
نقد فیلم جنجالی فردا
فیلم سینمایی فردا به کارگردانی ایمان افشاریان و مهدی پاکدل از جمله فیلم هایی است که به سی و دومین جشنواره فیلم فجر سال 92 در بخش نگاه نو راه یافت و مورد استقبال مردم قرار گرفت . در فیلم فردا اقتباس از متون ادبی به شکلی مدرن و جذاب از حکایات مثنوی معنوی اثر مولانا شکل گرفته است و در آن بازیگرانی چون ستاره اسکندری و امیر دلاوری به ایفای نقش می پردازند . کارگردانان این فیلم روایتی دوار را برای فیلم خود انتخاب کردهاند. مخاطب در این دایره در طول مدت فیلم محصور می گردد .
داستان فیلم فردا
فیلم سینمایی «فردا» با بازی ستاره اسکندری و سوده شرحی داستان دختری است که علاقه به عکاسی دارد و همراه با مادرش راهی سفر عکاسی می شود که در این سفر اتفاقاتی برای او پیش می آید . فیلم فردا فیلمی سه اپیزودی با برداشتی آزاد از سه حکایت مولانا است که با یک تم مشخص در هم تنیده شده است . مردی که از مرگ فرار می کند می رود هندوستان و مارگیری که اژدهای یخ زده می آورد به شهر و آب می شود و مردم را از بین می برد و همچنین قصه مردی که بچه هایش را از دست داده است ولی گریه نمی کند ، سه حکایتی هستند که از آن ها در فیلم فردا بهره گرفته شده است .فیلم حول محور یک تصادف شکل می گیرد . تصادفی که هر سه داستان را درگیر خود می کند . فردا روایتگر 48 ساعت از زندگی افرادی است که هر یک به گونه ای با مرگ دست به گریبانند . یکی از مرگ می گریزد ، دیگری با مرگ بر سر طمع می جنگد و آن یکی مرگ را به هیچ شکلی باور نمی کند . تم مرگ در هر سه حکایت وجود دارد و نگاه شرقی به مرگ در فیلم فردا به چشم می خورد . روایت مادری که فرزندش را سال پیش از دست داده و نمی تواند آن را باور کند ، جوانی که هنگام فرار از کشور دوستش را به قتل رسانده نمی تواند با آن کنار بیاید و مردی که برای فرار از مرگ در جنگل گم شده است اما نمی تواند از آن فرار کند .
در هر سه داستان فیلم فردا یک عکس ، سه شخصیت اصلی را وارد دنیای جدید می کند . محمود ( علیرضا شجاع نوری ) ، احمد پروانه ( امیر دلاوری ) و منیر ( ستاره اسکندری )
نقد فیلم فردا :
بی انصافی است که فیلم فردا را در حد سایر فیلم های جشنواره امسال قرار دهیم که هیچ حرفی برای گفتن و چیزی برای ارایه ندارند . درونمایه محتوایی فیلم فردا ، تامل برانگیز و ارزشمند است . فیلم فردا حاصل سه روایت منفصل است . سه روایت درباره زندگی و نزدیک بودن مرگ . سه روایت که از محتوای غنی مثنوی مولانا گرته برداری امروزی شده است . روایت مادری که فرزندش را سال پیش از دست داده و نمی تواند آن را باور کند ، جوانی که هنگام فرار از کشور دوستش را به قتل رسانده نمی تواند با آن کنار بیاید و مردی که برای فرار از مرگ در جنگل گم شده است اما نمی تواند از آن فرار کند .
اما نمی شود از این ماجرای تکراری هم بگذریم که این روزها بدجور دارد تکرارش در جشنواره و برج میلاد زیاد می شود . همین که از شدت خمیازه و کسل کنندگی مخاطب را به نقطه ای برسانند که بی خیال همه چیز بشود ، کارگردان را با فیلمش تنها بگذارد و سالن سینما را به مقصد محل پذیرایی ترک کند . شاید هم تقصیر از ماست که داریم چنین فیلم آرامی را با کوهی از کلافگی در کوره راهی از آثار کم ارزش و خسته کننده به نظاره می نشینیم ؛ وگرنه شاید تماشای فیلم در آرامش و فضایی دیگر ، طعمی دیگر داشته باشد .
فیلم اول مهدی پاکدل کارگردانی قابل قبولی دارد . تدوین و بازی ها هم همینطور . مشکل اصلی اما شاید اینجا باشد که این روایتها تنها یک نقطه تقاطع دارند. این نقطه اتصال در سکانس آغازین فیلم نشان داده می شود اما گره گشایی آن برای مخاطب به درازا می کشد و نمایش علت ارتباط این سه داستان با همدیگر بسیار دیر رخ می دهد . علاوه بر کند بودن ، تداخل رویا و واقعیت در هر سه اپیزود قدری به سردرگمی مخاطب افزوده و همه این ها علت همان خسته کننده بودن است در آغاز این نوشته گفتیم . ناگفته نماند که فیلم توانسته در عین تفکیک خیال و واقعیت در نمایش ارتباط این دو طوری عمل کند که مخاطب در انتهای فیلم کاملا می فهمد آنچه دیده به کدام فضا تعلق دارد .
سازنده فیلم فردا علی رغم این که به جای یک داستان ، سه داستان با موضوع یکسان در اختیار داشته می توانست از ظرفیت هریک از این سه داستان به تنهایی استفاده و مخاطب را کاملا جذب کند . چنین فرایندی اتفاقا پیشینه موفق سینمایی دارد که با نشانه هایی بیشتر از یک نقطه تقاطع ، اپیزودها را به یکدیگر متصل می کند . این یعنی استفاده از ظرفیت سه برابری در قصه پردازی ، گره گشایی ، بازی گردانی و خلق درام تا در نهایت جذب مخاطب را سه برابر کند اما متاسفانه این فرایند به درستی طی نشده و به نظر می رسد علت بیشتر به ضعف فیلمنامه ای باز می گردد که اتفاقا طراحی دیالوگ مناسب و روانی دارد .
تفاوت اصلی فیلم فردا با بقیه فیلم های جشنواره این است که ذات کسل کننده ندارد . فیلم نمی خواهد به ضرب و زورهای فنی و تصویر برداری با اینسرت ها و دیالوگ های طولانی داستان لاغری را تا پایان پیش ببرد . بلکه سه خط داستانی جذاب دارد که به درستی باز نشده و می توانست با پرداخت دقیق تر جزییات به فیلمی بسیار تاثیرگذار تر تبدیل شود . با همه این اوصاف این فیلم تجربه موفقی برای کار اول کارگردان محسوب می شود و امیدواری زیادی را برای فیلم های دیگر کارگردان در فرداهای کاری او بیشتر می کند ، اما این فیلم برای جذب بهتر مخاطب عمومی نیاز به تغییراتی در ریتم دارد که شاید با رفع آن بتواند به توفیق قابل توجهی دست یابد .