در سفر)گناه و خیانت کرده اند (و سوگندشان ناحقّ بوده)،دو نفر دیگر که(مسلمان هستند و شهادت بر ضررشان تمام شده و به میّت نزدیک ترند)برخاسته و به خدا سوگند یاد نمایند که قطعاً گواهی ما(وارثان مسلمان)از گواهی آن دو(غیر مسلمانی که خیانتشان آشکار شده)به حقّ نزدیک تر است(و بگویند)ما(از حدّ و حقّ)تجاوز نکرده ایم که اگر چنین کنیم قطعاً از ستمکارانیم.

نکته ها:

کلمه ی عثور به معنای آگاهی بدون تجسّس است. 

مخفی نماند که گواهی و سوگند اولیای میّت،بر اساس اطلاعی است که از قبل،درباره ی اموال او هنگام سفر یا غیر سفر داشته اند.

برای کلمه اولیان در آیه دو معنا می توان کرد:

الف:دو نفر وارث که گواهی بر ضررشان داده شده ولی بخاطر وارث بودن به میّت نزدیک تر و اولی هستند.

ب:مراد همان دو گواهی هستند که میّت از آنان درخواست گواه شدن کرده و لحظه مرگ حاضر بوده اند و به خاطر همین حضور یا درخواست،اولویّت پیدا کرده اند.بنابراین ترجمه چنین می شود: اگر معلوم شد که دو نفر اوّل مرتکب گناه شدند پس دو نفر دیگر به جای آنان به گواهی دادن قیام کنند که آن دو نفر از کسانی باشند که دو شاهد نخست علیه آنان مرتکب گناه شده اند.

شهادت و گواهی باید از هر دو نفر و با اسم مبارک اللّه باشد و محتوای سوگند همان باشد که در آیه آمده است که اولاً سوگند ما راست است و ما قصد تجاوز به حقوق مردم را نداریم ثانیاً اگر سوگند ما دروغ بود اقرار به ستمگری خود داریم.

پیام ها:

-شهادت دروغ،نوعی تجاوز وظلم به حقوق مردم است. اِعْتَدَیْنا ... لَمِنَ الظّالِمِینَ

ذلِکَ أَدْنی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَهِ عَلی وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ

این(روش به صواب)نزدیکتر است برای اینکه شهادت را به نحو درست ادا کنند و یا بترسند که بعد از سوگند خوردنشان سوگندهایی(به وارثان میّت)برگردانده شود(وجای سوگند آنان را بگیرد).و از خداوند پروا کنید و(فرمان های او را)گوش کنید و خداوند،گروه فاسق را هدایت نمی کند.

نکته ها:

این آیه،فلسفه سختگیری و دقّت در امر شهادت و شاهد گرفتن که در آیات قبل مطرح بود بیان می کند و این که سوگند بعد از نماز در حضور مردم،سبب می شود که شهادت ها واقعی باشد،چون اگر سوگند و شهادت آنان پذیرفته نشود،آبروی آنان در جامعه می رود.

پیام ها:

-مراسم و تشریفاتی که عامل حفظ و تثبیت حقّ مردم شود،ارزشمند است.

ذلِکَ أَدْنی أَنْ ...

-یکی از عوامل بازدارنده ی از گناه،نگرانی از رسوایی در جامعه است. أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ

-چنان زندگی کنیم که نااهلان عادل نما نتوانند با سوگند دروغ،زحمات ما را هدر دهند و بدانند که اظهارات نادرستشان توسط گروه بهتری ردّ می شود.

أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ

-در امر وصیّت،سوگند و شهادت،تقوا داشته باشیم. وَ اتَّقُوا اللّهَ

-شهادت ناحقّ،نشانه ی فسق است. وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ

یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّکَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ

روزی(فرا رسد)که خداوند،پیامبران را گرد آورد پس بگوید:به دعوت شما چه پاسخی داده شد؟گویند:ما علمی(به حقیقت امر)نداریم،همانا دانای غیب ها تویی تو.

نکته ها:

امام باقر علیه السلام در باره ی تأویل این آیه فرمود:پرسش خداوند از پیامبران،پرسش درباره ی اوصیای آنهاست که جانشین انبیا بودند،رسولان الهی نیز پاسخ می دهند:ما درباره آنچه پس از ما درباره ی اوصیای ما کردند،خبر نداریم.

علم حقیقی از آنِ خداست و هر که علمی دارد از او دارد،همان گونه که غیب را تنها او می داند و علم آن را به هر کس بخواهد می دهد.

پیام ها:

-در قیامت از انبیا سؤال می شود که رفتار مردم نسبت به آنان چگونه بوده است.

ما ذا أُجِبْتُمْ

-علم انبیا نسبت به علم الهی هیچ است. لا عِلْمَ لَنا

إِذْ قالَ اللّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَ عَلی والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ

زمانی که خداوند فرمود:ای عیسی پسر مریم! نعمتم را بر تو و بر مادرت یاد کن.آنگاه که تورا با روح القدس (جبرئیل)تأیید کردم.در گهواره(به اعجاز)و در بزرگسالی(به وحی)با مردم سخن گفتی و آنگاه که کتاب و حکمت و تورات و انجیل به تو آموختم،و(فراموش مکن زمانی را که)به اذن من از گِل(چیزی)به صورت پرنده ساختی و در آن دمیدی،پس با اذن من پرنده ای شد،و با اذن من کور مادرزاد و پیسی گرفته را شفا می دادی، و آنگاه که به اذن من،مردگان را(زنده)از گور بیرون می آوردی،و(به یاد آور)زمانی که(دست ظلم)بنی اسرائیل را از تو کوتاه کردم،آنگاه که تو دلایل روشن برایشان آوردی،پس کافران از ایشان(درباره ی معجزات تو)گفتند:این،چیزی جز سحر آشکار نیست.

نکته ها:

از این آیه تا آخر سوره،درباره حضرت عیسی علیه السلام است.

در این آیه،انواع لطف الهی و در آغاز همه،تأیید به روح القدس درباره ی حضرت مسیح بیان شده است.

در آغاز آیه می فرماید:ای عیسی! یاد کن از نعمت هایی که به تو و به مادرت دادم،ولی

آنچه از نعمت ها در آیه به چشم می خورد همه ی نعمت ها مربوط به حضرت عیسی است (نه مادرش)،شاید به خاطر آن که نعمت به فرزند در حقیقت نعمت به مادر است.

شاید هم مراد آیه،نعمت هایی باشد که در سوره ی آل عمران درباره ی حضرت مریم آمده است.

شاید مراد از کتاب،کتب غیر تورات و انجیل باشد و نام تورات و انجیل با آنکه آن دو نیز کتابند به خاطر اهمیّت برده شده است.

از حضرت علی علیه السلام پرسیدند:آن حیوانی که بدون قرار گرفتن در رحم(یا تخم)پیدا شد چیست؟فرمود:پرنده ای که حضرت عیسی با دمیدن در مجسمه به وجود آورد.

پیام ها:

-یاد الطاف خدا به اولیایش،مایه ی دلگرمی برای رهروان حقّ است. إِذْ

-زن به مقامی می رسد که دوش به دوش پیامبر مطرح می شود. عَلَیْکَ وَ عَلی والِدَتِکَ ،بلکه یک زن و فرزند پیامبرش،با هم یک آیه شمرده می شوند. وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَهً

-حضرت عیسی،با تکلّم در گهواره،هم نبوّت خویش و هم عفت و عصمت مادرش را ثابت کرد. تُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ

-سخنان عیسی در گهواره نمایی از وحی بود. أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ ...

-اراده ی الهی،نیاز به تجربه،قدرت و گذشت زمان را حل می کند و حضرت عیسی،بدون تجربه و تمرین و صرف زمان،در کودکی همان حرف های صحیح را می گوید که در پیری می زند، نه حرف کودکانه. فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً

-پیامبران،هم باید علم داشته باشند الْکِتابَ ،هم بینش الْحِکْمَهَ ،هم گفته های پیشینیان را بدانند التَّوْراهَ و هم پیام جدید داشته باشند. الْإِنْجِیلَ

-تعبیر آفرینش وخلق،به غیر خدا هم نسبت داده می شود. إِذْ تَخْلُقُ

-اذن خداوند،مجوّز ساختن مجسّمه پرندگان بوده است. تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی

-اولیای خاص خدا، ولایت تکوینی دارند.(جملات تَخْلُقُ، فَتَنْفُخُ، تُبْرِئُ تُخْرِجُ به حضرت عیسی خطاب شده است).

-در اعجاز عیسی علیه السلام،هم نفس مسیحایی او و هم هنر مجسمه ساختن نقش داشته است. کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ ... فَتَنْفُخُ

-نفس مسیحایی،جماد را پرواز داد،ولی دلهای بنی اسرائیل را نه. فَتَنْفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیْراً

-آنجا که خطر شرک زیاد است،تکرار توحید لازم است.(تکرار تَخْلُقُ ...بِإِذْنِی ... تُبْرِئُ ... بِإِذْنِی ... تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی

-وقتی خداوند،قدرت احیاگری و شفا دادن را به انبیا می دهد،توسّل و استمداد مردم نیز باید جایز باشد. تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ ... فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی (مگر می شود خداوند به کسی قدرت بدهد،امّا مردم را از توجّه به آن منع کند؟!)

-زنده شدن مردگان و رجعت ،در همین دنیا صورت گرفته است. تُخْرِجُ الْمَوْتی

-سوء قصد بنی اسرائیل به حضرت عیسی علیه السلام،از سوی خدا دفع شد. کَفَفْتُ بَنِی إِسْرائِیلَ عَنْکَ

وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ

و (به یاد آور)زمانی که به حواریّون(یاران مخصوص حضرت عیسی) وحی فرستادم که ایمان آورید،گفتند:ایمان آورده ایم و شاهد باش که ما مسلمان و تسلیم هستیم.

نکته ها:

مراد از وحی به حواریّون،ممکن است الهام به قلب خود آنها باشد نه پیام وحی از طریق حضرت عیسی علیه السلام.چنانکه امام صادق علیه السلام درباره ی این وحی فرمود: الهموا یعنی به آنان الهام شد.

تعداد حواریّون به فرموده امام رضا علیه السلام دوازده نفر بود و سبب نامگذاری آنان به حواریّون، پاک بودن آنان از درون و پاک کردن جامعه از گناهان از طریق موعظه و تذکّر بود. 

پیام ها:

-گاهی خداوند به دل های آماده الهام می کند. أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ

-ایمان به خدا،از ایمان به رسول جدا نیست. آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی

-وقتی هدایت،باطنی و الهی شد،عمیق و سریع اثر می کند. أَوْحَیْتُ ... قالُوا آمَنّا

-ارشاد بدون نورالهی از درون،یا بی اثر،یا کم اثر یا ناپایدار است. أَوْحَیْتُ ... آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ

-الهامات الهی به مردم،در مسیر تأیید وحی انبیاست،نه در برابر آنها.

أَوْحَیْتُ ... آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی

-نشان ایمان باطنی،اظهار و اقرار زبانی است،آن گونه که ایمان قلبی، پشتوانه ی شعارهای ظاهری است. وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ

إِذْ قالَ الْحَوارِیُّونَ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ قالَ اتَّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ قالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَکُونَ عَلَیْها مِنَ الشّاهِدِینَ

(یاد آور)زمانی که حواریون گفتند:ای عیسی بن مریم! آیا پروردگارت می تواند(با دعای تو)از آسمان،خوانی(از غذا)برای ما فرود آورد؟ عیسی گفت:اگر مؤمنید،از خدا پروا کنید!

گفتند:(ما نظر بدی نداریم و بهانه جو نیستیم بلکه)می خواهیم از آن بخوریم و دلهایمان اطمینان یابد و بدانیم که به ما راست گفته ای و بر آن مائده ی آسمانی از گواهان باشیم.

نکته ها:

نام گذاری این سوره به مائده ،به خاطر همین درخواست مائده ی آسمانی است.

مائِدَهً هم به معنای غذاست،هم سفره ای که در آن غذا باشد.

چون حواریّون شیوه ی سؤالشان از عیسی علیه السلام کمی بی ادبانه بود،به جای یا رسول اللّه ، گفتند: یا عیسی و به جای آیا خدا لطف می کند گفتند: آیا می تواند؟ و به جای پروردگار ما ،گفتند: پروردگارت ،جواب اتَّقُوا اللّهَ شنیدند.

پیام ها:

-تقوا،نشانه ی ایمان است. اتَّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

-اطمینان قلبی،مرحله ای بالاتر از ایمان است. اتَّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ قالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا حضرت ابراهیم نیز در پاسخ سؤال خداوند که فرمود:

أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ ،می فرماید: بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی  

قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرّازِقِینَ

عیسی بن مریم گفت:خداوندا،پروردگارا! مائده ای از آسمان بر ما فرو فرست که برای نسل کنونی و آیندگان ما عید و نشانه ای از تو باشد و ما را روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی.

نکته ها:

معمولاً دعاهای قرآن با اسم رب آغاز می شود؛ولی در این آیه با دو کلمه ی اللّهُمَّ رَبَّنا آمده است.شاید به خاطر اهمیّت این حادثه و پیامدهای آن باشد.

پیام ها:

-توسّل به اولیای خداوند برای قضای حوائج،جایز است. قالَ الْحَوارِیُّونَ یا عِیسَی ... قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللّهُمَّ ...

-برای پیامبران، مردم تاریخ و نسل ها مطرح اند. لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا

-از نشانه های الهی،باید برای همیشه درس گرفت. وَ آیَهً مِنْکَ

-عید وجشن مذهبی از نظر قرآن کار صحیحی است. تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا (میلاد اولیای خدا وبعثت پیامبر،کمتر از نزول مائده آسمانی نیست)

-حضرت عیسی،در دعا به جای مسأله ی خوردن،به الهی بودن مائده توجّه

می کند. آیَهً مِنْکَ

-در دعا،خدا را با ادب کامل و با صفت مناسب با خواسته،صدا بزنیم.ابتدای آیه اللّهُمَّ رَبَّنا آمده و آخر آیه خَیْرُ الرّازِقِینَ

-به درخواست های مادی جهت معنوی دهیم.(حواریّون اوّلین هدف خود را خوردن و سپس اطمینان داشتن نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ بیان کردند،ولی حضرت عیسی ابتدا برجا گذاشتن نشانه ی سرور برای تاریخ عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا سپس نشانه قدرت خداوند وَ آیَهً مِنْکَ و در مرحله سوم مسئله رزق را مطرح فرمود وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرّازِقِینَ و بدین گونه به همه فهماند که مسائل معنوی و اجتماعی بر مسائل گروهی و اقتصادی مقدّم است).

-به خدا توجّه کنیم و به سراغ دیگران نرویم. وَ أَنْتَ خَیْرُ الرّازِقِینَ

قالَ اللّهُ إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ

خداوند فرمود:من آن(مائده)را بر شما نازل می کنم،امّا هر کدام از شما بعد از آن کفر ورزد،او را چنان عذاب خواهم کرد که هیچ یک از جهانیان را آن گونه عذاب نکنم.

نکته ها:

داستان نزول مائده به صورتی که در قرآن آمده است،در انجیل نیامده است.

در روایات آمده است: پس از نزول مائده،برخی کافر شده،به صورت خوک درآمدند .

در بعضی روایات می خوانیم: آنچه نازل شد نان و گوشت بود .

اگر برای یاران عیسی علیه السلام غذای آسمانی نازل شد،طبق روایات،برای رسول خدا صلی الله علیه و آله هم میوه ی بهشتی نازل گردید که منشأ پیدایش فاطمه ی زهرا علیها السلام شد.

پیام ها:

-دعای پیامبران مستجاب می شود. رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا ... إِنِّی مُنَزِّلُها

-آنان که به علم و یقین و شهود می رسند،مسئولیّت سنگین تری دارند و کیفر تخلّفشان هم سخت تر است. فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ ...پس کسانی که به مقام علم و شهود دست نیافته اند،از قهر خداوند دورترند.

-عذاب خداوند،درجاتی دارد. عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً

-آن که توقّع بیشتری دارد ومائده ی آسمانی می خواهد،باید تعهّد بیشتری هم داشته باشد. مائِدَهً مِنَ السَّماءِ ... عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً

وَ إِذْ قالَ اللّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ

و زمانی که خداوند گفت:ای عیسی بن مریم! آیا تو به مردم گفتی:به غیر از خدا، من و مادرم را به عنوان دو معبود بگیرید؟(عیسی)گفت:(خدایا!)تو پاک و منزّهی،مرا نشاید که حرف ناروایی که سزاوار من نیست بگویم،اگر چنین گفته بودم،تو آن را می دانستی(زیرا)تو آنچه را در دل و جان من است می دانی،امّا من از آنچه در ذات توست بی خبرم،همانا،دانای تمام غیب ها تویی تو.

نکته ها:

در آیه ی همین سوره خواندیم که خداوند پیامبران را در قیامت جمع کرده،از آنان می پرسد:از مردم چه پاسخی شنیدید؟این آیه،گفتگوی خدا و حضرت عیسی را در آن روز بیان می کند.

گرچه مسیحیان،امروز مریم را خدا نمی دانند؛ولی چون گروهی از آنان در آن زمان عقیده به خدا بودن مریم داشتند و یا به خاطر آنکه عبادت در برابر مجسّمه ی او به منزله ی معبود قرار دادن اوست،تعبیر به اله شده است. اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ

دُونِ اللّهِ ،نشانه ی شرک است،نه نفی خدا،یعنی علاوه بر خدا،عیسی و مریم را معبود دانستن شرک است.البتّه تثلیث فعلی مسیحیان،اب و ابن و روح القدس است.

امام رضا علیه السلام فرمود: درباره ی من دو گروه هلاک می شوند و من تقصیری ندارم: یکی علاقمندان افراطی،دیگری کینه توزان بی جهت .

تسبیح حضرت مسیح،خود نشانه ی دیگری است که خداوند منزّه از هرگونه شریکی است.

در آیات دیگر آمده است: وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ ، وَ یَجْعَلُونَ لِلّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ که خدا را از داشتن هر گونه فرزند،چه دختر چه پسر،منزّه می شمارد.

پیام ها:

-گاهی سؤال و توبیخ یک بی گناه،برای هشدار به دیگران است. أَ أَنْتَ قُلْتَ گاهی به در می گویند تا دیوار بشنود.

-انبیا معصومند. ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ

-انبیا از غلوّ پیروان خود بیزارند. إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ

-همه ی گفته های انسان و اسرار درونش برای خداوند روشن و معلوم است.

فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی

-تسبیح و تنزیه خدا از هر نسبت ناروا،لازم است. سُبْحانَکَ

-علم انبیا محدود است. لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ و کسی که علمش محدود است، شایسته ی خدایی نیست.

-افکار و اسرار مردم از امور غیبی است که خدا بدان آگاه است. تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی ... إِنَّکَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ

-آگاهی کامل و گسترده بر همه ی حقایق مخصوص خداست. إِنَّکَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ

ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

(حضرت عیسی به خداوند گفت:)من،به آنان نگفتم مگر آنچه مرا به آن فرمان دادی که بپرستید خداوندی را که پروردگار من و پروردگار شماست،و تا زمانی که در میان آنان بودم، شاهد و ناظر بر آنان بودم،پس چون مرا(از میانشان)باز گرفتی،تو خود بر آنان مراقب بودی و تو بر هر چیز گواهی.

نکته ها:

توفی به معنای اخذ و گرفتن تمام و کمال است و مرگ یکی از مصادیق آن است.خداوند حضرت عیسی علیه السلام را از میان قومشان برداشته و تا زمان قیام امام زمان علیه السلام زنده نگه می دارد و همراه آن حضرت ظهور خواهد کرد.

پیام ها:

-پیامبران معصومند و جز فرمان خدا،کاری را انجام نمی دهند و در وحی هیچ تغییر و تصرّفی نمی کنند. ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ

-حضرت عیسی،خود را همچون دیگران،دست پرورده ی خدا می داند. رَبِّی وَ رَبَّکُمْ

-انبیا،ناظر بر افعال مردمند. کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً

-دعوت به یکتاپرستی،مهم ترین وظیفه ی انبیاست. أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ (با اینکه مأموریّت عیسی تنها توحید نبوده،امّا آیه فقط توحید را مطرح می کند)

-دلیل و ملاک پرستش خدا،ربوبیّت اوست. أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ

إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

(عیسی گفت:خدایا!)اگر عذابشان کنی،پس آنان بندگان تو هستند و اگر آنان را بیامرزی،پس همانا تو خود توانمند و حکیمی.

نکته ها:

حضرت عیسی در پاسخ به خداوند که فرمود:آیا تو به مردم گفتی من و مادرم را خدا بگیرند؟با جدا کردن خود از مردم و این که تنها خداوند مالک آنان است،فرمود:در گرایشهای شرک آلود امّت خود،نقشی نداشته است.

به روایت ابوذر،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شبی تا صبح در رکوع و سجود این آیه را تلاوت می نمود.

از آن حضرت سؤال کردم چگونه بود که تا صبح این آیه را تلاوت فرمودید.حضرت فرمود:

از خداوند طلب شفاعت برای امّتم می کردم و خداوند سرانجام آن را به من داد و امّتم در صورتی که شرک نورزند،به آن نائل خواهند شد.

در روایتی دیگر آمده است وقتی حضرت این آیه را تلاوت فرمود،دستان مبارک را بلند کرده و با حال گریه فرمود: اللّهم امّتی وبه امّت خود دعا می کرد.خداوند جبرئیل را بر حضرت فرستاد و فرمود: انّا سنرضیک فی امّتک و لا نسوئک ما تو را خشنود خواهیم کرد و نمی گذاریم ناراحت شوی.

پیام ها:

-انبیا،تسلیم پروردگارند. إِنْ تُعَذِّبْهُمْ ... وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ از کار خدا نمی توان سؤال کرد: لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ

-عذاب ویا آمرزش مشرکان بدست خداست. إِنْ تُعَذِّبْهُمْ ... وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ

-قهر یا مهر خداوند،بر اساس عزّت و حکمت است. أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

قالَ اللّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما فِیهِنَّ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

خداوند فرمود:این،روزی است که راستگویان را صداقتشان سود دهد، برایشان باغهایی است که زیر درختانش نهرها جاری است،همیشه در آن ماندگارند،خداوند از آنان راضی است،آنان نیز از او راضی اند،این رستگاری بزرگ است.

ملک و حکومت آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست تنها از آن خداست،و او بر هر چیزی تواناست.

نکته ها:

در آیات قبل،سخنان عیسی علیه السلام در محضر خداوند مطرح شد که:

.من جز حقّ نمی گویم. ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ

.اگر ناحقّی گفته ام تو می دانی. إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ

.جز یکتاپرستی که مرا امر کردی،به مردم چیزی نگفتم. ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ

.مراقب و ناظر مردم بودم تا منحرف نشوند. کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً

در این آیه خداوند می فرماید:همه ی سخنان عیسی صحیح و راست است و امروز روزی است که راستی راستگویان نجات بخش است.

پیام ها:

-مؤمنان،اگر به خاطر صداقتشان،مشکلاتی را در دنیا تحمّل کنند،این راستی و صداقت در آخرت برای آنان کارساز است. یَنْفَعُ الصّادِقِینَ صِدْقُهُمْ

-تنها صادقان نفع می برند،نه مدّعیان،شعاردهندگان وریاکاران. یَنْفَعُ الصّادِقِینَ ...

-بهشت در کنار رضایت خداوند،فوز بزرگ و رستگاری است. جَنّاتٌ ... رَضِیَ اللّهُ ... ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

-عبادت کسی شایسته است که سلطنت عالم و قدرت مطلقه ی هستی در اختیار اوست،نه دیگران،گرچه پیامبر باشند. لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

نظر خود را درباره «تفسیر سوره المائده» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید
ارزیابی مهاجرت
: برای دریافت مشاوره درباره تفسیر سوره المائده فرم زیر را تکمیل کنید

هزینه مشاوره ۳۰ هزار تومان می باشد

پاسخ مشاوره شما ظرف 1 روز کاری در پنل شما درج می شود و پیامک دریافت می کنید


دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.