- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های سینمایی
- انسان، سرنوشتی از درد و رنج و امید به بهانه تقدیر از المادوار در جشنواره ونیز
انسان، سرنوشتی از درد و رنج و امید به بهانه تقدیر از المادوار در جشنواره ونیز
نویسنده : دینا آهنگری
پدرو آلمادوار (متولد 1949 اسپانیا)، کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کننده سینما است. او بیشتر از بیست فیلم بلند سینمایی دارد. فیلمنامه فیلم هایش را خودش می نویسد. ژانری که در آن مهارت و علاقه دارد ژانر درام است. حتی اگر فیلمی کمدی مانند «من هیجان زده هستم»(2013) را هم می سازد، سکانس های درام آن بسیار قدرتمند تر از سکانس های کمدی خودنمایی می کنند. موارد تاثیرگذار بر آلمادوار به خوبی در آثارش مشاهده می شوند. مواردی مانند موسیقی، فرهنگ عامه مردم اسپانیا (فرهنگی که گاهی به خرافات نزدیک می شود)، خانواده و ارتباط با والدین، داستان ها و به خصوص داستان های اساطیری یونان باستان.
پدرو آلمادوار
شاید بتوان گفت آلمادوار همانند قهرمان های داستان های اساطیری یونان باستان به سرنوشت اعتقاد دارد و به اینکه انسان راه گریزی از سرنوشت ندارد و هرچقدر از آن می گریزد بازهم به آن دچار می شود، به خصوص به سرنوشت والدینش. فیلم های «بازگشت»(2006) و «خولیتا»(2016) واضح ترین مثال ها برای این مورد هستند. هرچند در فیلم های دیگر نیز به آن و به رنج انسان اشاره می کند و در نهایت امید دارد که انسان با پذیرش سرنوشت خود به رستگاری برسد.
از افراد تاثیرگذار بر آلمادوار می توان از کارگردان هایی مانند هیچکاک ، بونوئل، فلینی و برگمان نام برد. تاثیر کارگردانانی چون هیچکاک و فلینی در آثار آلمادوار قابل مشاهده است. او گاهی به مخاطب نشانه هایی می دهد. سپس چیزی نشان می دهد که مخاطب را به قضاوت وا می دارد و کمی بعد هوشمندانه با نشانه هایی دیگر قضاوت مخاطب را به چالش می کشد. هیچکاک که استاد چنین مواردی ست و فلینی نیز در سکانس پایانی «شب های کابیریا» (1957) چنین چالشی را استفاده نموده و از جهات دیگری نیز بر آلمادوار تاثیر گذاشته است. یک مثال برای این مورد در فیلم های آلمادوار، فیلم «خولیتا»(2016) است. خولیتا برای دخترش می نویسد که با پدر او در قطار آشنا شده است. تصویر خولیتای جوان در قطار دیده می شود، سپس پیرمردی مشاهده می شود که می خواهد سرصحبت را با خولیتا باز کند. ذهن مخاطب پر از قضاوت می شود. کمی بعد خولیتا با مردی جوان آشنا می شود و قضاوت مخاطب به چالش کشیده می شود.
پدرو آلمادوار
آلمادوار از عناصر داستان به خوبی استفاده می کند و بعد هم چندین بار به ماجرای پیرمرد باز می گردد. پیرمرد با حضور چند دقیقه ای اش تنها برای به چالش کشیدن ذهن مخاطب در قطار نیامده است بلکه یکی از عناصر مهم داستان است. آلمادوار به خوبی می داند عناصر داستانش را چگونه کنار هم قرار دهد و چطور از آنها در جهت پیشبرد داستان بهره ببرد. آلمادوار از انسان و درون انسان سخن می گوید، بنابراین در دکوپاژ خود بیشتر از نماهای بسته و متوسط استفاده می کند. در معدود صحنه هایی که از نماهای لانگ شات استفاده می کند، انتخاب نماها آنقدر مناسب است که در خاطر مخاطب می ماند. مانند صحنه بعد از عروسی در «با او حرف بزن»(2002) و صحنه پایانی «خولیتا»(2016) و همچنین صحنه کنار ساحل در«آغوش های ازهم گسسته»(2009). او حتی زمانی که می خواهد توربین های بادی را نشان بدهد، ترجیح می دهد زاویه دوربینی انتخاب کند که از داخل ماشین و از نگاه پنه لوپه کروز باشد که فکر می کند بادها باعث دیوانه شدن مردم محلی هستند و می خواهد از باد دور باشد.«بازگشت»(2006)
پدرو آلمادوار
آلماد وار بیشتر علاقه دارد با بازیگران ثابت و بازیگران فیلم های قبلی اش همکاری داشته باشد. پنه لوپه کروز که در نوجوانی با دیدن فیلمی از آلمادوار به هنرپیشگی علاقه پیدا کرد، یکی از بازیگرانی ست که در تعدادی از فیلم های آلمادوار بازی کرده است. نخستین فیلمی که او برای آلمادوار بازی کرده است «همه چیز درباره مادرم» (1999) است. آلمادوار در «همه چیز درباره مادرم»(1999) درباره رنج انسان ها می گوید و گاهی هم داستان انسان هایی را می گوید که پس از رنج خود از دیگران انتقام می گیرند، مانند «آغوش های از هم گسسته»(2009) و «پوستی که در آن زندگی می کنیم»(2011). آلمادوار جوایز بسیاری در کن، اسکار و جشنواره های دیگر دریافت کرده است. با این حال آنچه فیلم های او را برای مخاطبانش جذاب می سازد نگاه خاص او به شخصیت های داستان هایش است. این همان چیزی ست که باعث می شود، مخاطب در انتظار دیدار فیلم جدید او «درد و شکوه»(2019) با بازی پنه لوپه کروز و آنتونی باندراس باشد.