مهاجرت به آمریکا و کانادا
کد مطلب:  1130 
14 نظر
14 نظر
زمان مطالعه: 1 دقیقه
درد دلهای دختر برای مادر...

درد دلهای دختر برای مادر...

 دختری با مادرش در رختخوابدرد دل می کرد با چشمی پر ز آب گفت: مادر حالم اصلا خوب نیستزندگی از بهر من...
زمان مطالعه: 1 دقیقه

 

 

دختری با مادرش در رختخواب

درد دل می کرد با چشمی پر ز آب

 

گفت: مادر حالم اصلا خوب نیست

زندگی از بهر من مطلوب نیست

 

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟

روی دستت باد کردم مادرم!

 

سن من از بیست و شش افزون شد

دل میان سینه غرق خون شد

 

هیچ کس مجنون این لیلا نشد

شوهری از بهر من پیدا نشد

 

غم میان سینه شد انباشته

بوی ترشی خانه را برداشته!

 

مادرش چون حرف دختش را شنفت

خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

 

دخترم بخت تو هم وا می شود

غنچه ی عشقت شکوفا می شود

 

غصه ها را از وجودت دور کن

این همه شوهر یکی را تور کن!

 

گفت دختر مادر محبوب من!

ای رفیق مهربان و خوب من!

 

گفته ام با دوستانم بارها

من بدم می آید از این کارها

 

در خیابان یا میان کوچه ها

سر به زیر و با وقارم هر کجا

 

کی نگاهی می کنم بر یک پسر

مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟

 

غیر از آن روزی که گشتم همسفر

با سعید و یاسر و ایضا صفر

 

با سه تاشان رفته بودم سینما

بگذریم از ما بقی ماجرا !

 

یک سری هم صحبت صادق شدم

او خرم کرد آخرش عاشق شدم

 

یک دو ماهی یار من بود و پرید

قلب من از عشق او خیری ندید

 

مصطفای حاج علی اصغر شله

یک زمانی عاشق من شد، بله

 

بعد جعفر یار من عباس بود

البته وسواسی و حساس بود

 

بعد از آن وسواسی پر ادعا

شد رفیقم خان داداش المیرا

 

بعد او هم عاشق مانی شدم

بعد مانی عاشق هانی شدم

 

بعد هانی عاشق نادر شدم

بعد نادر عاشق ناصر شدم

 

مادرش آمد میان حرف او

گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو !

 

گر چه من هم در زمان دختری

روز و شب بودم به فکر شوهری

 

لیک جز آن که تو را باشد پدر

دل نمی دادم به هر کس اینقدر

 

خاک عالم بر سرت ، خیلی بدی

واقعا که پوز مادر را زدی

مهاجرت به آمریکا و کانادا
: برای دریافت مشاوره درباره درد دلهای دختر برای مادر... فرم زیر را تکمیل کنید
واریز هزینه و دریافت مشاوره توسط آسمونی
نظر خود را درباره «درد دلهای دختر برای مادر...» در کادر زیر بنویسید :
5 + 7 = ?
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید