مهدی جان کجایی؟
مهدی جان کجایی...
با چشمی اشکبار تو را میخوانم...
می دانم که صدای چشمانم و نجوای غریبانه ام را از پس بغضی که توان ترک برداشتن برای فریادی برایش نمانده را می شنوی...
آقا جان...
دنیای پر رنگ و ریایی است... دنیای پر از دروغ و حیله... دنیای خون و خونریزی...
نمی دانم مردمان این زمین خاکی به طمع چه چیز ارزشمندی خون یکدیگر را میریزند و بهر چه چیز اشک ها جاری می سازند و آه و ناله مظلوم را به جان می خرند...
مولای من...
من نیز پاک و بی گناه نیستم...
من هم پر از گناهم ولی دوستت دارم آقا...
همیشه گفتند می آیی...
گفتند سرها خواهی برید و جنگ ها خواهی کرد...
آقاجان بین خودمان باشد گاهی با خودم میگفتم که نکند مهدی، منه گناهکار را هم اسیر شمشیرش کند و لایق محبتش نداند...
مهدی جان ولی کسی از نگاه مهربان و پر از محبتت برایم نگفت...
حسرت به دل هستم که ببینمت و جان در رکابت فدا کنم...
جانی که روزی بیهوده اسیر خاک خواهد شد، چرا بیهوده روم...
مهدی جان منتظر همیشگی تو خواهم ماند...
9 سال پیش
سلام من عاشقم عاشق مهدی پس کی از پشت پرده غیبت بیرون می آید
10 سال پیش
« اللّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ »