زمان مطالعه: 9 دقیقه
اخلاق و آزادی

اخلاق و آزادی

  در اين‏كه آيا اخلاق، آزادى انسان را محدود مى‏كند و اين محدوديت‏به سود يا زيان اوست؟ بحثهاى زيادى شده...

 

در این‏که آیا اخلاق، آزادی انسان را محدود می‏کند و این محدودیت‏به سود یا زیان اوست؟ بحثهای زیادی شده است، که به اعتقاد ما بسیاری از این بحثها ناشی از تفسیرهای نادرستی است که برای معنی آزادی شده و می‏شود، از جمله:

1 - گاه گفته می‏شود: اخلاق از آن نظر که انسان را محدود می‏کند مانع پرورش استعدادها است!

2- و گاه گفته می‏شود: اخلاق غرائز را سرکوب می‏نماید تا سعادت واقعی فرد محقق گردد، در حالی که اگر این غرائز لازم نبود، خدا آن را خلق نمی‏کرد!

3- و گاه می‏گویند: برنامه‏های اخلاقی با فلسفه اصالة‏اللذة مخالف است و می‏دانیم هدف آفرینش همان «لذت‏» است که انسان باید به آن برسد!

4- و گاه در نقطه عکس آن گفته می‏شود: اساسا بشر آزاد نیست و همیشه تحت عوامل جبری گوناگونی قرار دارد; بنابراین، نوبتی به توصیه‏های اخلاقی نمی‏رسد!

5- و بالاخره گاه می‏گویند: بنای اخلاق دینی روی اطاعت فرمان خدا به خاطر ترس یا طمع است، و اینها جنبه ضد اخلاقی دارد!

این سخنان ضد و نقیض، از یک سو نشان می‏دهد که ارزیابی صحیحی درباره اصل مفهوم آزادی نشده و از سوی دیگر، اخلاق دینی بویژه اخلاق اسلامی و پشتوانه‏های آن بخوبی مورد دقت قرار نگرفته است.

به همین دلیل، باید نخست‏به سراغ مساله آزادی برویم.

چرا انسان آزادی را با تمام وجودش می‏طلبد؟ و چرا انسان باید آزاد باشد؟ اساسا آزادی چه نقشی در پرورش روح و جسم دارد؟ و در یک کلمه «فلسفه آزادی چیست‏»؟

پاسخ همه این سؤالات بطور خلاصه این است که: در درون وجود انسان، استعدادها و شایستگیها و نیروهای بالقوه‏ای نهفته شده که بدون آزادی هرگز شکوفا نمی‏شود، به همان دلیل که انسان خواهان شکوفایی استعدادها و تکامل است‏خواهان آزادی که وسیله نیل به آن است می‏باشد.

ولی آیا این آزادی که باعث‏شکوفایی استعدادهای خلاق است آزادی بی‏قید و شرط است‏یا آزادی هدایت‏شده و توام با برنامه‏ریزی؟

این مطلب را با ذکر یکی دو مثال می‏توان توضیح داد:

باغبانی را فرض کنید که برای پرورش میوه‏ها دامن همت‏به کمر زده است، بذر افشانده، نهال غرس کرده و درختان را به موقع آبیاری می‏کند، بدیهی است اگر این درخت در فضای آزاد نباشد و از هوا و نور آفتاب و دانه‏های باران استفاده نکند و یا ریشه‏های آن در اعماق خاک آزادانه پیشرفت ننماید و با سنگ و موانع دیگر رو به رو شود هرگز نه گلی نصیب باغبان می‏شود و نه میوه‏ای; بنابراین، آزادی ریشه‏ها و ساقه‏ها و شاخ و برگها برای شکوفا شدن استعدادهایشان ضروری است.

اما گاه ممکن است این درخت‏شاخه‏های اضافی نامناسبی پیدا کند، و یا از مسیر رشد واقعی منحرف و کج و معوج شود، باغبان قیچی باغبانی را به دست می‏گیرد و بدون هیچ ملاحظه و ترحمی شاخه‏های اضافی را که تنها فایده‏اش گرفتن نیروی درخت و تضعیف آن است قطع می‏کند. هیچ کس نمی‏تواند به این باغبان اعتراض کند که چرا درخت را آزاد نگذاردی که هرگونه می‏خواهد شاخ و برگ بیاورد.

و نیز درخت کج و معوج را با چوب صاف و مستقیم محکم می‏بندد تا صاف شود و هیچ آدم عاقلی نمی‏تواند به او ایراد بگیرد چرا درخت را در بند کردی و جلو او را گرفتی; زیرا او در جواب می‏گوید: درخت را باید آزاد گذاشت تا میوه‏های شیرین گلهای زیبا دهد، نه آزادی در طریق انحراف و به هدر دادن نیروها!

در مورد انسان نیز همینطور است، او دارای استعدادهای فوق‏العاده مهمی است که اگر درست رهبری شود، به بالاترین درجات تکامل مادی و معنوی می‏رسد، او آزاد است از استعدادهای خلاقش در این راه استفاده کند، ولی آزاد نیست که آنها را به هدر دهد، و در مسیرهای کج و معوج نابود کند.

آنها که آزادی را به معنی عامی که شامل هرگونه بی‏بندوباری می‏شود تفسیر کرده‏اند، در حقیقت معنی آزادی را نفهمیده‏اند، آزادی یعنی آزاد بودن در به‏کارگیری نیروها در مسیرهایی که انسان را به هدفهای والاتری (خواه مادی یا معنوی) می‏رساند.

در مثالی دیگر، آزاد بودن عبور از جاده‏های کوچک و بزرگ برای رسیدن به مقصدهای معلوم، هرگز مفهومش هرج‏ومرج در رانندگی و بی‏اعتنایی به تمام مقررات آن نیست.

هیچ آدم عاقلی نمی‏گوید مقید بودن رانندگان به رعایت این مقررات مانند توقف پشت چراغ قرمز، رعایت جاده‏های یک طرفه، عبور از دست راست و مانند اینها، مخالف آزادی رانندگی است، و موجب محدودیت رانندگان است، همه به چنین سخنی می‏خندند و می‏گویند آزادی باید در چارچوب مقرراتی باشد که انسان را به مقصد برساند نه این‏که باعث اتلاف اموال و قتل و جرح نفوس و مانند آن شود و انسان هرگز به مقصد نرسد.

اساسا بسیاری از این آزادیهای کاذب، نوعی اسارت قطعی است.

جوانی که از آزادی خود سوء استفاده کرده و گرفتار مواد مخدر و اعتیادهای کشنده دیگر شده است، در واقع اسیر است و با اعمالش حکم اسارت خود را امضا می‏کند. آزادیهای توام با رعایت موازین اخلاقی به انسان آزادی واقعی می‏دهد و از اسارت او در چنگال هوی و هوسهای کشنده رهایی می‏بخشد و چه جالب است در اینجا کلام مولی علی علیه السلام که می‏فرماید: «ان تقوی‏الله مفتاح سداد، وذخیرة معاد، وعتق من کل ملکة، ونجاة من کل هلکة; تقوای الهی کلید گشایش هر دری است و ذخیره رستاخیز و سبب آزادی از هرگونه بردگی (شیطان) و نجات از هرگونه هلاکت!» (1)

از تحلیل فوق و مثالهای بالا آزادی واقعی از آزادیهای کاذب یا به تعبیر صحیحتر اسارتهایی تحت نام آزادی، شناخته می‏شود; و جلو سوء استفاده از این مفهوم مقدس را می‏توان گرفت; و هیچ گاه کسی نمی‏تواند به بهانه این که اخلاق، انسان را محدود می‏کند، ارزشهای اخلاقی را زیر سؤال ببرد.

همچنین پاسخ کسانی که می‏گویند اخلاق غرائز را سرکوب می‏کند، در حالی که اگر این غرائز لازم نبود خدا آن را خلق نمی‏کرد، روشن می‏شود.

غرائز آدمی همچون دانه‏های حیاتبخش باران است که از آسمان نازل می‏شود، بی‏شک اگر لازم و مفید نبود خدا آن را از آسمان نازل نمی‏کرد، ولی این به آن مفهوم نیست که ما اجازه دهیم قطره‏های باران دست‏به دست هم دهند و سیلابی ویرانگر به وجود آوردند، بلکه عقل و درایت می‏گوید باید سدی در مقابل آن کشید و دریچه‏ها و کانالها و نهرهایی به وجود آورد و این موهبت الهی را طبق برنامه و حساب به مزارع و باغها هدایت کرد غرائز آدمی نیز مانند این دانه‏های حیاتبخش باران است که اگر تحت‏برنامه و کنترل در مسیرهای سازنده درنیاید مبدل به سیلابی ویرانگر می‏شود که همه چیز انسان را بر باد خواهد داد.

از آنچه در بالا آمد می‏توان این نتیجه را به روشنی گرفت که اخلاق نه انسان را محدود می‏کند و نه مانع پرورش انسانها است و نه غرائز خداداد را سرکوب می‏نماید، بلکه کار اخلاق بهره‏گیری از آزادی انسان در مسیر سعادت و رهبری غرائز برای رسیدن به کمال مطلوب است.

با توجه به این تفسیر که به نظر ما تفسیر صحیح آزادی است پاسخ بسیاری از سخنان مخالفان اخلاق روشن می‏شود و نیازی به توضیح نیست.

اعتقاد به جبر و مسائل ضد اخلاقی

بی‏شک رابطه بسیار نزدیکی میان اعتقاد به آزادی اراده انسان و «مسائل اخلاقی‏» وجود دارد; زیرا همان‏گونه که در گذشته نیز اشاره کرده‏ایم اگر اعتقاد به آزادی انسان نفی شود تمام مفاهیم اخلاقی فرو می‏ریزد و از کار می‏افتد.

به همین دلیل، ادیان الهی که عهده‏دار تربیت نفوس و تهذیب اخلاقند سرسخت‏ترین مدافع آزادی بشرند! 

و نیز به همین دلیل، قرآن مجید مملو از آیاتی است که آزادی اراده انسان را تثبیت نموده و جبر را نفی می‏کند. این آیات بالغ بر صدها آیه می‏شود، که در مباحث جبر و اختیار به آن اشاره شده است. 

اصولا امر و نهی و هرگونه تکلیف دیگر و دعوت به اطاعت و نهی از معصیت و ثواب و عقاب و حساب و جزا، و دادگاه و اجرای حدود و مجازاتها و امور دیگری مانند آن، همه تاکیدهای مکرری بر مساله آزادی اراده انسان است.

و اگر آیاتی در قرآن می‏بینیم که دستاویز طرفداران مکتب جبر شده دقیقا ناشی از عدم توجه به تفسیر صحیح این آیات است. چرا که این آیات ناظر به نفی تفویض است نه اثبات جبر، و شاهد آن در خود قرآن بوضوح دیده می‏شود که شرح آن در منابعی که قبلا به آن اشاره شد آمده است و اینجا جای آن بحث نیست.

اعتقاد به جبر و سلب آزادی انسان می‏تواند عامل‏مؤثری برای هرگونه بی‏بندوباری اخلاقی بوده باشد، چرا که هر گنهکاری به بهانه این که سرنوشت او از روز ازل بطور جبری رقم زده شده و او نمی‏تواند آن سرنوشت را دگرگون سازد، در منجلاب فساد و گناه غوطه‏ور می‏گردد، اتفاقا شواهد تاریخی نیز بر این معنی داریم که گناهکارانی به استناد همین مکتب، خود را در ارتکاب گناه و اعمال ضد اخلاقی معذور می‏دانستند، و می‏گفتند: «ما اگر خوب یا بدیم از ناحیه خود ما نیست، باغبان ازل از روز نخست ما را چنین پرورش داده و در سرنوشت ما نوشته است! نه نیکوکاران باید افتخار به نیکی خود کنند، و نه بدکاران باید مورد سرزنش و ملامت قرار گیرند!»

به همین دلیل، پیامبران الهی، و بیش از همه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای تحکیم مبانی اخلاق و تهذیب نفوس، قبل از هر چیز آزادی اراده انسان را تثبیت می‏کردند.

به هر حال، بحث جبر و اختیار و مسائل دیگری مانند قضا و قدر، هدایت و ضلالت، سعادت و شقاوت، از دیدگاه قرآن، بحث مستقل و مبسوطی است که به خواست‏خدا در مباحث آینده تفسیر موضوعی به سراغ آن خواهیم رفت. هدف در اینجا تنها اشاره‏ای به این مساله و تاثیر آن در مسائل اخلاقی است نه ورود در اصل این مساله.

اما کسانی که اصل و اساس را لذت می‏شمرند و ارزش نهایی برای آن قائلند و اخلاق را از آن نظر که مخالف این معنی است نامناسب می‏دانند و همچون «آریس‏تیپ‏» که قبل از میلاد می‏زیسته می‏گویند: «خیر عبارت است از لذت، و شر چیزی جز الم نیست و هدف‏نهایی انسان در زندگی کام گرفتن از لذائذ جهان است، و نباید به نتایج نیک و بد آن فکر کرد!» 

آنها از این نکته غافلند که به فرض ما لذت را منحصر در لذائذ مادی بدانیم و از لذائذ معنوی که به مراتب از لذات مادی روحپرورتر است صرف نظر کنیم، رسیدن به لذت مادی نیز بدون رعایت اخلاق ممکن نیست، چرا که کامجویی و لذت بی‏قید و شرط، رنج و الم بسیار دردناکی در پی‏دارد که به خاطر آن هم که باشد، باید از آن لذت نقد که رنجی عظمیتر در پی‏دارد، صرف نظر کرد.

این سخن گرچه از دهان کسی خارج شده که ظاهرا در ردیف فلاسفه پیشین است ولی به سخنان مبتلایان به مواد مخدر می‏ماند که وقتی به آنها گفته شود، لذت امروز شما مایه بدبختی عظیم و درد و رنج طاقتفرسای فردا است، در جواب می‏گویند: دم غنیمت است، و امروز را دریاب و فکر فردا مباش!

ولی فردا که غول وحشتناک بیماریهای جانکاه عصبی، قلبی و مغزی، که ناشی از اعتیاد ست‏به او حمله‏ور می‏شود، بر منطق گذشته خویش می‏خندد و تاسف می‏خورد، ولی بدبختانه غالبا راهی برای بازگشت وجود ندارد.

توصیه‏های اخلاقی در مورد رعایت عفت، امانت، راستی، و صداقت و جوانمردی و فتوت، همه از این قبیل است. جامعه‏ای که نادرستی و خیانت در آن رایج می‏شود، چه لذتی از زندگی نصیب مردم آن جامعه خواهد شد!

مردمی که بخل سراسر وجودشان را گرفته، و همه چیز را برای لذت شخصی خود می‏طلبند در برابر هجوم مشکلات، سخت آسیب‏پذیرند، چرا که هر فردی در آن جامعه تنها است و ایستادن افراد تنها در مقابل مشکلات، بسیار مشکل است در حالی که اگر روح همبستگی و سخاوت و فتوت در میان آنها حاکم باشد، هر فردی به زمین می‏افتد، دیگران به یاری او می‏شتابند و در چنین جامعه‏ای هیچ کس خود را تنها نمی‏بیند، و در برابر هجوم مشکلات زانو نمی‏زند.

این همان چیزی است که سابقا بطور مشروح و با اتکا به آیات قرآن مجید به آن اشاره کردیم که رعایت اصول اخلاقی همیشه دارای دو بعد است‏یک بعد معنوی و یک بعد مادی، و اگر از بعد معنوی آن فرضا صرف نظر کنیم بعد مادی آن چنان گسترده است که سزاوار است‏به همه اصول اخلاقی پایبند باشیم تا در این دنیا نیز بهشتی بسازیم که همه در آن غرق لذت باشند و از جهنم سوزانی که زاییده مفاسد اخلاقی است‏برکنار بمانیم.

سرانجام به سراغ سخن کسانی می‏رویم که می‏گویند اخلاق دینی روی اطاعت فرمان خدا، به خاطر ترس یا طمع است، و اینها جنبه ضد اخلاقی دارند! 

این سخن نیز از دو جهت، قابل نقد است:

نخست این که: تعبیر به طمع و ترس، تعبیر نادرستی است، صحیح این است گفته شود که گروهی از پیروان ادیان به خاطر سعادتمند شدن در جهان دیگر و رهایی از مجازاتهایی که ناشی از عدل الهی است‏به سراغ ارزشهای والای اخلاقی می‏روند، این هرگز ضد اخلاق نیست، چرا که کامجویی‏های زندگی فانی را فدای زندگی باقی کرده و منابع کوچکتری را فدای مواهب بزرگتری نموده است.

آیا اگر کسی به خاطر پرهیز از رسواییهای ناشی از خیانت و دروغ از این دو کار پرهیز کند، عملی ضد اخلاقی انجام داده، و یا اگر کسی به خاطر حفظ سلامت‏خویش، لب به مشروبات الکی تر نکند و سراغ مواد مخدر نرود، عملش ضد اخلاق است، همچنین اگر کسی در برخورد با مردم نهایت ادب و تواضع و محبت را داشته باشد، تا مردم از او فرار نکنند و در زندگی تنها نماند، آیا عملی ضد اخلاقی انجام داده؟

کوتاه سخن این که، هر کار اخلاقی ممکن است آثار و منافع مادی نیز داشته باشد، توجه به آن آثار نباید طمع نامیده شود، و پرهیز از اثرات زیانبار اعمال ضد اخلاقی نباید به عنوان ترس و جبن که یک امر غیر اخلاقی است تلقی شود.

نظر خود را درباره «اخلاق و آزادی» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید
ارزیابی مهاجرت
: برای دریافت مشاوره درباره اخلاق و آزادی فرم زیر را تکمیل کنید

هزینه مشاوره ۳۰ هزار تومان می باشد

پاسخ مشاوره شما ظرف 1 روز کاری در پنل شما درج می شود و پیامک دریافت می کنید


دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.