زمان مطالعه: 9 دقیقه
تاریخچه زبان دری

تاریخچه زبان دری

دَری یا پارسی دری یا فارسی دری، نامی است که در ابتدایی‌ترین برهه‌های تاریخی به زبان ادبی پارسی نو داده...

دَری یا پارسی دری یا فارسی دری، نامی است که در ابتدایی‌ترین برهه‌های تاریخی به زبان ادبی پارسی نو داده می‌شده و کاربرد آن از سده دهم میلادی به بعد به طور گسترده در نوشته‌های عربی (همچون استخری، ص. 314؛ مقدسی، ص. 335؛ ابن حوقل، ص. 490) و متون پارسی تصدیق شده‌است.در منابع دوران اسلامی نام زبان پارسی را "پارسی دری" و "دری" نیز نوشته‌اند و تمامی آنها نشان می‌دهد که "دری" یک نوع خاص از زبان پارسی است و این زبان ادامه شاخه‌ای از پارسی میانه در خراسان است.


تاریخچه نام

گویش پارسی درباری یا دری همانطور که از نامش بر می آید بیشتر در دربار پادشاهان ساسانی بکار می رفت. مطابق با گفته ابن مقفع در اواخر عصر ساسانی دو شاخه از زبان پارسی در میان مردم کاربرد داشت که به آنها به اختصار پارسی (پهلوی) و دری (پارسی درباری) می گفتند. پارسی یا همان زبان پهلوی (پارسی میانه) بیشتر در میان موبدان، دانشمندان و مردم استان پارس کاربرد داشت و دری را مردم شهرهای مداین و در دربار پادشاهان ساسانی بکار می بردند. با اینحال تردیدی نیست که کماکان زبان رسمی و اجرایی ساسانیان، پارسی میانه یا همان پهلوی بود.

زبان پارسی دری علاوه بر دربار پادشاهان ساسانی در بخشهای شرقی امپراطوری ایران (خراسان) هم رواج داشت. پس از تارش عربان تا زمان یعقوب لیث، زبان رسمی حکمرانانی که بر ایرانزمین حکومت می کردند، زبان عربی بود در این دوران سختگیری‌های فراوانی از سوی حکمرانان برای بکار بردن زبان پارسی وجود داشت. (یعقوب لیث) نخستین کسی بود که زبان پارسی را 200 سال پس از ورود اسلام به ایران، به عنوان زبان رسمی ایران اعلام کرد و پس از آن دیگر کسی حق نداشت در دربار او به زبانی غیر از پارسی سخن بگوید.

 

دکتر محسن ابوالقاسمی در کتاب «تاریخ زبان پارسی» آورده‌است:

«در سال 254 هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان پارسی دری را زبان رسمی کرد که این رسمیت تا کنون ادامه دارد.»
در زبان فارسی از هر دو عنوان «پارسی» و «دری» و گاه «پارسی دری» برای زبان فارسی امروزی استفاده می کنند. در ادبیات پارسی هم واژه پارسی و دری را به یک معنا بکار می برند.

برای نمونه بیت معروف از ناصر خسرو قبادیانی که مداحی شعرا و اشعار عنصری در وصف سلطان محمود غزنوی را نکوهش می کند.

من آنم که در پای خوکان نریزم مر این قیمتی دُر لفظ دری را و در جای دیگر به دیوان خود در دو زبان پارسی و تازی اشاره میکند:

بخوان هر دو دیوان من تا ببینی یکی گشته با عنصری بحتری را


و درست همین نکته است که میگوید:

اشعار به پارسی و تازی بخوان و بدار یادگارم


ابن سینا در مقدمه دانشنامه علائی خود مینویسد:

زندگانیش دراز باد و بخت پیروز پادشاهیش برافزون

آمد بمن بنده و خادم در گاه وی که یافته اماندر خدمت وی


همه کامهای خویش از ایمنی و بزرگی و شکوه و کفایت و پرداختن بعلم و نزدیک داشتن که باید مرخادمان مجلس وی را کتابی تصنیف کنیم به پارسی دری حکیم میسری در دیباچه کتاب دانشنامه پزشکی خود، تصمیم میگیرد که پارسی بنویسند و نه تازی و این اشعار را در این مورد سروده است:

بگویم تازی ار نه پارسی نغز ز هر در بگویم من مایه و مغز

وُ پس گفتم زمین ماست ایران که بیش از مردمانش پارسیدان

وُگر تازی کنم نیکو نباشد که هر کس را از او نیرو نباشد

دری گویمش تا هرکس بداند وُ هرکس برزبانش بر براند


بنابر نظر المقدسی و المسعودی، پارسی دری یک نوع از پارسی هست. المقدسی نیز ایران را به هشت بخش تقسیم کرده است و آذربایجان را از اقالیم ایران (عجم) میشمرد و در رابطه با این ناحیه می‌نویسد: «زبان این اقالیم هشتگانه ایرانی (عجمی) جز اینکه برخی از آنها دری و بعضی لهجات پیچیده و همه آنها پارسی خوانده میشوند».

ابو الحسن مسعودی در التنبیه و الاشراف می‌نویسد: «پارسیان قومی بودند که قلم‌روشان دیار جبال بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایت‌های خراسان و سیستان و کرمان و پارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایت‌ها پیوسته‌است، همهٔ این ولایت‌ها یک مملکت بود، پادشاه‌اش یکی بود و زبان‌اش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان می‌نویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبان‌های پارسی.»

در شاهنامه، نام این زبان «پارسی دری» نوشته شده است (و خوانش «پارسی» و «دری» اشتباه است). (این بخش مربوط به اشعار رودکی و ترجمه کلیله و دمنه است که به یک زبان انجام شده است. هر چند آن بیت را میتوان تاکید بیشتر دانست زیرا بنابر اسناد فوق، دری یک نوع از پارسی هست که از پارسی میانه در خراسان تحول یافت.)

 

سنایی:

گداخت مایهٔ صبرم ز بانگ شکر لفظت گه عتاب نمودن به پارسی و به تازی


مولوی:

اخلائی اخلائی زبان پارسی گویم که نبود شرط در حلقه شکر خوردن بتنهائی


فرزند مولوی (سلطان ولد که خود اعتراف میکند ترکی/یونانی را خوب نمی‌داند):

گذر از گفت ترکی و رومی چون از آن اصطلاح محرومی

لیک از پارسی گوی و از تازی چونکه در هر دو خوش همی تازی


باز فرزند مولوی:

پارسی گو که جمله دریابند گرچه زین غافلاند و در خوابند


شمس تبریزی نیز در مقالات میگوید:

زبان پارسی را چه شده است؟ بدین لطیفی و خوبی، که آن معانی و لطافت که در زبان پارسی آمده است و در تازی نیامده است. 

 

عطار:

آنچه من گفتم زبور پارسی است

سعدی:

چو آب میرود این پارسی به قوت طبع نه مرکبی است که از وی سبق برد تازی


نظر محمدتقی بهار

به نظر محمدتقی بهار در کتاب سبک‌شناسی، یا تاریخ تطور نثر پارسی، زبان دری زبانی است که از خراسان به دربار ساسانیان رفته است. به نقل از وی در اصل معنی واژه «دری» اختلافاتی وجود دارد. دو چیز را می‌توان فرض کرد: یکی این که در دربار و در میان بزرگان در خانه و رجال مداین (تیسفون پایتخت ساسانیان) به این زبان سخن می‌گفته باشند. و دیگر آن که این زبان، زبان مردم خراسان و مشرق ایران و بلخ و بخارا و مرو بوده باشد. اجتماع این دو حالت نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند و منابعی وجود دارد که هر دو وجه را تأیید می‌کند.

می‌توان نتیجه گرفت که زبان دری که خاص مردم خراسان و شرق ایران بوده است در دربار تیسفون و میان درباریان و رجال ساسانی نیز متداول بوده است. ریشهٔ «دری» را نیز احتمالاً باید «دَر» دانست که در زبان دوران ساسانی به معنی پایتخت و دربار است.

در چگونگی ورود زبان مشرق ایران به مغرب آن محمدتقی بهار عقیده دارد که شاید در عهد آزرمی و پوران و یزدگرد این زبان به‌همراهی «پهلویان» یعنی اتباع فرخ هرمز پدر رستم فرخزاد که همه از مردم خراسان بودند و طبری از آنان با نام «فهلویان» نام می‌برد به دربار تیسفون راه یافته است و در مدت طولانی نفوذ آن طایفه در پایتخت، این زبان در دربار ریشه دوانده است و مصادف با ورود عرب‌ها در مداین زبان دری در دربار شایع بوده است.

به نظر محمدتقی بهار، زبان دری زبانی است که از خراسان به دربار ساسانیان رفته است. به نقل از وی در اصل معنی واژه «دری» اختلافاتی وجود دارد. مثلاً برهان قاطع ذیل حرف دال می‌نویسد:

گویند واژه ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است، و طایفه‌ای بر آن‌اند که مردمان درگاه کیان بدان متکلم می‌شده‌اند و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می‌آمدند و زبان یکدیگر را نمی‌فهمیدند بهمن فرمود تا دانشمندان زبان پارسی را وضع کردند و آن را دری نام نهادند یعنی زبانی که به درگاه پادشاهان تکلّم کنند و حکم کرد تا در ممالک به این زبان سخن گویند ــ و منسوب به درّه را نیز گویند همچو کبک دری و این به اعتبار خوش‌خوانی هم می‌توان بوده باشد زیرا که بهترین واژه های پارسی زبان دری‌است.

بر اساس این توجیه‌ها و منابع دیگری از این دست، دو چیز را می‌توان فرض کرد:

یکی این که در دربار و در میان بزرگان در خانه و رجال مداین (تیسفون پایتخت ساسانیان) به این زبان سخن می‌گفته باشند. و دیگر آن که این زبان، زبان مردم خراسان و مشرق ایران و بلخ و بخارا و مرو بوده باشد. اجتماع این دو حالت نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند و منابعی وجود دارد که هر دو وجه را تأیید می‌کند:

روایت ابن‌الندیم از ابن‌مقفع که می‌گوید «دری واژه شهرهای مداین است و در دربار پادشاه بدان زبان سخن می‌گفتند و منسوب است به مردم دربار و لغات اهل خراسان و مشرق و بلخ در آن غلبه دارد». روایت یاقوت از حمزة بن الحسن نیز مطابق روایت ابن‌الندیم است.
بیشتر عبارت‌های پارسی‌ای که در کتب عربی از قول شاهنشاهان ساسانی و رجال آن دوره به شکل دقیق نقل شده‌است به زبان دری است، نه به زبان پهلوی. از آن جمله عبارتی است که جاحظ در کتاب المحاسن و الاضداد می‌گوید: «(به عربی: و وَقَّعَ عبد الله بنِ طاهر: مَنْ سَعَی رَعَی وَ مَنْ لَزمَ المنامَ رای الأحْلامَ، هذا المَغنی سرقةٌ مِنْ توقیعاتِ انَوشَرْوان فانه یقول: هرک رَوَذ چَرَذ، و هرک خُسپَذْ خواب بینَذْ)». جاحظ در کتاب التّاج نیز عباراتی از شاهنشاهان ساسانی ذکر می‌کند مانند «خرّم خفتار» و غیره که همه به زبان دری است.
محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری عبارتی از قول اسماعیل ابن عامر یکی از سرداران سپاه خراسان که مروان ابن محمد آخرین خلیفهٔ اموی را دنبال کرد و در مصر به او رسید، که مروان در آن جنگ کشته شد، می‌گوید که: «اسمعیل به خراسانیان گفت: «دهیذ یا جُوانکان!»» و جای دیگری نیز از قول همین شخص می‌گوید: «یا اهل خراسان مردمان خانه بیابان هستید برخیزید؟» که هردوی این عبارت‌ها به دری است.
ابن قتیبه در عیون الاخبار در شرح رزم «وَهْرَزْ سُوار» با حبشیان در یمن حکایتی ذکر می‌کند و می‌گوید:
سواران ایرانی بر تیرهای خود نام‌ها می‌نوشتند گاه نام شاهنشاه گاه نام خود سوار و گاه نام پسر و گاه نام زن ــ وهرز دیلمی چون با صف حبشه برابر آمد، غلام را گفت تیر از ترکش برآور و فرا من ده، غلام تیری برآورد و به‌دست سوار داد که بر آن تیر نامِ زنِ وهرز نوشته بود، وهرز آن را به فال بد گرفت و با غلام گفت: تویی زن! و این فال بد به تو باز گردد! برگردان و تیری دیگر ده. غلام تیر را به جعبه درانداخت و دست بزد و تیری دیگر برآورد و به‌دست خداوند داد. چون وهرز نگریست باز همان تیر بود! پس وهرز در فالی که زده بود به اندیشه رفت و ناگهان با خود آمده گفت: زنان! سپس گفت زن آن! (یعنی بزن آن را) نیکو فالی‌است این! ...

این داستان می‌رساند که وهرز به زبان دری سخن می‌گفته است یا نقل سخنان او را عرب‌ها از آنجا که زبان بزرگان ایران دری بوده است به همان زبان شنیده و روایت کرده‌اند. به این علت که در زبان پهلوی زن را «کن» می‌گویند و دختر را «کنیزک» ولی فعل زدن با صدای «ز» می‌آید و بنابراین این جناس (بین نام همسر وهرز و بن مضارع «زن») نمی‌توانسته است در زبان پهلوی برقرار باشد، بلکه فقط در دری برقرار است.

از اسناد فوق و منابع دیگر می‌توان نتیجه گرفت که زبان دری که خاص مردم خراسان و شرق ایران بوده است در دربار تیسفون و میان درباریان و رجال ساسانی نیز متداول بوده است. ریشهٔ «دری» را نیز احتمالاً باید «دَر» دانست که در زبان دوران ساسانی به معنی پایتخت و دربار است.

در چگونگی ورود زبان مشرق ایران به مغرب آن محمدتقی بهار عقیده دارد که شاید در عهد آزرمی و پوران و یزدگرد این زبان به‌همراهی «پهلویان» یعنی اتباع فرخ هرمز پدر رستم فرخزاد که همه از مردم خراسان بودند و طبری از آنان با نام «فهلویان» نام می‌برد به دربار تیسفون راه یافته است و در مدت طولانی نفوذ آن طایفه در پایتخت، این زبان در دربار ریشه دوانده است و مصادف با ورود عرب‌ها در مداین زبان دری در دربار شایع بوده است.

 

در افغانستان

در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان از زبان پارسی با نام زبان دری یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام پارسی دری می‌شناسند. پارسی دری و پشتو در افغانستان دو زبان رسمی در کل کشور هستند.

 

گویش بهدینان (زبان دری زرتشتی)

گویش بهدینان که به دری زرتشتی یا گبری نیز مشهور است زبان ویژه زرتشتیان ایران است که این اقلیت در استان‌های یزد و کرمان به‌آن سخن می‌گویند. زبان دری یک زبان هندوایرانی و از شاخه زبان‌های ایرانی شمال‌غربی به شمار می‌رود. این زبان با زبان‌های مرکزی ایرانی و سورانی نزدیکی دارد.

ارزیابی مهاجرت
نظر خود را درباره «تاریخچه زبان دری» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید
: برای دریافت مشاوره درباره تاریخچه زبان دری فرم زیر را تکمیل کنید

هزینه مشاوره ۳۰ هزار تومان می باشد

پاسخ مشاوره شما ظرف 1 روز کاری در پنل شما درج می شود و پیامک دریافت می کنید


دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.