- آسمونی
- مجله اینترنتی
- مد و زیبایی
- استایل و فشن
- جایگاه مد در فرهنگ
جایگاه مد در فرهنگ
آسمونی : مد پدیده ای است خاصه جامعه انسانی که با مفهوم مدرنیسم ارتباط تنگاتنگی دارد. به عبارتی مد با مدرن شدن جوامع پدید آمده است چرا که در اعصار گذشته پدیدهای به نام مد و مدگرایی در بین مردم جایگاه محسوس امروزین خود را نداشته است. هر چند با نگاهی به تاریخ شاید بتوان این پدیده را در میان تمدنهای بزرگ دنیا مشاهده نمود.
در مورد زنان سومری گفته شده، استفاده از بسیاری زینت آلات و پوششهای تجملی در میان زنان قشرهای مرفه رونق بسزایی داشته است. ویل دورانت در مورد زنان مصری معتقد است اگر زنان قدیم مصر اکنون دوباره به دنیا میآمدند، از لحاظ رنگ کردن،روغن زدن به سر و صورت و آراسته شدن با جواهر، نیاز به آن نداشتند که چیزی از زنان معاصر بیاموزند. بنظر میرسد که زن ساده ابتدایی از لباس همان چیزی را میخواست که زنان پیشرفته بعد از آن میخواستند.به این معنی که مقصد وی آن نیست که تنها او را بپوشاند بلکه چنان میخواهد که با لباس جذابیت او را در نظر دیگران آشکارتر شود.
اگر از دیدگاه موشکافانه قوم شناختی و مردم شناسانه نیز نگاهی به نوع پوشش و آدات زندگی مردمان اعصار پیشین بیندازیم به آسانی به این واقعیت خواهیم رسید که شاید مد و مدگرایی ریشههایش در گذشته تاریخ بشر باشد، به عنوان مثال نوع پوشش قوم آریا و یا نوع پوشش رومیها و یونانیها و یا مصریها در میان همان اقوام همگون اما در مقایسه با اقوام دیگر متفاوت بوده است و شاید مردمان آن زمان نیز کارکرد متمایز کننده مد و مدلها را به نوعی میدانستند.
اما بعد از عصر رنسانس در اروپا و بوجود آمدن انقلاب صنعتی با تحول در نوع و شیوه زندگی مردمان به مرور این پدیده در زندگی انسانهای شهری پدیدار و به آهستگی خود را به عنوان نوعی خرده فرهنگ در تفکر و زندگی متمدنین شهرنشین رسوخ داده است. این پدیده نو ظهور که هنوز در حال تطور و تکامل میباشد تا جایی پیشرفت کرده که در برخی جوامع مقلد نبودن از آن به منزله عقب ماندن از زندگی محسوب میشود.در جوامع قبل از انقلاب صنعتی و کمی دورتر نیازهای اولیه بشر شامل خوراک، پوشاک و مسکن بودنداما در جوامع امروزی و با پیچیده تر شدن ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نیازهای دیگری همچون مدگرایی به آنها اضافه شده اند.
میتوان ریشه بوجود آمدن پدیده مد را در آسوده شدن ذهن بشر از نیازهای اولیه (خوراک،پوشاک و مسکن) دانست، چرا که در گذشته دغدغههای اصلی انسانها تامین این سه اصل اساسی برای خود و خانوادههایشان بوده است ولی با پیشرفت و تغییر درساختارهای اقتصادی و متعاقبا تغییر در سبک زندگی انسانها ذهن بشر کمی آسوده تر گردیده است.
امروزه شاهد هستیم در جوامع پیشرفته غربی(دولتهای رفاه) افراد دغدغه زیادی بابت تهیه نیازهای اولیه خود ندارند و دولتها موظفند این نیازها را در حد امکان بر آورده نمایند و نیازهای دیگری همچون شغل،جایگاه اجتماعی، متمایز شدن،مد و.. برای آنها مطرح گردیده است.
به عبارتی مد یکی از روشهایی است که به انسانها کمک میکند تا خود را در جامعه و فعالیتهای اجتماعی وارد کرده و با همگونی با سایر انسانها به سمت یک زندگی اجتماعی حرکت کنند، ضمن اینکه در اوج این همگونی دوست دارند از آنها متمایز هم باشند. مارکوزه جامعه شناس آلمانی معتقد است که در گذشته زمینههای بیشتری برای خلق انسانهای قوی و استوار فراهم بود: افرادی که برای خود تصمیم گرفته و سبک زندگی مورد علاقه خود را انتخاب میکردند.
آنها درون دارتر از انسانهای ضعیف امروزین بوده اند، در مقابل انسانهای امروزی از توان لازم برای مقابله با جبرهای اجتماعی و تحرکات بیرونی برخوردار نیستند و بسته به میزان اثرگذاری و شدت عوامل اجتماعی، سبکها و شیوههای زندگی بعضا ضد و نقیضی را پیش میگیرند.
او میگوید امروزه فرهنگ تودهای، عوام گونه،مصرفگرا، غیرخلاق و منفعل در جامعه رشد مییابد و بدین ترتیب فرد مبدل به ابزاری برای برآوردن اهداف نظامهای مدگرا میگردد. همین موضوع باعث به وجود آمدن نوعی چشم و هم چشمی در جامعه شده است و پیامد آن عدم آرامش روحی برای افراد است چرا که خود نمیتوانند برای زندگی خود تصمیم بگیرند و این جامعه مصرفی و مدگرا است که برای آنها تصمیمگیری میکند که حال چه بخرند و چه کاری انجام بدهند و آنها را تبدیل به انسانهای منفعل ساخته که درون این کشتی طوفان زده گرفتار شدهاند و ناآگاهانه راهی جز پیروی کردن از تصمیمات صحنه گردانان مدگرایی که همان شرکتهای بزرگ چند ملیتی میباشند ندارند.