- آسمونی
- مجله اینترنتی
- عکس و خواندنی
- سخنان چهره ها
- دیالوگ های ماندگار عاشقانه
دیالوگ های ماندگار عاشقانه
برخی از دیالوگ هایی که در سریال ها و فیلم ها گفته می شوند معنی و مفهوم خاصی دارند. آسمونی در این بخش تعدادی از دیالوگ های ماندگار عاشقانه را منتشر می کند.
دیالوگ های ماندگار عاشقانه
تو نمیفهمی چقدر سخته وقتی سعی کنی سعی کنی سعی کنی ولی هیچ وقت نرسی…
I Am Sam
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
کسائی که دوسشون داری … اونا تنها کسایی هستند که میتونن بهت آسیب بزنن
the loft
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
ﻣﻦ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺷﻢ ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺩ ﻛﺴﯽ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ؛ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﻪ
ﻣﯽ ﺭﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ، ﻛﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺗﺎ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ؛
ﺩﻝ ﻛﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﻧﺸﻪ ﻭﺍﺳﻢ؛ ﻛﺴﯽ ﻣﻨﻮ ﻧﺨﻮﺍﺩ؛ ﻣﯽﺧﻮﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ
ﮐﻨﻌﺎﻥ
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
بلوتوث کبیر :یک نفر صد سکه دارد یکی نفر دیگه یک سکه.
شما از کدام یک از اینها سکه میگیرید ؟
قبله ی عالم : خوب از اونی که یک سکه دارد … !
چون اونی که صد سکه داره به هر حال قدرتی برای خودش داره چهار تا آدم دور برش جمع شدن نمیشه رفت طرفش که.
ولی اونی که یک سکه داره خوب کسی رو نداره ، تو سرشم میزنیم ، سکشو میگیریم ، دو تا اردنگی هم بهش می زنیم . یه کم منطقی باش …
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
بابک حمیدیان :یه چیزی بگو ترسم بریزه…
باران کوثری :میمیرم برات…
بغض
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
آلیس : چطور میکشنمون ؟!
پیتر: چیزی احساس نمی کنی
آلیس : چطور می تونی اینقدر مطمئن باشی؟!
پیتر: گلوله ای که با سرعت 4 هزار فوت بر ثانیه حرکت می کنه ، 4 برابر بیشتر از سرعت صوت ! حالا تاثیری که این سرعت به جا میزاره قابل پیشبینیه ، تو فقط درجا میمیری.
آلیس : فقط اون لحظه کنارم باش
– مردی از ماه نوامبر ( The November Man )
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
چیکار دارند می کنند با این شهر.دلم می خواست با لودر می زدم زیرش و همه چیز رو خراب می کردم و از نو دوباره می ساختم
-اینها رو همه یه دور خراب کردند و دوباره ساختند تا این شده
فروشنده-اصغر فرهادی
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
گاهی مجبوری میان ماندن و رفتن تنها یکی را انتخاب کنی و وای از آن روزی که بفهمی راه اشتباه را برگزیده ای. کابوس این انتخاب غلط تا آخر عمر رهایت نخواهد کرد.
گونتر گراس | بر گام خرچنگ
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
میتونم یه رازی رو بهت بگم؟
+بله بگو
-هفته ی پیش رفتم به فروشگاه و یه تفنگ خریدم قصد داشتم اگه تومور مغزی داشتم خودمو بکشم.
تنها چیزی که منصرفم کرد این بود که پدر و مادرم با این کارم نابود میشدن
و مجبور بودم اول اونارو بکشم و بعدش عمه و عمو
و بعدش قتل عام به راه می افتاد!…
Hannah and Her Sisters
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
جیران: معصومه خانم میشه بریم پارک ؟
معصومه خانم: نه… نمیشه
خوبه خودت کوچولو بودی، بعد معصومه خانومتون نمیبردت پارک ؟!…
کیسه برنج
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
همیشه سعی کردم عروسک خیمه شب باز نباشم “
بلکه سر نخ عروسکهارو در دست داشته باشم …
پدر خوانده
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
خوشحالم، همون قد خوشحال که یه آدم الکی خوش، یه آدمی که خبر خوشی داره اما کسی رو نداره که بهش خبر بده
شب های روشن
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
علی (پیمان معادی) : من از دستورات شما پیروی نمیکنم چون اگر پیروی کنم یعنی قبول کردم که شما این حق رو دارید که به من دستور بدید
و شما این حق رو ندارید.
Camp X-Ray
*** دیالوگ های ماندگار عاشقانه ***
بدبختی ما خوشگلا اینه
که همیشه تو یادا میمونیم !
وضعیت سفید
