
دریاچه زریوار مریوان
درباره دریاچه زریوار افسانه های زیادی مطرح است که مشهورترین آنها درباره شهری مدفون در اعماق دریاچه است.
دریاچه، تالاب آب شیرین زریوار در فاصله سه کیلومتری شمال باختری شهر مریوان، در استان کردستان قرار دارد و از منحصربه فرد ترین دریاچه های آب شیرین جهان است.
در فصل زمستان تمام سطح دریاچه بخ می بندد. تالاب زریوار به عنوان واحد اکولوژیکی و اکوسیستم آبی در کردستان پدیده ای بسیار زیبا ونادر است که در دره ای واقع شده و از دو طرف غرب و شرق با کوه های پوشیده از جنگل احاطه شده است.
پوشش بیشتر اراضی این منطقه جنگل و بیشه زارهای نیمه انبوه است که گونه غالب جنگلی آن بلوط ایرانی است و البته گلابی وحشی، زالزالک و بادام هم در این منطقه دیده می شود.
دریاچه زریوار دارای انواع آبزیان پرندگان و پوشش گیاهی متنوع است. درباره این دریاچه افسانه های زیادی مطرح است که مشهور ترین آنها درباره شهری مدفون در اعماق دریاچه است که مشخص نیست تا چه حدی حقیقت دارد.
بازارچه مرزی باشماق در فاصله 16 کیلومتری دریچه، نمایشگاه های صنایع دستی، پارکینگ کنار دریاچه، هتل چهار ستاره زریوار در کنار دریاچه، هتل چهار ستاره نوروز در مریوان، ستادهای اسکان مهمانان در تعطیلات عید و تابستان از امکانات گردشگری اطراف دریاچه زیبای زریوار در کردستان هستند.
راستی فراموش نکنید اهالی کردستان مردمی بسیار مهمان نواز هستند.
34 نظرثبت نظر شما
7 سال پیش
ان یار دل آرا که رخش جلوه گر است نرگس غمزه زنش مست و عشوه گر است (حبیب شکوری)
8 سال پیش
خورشيد اخلاق نونهالي در مريوان مويش از سر رميد نالان شدآن طفل وآهسته بركنجي خزيد غم عالمي بردل نشست آن نازپرورده را قطره هاي اشگ وي ازديده بردامان چكيد زين سبب غمي سنگين بر دل مادر نشست پدر ملول و آه سوزان از دل كشيد آموزگار خردمند ماهان را نگر موي سرازته تراشيد ماهان راچوديد ايكه خوابي وغافل ازخواب گران خيز كه خورشيد اخلاق ازمريوان آمدپديد بلي مريوان است و خاك ايران ما كه نام نيك اش به اقطارعالم رسيد بگفتا (حبيب )پيامي به عالم دهيد اين درسي ازاسلام است و قرآن مجيد ( حبيب شكوري )
8 سال پیش
گر ازحال و روزم خبرداشتی زپایت تا به سر شرر داشتی (حبیب شکوری)
6 سال پیش
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم باور مکن که طعنه ی طوفان روزگار جز در هوای زلف تو دارد مشوشم سروی شدم به دولت آزادگی که سر با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان لب میگزد چو غنچه خندان که خامشم هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب ای آفتاب دلکش و ماه پری وشم لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار این کار تست من همه جور تو میکشم....
8 سال پیش
شب چو دربستمومست از می نابش کردم ماه اگر حلقه به درکوفت جوابش کردم دیدی ان ترک خطا دشمن جان بود مرا گرچه به خطاعمری دوست خطابش کردم
8 سال پیش
افرین هنوزم شعرای قشنگ میگین .شعری هم که گفتی واسم نگه داشتم ،هنوزجالب ولی خیلی چیزها دیگه برام جالب نیست مثل معرفت ،صفای دوست،نان ونمک،........
8 سال پیش
ziba va delneshin bod. . . movafag va sarboland bashi
8 سال پیش
نسیمی که جان از کوی آن دلبر گرفت از خاک راهت بوی مشگ و عنبر گرفت .... (حبیب شکوری )
8 سال پیش
دلو گیانم فدای تو به وره بولام جیانو دلم،همو ژینم خوشم ده وی وره بولام
8 سال پیش
هزاران راز مگو دارد نگاهت ای بفدای نگاه گاه بگاهت (حبیب شکوری)
8 سال پیش
Habib jab az didane ashar zibay to dar inja khayli khoshhal shodam . khoshhlam ke dostdaran sher va adab niz mitavananad inja az khandane sharhay ziba va latife to lezat bebarand
8 سال پیش
مپندار جداییم و ز تو جدا مانده دلم تو مثل خدایی نزد خدا مانده دلم باهمه دلربائی وسست عهدیت شادم که اندر شکن آن زلف دو تا مانده دلم در حریم زلف سیه چو شام تنهائیم جزمن وتو که داندکه کجا مانده دلم عهدشکستی رو رو که خدا یارتوباشد شوربختی بین که سرعهدو وفامانده دلم خاک راهت می بویم و می بوسم نگارا محض درمان دردم بی دو ا مانده دلم (حبیب شکوری )
8 سال پیش
شبی گر پا نهدبه چشمم زیبا نگار سجده شکر آرم بجا هزاران هزار (حبیب شکوری)
8 سال پیش
تصاویر منظره وشعر زیبایی بود :wink: بسیارممنونم :)
8 سال پیش
(نگین طبیعت) یادباد امریوان زمستان یا بهارش عاشقان را یار و نگار اندر کنارش زریوارست و اورامان یا که شاهو طبیعت را نگین به صدهالاله زارش (حبیب شکوری)
8 سال پیش
باسلام خدمت شماآقای حبیب شکوری بسیارعالی شعر سروده بودید دستتون دردنکنه بسیارممنونم مدتیست متاسفانه نشدبیام سایت دراین فصل امتحان هستم وتمرکز چندانی ندارم وگرنه الان هم شعری رودروصف این دیار زیبا وقشنگ وپرصفا میسرودم همیشه موفق وسلامت باشید بسیارشعر زیبا وقشنگی بودممنونم
8 سال پیش
زریوار چنین است در مریوان بگفتار ها به اقوال مستان یا که هشیارها زریوار ما با آب زلالش سراسرپنداست فارغ زپندارها که اینجا ستمگرپادشه درقدیم صاحب تاج وتخت وهم دربارها حکمران به زورشمشیر و نیزه بسته یکایک هم دست جبارها نگاه چپ در حریم عارفی وآنهم درحریم قطب دلدارها عارف بیرون شد از بیم آبرو باعیالش زشهر روبه کهسارها نالان کشیدسوزنده آه ازنهاد آه سوزان از کار بدکردارها بنازم دست تفدیر ، پروردگار به آنی فروکشت تخت ودربارها چشمه هاجوشیدوصدهاچشمه شد آبش روان ز هرسوب ه جویبارها پدید آمد دریاچه ای دلربا وآن شمشیرونیزه شدسبزنیزارها بستر آرامش صاحبدلان را گویدفرو ریزدکاخ جبارها کنون زیباساحلش خواند زدور پیر و برناعاشق یاکه دلدارها صفائی داردغروبش بی مثال تابلم لغزد از لای نیزارها ولی مرقدآن وارسته عارف زیارتگه و درمان بیمار ها (حبیب) ار بگفتارک وتاه آمده این شنیدست واندک ازبسیارها زریوارا زرنگارستی بمان چون درگران نگین سبز کهسارها (حبیب شکوری : زمستان 1387 مریوان)
8 سال پیش
سلام آقای شکوری.شعراتون واقعا زیباست ایشالا همیشه موفق باشین :wink:
8 سال پیش
هزاران راز مگو دارد نگاهت ای به فدای نگاه گاه بگاهت (حبیب شکوری)
8 سال پیش
زنده باشین آقای شکوری :) تو این شبای عزیز ماروهم دعا کنین :wink:
8 سال پیش
ای عاشق مست راه حقیقت بپوی کجاست جزدلت منزل معشوق بگوی (حبیب شکوری)
8 سال پیش
درخموشی و خلوتم با خیالت همنشینی ،مراخوشترتاوصالت (حبیب شکوری)
8 سال پیش
در خموشی خلوتم با خیالت همنشینی،مراخوشترتاوصالت (حبیب شکوری)
8 سال پیش
ماه آسمان واله از ماه منزل است روشن ازفروغ مهریاراین محفل است همنشین است ودلنشین چودرثمین حلفه شب رانگین دلبرصاحبدل است (حبیب شکوری)
8 سال پیش
یاد بادا مریوان زمستان یابهارش عاشقان را یار و نگار اندر کنارش زریوارست و اورامان یا که شاهو طبیعت را نگین به صد هالاله زارش (حبیب شکوری)
8 سال پیش
ممنونیم از شما ، اشعار بسیار زیبایی بود، موفق و سربلند باشید
8 سال پیش
باسلام خدمت شماآقای حبیب شکوری عزيز بسیارعالی شعر سروده بودید دستتون دردنکنه بسیارممنونم وبسيار مممممننننوووونننن كه به وبلاگ من سرزديد من نمي دانم باچه زباني از شما تشكر كنم خخخخييييللللييي خوشحال شدم كه به من افتخار داديد وشمارا خوب نميشناسم دوست دارم كه اگر كتابي داريد به من معرفي كنيد و ببخشيد بدونه اجازه شعر شمارا در وبلاگم گذاشتم وبلاگ خوبي ندارم چون سواد خوبي ندارم خدا حافظ ونگهدار شما باد
8 سال پیش
سلام دوست عزيزخداوندتبارك وتعالي استعدادهاي شگرف دروجودانسانهابه وديعه گذاشته است كه كه درهركس به نوعي بروزمي كندايميلي كه باصفاي باطني مطلق برايم ارسال كرده بوديدبه عرايضم دلالت دلردبراي رسيدن به تكامل طي طريق وپشت سرگذاشتن منازل از اصول است و آثار اين طي طريق دراعمال روزانه انسان متجلي مي گردد يعني امروز انسان درحركت بسوي تكامل بايدبا ديروزش درجهت نيكي هاوافكارو انديشه هايش درجهت جلب رضايت باريتعالي باشدممكن است اين پرسش دربعضي اذهان ايجادشودكه چگونه مي توان قدم نهادودراين تاريكي هاراهنماكيست وكدام چراغ راه تاريك را روشن خواهد كرد.مستحضرهستيددراينكه حضرت محمدمصطفي(ص)عليه وآله وسلم به عنوان انسان الكامل چراغ هدايت درتاريكي ها را كه همانا قرآن كريم باشددراختيارماگذاشته است.حضرت مي فرمايند:اطلبوالعلم من المهدالي اللحدويااطلبواالعلم حتي بالصين وشماباتوجه به سن وسالي كه داريد وفارغ ازتمام مشكلات زندگي قلم رابرزمين نگذاشته ايد و امروزتان با ديروزتان دركسب دانش فرق دارد يقينا"مورد لطف ايزدمنان هستيد و بي منا سبت نيست كه يكي ازاشعارخودم رادراين زمينه تقديمتان كنم . آن بنده كه ازيادخداغافل است زدنياش فقط بارگران حاصل است گل من تو بنده خوب خدا يي زآنروي تورا لطف خداشامل است (حبيب شكوري 09185218418)