
شعر طنز جدید لیلی و مجنون
پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد
چو مجنون این پیامک خواند وا رفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت
اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که می خواهم تو را قد تریلی
دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم کمتر ز آن است
چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی
پس از چن وقت دید بابای لیلی
که سنِ دخترش گردیده خیلی!
درون خانه بوی ترشی آید . .
خدایا.. دخترم ترشیده شاید!!
سراسیمه به مجنون زد ایمیلی
نمی پرسی چرا احوالِ لیلی!؟
هنوزم عشق لیلی در دلت هست؟
هنوزم عکس او در تبلتت هست !؟
تو داماد منی من شک ندارم . . !!
نیازی دیگه به مدرک ندارم . . !!
شود این تحفه را با سیکل هم برد
نیازی نیس به دانشگاه آکسفورد!
بیا تا منزلم.. مجنون ترینم . .
الهی دوریِ تان را نبینم . . !!
چو کرد فکراشو مجنون زد ایمیلی
پس از یک هفته به بابای لیلی . .
بگفتا چند سالی دیر کردی . .
زیادی جانِ من تأخیر کردی !!
نباشد در سر از لیلی هوایی . .
که دارم چند دوستِ اجتماعی !!!
ز بس هر چیز، این دوره گرونه
محاله زن بگیرم این زمونه !!
کنون ظرفی بزرگ با پُست ریلی
فرستادم بریز ترشیه لیلی