زمان مطالعه: 116 دقیقه
تفسیر سوره الاسراء

تفسیر سوره الاسراء

تفسیر سوره الاسراء بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده مهربان سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ...

تفسیر سوره الاسراء

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ

پاک و منزّه است آن(خدایی)که بنده اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی که اطرافش را برکت داده ایم شبانه بُرد،تا از نشانه های خود به او نشان دهیم.همانا او شنوا و بیناست.

نکته ها:

* معراج،مقدّس ترین سفر در طول تاریخ است،مسافرش پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله،فرودگاهش مسجدالحرام،گذرگاهش مسجد الاقصی،میزبانش خدا،هدف آن دیدن آیات الهی، سوغاتی اش اخبار آسمان ها و ملکوت و بالا بردن سطح فهم بشر از این دنیای مادّی بوده است.

*بر اساس روایات،پیامبر یک سال قبل از هجرت،پس از نماز مغرب در مسجدالحرام،از طریق مسجدالاقصی به وسیله ی بُراق به آسمان ها رفت و چون بازگشت،نماز صبح را در مسجدالحرام خواند.

*معراج پیامبر،جسمانی و در بیداری بوده،نه در خواب و با روح! و اصل آن از ضروریات دین و مورد اتّفاق همه ی فرقه های اسلامی است. 

روایات متواتر و برخی دعاها و زیارتنامه ها هم به این مسأله اشاره دارد و در برخی احادیث،منکر آن کافر معرّفی شده است.

*خداوند،حضرت آدم را از آسمان به زمین آورد،ولی حضرت رسول صلی الله علیه و آله را از زمین به آسمان برد.  پیامبر در آن شب،عوالم بالا،ملکوت آسمان ها و عجائب آفرینش را دیده و با انبیا ملاقات کردند و احادیث قدسی در این سفر بر آن حضرت وارد شده است، رهبری و ولایت علی علیه السلام مطرح شد.

در این سفر،حضرت رسول،بهشت و جهنّم را دید،وضعیّت بهشتیان و نعمت هایشان و دوزخیان و عذاب هایشان از مشاهدات دیگر پیامبر بود.وقتی پیامبر داستان معراج را بیان فرمود،بعضی مردم کم ظرفیّت از دین برگشتند.

اشکال و جواب:

*بعضی در مورد معراج و سفر آسمانی پیامبر صلی الله علیه و آله،سؤال ها یا شبهه هایی را مطرح می کنند، از قبیل اینکه:در فضای بیرون جوّ،هوا نیست،گرمای سوزان و سرمای کشنده هست، مشکل بی وزنی وجود دارد،اشعّه های کیهانی خطرناک است،یک شب برای سیر در آسمان ها کوتاه است و اگر کسی بخواهد در فضا سیر کند،باید سرعتی شبیه سرعت نور یا بیشتر داشته باشد،برای فرار از جاذبه باید سرعتی معادل کیلومتر در ساعت داشت و امثال اینها.

پاسخ اجمالی شبهات این است:اصل معراج در قرآن وروایات متواتر آمده و آنچه مهم است،ایمان به اصل آن است وایمان به جزئیّاتش ضروری نیست.  از طرفی معجزه باید عقلاً محال نباشد وچون معراج از معجزات پیامبراسلام صلی الله علیه و آله است،مشمول قواعد کلّی همه ی معجزات می شود.

بقیّه ی مشکلات وشبهات نیز با توجّه به قدرت الهی قابل حلّ است.علاوه برآنکه امروزه که انسان،هواپیما و قمرمصنوعی وسفینه های فضایی به کرات دیگر می فرستد،پذیرفتن معراج آسان است.

چنانکه قرآن،جابه جایی تخت بلقیس را از کشوری به کشور دیگر در یک چشم به هم زدن مطرح می کند که این مسأله،مشکل طیّ مسافت را حلّ می کند.

پیام ها:

-معراج،لغو نیست،بلکه اسراری قابل توجّه دارد. سُبْحانَ الَّذِی أَسْری ...

-معراج،اردوی خصوصی و بازدید علمی پیامبر بود،وگرنه خداوند بی مکان است. سُبْحانَ الَّذِی أَسْری ...

-عبودیّت،مقدّمه ی پرواز است و عروج،بی خروج از صفات رذیله،ممکن نیست. أَسْری بِعَبْدِهِ

-انسان اگر هم به معراج برود،باز عبد است.پس درباره ی اولیای خدا غلوّ نکنیم. أَسْری بِعَبْدِهِ

-عبودیّت،از افتخارات پیامبر و زمینه ی دریافت های الهی اوست. بِعَبْدِهِ

-پیامبری که امتّش در آینده از فضانوردان نیز خواهند بود،لازم است به معراج و سفر آسمانی رفته باشد. أَسْری بِعَبْدِهِ -برای قرب به خدا،شب بهترین وقت است.  أَسْری ... لَیْلاً

-شب معراج،شب بسیار مهمی است. لَیْلاً نکره آمده است.

-اگر استعداد وشایستگی باشد،پرواز یکشبه انجام می گیرد. أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً

-مسجد،بهترین سکوی پرواز معنوی مؤمن است. مِنَ الْمَسْجِدِ

-مسجد باید محور کارهای ما باشد. مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی

-حرکت های مقدّس،باید از راههای مقدّس باشد. أَسْری ... مِنَ الْمَسْجِدِ

-سرسبزی و برکات،باید بر محور مسجد باشد. اَلْمَسْجِدِ ... بارَکْنا حَوْلَهُ

-بیت المقدّس و حوالی آن،محلّ نزول برکات آسمانی،مقّر پیامبران و فرودگاه فرشتگان در تاریخ بوده است. بارَکْنا حَوْلَهُ

-ظرفیّت علمی انسان،از دانستنی های زمین بیشتر و شگفتی های آسمان نیز از زمین بیشتر است. أَسْری ... لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا

-هدف معراج،کسب معرفت و رشد معنوی بود. لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا

-آیات الهی آن قدر بی انتهاست که رسول خدا نیز توان دستیابی به همه ی آنها را ندارد. مِنْ آیاتِنا  

-خداوند،به مخالفان هشدار می دهد که آنان را می بیند و سخنانشان را می شنود. السَّمِیعُ الْبَصِیرُ

وَ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ أَلاّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلاً

ما به موسی کتاب(آسمانی)دادیم واو را هدایت گر بنی اسرائیل قراردادیم، که غیر از من تکیه گاه و کارسازی نگیرید.

نکته ها:

*در قرآن،بارها سفارش به توکّل بر خدا و دوری از توکّل به غیر او شده و در کنار فرمان به توکّل،دلیل آن نیز بیان شده است.مثلاً در سوره اعراف می فرماید:چون خداوند علم بی نهایت دارد،بر او توکّل کن.  و در سوره یوسف می فرماید:چون حکومت بدست اوست، پس بر او توکّل کن.  و یا در سوره نساء می فرماید:چون مالک بی چون و چرا اوست،پس او را وکیل خود بگیر

*رسالت حضرت موسی جهانی بوده است،هر چند در این آیه،موسی علیه السلام را برای بنی اسرائیل هادی می داند،ولی در جای دیگر او را برگزیده و هادی تمام مردم می داند:

نُوراً وَ هُدیً لِلنّاسِ ، اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النّاسِ  

پیام ها:

-در تبلیغ،گاهی هموطن وهمشهری بودنِ مبلّغ با مخاطبان تاثیر دارد. هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ

-عصاره ی دعوت پیامبران،توحید است. آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ ... أَلاّ تَتَّخِذُوا

-انسان نیاز به تکیه گاه دارد،و انبیا،خداوند را تکیه گاه واقعی او معرّفی می کنند.

أَلاّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلاً

ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً

(ای بنی اسرائیل!)ای فرزندانِ کسانی که آنان را همراه نوح،سوار(بر کشتی)کردیم و(نجات دادیم!)همانا نوح،بنده ای بسیار شکرگزار بود (شما هم مثل او باشید،تا نجات یابید).

نکته ها:

*حضرت نوح را پدر دوّم انسان گفته اند،چون در طوفان نوح،همه ی مردم غرق شدند، جز آنان که در کشتی همراه نوح بودند.از این رو معنای ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنا همانند جمله ی یا بَنِی آدَمَ است.

*حضرت نوح در میان پیامبران،بیش از همه عمر کرد و همواره گرفتار اذیّت و آزار کفّار و لجوجان بود،ولی بنده ای بسیار شاکر بود . خداوند نیز برای حضرت نوح،حساب ویژه ای باز کرده و سلام مخصوص به او داده است.

پیام ها:

-در مکتب انبیا بودن و همراهی با آنان،رمز نجات و بقای انسان است. ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ

-تاریخِ گذشتگان،عامل تربیت و هشدار برای آیندگان است. ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنا

-توجّه دادن فرزندان به شرافت و ایمان نیاکان،راهی عاطفی برای تربیت و پذیرش دعوت و مسئولیّت آنان است. ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنا

-عبودیّت وبندگی خدا،زمینۀ ایمنی از حوادث و مهالک است. حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً

-تجلیل از مردان والا و اسوه،از عوامل تربیت است. کانَ عَبْداً شَکُوراً

-یکی از برکات شکور بودن،ذرّیه پایدار داشتن است. ذُرِّیَّهَ مَنْ ... عَبْداً شَکُوراً

وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً

ما در کتاب(تورات)،به بنی اسرائیل اعلام کردیم که قطعاً شما دوبار در زمین فساد می کنید و برتری جوییِ بزرگی خواهید کرد.

نکته ها:

*ممکن است دو نوبت فساد بنی اسرائیل؛یک بار به خاطر شهادت شعیا و مخالفت ارمیا و یک بار هم به خاطر قتل زکریّا و یحیی بوده باشد،البتّه احتمال ماجراهای دیگری نیز داده شده که در آیات بعد به آن اشاره می شود.

*بهشت مخصوص کسانی است که از هرگونه برتری طلبی و استکبار دوری کنند،نه کسانی که خود را برتر و بزرگ تر از دیگران بدانند. تِلْکَ الدّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً  

پیام ها:

-کتاب های آسمانی،از آینده نیز خبر داده اند. قَضَیْنا

-سوابق قوم یهود،در تورات هم ثبت شده است. فِی الْکِتابِ

-فساد،شامل انواع فسادهای جانی،فرهنگی،اقتصادی،نظامی و سیاسی می شود. لَتُفْسِدُنَّ مطلق آمده است.

-برتری جویی و فساد در زمین،از خصلت های دنیاطلبان است. لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ وَ لَتَعْلُنَّ

-فسادی خطرناک تر است که ریشه ی استکباری داشته باشد و تکرار شود.

لَتُفْسِدُنَّ ... مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ

-گاهی مستضعفین نیز مستکبر می شوند. وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً

فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً

پس همین که وعده ی نخستین فتنه فرا رسد،گروهی از بندگان توانمند و جنگجوی خویش را(برای سرکوبی شما)بر انگیزیم.پس درون خانه ها را جستجو کنند(تا فتنه گران را یافته کیفر دهند)و آن،وعده ای قطعی است.

نکته ها:

*قرآن،برای آن گروهی که فسادگران بنی اسرائیل را سرکوب می کنند،مصداقی بیان نکرده است.امّادر تفاسیر،آن را به بخت النصّر،طالوت،پادشاه روم،هیتلر و...تطبیق داده اند،ولی هیچ کدام از آنان،با کلمه ی مقدّس بَعَثْنا که برای قیامت و بعثت انبیا آمده،و عِباداً لَنا که برای افرادی همچون پیامبران بکار رفته است،سازگار نیست.بنابراین شاید نظر آیه به آینده ای باشد که هنوز نیامده است.

پیام ها:

-از سنّت های الهی،نابودی مستکبران طغیان گر است. بَعَثْنا عَلَیْکُمْ

-تحقّق وعده های الهی،به معنای کنار بودن انسان از وظیفه ی جهاد نیست.

بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً

-جهاد و مبارزه با مستکبران،مخصوص اسلام نیست. بَعَثْنا ... أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ

-دست بالای دست بسیار است.بنی اسرائیل طغیان کردند،خدا هم برتر از آنان را برایشان مسلطّ می سازد. بَعَثْنا ... أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ

-فراهم آوردن قدرت برای سرکوبی فتنه گران و سلب امنیّت از آنان،حتّی از طریق گشت خانه به خانه،کاری نیکو است. فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ

-پیشگویی های آسمانی،حتماً به وقوع می پیوندد. وَعْداً مَفْعُولاً

ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً

سپس،جنگ را به سود شما و علیه آنان برگردانیم و شما را با اموال و فرزندان کمک کنیم و نفرات شما را بیشتر قرار دهیم.

نکته ها:

*ظاهر آیه این است که پس از فسادگری و شکست بنی اسرائیل،خداوند دوباره آنان را با سرمایه و فرزندان سروسامان دهد،ولی احتمال دارد مخاطب رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ ،همان عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ آیه قبل باشد،یعنی به بندگان سلحشور خویش دو لطف داریم: یکی تارومار کردن متجاوزان بنی اسرائیل،و دیگری به قدرت و حکومت رساندن آنان.

پیام ها:

-مهلت دادن و امتحان مجدّد از طریق سرمایه وفرزندان،از سنّت های الهی است. رَدَدْنا لَکُمُ

-سرمایه ونیروی انسانی،وسیله قدرت وحکومت است. أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ

-لطف خدا،هم شامل فرد گنهکاری می شود که توبه کند،و هم امّت گنهکار که گوشمالی شده باشد. رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ

-کثرت جمعیّت،از نعمت های الهی است. جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً

إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَهِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً

اگر نیکی کنید به خودتان نیکی کرده اید واگر بدی کنید(باز هم)به خود بد کرده اید.پس همین که وعده ی(فسادگری)دوّم فرا رسد(جنگجویان نیرومند و مؤمن را برای قلع وقمع شما می فرستیم)تا سیمای(نظامی وعزّت دنیوی)شما را زشت نمایند و(برای گرفتن قدرت)به مسجدالاقصی وارد شوند،همان گونه که بار نخست وارد شدند وتا آنچه را زیر سلطه درآورده اند،به سختی ویران کنند.

نکته ها:

*آنچه در حوادث تاریخی اهمیّت داشته و موجب سازندگی می شود،عبرت ها و درسهای آن است،نه جزئیات حوادث.ماجرای تارومار شدن مستکبران یهود به دست بندگان مؤمن خدا که در دو آیه ی اخیر بیان شده،برای این است که بگوید:استکبار وکفر،بی پاسخ نیست.

چون همین هدف کلّی و تربیتی مقصود بوده است،لذا آیه به ذکر جزئیات درگیری و نفرات و سلاح نپرداخته است،مثل داستان حضرت یوسف علیه السلام که چون هدف تربیتی و عفاف آموزی دارد،خیلی از جزئیّات داستان،حتّی نام زلیخا نیز مطرح نشده است.

*گرچه بعضی تفاسیر،استکبار و فساد یهود و قلع و قمع شدن آنان را در دو نوبت،به افرادی در گذشته های دور یا نزدیک نسبت داده اند و مسجدالاقصی در طول چند هزار سال،بارها شاهد حوادث و خاطرات تلخ بوده است،ولی شاید با توجّه به آیات وروایات،باید منتظر تجاوز و استکبار اسرائیل در آینده و ریشه کن شدن آنان از سوی بندگان صالح خدا باشیم.

چنانکه از ظاهر آیه ی و بر می آید،که هنوز چنین فساد گسترده ای در زمین از طرف بنی اسرائیل وچنین قلع و قمع مهمی توسط مردان خدا انجام نشده است.

*روایات متعدّدی که در ذیل این آیه در تفاسیر آمده است،برخی نابودی یهودیان متجاوز را به قبل از قیام حضرت مهدی علیه السلام توسط انقلابیون مؤمن دانسته است،که شمشیرهای خود را بر دوش نهاده،تا مرز شهادت پیش می روند و زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام می شوند.و برخی وقوع آن را در زمان ظهور امام زمان دانسته که متجاوزان یهود،قلع و قمع خواهند شد.

پیام ها:

-نیکی و بدی ما،به خداوند سود یا زیانی نمی رساند بلکه نتیجه آن به خود ما باز می گردد. إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها

-اوّل باید از نیکی ها دم زد،سپس از بدی ها. إِنْ أَحْسَنْتُمْ ... إِنْ أَسَأْتُمْ

-انسان در انتخاب و چگونگی عمل خویش،آزاد است. إِنْ أَحْسَنْتُمْ ... إِنْ أَسَأْتُمْ

-فراز ونشیب های تاریخ ونابودی یهود بدنبال بلندپروازی آن،بر پایۀ قانون و سنّت الهی می باشد. إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ...

-مساجد،پیوسته پایگاه قدرت ادیان و سمبل قدرت بوده و آزاد کردن مساجد از سلطه ی کفار از وظائف مؤمنان است.برای سرکوب یهودیان متجاوز، مردان خدا وارد بیت المقدّس می شوند،چنانکه مسلمانان با فتح مکّه وارد مسجدالحرام شدند. لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ

-برای تقویت حق،قلع و قمع مستکبران لازم است. وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً

عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً

امید است که پروردگارتان بر شما رحم کند و اگر باز گردید(و دوباره فتنه کنید)ما نیز برمی گردیم(و قهر خود را می فرستیم)و ما دوزخ را برای کافران،زندانی سخت قرار داده ایم.

نکته ها:

* حصیر ،از حصر به معنای در تنگنا و محاصره افتادن است.به فرش حصیری نیز از آن جهت حصیر می گویند که در هم بافته شده است.

پیام ها:

-یأس و ناامیدی از رحمت الهی روا نیست.خداوند،برای مفسدان نیز راه بازگشت را باز گذارده است. عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ

-محور کار مربی باید رحمت و محبّت باشد. رَبُّکُمْ یَرْحَمَکُمْ

-در شیوه ی هدایت،ابتدا از رحم ومهربانی بگوییم،سپس از هشدار و تهدیداستفاده کنیم. یَرْحَمَکُمْ ... عُدْنا

-قهر الهی وابسته به عملکرد خود ماست. إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا

-فسادی که توبه در پی نداشته باشد،به کفر می انجامد. وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ

-دوزخیان هیچ راه فراری ندارند. حَصِیراً

إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً وَ أَنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً

همانا این قرآن به استوارترین راه،هدایت می کند و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می دهند،بشارت می دهد که برایشان پاداش بزرگی است. و آنان که به آخرت ایمان نمی آورند،برایشان عذابی دردناک، آماده کرده ایم.

نکته ها:

*جمله ی یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ را دو گونه می توان معنا کرد:

الف:قرآن به پایدارترین شیوه هدایت می کند.

ب:قرآن استوارترین ملّت ها و امّت ها را هدایت می کند.

پیام ها:

-خرافات و اوهام در منطق استوار قرآن راه ندارد. یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ

-قرآن تنها کتابی است که قوانین ابدی و ثابت دارد. یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ

-دریافت اجر به ایمان و عمل نیاز دارد، الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ ولی برای دوزخی شدن،کفر به تنهایی کافی است. اَلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ ... لَهُمْ عَذاباً

-عذاب الهی از هم اکنون آماده است. أَعْتَدْنا

-بیم وامید در کنار هم باید باشد. أَجْراً کَبِیراً ... عَذاباً أَلِیماً

وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً

و انسان(شتابزده و نادان)همانگونه که خیر را می طلبد،شرّ را هم می طلبد و انسان همواره عجول است.

نکته ها:

*در قرآن از شتاب زدگی انسان و شرّخواهی او بارها سخن به میان آمده است: وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَهِ قَبْلَ الْحَسَنَهِ یعنی از تو عذاب فوری می خواهند.در آیه ای دیگر از قول کافران می فرماید: فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَهً مِنَ السَّماءِ می گویند:خدایا اگر دین حقّ است،از آسمان بر ما سنگ بباران.سرچشمه ی این شتاب ها،جهل و عناد و تعصّب است.

*پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

انما أهلک الناس العجله بیشترین هلاکت و تباهی انسان از عجله است.بسیاری از نفرین هایی را هم که انسان علیه خود یا فرزندانش می کند از همین عجله است.

پیام ها:

-عجله و شتاب،از آفات فکر و عمل بشر است. وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ ... عَجُولاً

-انسان،فطرتاً خیرگِراست. یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ تشبیه شرّخواهی انسان به خیرخواهی او،نشانه ی آن است که انسان در اصل،خیرگِرا می باشد.

-آنان که به هدایت استوار قرآن یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ راه نیابند،شتابزده سراغ شرّ خواهند رفت. یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ

-عجله در نهاد هر انسانی وجود دارد،امّا باید جای استفاده ی صحیح آن را بشناسیم. کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً

وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَهَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَهَ النَّهارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِیلاً

و ما شب و روز را دو نشانه(از قدرت خود)قرار دادیم،پس نشانه ی شب (روشنی ماه)را زدودیم و نشانه ی روز(خورشید)را روشنگر ساختیم تا فضل و روزی از پروردگارتان بجویید و تا شمار سالها و حساب را بدانید و ما هر چیز را به روشنی بیان کردیم.

نکته ها:

*شاید دلیل اینکه در قرآن معمولاً کلمه ی شب مقدّم بر روز آمده است،این باشد که تاریکی زمین از خودش است و روشنایی آن از خورشید.

پیام ها:

-گردش زمین به دور خود و پیدایش روز و شب و تغییرات آن،طبق اراده ی حکیمانه ی الهی است،نه تصادفی. جَعَلْنَا ... فَمَحَوْنا ... لِتَبْتَغُوا

-روز برای کار و شب برای استراحت است. آیَهَ النَّهارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا

-با آنکه فضل و رحمت از خداوند است،ولی ما نیز باید تلاش کنیم. لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ

-آماده سازی زمینه های کسب روزی،از شئون ربوبیّت الهی است. لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ

-روزی،از سوی خداست،به زرنگی خود مغرور نشویم. فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ

-تدبیر نظام آفرینش،بی هدف نیست و در این تدبیر،محور هدف ها انسان است. لِتَبْتَغُوا ... لِتَعْلَمُوا

-شب و روز،تقویمی طبیعی،دائمی،همگانی،آسان و قابل فهم،و وسیله ای برای نظم و برنامه ریزی می باشد. لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ

-در نظام هستی،همه چیز منظّم،قانون مند و تفکیک شده است تا اصطکاک و تداخل و فروپاشی پیش نیاید. وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِیلاً

وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً

و کارنامه ی هرانسانی را در گردنش بسته ایم و روز قیامت برای او نوشته ای بیرون آوریم که آن را در برابر خود گشوده می بیند.

نکته ها:

*کلمه ی طائِرٍ در آیه،کنایه از عمل انسان است،زیرا اعمال انسان همچون پرنده پرواز دارد تا به صاحبش برسد و پرونده عمل هر کس،از خیر و شرّ،به گردنش آویخته می شود.

*در قرآن بارها به مسأله نامه ی عمل اشاره شده و در آیات مختلف نکاتی مطرح گردیده است،از جمله:

-نامه ی عمل برای همه است. کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ ...

-در آن نامه چیزی فروگذار نشده است. لا یُغادِرُ صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً

-مجرمان از آن می ترسند. فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمّا فِیهِ

-خود انسان با خواندن نامه ی عملش،حاکم و داور است. اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً

-رستگاران،کتابشان به دست راست داده می شود و دوزخیان به دست چپ. أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ ... بِشِمالِهِ

پیام ها:

-حساب و کتاب،برای همه است واستثنا ندارد. کُلَّ إِنسانٍ

-همه ی انسان ها با کارت شناساییِ اعمال،در محشر حضور پیدا می کنند. کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ

-عمل انسان،ملازم انسان است. أَلْزَمْناهُ ... فِی عُنُقِهِ

-سعادت و شقاوت انسان بستگی به اعمال خود او دارد،نه عوامل اتفاقی مانند شانس و اقبال. أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ ...

-برای خدا همه ی عمل ها روشن است،به گردن آویختن نامه ی اعمال،برای فهمیدن خود انسان است. نُخْرِجُ لَهُ

-همه ی اعمال و حرکات انسان ثبت می شود.گرچه ثبت اعمال در دنیا برای انسان محسوس نیست،ولی در قیامت،کارنامه ی عمل او گشوده و افشا خواهد شد. کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً

اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً

(در قیامت به انسان گفته می شود:)کتابت را بخوان،کافی است که امروز، خودت حسابگر خویش باشی.

نکته ها:

*امام صادق علیه السلام می فرماید:انسان،اعمال خویش را در پرونده ی خود چنان واضح می بیند که گویی همان ساعت آن را مرتکب شده است.

*فخر رازی می گوید:مراد از کتاب،صفحه ی روح است که اعمال انسان در آن اثر می گذارد و مراد از خواندن،درک و فهم آن است.  در تفسیر المیزان،از کتاب،به نفس اعمال تفسیر شده است.

*در روایات بسیاری توصیه شده که انسان پیش از قیامت،به حساب کار خود رسیدگی کند.

حاسبوا انفسکم قبل أن تحاسبوا و اینگونه محاسبه ها،زمینه ی بیداری انسان و نبود آن نشانه ی غفلت اوست.

در حدیث آمده است:هر کس در دنیا از خود حساب بکشد،حسابش در آخرت آسان است.

پس باید در همین دنیا کتاب زندگی و پرونده ی اعمال خود را بخوانیم تا ضعف ها را جبران و از بدی ها توبه کرده و به اعمال نیک خود بیافزاییم

پیام ها:

-در قیامت،همه ی مردم قادر به خواندن نامه ی اعمال خود می شوند. اقْرَأْ

-در قیامت،وجدان ها بیدار می شود. بِنَفْسِکَ

-قیامت،تنها دادگاهی است که مجرم علیه خودش حکم می کند. کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً

مَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری وَ ما کُنّا مُعَذِّبِینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً

هر کس هدایت یافت،پس همانا به سود خویش هدایت یافته است و هر کس گمراه شد،تنها به زیان خویش گمراه شده است و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد و ما هرگز عذاب کننده نبوده ایم،مگر آنکه پیامبری بفرستیم(و اتمام حجّت کنیم).

 

نکته ها:

*با توجّه به آیات انعام و عنکبوت و روایات،پیشوایان کفر و گمراهی،علاوه بر بار گناهان خود،بار گناهِ پیروان خود را نیز بر دوش می کشند،بدون آنکه از گناه پیروان،چیزی برداشته شود.زیرا اسباب گمراهی آنان را فراهم کرده اند.

پیام ها:

-انسان در انتخاب راه،آزاد است. مَنِ اهْتَدی ... مَنْ ضَلَّ

-هدایت پذیری به سود خود انسان و کفر واعراض،به زیان خود اوست؛سود و زیانی به خدا نمی رسد. یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ ... یَضِلُّ عَلَیْها

-هر کس،گرفتار عمل خویش است. لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری

-اوّل باید از مثبت ها سخن گفت،بعد از منفی ها. مَنِ اهْتَدی قبل از مَنْ ضَلَّ آمده است.

-سنّت خدا بر آن است که کسی یا امّتی را بدون بیان و اتمام حجّت،عذاب نکند. ما کُنّا مُعَذِّبِینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً و انبیا برای هدایت بشر،از ابتدای خلقت بوده اند.

-عقل،به تنهایی برای سعادت بشر کافی نیست،هدایت انبیا لازم است. حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً

-لازمه ی آخرت،آمدن انبیاست،چون برای بازخواست شدن انسان،قبلاً باید شرح وظایفش را از طریق پیامبران دریافت کند. وَ ما کُنّا مُعَذِّبِینَ ...

وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً

و هرگاه بخواهیم(مردم)منطقه ای را(به کیفر گناهشان)هلاک کنیم،به خوشگذرانان آنان فرمان می دهیم،پس در آن مخالفت و عصیان می کنند،که مستحقّ عذاب و قهر الهی می شوند،سپس آنجا را به سختی درهم می کوبیم.

نکته ها:

* أَمَرْنا مُتْرَفِیها ،یعنی بزرگان قوم را فرمان به اطاعت می دهیم،زیرا خداوند به فسق و گناه دستور نمی دهد،بلکه به عدل و احسان فرمان می دهد.شیوه ی هلاک کردن خدا به این نحواست که به اطاعت دستور می دهد،مرفّهان بی درد مخالفت می کنند و افراد عادّی هم از آنان پیروی می کنند،آنگاه قهر الهی بر همگان حتمی و محقّق می شود،و عذاب و غضب الهی فرا می رسد.

*اراده ی قهر خدای حکیم،براساس زمینه های گناه و خصلت های منفی ماست،و گرنه خداوند مهربان،بی جهت اراده ی هلاک قومی را نمی کند.به فرموده ی حضرت رضا علیه السلام: اراده ی الهی در این آیه،مشروط به فسق ماست

پیام ها:

-یکی از شیوه های قهر و کیفر الهی،رفاه زدگی و فرورفتن در نعمت هاست.

أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهً ...

-وجود مترفین در جامعه،زمینه ساز قهر الهی است. فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ ...

-سقوط اخلاقی و اجتماعی جامعه،به دست رؤسای مرفّه آنان است. أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا

-مرفّهان بی درد،پیش از دیگران در برابر دعوت انبیا می ایستند،چون رفاه، معمولاً سرچشمه ی فساد است. أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا

-مهلت دادن به نافرمانان،سنّت الهی است. أَمَرْنا فَفَسَقُوا فَحَقَّ

-تهدیدهای الهی را جدّی بگیریم و خود را اصلاح کنیم،چون عامل اجرای تهدیدهای الهی عملکرد خودماست. فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ

-بدون اتمام حجّت،عذاب الهی نازل نمی شود. أَمَرْنا فَفَسَقُوا فَحَقَّ فدمرنا

-قهر و عذاب الهی،شدید است. فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً

-همه چیز و همه کار با قدرت الهی انجام می شود. أَرَدْنا ، نُهْلِکَ ، أَمَرْنا ،فدمرنا

وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ کَفی بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً

و چه بسیار مردمانی را که پس از نوح(به کیفر گناه وکفرشان)نابود کردیم و همین کافی است که پروردگارت به گناهان بندگانش آگاه و بیناست.

نکته ها:

*این آیه که انقراض نسلی از بشر و آغاز نظام نوینی در زندگی بشر را بازگو می کند،نشان می دهد که زمان حضرت نوح علیه السلام،نقطه ی عطفی در تاریخ بشر بوده است .زندگی قبل از نوح،بسیار ساده و با جمعیّتی محدود بوده و تاریخ پرماجرایی نداشته است و تداوم نسل بشر،با چند مؤمنی صورت گرفته که در کشتی همراه نوح علیه السلام بودند.

*آیه،ضمن اینکه هشدار به غافلان و عبرت برای مردم است،مایه ی تسکین و آرامش پیامبر صلی الله علیه و آله است،که اگر کافران از آزارشان دست برندارند،گرفتار قهر الهی خواهند شد.

*پس از قوم نوح،قوم عاد،ثمود،لوط،اصحاب مدین،فرعون،هامان،قارون و اصحاب فیل هم،گرفتار قهر الهی شدند. مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ

پیام ها:

-ملّت هایی که در طول تاریخ،به دلیل نافرمانی،گرفتار قهر و غضب خدا شده اند بسیارند. کَمْ أَهْلَکْنا

-قهر الهی مخصوص قیامت نیست،در دنیا هم هلاک می کند. کَمْ أَهْلَکْنا

-تاریخ،سرچشمه ی عبرت و درس است. مِنَ الْقُرُونِ

-توجّه به علم و آگاهی خدا به گناهان،برای تربیت ما کافی است. کَفی بِرَبِّکَ

-برای عذاب و مجازات مجرمان،آگاهی خداوند کافی است ونیازی به شاهد و و بیّنه ندارد. کَفی بِرَبِّکَ ...

-انسان گنهکار،بنده ی خداست. بِذُنُوبِ عِبادِهِ نفرمود: بذنوب الناس

-خداوند،به باطن ما خبیر و به ظاهر ما بصیر است. خَبِیراً بَصِیراً

مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَهَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً

هر کس پیوسته زندگی دنیای زودگذر را بخواهد،به مقداری که بخواهیم و برای هرکه اراده کنیم،در این دنیا بشتاب فراهم می کنیم،سپس جهنّم را برایش قرار می دهیم که با شرمندگی وطردشدگی،وارد آن خواهد شد.

نکته ها:

*از دیدگاه قرآن،دنیاطلبی و دنیاگرایی اگر سبب غفلت از آخرت و انحصار خواسته ها در دنیا باشد،نکوهیده است.این نکته در آیات فراوانی مطرح شده است،از جمله: یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ ، فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا و أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا

*در جهان مادیّات نزاع و درگیری زیاد است و همه کس به همه آرزوهایش نمی رسد،پس باید اندازه و سهمیه ای باشد که چه کسی چه مقدار داشته باشد: عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ،امّا در دنیای معنویات،چون تزاحم و محدودیّتی نیست،همه صد درصد کامیاب می شوند و راه برای بیشتر هم باز است. کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً

پیام ها:

-دنیا زودگذر است. الْعاجِلَهَ

-انسان،با اراده خلق شده ودر انتخاب آزاد است،ولی اراده ی الهی اصل است.

یُرِیدُ ... لِمَنْ نُرِیدُ

-آنچه زشت است،خصلت دنیاگرایی است،نه اصل دنیا. کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَهَ

-خواست انسان بی حدّ و حصر است،پس باید در چهارچوب اراده ی الهی محدود شود. ما نَشاءُ

-همه ی دنیاخواهان به دنیا نمی رسند. لِمَنْ نُرِیدُ

-دنیاطلبان دو دسته اند:برخی دنیا و آخرت را می بازند، خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ بعضی به بخشی از خواسته های دنیایی شان می رسند. عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ

-دنیاطلبان و صاحبان اهداف مادّی،شاید به مقداری از نام و نان برسند،ولی قیامتشان تباه است. جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ

-پایان دنیاطلبی،پشیمانی و دوزخ است. جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ

-دنیاطلبان،هم در آتش می سوزند(عذاب جسمی)،هم تحقیر می شوند (عذاب روحی). یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً

وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَهَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً

و هر کس خواهان آخرت باشد و برای آن تلاش شایسته و در خور کند،و مؤمن باشد،پس تلاش آنان سپاس گزارده می شود.

پیام ها:

-انسان،آزاد ودارای اراده است. مَنْ أَرادَ

-آخرت،بدون تلاش به دست نمی آید. سَعی لَها

-برای سعادت اخروی،تلاش ویژه ای لازم است. سَعی لَها سَعْیَها

-ایمان،شرط نتیجه گیری از تلاش های دنیوی است. وَ هُوَ مُؤْمِنٌ

-شرط سعادت اخروی،ایمان و تلاش است. کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً

-تلاش مؤمنان مورد تقدیر و سپاس است،چه به نتیجه برسد یا نرسد. کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً

-دست یابی دنیاگرایان به دنیا،احتمالی است، عَجَّلْنا ... لِمَنْ نُرِیدُ ولی دست یابی مؤمنان آخرت گرا به پاداش،قطعی است. کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً

-اراده وتلاش انسان در سعادت او نقش دارد. أَرادَ ... سَعی ... کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً

-تشکّر از تلاش دیگران،کاری الهی است. کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً

-سپاس خدا از مؤمنان،بالاتر از باغ بهشت است،چون تشکّر هر کس،به اندازه ی شعاع وجودی اوست. کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً

-هر سعی و تلاشی مورد تقدیر و ستایش خدا نیست. مَنْ أَرادَ الْآخِرَهَ وَ سَعی لَها ... کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً

کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً

ما از عطای پروردگارت،اینان(فرصت طلبان)و آنان(دنیا طلبان)را کمک می کنیم و عطای پروردگارت از کسی منع نمی شود.

نکته ها:

*خداوند انسان ها را آزاد آفرید و با در اختیار قرار دادن امکانات،آنان را آزمود تا نحوه ی عمل و گزینش آنان روشن شود و معامله کنندگان با خدا،از دیگران جدا شوند،مثل سازمان آب و برق که این دو نعمت را در اختیار همه ی خانه ها قرار می دهد،تا افراد با انتخاب خود، از آنها استفاده ی خوب یا بد بکنند.

پیام ها:

-سنّت خدا براین است که نعمت و امداد خویش را در اختیار همگان قرار دهد، تا هرکس صفات خوب و بد خویش را بروز دهد. کُلاًّ نُمِدُّ

-ایمان به خداوند وآخرت طلبی،با برخورداری از امکانات مادّی منافاتی ندارد. کُلاًّ نُمِدُّ

-الطاف الهی از شئون ربوبیّت و تفضّل اوست،وگرنه ما طلبی از او نداریم.

عَطاءِ رَبِّکَ

-عطای خداوند،همیشگی است. ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً

اُنْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَهُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً

بنگر که چگونه بعضی از آنان را بر بعض دیگر برتری دادیم،وقطعاً درجات آخرت، بزرگتر و ارزشمندتر است.

نکته ها:

*برتری های افراد بر یکدیگر دو نوع است:گاهی به خاطر استعداد،ذوق،فکر،شرایط خانوادگی،جغرافیایی و امثال آن انسان دریافت هایی دارد که اینها لطف خداوند و همراه با مسئولیّت و آزمایش است که این آیه به همین برتری ها اشاره دارد و گاهی برتری ها بر اساس ظلم و استثمار و استحمار است که حساب جداگانه ای دارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:درجات بهشت،به مقدار عقل اهل بهشت است

پیام ها:

-توجّه به حکمتِ اختلاف وتفاوت ها در خلقت،نیاز به تأمّل و دقّت دارد.

انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا

-جایگاه همه در آخرت،یکسان نیست وبرتری های بس بزرگی وجود دارد.

أَکْبَرُ دَرَجاتٍ

لا تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً

با خداوند معبود دیگری قرار مده که نکوهیده وسرافکنده خواهی نشست.

نکته ها:

*گرچه مخاطب آیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است،ولی مقصود تمام مردم می باشد.نظیر اینگونه خطاب در آیات قرآن کریم فراوان است،از جمله آیه ی بعد که می فرماید: إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ یعنی هرگاه یکی از پدر و مادر یا هردوی آنان،نزد تو به پیری رسیدند،به آنان افّ مگو،با آنکه پیامبر پدر و مادر خود را در کودکی از دست داده بود.

در این آیه نیز مراد از لا تَجْعَلْ مردم هستند که به دلیل رهبری پیامبر،آن حضرت مورد خطاب واقع شده است.

پیام ها:

-شکوفایی و عزّت انسان در سایه ی توحید است و شرک و پرستش غیر خدا انسان را خوار و ذلیل می کند. مَذْمُوماً مَخْذُولاً

-پیروی از مکاتب غیر الهی،انسان را به بن بست و رکود و باتلاق می کشاند.

فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً

-مشرک،مورد نکوهش خدا،فرشتگان،مؤمنین،وجدان های بیدار و خردمندان جهان است. مَذْمُوماً مَخْذُولاً زیرا نامی از مذمّت کننده نیامده است،تا مطلق و فراگیر باشد.

وَ قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً

پروردگارت مقرّر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.

اگر یکی از آن دو یا هر دو نزد تو به پیری رسیدند،به آنان اف مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو.

نکته ها:

*در احادیث،در مورد احسان به والدین بسیار سفارش شده و از آزردن آنان نکوهش به عمل آمده است:

پاداش نگاه رحمت به والدین،حج مقبول است.رضایت آن دو رضای الهی و خشم آنان خشم خداست.احسان به پدر و مادر عمر را طولانی می کند و سبب می شود که فرزندان نیز به ما احسان کنند.در احادیث آمده است:حتّی اگر تو را زدند، تو افّ نگو، خیره نگاه مکن، دست بلند مکن،جلوتر از آنان راه نرو،آنان را به نام صدا نزن،کاری مکن که مردم به آنان دشنام دهند،پیش از آنان منشین و پیش از آنکه از تو چیزی بخواهند به آنان کمک کن.

*مردی مادرش را به دوش گرفته طواف می داد،پیامبر را در همان حالت دید،پرسید:آیا حقّ مادرم را ادا کردم؟فرمود:حتّی حقّ یکی از ناله های زمان زایمان را ادا نکردی.

*از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سؤال شد:آیا پس از مرگ هم احسانی برای والدین هست؟فرمود:آری، از راه نماز خواندن برای آنان و استغفار برایشان و وفا به تعهّداتشان و پرداخت بدهی هایشان و احترام دوستانشان. 

*مردی از پدرش نزد پیامبر شکایت کرد.حضرت پدر را خواست و پرسش نمود،پدر پیر گفت:روزی من قوی و پولدار بودم و به فرزندم کمک می کردم،امّا امروز او پولدار شده و به من کمک نمی کند.رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست و فرمود:هیچ سنگ و شنی نیست که این قصه را بشنود و نگرید! سپس به آن فرزند فرمود:

انت و ما لک لا بیک تو و دارایی ات از آنِ پدرت هستید.

*در حدیث آمده است:حتّی اگر والدین فرزند خود را زدند،فرزند بگوید: خدا شما را ببخشد که این کلمه همان قول کریم است

*احسان به والدین،از صفات انبیاست.چنانکه در مورد حضرت عیسی علیه السلام، توصیفِ بَرًّا بِوالِدَتِی ودر مورد حضرت یحیی علیه السلام بَرًّا بِوالِدَیْهِ آمده است.

*والدین،تنها پدر و مادر طبیعی نیستند.در برخی احادیث،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام پدر امّت به حساب آمده اند.  همچنان که حضرت ابراهیم،پدر عرب به حساب آمده است.   مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ

*اگر والدین توجّه کنند که پس از توحید مطرحند،انگیزه ی دعوت فرزندان به توحید در آنان زنده می شود. قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً

پیام ها:

-توحید،در رأس همه ی سفارش های الهی است. قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ

-خدمتگزاری و احسان به پدر و مادر،از اوصاف موحّد واقعی است. أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً

-فرمانِ نیکی به والدین مانند فرمانِ توحید،قطعی ونسخ نشدنی است. قَضی

-احسان به والدین در کنار توحید و اطاعت از خداوند آمده است تا نشان دهد این کار،هم واجب عقلی و وظیفه ی انسانی است،هم واجب شرعی. قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً

-نسل نو باید در سایه ی ایمان،با نسل گذشته،پیوند محکم داشته باشند.

أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً

-در احسان به والدین،مسلمان بودن آنها شرط نیست. بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً

-در احسان به پدر و مادر،فرقی میان آن دو نیست. بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً -نیکی به پدر ومادر را بی واسطه وبه دست خود انجام دهیم. بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً

-احسان،بالاتر از انفاق است و شامل محبّت،ادب،آموزش،مشورت،اطاعت، تشکّر،مراقبت و امثال اینها می شود. بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً

-احسان به والدین،حدّ و مرز ندارد. بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (نه مثل فقیر،که تا سیر شود،وجهاد که تا رفع فتنه باشد و روزه که تا افطار باشد.)

-سفارش قرآن به احسان،متوجّه فرزندان است،نه والدین. وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً زیرا والدین نیازی به سفارش ندارند و به طور طبیعی به فرزندان خود احسان می کنند.

-هرچه نیاز جسمی وروحیِ والدین بیشتر باشد،احسان به آنان ضروری تر است. یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ

-پدر و مادر سالمند را به آسایشگاه نبریم،بلکه نزد خود نگهداریم. عِنْدَکَ

-وقتی قرآن از رنجاندن سائل بیگانه ای نهی می کند، أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنْهَرْ تکلیف پدر و مادر روشن است. وَ لا تَنْهَرْهُما

-هم احسان لازم است،هم سخن زیبا و خوب. إِحْساناً ... قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً

(بعد از احسان،گفتار کریمانه مهم ترین شیوه ی برخورد با والدین است.)

-در احسان به والدین و قول کریمانه،شرط مقابله نیامده است.یعنی اگر آنان هم با تو کریمانه برخورد نکردند،تو کریمانه سخن بگو. وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً

وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً

و از روی مهربانی و لطف،بالِ تواضع خویش را برای آنان فرودآور و بگو:پروردگارا! بر آن دو رحمت آور،همان گونه که مرا در کودکی تربیت کردند.

پیام ها:

-فرزند در هر موقعیّتی که هست،باید متواضع باشد و کمالات خود را به رُخ والدین نکشد. وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ

-تواضع در برابر والدین،باید از روی مهر و محبت باشد،نه ظاهری و ساختگی،یا برای گرفتن اموال آنان. وَ اخْفِضْ لَهُما ... مِنَ الرَّحْمَهِ

-فرزند باید نسبت به پدر مادر،هم متواضع باشد،هم برایشان از خداوند رحمت بخواهد. وَ اخْفِضْ ... وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما

-دعای فرزند در حقّ پدر و مادر مستجاب است،وگرنه خداوند دستور به دعا نمی داد. وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما ...

-دعا به پدر و مادر،فرمان خدا و نشانه ی شکرگزاری از آنان است. قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما ...

-در دعا از کلمۀ رَبِّ غفلت نکنیم. قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما

-رحمت الهی،جبران زحمات تربیتی والدین است. رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی گویا خداوند به فرزند می گوید:تو رحمت خود را دریغ مدار،واز خدا نیز استمداد کن که ادای حقّ آنان از عهده ی تو خارج است.

-گذشته ی خود،تلخی ها و مشکلات دوران کودکی وخردسالی را که بر والدین تحمیل شده است از یاد نبرید. کَما رَبَّیانِی صَغِیراً

-پدر و مادر باید بر اساس محبّت فرزندان را تربیت کنند. ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی

-انسان باید از مربّیان خود تشکّر وقدردانی کند. ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی

رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما فِی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوّابِینَ غَفُوراً

پروردگارتان به آنچه در درون شماست،آگاه تر(از خودتان)است.اگر صالح باشید، قطعاً او آمرزنده توبه کنندگان است.

پیام ها:

-از شئون ربوبیّت خداوند،آگاهی اوست. رَبُّکُمْ أَعْلَمُ

-انگیزه ما در هر کار ودر خدمت به والدین زیر نظر اوست. رَبُّکُمْ أَعْلَمُ ...

-صلاحیّت ها مربوط به درون و انگیزه هاست. فِی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ

-اگر دل و درون،صاف و صالح باشد،دَر توبه باز است. تَکُونُوا صالِحِینَ ...لِلْأَوّابِینَ غَفُوراً

-توبه ی خود را با انابه ی پی درپی انجام دهیم. اوابین

-خداوند بخشاینده است،امّا شرط برخورداری ما از مغفرت الهی،توبه است.

إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ ... لِلْأَوّابِینَ غَفُوراً

-اگر از روی نادانی برخورد نامناسبی با والدین داشته ایم،با توبه می توانیم رحمت خدا را جلب کنیم. صالِحِینَ ... غَفُوراً (با توجّه به آیه ی قبل)

-عفو و بخشش الهی از شئون ربوبیّت اوست. رَبُّکُمْ ... غَفُوراً

-یکی از نشانه های صالح بودن انسان،توبه کردن است. إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ ...لِلْأَوّابِینَ

-گاهی از افراد صالح نیز لغزشی سر می زند،که البتّه باید این کوتاهی ها را با توبه جبران کرد. إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ ...اوابین

وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً

حقّ خویشاوند و بیچاره و در راه مانده را ادا کن و هیچ گونه ریخت و پاش و اسرافی نکن.

نکته ها:

* تبذیر از ریشه ی بذر به معنای ریخت و پاش است.مانند آنکه برای دو نفر مهمان، غذای ده نفر را تهیه کنیم.

*امام صادق علیه السلام فرمود:هر کس چیزی را در غیر مسیر طاعت خدا مصرف کند،مبذّر است.  آن حضرت در پاسخ به این سؤال که آیا در مخارج حلال نیز اسراف وجود دارد؟ فرمودند:بلی،زیرا کسی که دارایی خود را چنان بخشش کند که چیزی برای خود نگذارد،در مصرف حلال اسراف کرده است.

*پس از نزول این آیه،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بدنبال مراد خداوند از ذَا الْقُرْبی بود.خداوند به او وحی کرد که فدک را به فاطمه علیها السلام بدهد و آن حضرت فَدک را به فاطمه بخشید.امّا پس از آن حضرت،فدک را از اهل بیت به ناحقّ گرفتند واهل بیت برای گرفتن حقّ خود همواره به این آیه استناد می کردند.

*مفسّران شیعه وسنّی مانند طبری،با الهام از روایات،می نویسند:امام سجاد علیه السلام در دوران اسارت وقتی همراه قافلۀ اسرا به شام رسید،در مقام محاجّه با آنان که اسرای اهل بیت را بی دین و خارجی می خواندند،با استناد به این آیه فرمودند:مراد از ذَا الْقُرْبی ما هستیم!

*برخی روایات آیه را مربوط به خمس دانسته و برخی دیگر موضوع آیه را بالاتر از مسائل مادّی دانسته و گفته اند:آیه،به پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان می دهد که حقّ علیّ بن ابی طالب علیهما السلام را با وصیّت به جانشینی او ادا کند و مراد از تبذیر در آیه که از آن نهی شده، غُلوّ است.

پیام ها:

-دستورات دینی با فطرت هماهنگ است.انسان به طور فطری در درجه اوّل به والدین و سپس به نزدیکان علاقه دارد،دستور ادای حقّ در اسلام نیز بر این اساس است.با توجّه به آیات قبل و آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ

-در انفاق،باید اولویّت ها را در نظر گرفت.اوّل والدین،سپس فامیل،بعداً فقرا و ابن السبیل. آتِ ذَا الْقُرْبی ...

-خویشاوندان،به گردن ما حقّ دارند وما منّتی بر آنان نداریم. آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ

-خویشاوندی،فقر و در راه ماندگی سبب پیدایش حقوق ویژه است. آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ

-در پرداخت حقّ خویشاوندان،فقر شرط نیست. آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ

-در انفاق باید اعتدال را رعایت کنیم و از حد نگذریم. آتِ ... وَ لا تُبَذِّرْ

-ریخت و پاش و مصرف بی مورد مال،حرام است. وَ لا تُبَذِّرْ

-انسان در مصرف مال و ثروت خود به هر شکلی آزاد نیست. وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً

إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً

همانا اسرافکاران برادران شیطان هایند و شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس بود.

نکته ها:

*کلمه ی اخ در عربی هم به معنای برادر،هم به معنای ملازم و همراه می باشد.مثل اخو السفر به کسی که پیوسته در سفر است،و اخو الکرم که به انسان کریم گفته می شود.برادری گاهی نسبی است،گاهی مسلکی ومرامی؛اسرافکاران برادران مسلکی شیطانند. إِخْوانَ الشَّیاطِینِ یعنی کسانی که در مسیر شیطان و همراه اویند.

*در قرآن،پیوسته از وسوسه یا ولایت شیطان بر افراد،سخن به میان آمده است،اما تنها موردی که إِخْوانَ الشَّیاطِینِ آمده این آیه است،یعنی اسرافکاران همکار شیطانند،نه تحت امر او.پس کار از وسوسه شدن گذشته و به مرحله ی همکاری و معاونت رسیده است.

چنانکه در جای دیگر آمده است: نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ

* تبذیر ،گرچه بیشتر در مسائل مالی است،ولی در مورد نعمت های دیگر نیز وجود دارد، مانند هدر دادن عمر و جوانی،به کار گرفتن فکر،چشم،گوش و زبان در راه ناصحیح، سپردن مسئولیّت ها به افراد ناصالح،پذیرش مسئولیّت بدون داشتن لیاقت و بیش از حد توان و ظرفیّت،آموزش و آموختن مطالب غیر ضروری وغیر مفید و امثال اینها.

پیام ها:

-مصرف مال و دارایی در غیر مورد آن،کاری شیطانی ونوعی ناسپاسی است.

اَلْمُبَذِّرِینَ ... إِخْوانَ الشَّیاطِینِ

-مبذّر و اهل ریخت و پاش باید تحقیر شود،نه آنکه مورد تقدیر و احترام قرار گیرد. إِخْوانَ الشَّیاطِینِ

-مؤمن با مؤمن برادر است، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ و اسرافکار با شیطان. إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ ... إِخْوانَ الشَّیاطِینِ

-تبذیر،نشانه ی کفران و ناسپاسی است،نه نشانه ی سخاوت و بخشندگی.

اَلْمُبَذِّرِینَ ... لِرَبِّهِ کَفُوراً

وَ إِمّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً

و اگر به انتظار رحمتی از پروردگارت که به آن امیدواری،از آنان اعراض می کنی، پس با آنان سخنی نرم بگو.

نکته ها:

*این آیه،درباره ی برخورد مناسب با مردم است.لذا پیامبر حتّی آنگاه که در انتظار گشایش و رحمت الهی بود،اگر کسی از ایشان چیزی درخواست می کرد که حضرت آن را نداشت، برایش دعا می کرد و می فرمود:خداوند،ما و شما را از فضل خویش روزی دهد.

*فاطمه ی زهرا علیها السلام هنگامی که برای کمک در کارهای خانه ی خود،از پیامبر کنیزی درخواست کرد،حضرت فرمود:در مسجد نفرند که لباس و غذا ندارند،اگر چنین نبود، خدمتکاری برایت تعیین می کردم.آنگاه تسبیحات معروف به تسبیح حضرت زهرا را به او آموخت.

*قرآن درباره ی نحوه ی سخن گفتن با مردم،دستورهایی دارد،از جمله اینکه با آنان سخنی نرم،ملایم،آسان،استوار،معروف و رسا گفته شود. قَوْلاً مَیْسُوراً ، قَوْلاً لَیِّناً ، قَوْلاً کَرِیماً   ، قَوْلاً سَدِیداً ، قَوْلاً مَعْرُوفاً ، قَوْلاً بَلِیغاً

پیام ها:

-پیامبران نیز گاهی دستشان برای کمک به دیگران خالی است. ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها

-باید به رحمت الهی امیدوار بود. رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ

-ما از خدا طلبکار نیستیم،آنچه هم بدهد از رحمت اوست. رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ

-تلاش وامید باید در کنار هم باشد وهیچکدام به تنهایی کافی نیست. اِبْتِغاءَ ...

تَرْجُوها

-مؤمن در جستجوی امکانات برای رسیدگی به محرومان است. ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ

-امکانات مادّی را از رحمت الهی بدانیم. ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ

-امکانات مادّی در جهت تربیت و تکامل انسان است. رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ

-نداشتن،عذر پذیرفته ای برای ترک انفاق و کمک نکردن است. تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ ...

-اگر نیاز مالی کسی را برطرف نکردیم،لااقل دل او را با سخن شایسته به دست آوریم. فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً

-به فقرا وعده ای بدهید که بتوانید عمل کنید و مشکل زا نباشد. فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً

وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً

و نه دست خود را به گردنت بسته بدار(که هیچ انفاقی نکنی)و نه آن را کاملاً باز گذار که(چیزی برای خودت نماند و)سرزنش شده و حسرت خورده(به کنجی)نشینی.

نکته ها:

*امام صادق علیه السلام فرمودند:مراد از محسور حسرتِ فقر و تنگدستی است

*بعضی گفته اند: ملامت مربوط به اوّل آیه است که درباره بخل است و حسرت مربوط به آخر آیه و ولخرجی است.

*زنی پسر خود را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد واز آن حضرت پیراهنش را به عنوان تبرّک درخواست کرد.پیامبر تنها پیراهن خود را داد و چون لباس دیگری نداشت،برای نماز از خانه بیرون نیامد.این آیه نازل شد تا پیام دهد که سخاوت،آن نیست که یکتا پیراهن خود را بدهی.

در روایتی دیگر آمده است:مقداری طلا،نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند،پیامبر در همان زمان همه را انفاق کرد.روز بعد فقیری از حضرت درخواستی کرد.حضرت چیزی نداشت که به او بدهد.مرد فقیر حضرت را سرزنش کرد.پیامبر صلی الله علیه و آله از اینکه چیزی نداشت تا به او کمک کند اندوهناک شد که این آیه نازل شد.

پیام ها:

-مؤمن باید از بخل دوری کرده وبه دیگران کمک نماید. لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً

-اسلام مکتب اعتدال و میانه روی حتّی در انفاق است. لا تَجْعَلْ لا تَبْسُطْها

-افرات وتفریط،محکوم و میانه روی شیوه پسندیده است. لا تَجْعَلْ لا تَبْسُطْها

-نتیجه ی ولخرجی و زیاده روی در انفاق،خانه نشینی و ملامت و حسرت است. فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً

-اسلام،هرگز به ذلّت و خواری مسلمانان راضی نیست و از هر عملی که آنان را به ذلّت کشاند،نهی کرده است. لا تَجْعَلْ ... لا تَبْسُطْها ... فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً

-توجّه به عاقبت شوم کار،سبب دوری از آن است. لا تَجْعَلْ ... فَتَقْعُدَ ...

-آینده نگری از اصول مدیریّت است. لا تَجْعَلْ ... فَتَقْعُدَ ...

إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً

همانا پروردگارت برای هر کس بخواهد،روزی را گشاده یا تنگ می سازد، همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.

نکته ها:

*در قرآن بطور گسترده درباره ی رزق و روزی،بحث شده است.برخی از نکاتِ آن آیات عبارت است از:

الف:رزق هر جنبنده ای بر عهده خداست. ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها   ب:سرچشمه ی روزی،در آسمان است. وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ  

ج:اگر همه ی مردم رزق گسترده داشته باشند،فساد گسترش می یابد. وَ لَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ

د:مردم باید تلاش کنند و به دنبال رزق بروند. فَابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ

ه:تقوا از عوامل گشایش و موجب توسعه در رزق است. وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ

*حضرت علی علیه السلام می فرماید:

قدّر الأرزاق فکثرها و قللها و قسمها علی الضیق و السعه فعدل فیها لیبتلی من اراد بمیسورها و معسورها و لیختبر بذلک الشکر و الصبر من غنیها و فقیرها خداوند، روزی مردم را با کم و زیاد کردن،تقدیر کرد تا هر که را بخواهد در تنگناها و گشایش ها بیازماید و غنی و فقیر را با شکر و صبری که از خود بروز می دهد، امتحان و گزینش کند.

پیام ها:

-کمی و زیادی رزق به دست خداست. یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ

-وسعت یا تنگی رزق،از شئون ربوبیّت خدا وبرای رشد و تربیت انسان هاست. إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ ... وَ یَقْدِرُ

-خواست خداوند بر اساس بصیرت و آگاهی اوست. لِمَنْ یَشاءُ ... خَبِیراً بَصِیراً

-از ترس فقرِ خود،بخل نورزید و برای نفی فقر دیگران تمام اموال خود را یکجا نبخشید،که روزی بدست خداست و فقر برخی حکیمانه است. لا تَجْعَلْ یَدَکَ ... إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ

وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً

فرزندان خود را از بیم تنگدستی نکشید.این ما هستیم که آنان و شما را روزی می دهیم.یقیناً کشتن آنان گناهی است بزرگ!

نکته ها:

* إِمْلاقٍ به معنای فقر و تنگدستی است.شاید ریشه ی آن مَلَق باشد،چون فقیر اهل تملّق می شود.

*این آیه،سیمای نابسامان اقتصاد دوران جاهلیّت را نشان می دهد.امروز هم که دنیا به خاطر نگرانی از افزایش جمعیّت و کمبودهای اقتصادی،سقط جنین را مجاز می داند،گرفتار نوعی جاهلیّت شده است.

*خداوند در آیه سوره ی انعام،کشتن فرزندان را به خاطر فقر می داند، لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ ولی در این آیه،کشتن را به خاطر ترس از فقر می شمرد، خَشْیَهَ إِمْلاقٍ در آنجا در مورد فقر می فرماید: نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیّاهُمْ ما زندگی شما و فرزندانتان را تأمین می کنیم،در اینجا در مورد ترس از فقر می فرماید: نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ رزق بچه هایتان و خودتان با ماست.چون هیجانِ ترس بیشتر است،خداوند اوّل اولاد را بیمه می کند،سپس خود انسان را،تا هیجان کاهش یابد.  شاید سرّ این تفاوت در این باشد که چون گرسنگی الآن است و ترس از فقر برای آینده،لذا در صورت اوّل می فرماید:ما هم اکنون خود شما و فرزندانتان را رزق می دهیم،ولی در مورد ترس از آینده می فرماید:نگران نباشید ما فرزندانتان و خودتان را روزی می دهیم.

پیام ها:

-کودک،حقّ حیات دارد و والدین نباید این حق را از او بگیرند. لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ -فقر و تهیدستی حتّی در قوی ترین عواطف انسانی تأثیرگذار است. لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ

-ترس از ضرر وزیان وفقر،مجوّز گناه و نادیده گرفتن حقوق دیگران نیست.

لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ

-اگر امنیّت روانی وایمان نباشد،نه فقط فقر که ترس از فقر نیز سبب آدم کشی می شود. لا تَقْتُلُوا ... خَشْیَهَ إِمْلاقٍ

-توجّه به ضمانت الهی،مانع گناه است. لا تَقْتُلُوا ... نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ

-ایمان و توکّل را از یاد نبرید. نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ

-خداوند از پدر ومادر مهربان تر است،به او سوءظنّ نبرید. نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ

-رزق به دست خداست و زیادی نفرات و جمعیّت بی اثر است،پس فرزند عامل فقر نیست. نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ

-گاهی رزق وروزی ما در سایه ی روزی فرزندان است. نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ

-فرزندکشی و سقط جنین،گناه و جنایت است،چه پسر باشد،چه دختر.

لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ ... خِطْأً کَبِیراً

-گناهان یکسان نیستند،گناهان صغیره و کبیره داریم. خِطْأً کَبِیراً

وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی إِنَّهُ کانَ فاحِشَهً وَ ساءَ سَبِیلاً

به زنا نزدیک نشوید،که کار زشت و راه بدی است.

نکته ها:

*رابطه ی نامشروع جنسی(زنا)،مفاسد و زیان های فردی،اجتماعی و خانوادگی فراوانی را بدنبال دارد و لذا در اسلام حرام شده است و در قرآن کریم،در کنار شرک،قتل  و سرقت آمده است.گوشه ای از مفاسد زنا از این قرار است:

-سرچشمه ی بسیاری از درگیری ها،خودکشی ها،فرار از خانه ها،فرزندان نامشروع، بیماری های مقاربتی و دلهره برای خانواده های آبرومند است.

-زناکاران چون برای شهوترانی سراغ یکدیگر می روند،میانشان انس و الفت عمیق و آرامش نیست.

-زناکار،طرف مقابل را شریک زندگی نمی داند،وسیله ی اطفای شهوت می داند.

-زنا،سبب کاهش تشکیل خانواده از طریق ازدواج و موجب به وجود نیامدن ارتباطهای فامیلی و قطع صله ی رحم است.چون باز شدن راه زنا،بی رغبتی به ازدواج را در پی دارد.

-در زنا،احساس تعهّد و تکلیف نسبت به بقای نسل و تربیت کودک نیست و احساس پدری و مادری از میان می رود.

-زنا،نظام ارث بری را بر هم می زند و وارث واقعی معلوم نمی شود.

-سبب از بین رفتن شخصیّت و هویّت انسانی می شود و موجب مرگ های زودرس می گردد.

یذهب بالبهاء و یعجل الفناء

-چون ارتکاب زنا،بدون زحمت و خرج نیست،زناکار برای ارضای هوس خود،به سراغ گناهان زیادی می رود.مثلاً گاهی برای کامیابی خود،به تهمت،ارعاب و دزدی دست می زند و حتّی مرتکب قتل می شود.

-در جامعه،فرزندان نامشروع و بی هویّت پدید می آید،که زمینه ی بسیاری از مفاسد و جرائم است و مصداق روشنی برای فحشا است.

*اسلام برای پیشگیری از زنا،برنامه هایی ارائه داده است،از قبیل:

-ممنوعیّت اختلاط زن و مرد در بعضی مکان ها.

-ممنوعیّت خلوت مرد با زن نامحرم.

-حرمت زینت زن برای نامحرمان. -حرمت نظر به نامحرم و دست دادن با نامحرم و پرهیز از فکر زنا و تماشای عکس های تحریک کننده.

-مجازات شدید برای زناکار.

-توصیه به ازدواج و پایین گرفتن مهریّه.

-نکوهش از ازدواج دیر هنگام.

-عبادت شمردن همسرداری و تلاش برای خانواده.

پیام ها:

-جاذبه بعضی گناهان به حدّی است که نزدیک شدن به آن هم خطر دارد.

لا تَقْرَبُوا

-نه فقط زنا،بلکه از مقدّمات زنا هم باید پرهیز کرد.(گاهی یک نگاه،تلفن، نامه و تماس،زمینه ی ارتباطهای نامشروع می شود.) لا تَقْرَبُوا

-زنا،در طول تاریخ عملی زشت و ناپسند،و در ادیان دیگر نیز حرام بوده است. کانَ فاحِشَهً

-در نهی از منکر،زشتی گناه را بیان کنیم. لا تَقْرَبُوا ... ساءَ سَبِیلاً

-زنا هم گناه است،هم راهی برای گناهان دیگر و هم سبب بدعاقبتی است.

ساءَ سَبِیلاً

وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً

وکسی را که خداوند،(قتل او را)حرام کرده است نکشید،مگر به حقّ.وهر کس مظلوم کشته شود،قطعاً برای ولیّ او تسلّط(و اختیار دیه یا قصاص) قرار داده ایم،پس نباید در کشتن(و قصاص)زیاده روی کند،چرا که آن (ستمدیده به طور عادلانه)یاری و حمایت شده است.

نکته ها:

* فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ یعنی در قصاص بیش از قاتل رانکشید و یا او را مثله نکنید،چنانکه در جاهلیّت چنین رسمی وجود داشته است.

*قتل نفس و آدم کشی از گناهان کبیره است.هر کس در غیر مورد قصاص یا فساد، کسی را بکشد،گویا همه ی مردم را کشته است، مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً و کیفر چنین قتلی دوزخ ابدی است. مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها این کیفر،برای کسی که اسلحه بکشد و تهدید به قتل کند و به عنوان مفسد و محارب شناخته شود،نیز ثابت است.

*در روایات یکی از مصادیق ولی ،حضرت مهدی علیه السلام شمرده شده که انتقام جدّ عزیزش امام حسین علیه السلام را خواهد گرفت.   فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً

*حمایت خداوند از مظلوم و سپردن حقّ قصاص به ولیّ دم،هم عامل بازدارنده از آدم کشی است و هم بازدارنده از اسراف در قصاص. جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً

پیام ها:

-هر انسانی حقّ حیات دارد،حتّی غیر مسلمانی که با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد،مصونیّت جانی و مالی دارد. لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ ...

-قانون الهی،محور ارزشها و حرمت هاست. حَرَّمَ اللّهُ

-خودکشی حرام است. لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ

-از نظر اسلام،کشتن افراد،در مواردِ حق(همچون قصاص،دفاع،ارتداد،لواط یا زنای محصنه)جایز است. إِلاّ بِالْحَقِّ

-مظلوم،هر که باشد باید مورد حمایت قرار گیرد. مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً ... مَنْصُوراً

-قرار دادن حقّ قصاص،برای حمایت از مظلوم است. جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً -اولیای مقتول دارای حقّ قصاص و کشتن قاتل هستند. جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً

-در قصاص باید خشم و غضب مهار شود و عدالت مراعات گردد. فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ اسلام حتّی برای متجاوزان به جان انسان ها،عدالت را شرط دانسته است.اولیای مقتول،حقّ ندارند به عنوان قصاص،بیش از یک نفر را بکشند و از قانون قصاص سوء استفاده کنند.

-قاتل را مُثله نکنید و در نوع و کیفیّت قصاص،ناجوانمردی نکنید. فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ

-از سنّت های الهی،حمایت از مظلوم است. إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً

وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً

و به مال یتیم،جز به بهترین راه(که به نفع یتیم باشد)نزدیک نشوید،تا آنکه به حدّ بلوغ ورشدش برسد.(که آنگاه اموالش را به او بر می گردانید) و به پیمان وفا کنید،که(در قیامت)از عهد و پیمان سؤال خواهد شد.

نکته ها:

*کلمه ی اشد از شد ،به گره محکم گفته می شود و در اینجا منظور مرحله ی رشد یتیم و استحکام جسمی و روحی در حفظ اموالش می باشد.

*قرآن درباره ی حفظ حقوق یتیم و مراعات حال او و رسیدگی و تکفّل امور یتیمان سفارش فراوان کرده است.ولی چون احتمال لغزش مالی و سوء استفاده کردن از اموال یتیمان بسیار است،لذا هشدار بیشتری لازم است،به گونه ای که از نزدیک شدن به آن نیز نهی شده و تصرّف ظالمانه در اموال یتیمان،خوردن آتش شمرده شده است.

*وقتی این آیه نازل شد،مسلمانان از حضور بر سر سفره ی ایتام کناره گرفتند و آنان رامنزوی ساختند.آیه ی دیگری نازل شد که مراد از نزدیک نشدن،سوءاستفاده است،والاّ افراد مصلح نباید به بهانه ی تقوا،یتیمان را رها کنند. وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ

*در حدیث می خوانیم:مراد از عهد و پیمانی که مورد سؤال است،محبّت و دوستی و اطاعت از علیّ علیه السلام است.

پیام ها:

-اسلام،پشتیبان محرومان،ضعیفان و یتیمان است. لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ

-هر جا احتمال سوءاستفاده باشد،باید بیشتر سفارش کرد.   لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ

-جاذبه ی مال به قدری زیاد است که نزدیک شدن به آن هم گاهی گناه و حرمت را در پی دارد. لا تَقْرَبُوا

-کودکان،حقّ مالکیّت دارند. مالَ الْیَتِیمِ

-ارث یکی از اسباب مالکیّت است. مالَ الْیَتِیمِ

-تصرّف در مال یتیم مشروط به رعایت بالاترین و پرثمرترین شیوه هاست.

(اگر منافع یتیم در گردش مال اوست،باید آن را به کار انداخت،نه آنکه بی تفاوت ماند.) لا تَقْرَبُوا ... إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ

-در تصمیم گیری های مالی،باید منافع و مصالح یتیمان مراعات شود. إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ

-تصرّف نابجا و حیف و میل اموال یتیمان،ممنوع است. لا تَقْرَبُوا ... إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ -زمان واگذاری مال یتیم به خود او،وقتی است که به بلوغ فکری و اقتصادی و جسمی برسد. حَتّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ

-به پیمان ها-هرچه و با هر که باشد-وفادار باشیم. أَوْفُوا بِالْعَهْدِ

-توجّه به مسئولیّت،انسان را از گناه باز می دارد. إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً

وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً

و چون با پیمانه داد وستد کنید،پیمانه را تمام دهید و با ترازوی درست وزن کنید،که این بهتر و سرانجامش نیکوتر است.

نکته ها:

* قسطاس ،از ترکیب دو کلمه ی قسط به معنای عدل و طاس به معنای کفه ی ترازو می باشد.  در حدیث آمده است:امام معصوم،نمونه و مصداق قسطاس مستقیم در جامعه ی اسلامی است

*مسائل داد وستد و رعایت حقوق مردم در معاملات،چنان مهم است که قرآن بارها روی آن تأکید کرده و بزرگ ترین آیه قرآن، مربوط به آن و سوره ای به نام مطففّین (کم فروشان)نام نهاده شده است.اوّلین دعوت بعضی پیامبران،همچون حضرت شعیب نیز ترک کم فروشی بوده است.

پیام ها:

-بازار مسلمانان،باید از تقلّب و کم فروشی دور باشد و فروشنده ی آن باید امین،دقیق،درستکار و با حساب و کتاب باشد. أَوْفُوا الْکَیْلَ

-ایفای کیل و پیمانه ی صحیح،از نمونه های وفای به پیمان است که در آیه ی قبل گذشت،زیرا معامله،نوعی تعهّد است. أَوْفُوا بِالْعَهْدِ ... أَوْفُوا الْکَیْلَ

-ترازو و وسایل سنجش و محاسبات تجاری،باید سالم و دقیق باشد. وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ

-دقّت در ترازو،وزن و محاسبات،عامل خیر وبرکت است و کم فروشی،خیر و برکت را می برد. ذلِکَ خَیْرٌ

-فلسفه ی فرمان های الهی،خیر خود انسان هاست. أَوْفُوا زِنُوا ... ذلِکَ خَیْرٌ

-درستکاری اقتصادی،برتر از دارایی وکسب مال از راه کم فروشی است.

نتیجه ی دادوستد درست و رعایت حقوق مردم،به خود انسان باز می گردد، چون ایجاد اعتماد می کند،ولی کم فروشی و نادرست بودن میزان و حساب، جامعه را به فساد مالی و سلب اعتماد می کشاند.پس پایان و پیامد خوب،در گرو درستکاری است. ذلِکَ خَیْرٌ

-کسب صحیح،موجب خوش عاقبتی است. أَحْسَنُ تَأْوِیلاً

کم فروش گرچه به سود موّقت می رسد،ولی از دست دادن اعتبار دنیوی و فراهم شدن عذاب اخروی،کار او را بدفرجام می کند.

وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً

و از آنچه به آن علم نداری پیروی مکن،چون گوش و چشم و دل،همه ی اینها مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.

نکته ها:

*ذکر چشم و گوش و دل در آیه،شاید از باب نمونه باشد،زیرا در قیامت علاوه بر خود انسان،از دست و پا و اعضای دیگر هم سؤال می شود و آنها به سخن آمده،اعتراف می کنند.  و ممکن است برای این باشد که انگیزه ی پیروی از دیگران از طریق دیدن یا شنیدن و یا اندیشه و درک است.

*در طول تاریخ،بسیاری از فتنه ها و نزاع ها،از قضاوت های عجولانه یا حرف های بی مدرک ونظریه های بدون تحقیق و علم،بروز کرده است.عمل به این آیه،فرد و جامعه را در برابر بسیاری از فریب ها و خطاها بیمه می کند.چرا که خوش بینی بیجا، زودباوری وشایعه پذیری، جامعه را دستخوش ذلّت وتسلیم دشمن می کند.

*تقلید کورکورانه،پیروی از عادات وخیالات،تبعیّت از نیاکان،باور کردن پیشگویی ها، خواب ها، حدس ها و گمان ها،قضاوت بدون علم،گواهی دادن بدون علم، موضعگیری، ستایش یا انتقاد بدون علم،تفسیر و تحلیل و نوشتن و فتوا دادن بدون علم نقل شنیده های بی اساس و شایعات،نسبت دادن چیزی به خدا و دین بدون علم،تصمیم در شرایط هیجانی و بحرانی وبدون دلیل وبرهان،تکیه به سوگندها و اشک های دروغین دیگران،همه ی اینها مصداق لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ بوده و ممنوع است.

*به مقتضای روایات متواتر و معتبر،پیروی از اصول قطعی شرعی(مانند فتوای مجتهد،یا علمی که به اطمینان های نزدیک به یقین اطلاق می شود)پیروی از علم است.همچنان که مردم از نسخه ی پزشک متخصّص و دلسوز،علم پیدا می کنند،از فتوای مجتهد جامع الشرایط و متّقی نیز علم به حکم خدا پیدا می کنند.بنابراین این مرحله از علم کافی است،هر چند علم درجاتی دارد و مراحل عمیق تر آن مانند:علم الیقین،حقّ الیقین و عین الیقین می باشد.

*امامان معصوم علیهم السلام،اصحاب خود را از شنیدن و گفتن هر سخنی باز می داشتند و به آنان توصیه می کردند که دربانِ دل و گوش خود باشید.ودر این امر،به این آیه لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ استناد می کردند.

چنانکه امام صادق علیه السلام برای متنبّه کردن شخصی که هنگام رفتن به دستشویی، توقّف خود را در آنجا طول می داد تا صدای ساز وآواز همسایه را بشنود،این آیه را تلاوت کرد وفرمود:

گوش از شنیده ها،چشم از دیده ها ودل از خاطرات مؤاخذه می شود.امام سجاد علیه السلام نیز فرمود:انسان حقّ ندارد هرچه می خواهد بگوید.

پیام ها:

-زندگی باید براساس علم واطلاعات صحیح ومنطق وبصیرت باشد. لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ

-بازار شایعات را داغ نکنیم و با نقل شنیده های بی اساس،آبرو و حقوق افراد را از بین نبریم. لا تَقْفُ ...

-قرآن بساط ساحران،کاهنان و پیش گویان را که مردم ساده لوح را دور خود جمع می کنند،بر هم می زند. لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ

-راه شناخت،تنها حس نیست،دل نیز یکی از راههای شناخت است. السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ

-در قیامت،از باطن و نیّات هم بازخواست می شود. الْفُؤادَ

-ایمان به قیامت وحسابرسی خداوند،عامل پیدایش تقواست. کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً

-بهره برداری صحیح نکردن از جسم و امکانات،مؤاخذه خواهد داشت. کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً

وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً

و در زمین با تکبّر و سرمستی راه مرو،قطعاً تو زمین را نخواهی شکافت و در بلندی به کوه هانخواهی رسید. همه ی اینها،گناهش نزد پروردگارت ناپسند است.

نکته ها:

*از جامعیّت اسلام اینکه علاوه بر مسائل اعتقادی،سیاسی،نظامی واقتصادی،برای کارهای جزئی مانند رفت وآمد بیرون خانه نیز دستور دارد.از جمله اینکه:

الف: وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ در راه رفتن،میانه رو باش.

ب: وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً در زمین با تکبّر و سرمستی راه نرو.

ج: وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً   بندگان خدا آنانند که در زمین با آرامش و بی تکبّر راه می روند.

د:از قارون ثروتمند هم انتقاد می کند که هنگام عبور در کوچه و بازار،با تکبّر و جلال و جبروت ظاهر می شد.

*در سیره ی پیامبر اسلام است که وی حتّی روز فتح مکّه بر الاغی بدون پالان سوار شد.

امام حسن مجتبی علیه السلام نیز با داشتن مرکب های زیاد،پیاده به مکّه می رفت.اینها نشانه ی فروتنی اولیای دین است.حضرت علی علیه السلام نیز از اوصاف متّقین،راه رفتن متواضعانه را بر می شمارد.

و مَشیُهم التواضع  

پیام ها:

-تکبّر،حتّی در راه،رفتن از نظر قرآن نکوهیده است. وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً

-راه مقابله با تکبّر،توجّه دادن به ضعف ها وعجزهاست. إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ

-خصلت های درونی در رفتار انسان اثر گذار است. وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً

-بدی اعمال زشت در همه ی ادیان الهی امری ثابت است. کانَ سَیِّئُهُ ... مَکْرُوهاً

-اوامر و نواهی پروردگار،در جهت رشد و تربیت انسان است. عِنْدَ رَبِّکَ

ذلِکَ مِمّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً

این(دستورات)از حکمت هایی است که پروردگارت بر تو وحی کرده است،و با خدا معبودی دیگر قرار نده که سرزنش شده و رانده،در دوزخ افکنده خواهی شد.

نکته ها:

*برخی مفسّران می گویند:مراد از حکمت ،احکام ثابتی است که در آیات قبل گفته شده و در ادیان دیگر هم بوده و نسخ شدنی نیست.در آیه ی فرمان نهی از شرک اوّلین حکمت بود و در این آیه نیز نهی از شرک،پایان حکمت هاست.

*گاهی خداوند،با خطابی تند به پیامبرش،در واقع به کفّار هشدار می دهد که امید خود را از پیامبر قطع کنند،مثل اینکه می فرماید:اگر سراغ غیر خدا بروی،به جهنّم افکنده می شوی.

پیام ها:

-اوامر و نواهی خداوند،بر پایه ی حکمت،علم به نیازهای تربیتی بشر و مطابق با عقل است. أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ

-عقل و فطرت،انسان را از وحی بی نیاز نمی کند،بلکه انسان نیازمند وحی است. ذلِکَ مِمّا أَوْحی إِلَیْکَ

-در زشتی شرک،همین بس که اگر پیامبر نیز در پی آن رود،نابود می شود.

لا تَجْعَلْ ... فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ

-غیر از مکتب وحی و قانون خدا،راهها و مکاتب دیگر بیراهه است و محرومیّت وملامت ودوزخ را درپی دارد. لا تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ ... فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ

-پایان شرک،دوزخ ومشرک مستحقّ دوری از رحمت خداست. فَتُلْقی ...

-مشرکان در دوزخ علاوه بر سوختن،عذاب روحی نیز دارند. مَلُوماً مَدْحُوراً

أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَهِ إِناثاً إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیماً

آیا(می پندارید)پروردگارتان شما را با داشتن پسران برگزیده و خودش از فرشتگان، دخترانی گرفته است؟همانا شما سخن(و تهمت)بزرگی می گویید.

نکته ها:

*از جمله عقاید انحرافی مشرکان این بود که فرشتگان را دختران خدا می پنداشتند و قرآن بارها با این مسأله برخورد کرده و آن را دروغ و تهمتی بزرگ شمرده است،از جمله: أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ ، أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی

البتّه عقیده به فرزند داشتن خدا،نزد یهود و نصارا هم بوده است،ولی اعتقاد به دختر داشتن،مخصوص بت پرستان است.

پیام ها:

-برتری پسر بر دختر،پنداری بی اساس است. أَ فَأَصْفاکُمْ ... بِالْبَنِینَ

-ربوبیّت خداوند حتّی شامل مشرکان نیز می شود. رَبُّکُمْ

-عقیده به فرزند داشتن خداوند،بی اساس ومحکوم است. لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیماً

-پندار اینکه فرشتگان دخترند،غلط است. اَلْمَلائِکَهِ إِناثاً ... قَوْلاً عَظِیماً

-انسان نباید آنچه را خود نمی پسندد،برای دیگران بپسندد،چه رسد آنکه برای خدا باشد! لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیماً

وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَ ما یَزِیدُهُمْ إِلاّ نُفُوراً

وبه یقین،ما در این قرآن(حقایق را با بیان های گوناگون و)مکرّر بیان کردیم،تا پند گیرند،و جز بر رمیدگی آنان نیفزود.

نکته ها:

* صَرَّفْنا ،بیان گوناگون و متنوّع و تکرارهای مختلف گفتار در جهت روشن تر شدن موضوع بحث است.

*انسان فطرتاً تنوّع طلب است،خواه در طبیعت باشد،یا کتاب الهی و این رمز برخی تکرارها و تنوّع بیان ها در قرآن است.

*همچنان که از بارش باران پاکیزه بر یک لاشه ی متعفّن،بوی تعفّن برمی خیزد،ورود آیات الهی نیز در دلهای خوگرفته به تکبّر و لجاجت،عفونت تنفّر را بیشتر می کند. ما یَزِیدُهُمْ إِلاّ نُفُوراً

پیام ها:

-تکرار مطلب،باید متنوّع و جذّاب باشد، صَرَّفْنا زیرا یکنواختی اغلب خستگی آور است.

-انسان پیوسته نیازمند تذکّر است وچه بسا در هربار تکرار،گروهی جذب شوند. صَرَّفْنا

-تکرار در آیات قرآن،برای تذکّر و پندگیری است. صَرَّفْنا لِیَذَّکَّرُوا

-تکرار،برای دوستان دلربا،ولی برای لجوجان نفرت آور. ما یَزِیدُهُمْ إِلاّ نُفُوراً

قُلْ لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَهٌ کَما یَقُولُونَ إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً

بگو:اگر با خداوند،خدایانی بود-آنگونه که مشرکان می گویند-در آن هنگام آن خدایان در پی یافتن راه نفوذی به سوی خدای صاحب عرش بودند(تا قدرت را از او بگیرند). خداوند منزّه و برتر است از آنچه می گویند،برتری بزرگ!

نکته ها:

*مشرکان،خداوند را قبول داشتند و اللّه را آفریدگار هستی می دانستند،ولی بت ها را شفیع خود یا شریک خدا می پنداشتند.این آیه وجود چنین رابطه ای را میان خدا و بت ها نفی می کند،چون بت ها نه می توانند قدرت را از دست خدای بزرگ بیرون آورند،نه راهی برای تقویت خود دارند.

پیام ها:

-نظام هستی،بهترین دلیل بریکتایی خداست.(اگر خدایان دیگر بودند،رقابت می شد واگر رقابت بود نظام بهم می خورد.) إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً

-هرگاه نسبت ناروایی داده شود،تبرئه و تنزیه لازم است. سُبْحانَهُ

-خداوند از هرگونه شریک پاک است و میان ذات مقدّس او و خرافاتی که می گویند،فاصله و برتری بسیاری است. سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یَقُولُونَ

-هر که و به هر مقدار خدا را ستایش کند،باز خداوند برتر از آن گفته هاو توصیف هاست. تَعالی عَمّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً

تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً

آسمان های هفتگانه وزمین و هر که در آنهاست،تسبیح خداوند را می گویند،و هیچ چیز نیست مگر آنکه با ستایش،از او به پاکی یاد می کند، ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید.همانا او بردبار و آمرزنده است.

نکته ها:

*این آیه می گوید:همه ی هستی برای خداوند تسبیح و سجده و قنوت دارند.برخی مفسّران این تسبیح را تسبیح تکوینی دانسته اند،یعنی ساختار وجودیِ هر ذرّه ای از عالم،نشان از اراده،حکمت،علم و عدل خدا دارد.

بعضی دیگر معتقدند که هستی،شعور و علم دارد و همه در حال تسبیح اند،ولی گوش ما صدای آنها را نمی شنود.این نظر با ظاهر آیات سازگارتر است.نطق داشتن اشیا محال نیست،چون در قیامت تحقّق می یابد، أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ حتّی سنگ هم علم و خشیت دارد و از خوف خدا از کوه سقوط می کند، وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ   حضرت سلیمان سخن مورچه را می فهمید و منطق الطیر می دانست.هدهد انحراف مردم را تشخیص می داد که نزد سلیمان آمد و گزارش داد.خداوند کوهها را مخاطب قرار داده: یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ ای کوهها! همراه با داود نیایش کنید.در قرآن علاوه بر این موارد از تسبیحِ دیگر موجودات نیز سخن به میان آمده است.

جمله ذرات عالم در نهان

با تو می گویند روزان و شبان

ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم

با شما نامحرمان،ما خامشیم

*تسبیح گویی حیوانات و موجودات،در روایات هم آمده است،از جمله:

الف:به چهره ی حیوانات سیلی نزنید،که تسبیح خدا می گویند.

ب:هرگاه صید تسبیح نگوید،شکارِ صیّاد می شود.

ج:هیچ درختی قطع نمی شود،مگر به خاطر ترک تسبیح او.

د:سنگریزه در دست پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به نبوّت او گواهی داد. 

ه:زنبور عسل تسبیح می گوید.

ح:صدای گنجشک ها تسبیح آنهاست

همه ی این روایات،گویای تسبیح واقعی است،نه زبان حال.

هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزلخوانی و قُمری به ترانه

پیام ها:

-همه ی هستی خدا را تسبیح می گویند،پس چرا انسان از این کاروان عقب بماند. تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ ...

-در آسمان ها نیز موجودات زنده و با شعور هست. مَنْ فِیهِنَّ

-تسبیح هستی،همراه با حمد و ستایش است. یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ

-بعضی صداها را ممکن است بشنویم،امّا نمی فهمیم که تسبیح است.

لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ

-همه ی هستی شعور دارند،ولی اطلاعات انسان از هستی ناقص است. إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ یُسَبِّحُ ... لا تَفْقَهُونَ

-حقایق،از غیر اهلش پوشیده است. لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ

-تحمّل عقاید خرافی و سخنان ناروا،برخاسته از حلم و بردباری خداست.

عَمّا یَقُولُونَ ... حَلِیماً غَفُوراً اگر برگشتیم حتماً او می بخشد.

وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ حِجاباً مَسْتُوراً

و هرگاه قرآن می خوانی،میان تو و کسانی که به قیامت ایمان ندارند،حجابی ناپیدا(و معنوی)قرار می دهیم(تا از درک معارف حقّ محروم بمانند).

نکته ها:

*قرآن وسیله ی هدایت متّقین است، هُدیً لِلْمُتَّقِینَ و از نشانه های متّقین،یقین به آخرت است، وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ   پس قرآن برای آنان که به قیامت ایمان ندارند، هدایت گر نیست.این همان حجاب پنهانی است که سبب می شود انسان از فهم وحی و لذّت درک معارف الهی محروم بماند،گرچه از زبان خود پیامبر صلی الله علیه و آله نیز وحی را بشنود.

پیام ها:

-اگر انسان،قابلیّت هدایت نداشته باشد،تلاوت قرآن،توسّط رسول اللّه هم بی اثر است. إِذا قَرَأْتَ ... حِجاباً مَسْتُوراً

-قهر الهی،پس از لجاجت وکفر انسان است. جَعَلْنا ... لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ ... حِجاباً

-تلاوت قرآن می تواند انسان را از شرّ کفّار،ایمن کند. إِذا قَرَأْتَ جَعَلْنا ... حِجاباً

-تلاوت قرآن،روح تبرّی از مشرکان را در انسان تقویت می کند. إِذا قَرَأْتَ جَعَلْنا ... حِجاباً

-محرومیّت از درک وحی،عذاب و قهر الهی است. جَعَلْنا ... حِجاباً مَسْتُوراً

چوب خدا صدا ندارد.

-ایمان به معاد،عامل پذیرش دعوت انبیا و کفر به معاد،سبب نپذیرفتن نبوّت و معارف الهی است. لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ ... حِجاباً مَسْتُوراً

-خداوند حقایق و معارف را از غیر اهلش پوشیده داشته است. حِجاباً مَسْتُوراً

وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّهً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی أَدْبارِهِمْ نُفُوراً

و بر دلهای آنان(کفّار)پوشش هایی قرار دادیم تا آن را نفهمند ودر گوشهایشان سنگینی(تا حقّ را نشنوند).و چون پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد کنی،آنان پشت کرده و گریزان می شوند.

نکته ها:

* أَکِنَّهً جمع کنان ،یا کنّ ،به معنای وسیله ی پوشاندن است. وقر ،به معنای سنگینی در گوش است.شبیه این آیه در سوره های دیگر هم آمده است.

بیش از هزار بار در قرآن،از توحید یاد شده است،ولی متأسّفانه کوردلان از شنیدن آیات توحید و بهره گیری از آنها محروم و ناراحتند،امّا از شنیدن سخن شرک و یاوه خرسند می شوند. وَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ   امروز نیز هرگاه بحث از توحید می شود، بعضی متنفّرند،ولی سخن شرقی ها وغربی ها برایشان جاذبه دارد.

*قرآن چنین گروه های گریزان از حقّ را به الاغ هایی تشبیه کرده که از شیران رم می کنند.

کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَهٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَهٍ  

پیام ها:

-روحِ بسته و دلِ مرده،معارف ناب قرآن را نمی پذیرد. أَکِنَّهً أَنْ یَفْقَهُوهُ

-شنیدن و فهمیدن ساده،غیر از فهم عمیق و لذّت بردن از آن است. یَفْقَهُوهُ

-محروم ماندن از درک معنویّات،نوعی قهر الهی است. جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّهً أَنْ یَفْقَهُوهُ

-یاد غیر خدا کفر است،یاد خدا و غیر خدا شرک،وتنها یاد خدای یکتا توحید است. ذَکَرْتَ ... وَحْدَهُ

-توحید در ربوبیّت،سخت ترین چیز برای مشرکان است. ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا ...

نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوی إِذْ یَقُولُ الظّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاّ رَجُلاً مَسْحُوراً

ما داناتریم که چون به تو گوش می دهند،برای چه گوش می دهند و آنگاه که(برای خنثی کردن تبلیغات پیامبر)با هم نجوا می کنند(نیز بهتر می دانیم چه می گویند).آن زمان که ستمگران(به دیگران)می گویند:شما جز از مردی افسون شده پیروی نمی کنید(آن را هم می دانیم).

نکته ها:

*در تفاسیر آمده است که هر یک از سران کفّار،شبانه وبدون اطلاع یکدیگر مخفیانه پشت خانه ی پیامبر حاضر می شدند تا در تاریکی،صوت قرآن را بشنوند وسپس تحلیل کنند.

گاهی هم در تاریکی به هم برمی خوردند ویکدیگر را شناخته ملامت می کردند که ما خود، دل از صوت محمّد نمی کنیم،مردم چه کار کنند!

*این آیه،به پیامبر خدا دلگرمی می دهد که از فرار و بی احترامی کفّار،متأثّر نشود،چون همه چیز بر خدا روشن است.

پیام ها:

-خداوند،از اهداف و اغراض مردم نیز آگاه است. نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ

-همه ی شنوندگان،حسن نیّت ندارند. نَحْنُ أَعْلَمُ ...

-مبلّغِ حق،نباید با فرار یا تهمت مردم عقب نشینی کند،بلکه باید بداند که زیر نظر خداست و دلگرم باشد. نَحْنُ أَعْلَمُ ...

-دشمنان،چون توجّه مردم را به رهبران الهی می بینند،با تهمت و دروغ به آنان ضربه می زنند. رَجُلاً مَسْحُوراً

اُنْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً

(ای پیامبر!)بنگر که چگونه برای تو مثلها زدند و در نتیجه گمراه شدند، پس نمی توانند راه حقّ را بیابند.

پیام ها:

-پیامبر صلی الله علیه و آله و رهبران دینی ومؤمنین،باید از شیوه تبلیغات دشمن آگاه باشند.

انْظُرْ کَیْفَ

-هم برای اثبات حق،هم برای مکدّر ساختن حقایق،می توان از مثال و تمثیل استفاده کرد. کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ

-آنان که برای رد کردن دین،منطق ندارند،با مثل زدن،به پیامبر بدگویی و او را تحقیر می کنند. ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ

-توهین به رهبران الهی،عامل گمراهی است. ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا

-گمراهی انسان ها به تدریج حاصل می شود،اوّل گرفتار توهین وضرب المثل نابجا می شود،آنگاه به انحراف،سپس به بن بست می رسد. ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً

-کفر،سرانجامی ندارد.کفّار با بهره گیری از انواع تهمت ومثلها برای ضربه زدن به اسلام،بازهم موفّق نشدند. ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً

وَ قالُوا أَ إِذا کُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً

و گفتند:آیا آنگاه که ما استخوان های پوسیده و پراکنده شویم،آیا براستی ما با آفرینشی تازه،برانگیخته می شویم؟

نکته ها:

* رفات به معنایِ گِل خورد شده است.

*در آیات قرآن،هیچ جا دلیلی از سوی منکران معاد بیان نشده است.هرچه هست،تعجّب و سؤال و استبعاد است و با طرح سؤال ها ایجاد شبهه می کنند.قرآن نیز در پاسخ آنان،تکیه بر علم و قدرت و حکمت خدا در آفرینش و ذکر نمونه هایی در طبیعت و تاریخ و خود انسان دارد که اوّل نبوده و سپس پدید آمده است.پس خداوند می تواند بار دیگر موجودات را پس از مرگ،زنده کند.

قُلْ کُونُوا حِجارَهً أَوْ حَدِیداً أَوْ خَلْقاً مِمّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُسَهُمْ وَ یَقُولُونَ مَتی هُوَ قُلْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَرِیباً

بگو:(استخوان خرد شده که آسان است،شما)سنگ باشید یا آهن. یا هر مخلوقی از آنچه که در نظر شما از آن هم سخت تر است(باز خدا می تواند شما را دوباره زنده کند)آنان بزودی خواهند گفت:چه کسی ما را باز می گرداند؟بگو:همان کسی که نخستین بار شما را آفرید.پس بزودی سرهای خویش را(با تعجّب)به سوی تو تکان خواهند داد و گویند:آن روز،چه زمان خواهد بود؟بگو:شاید نزدیک باشد!

نکته ها:

*گرچه انسان پس از مرگ،متلاشی و خاک می شود،ولی خاک،سرچشمه و دروازه ی حیات و زندگی است.گیاهان از خاک می رویند و موجودات زنده در خاک پرورش می یابند.پس زنده کردن مردگان از خاک،نزد خداوند متعال مهم و دشوار نیست،حتّی اگر شما سنگ و آهن و سخت تر از اینها هم باشید،که فاصله شان با حیات،دورتر است،باز هم خداوند،شما را زنده خواهد کرد.

*منکران،دلیلی بر انکار معاد ندارند،تنها سؤال دارند که چه کسی و چه زمانی و چگونه ما را زنده می کند؟پاسخ قرآن این است که همان خدا که اوّلین بار شما را آفرید،قدرت بازآفرینی شما را دارد،زمان آن نیز خیلی دور نیست،شاید نزدیک باشد! مَنْ یُعِیدُنا ؟ مَتی هُوَ ؟ عَسی أَنْ یَکُونَ قَرِیباً

پیام ها:

-پیامبر،مأمور پاسخگویی به سؤالات،شبهات و ایرادهاست. قُلْ

-زنده ساختن مجدّد مردگان،حتّی اگر سنگ و آهن هم شده باشند،بر خدا آسان است. حِجارَهً أَوْ حَدِیداً أَوْ خَلْقاً ...

-معاد جسمانی است. کُونُوا حِجارَهً أَوْ حَدِیداً ...

-بسیاری از چیزها،تنها در ذهن و دل ما بزرگ می نماید،ولی در واقع بزرگ نیست. یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ

-دلیل انکار معاد،غفلت از قدرت الهی است. مَنْ یُعِیدُنا ... اَلَّذِی فَطَرَکُمْ

-افراد لجوج با شنیدن دلیل نیز از روی استهزا و انکار و استبعاد،سر تکان می دهند. فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُسَهُمْ

-عمر دنیا نسبت به آخرت،کم و کوتاه است و هر کس باید مرگ و قیامت را نزدیک بداند. أَنْ یَکُونَ قَرِیباً

یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاّ قَلِیلاً

روزی که شما را(از قبرهایتان)فرامی خواند،پس شما حمدگویان اجابت می کنید و می پندارید که جز مدّت کوتاهی(در دنیا یا برزخ) درنگ نکرده اید.

پیام ها:

-قیامت را فراموش نکنید. یَوْمَ قبل از یَوْمَ ،کلمه ی اذکر در تقدیر است.

-قیامت،روز فراخوانی عمومی مردم است. یَدْعُوکُمْ

-هنگام رستاخیز،همه ی مردگان ثناگوی خدایند(ولی برای کافران سودی ندارد). فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ

-مدّت دنیا و برزخ،نسبت به قیامت،بسیار کوتاه است. إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاّ قَلِیلاً

وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً

وبه بندگانم بگو:سخنی گویند که نیکوتر است،چرا که شیطان(با سخنان ناموزون)میان آنان فتنه وفساد می کند.همانا شیطان همواره برای انسان،دشمنی آشکار بوده است.

نکته ها:

*خداوند،آفریدگار بهترین هاست؛ أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ ،  أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ از ما نیز بهترین ها را می خواهد؛بهترین عمل، لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً  

بهترین سخن یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ وبهترین حرفها را پیروی کردن.

فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ  

*گویا مسلمانان در نحوه ی برخورد با کفّار ونیشخندهای آنان و نحوه ی مقابله به مثل، سؤالاتی داشتند که آیه با قُلْ پاسخ داده است،چرا که گاهی بدگویی به بت های کفّار،آنان را گستاخ می کرد که آنان نیز به خداوند ناسزا گویند.

کلام احسن شامل هر نوع سخن شایسته است،همچون:سلام،دعا،ارشاد،اظهار محبّت، امربه معروف و نهی از منکر،ذکر خدا،توبه و استغفار و امثال آن.

پیام ها:

-در دعوت به کلام نیکو،باید خود نیکو سخن بود. یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ

-کلام و گفتار خوب،زمینه ساز محبّت،و سخن ناروا،زمینه ساز انواع وسوسه های شیطانی است.آری سخن نیکو،زمینه ی وسوسه را می زداید.

یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ ...

-لازمه ی عبودیّت،خوش گفتاری با دیگران است. لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ

-القای دشمنی میان مردم،کار شیطان است و کسی که چنین کند،همکار شیطان است. یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ

-شیطان،همواره دشمن انسان بوده و در دشمنی لحظه ای درنگ نکرده است.

إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا

-شیطان در فتنه گری ودشمنی با انسان،بسیار جدّی است.اِنّ...کان... عَدُوًّا مُبِیناً

رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً

پروردگار شما به شما داناتر است،اگر بخواهد بر شما رحمت می آورد،یا اگر بخواهد(به خاطر کردارتان)شما را عذاب می کند.و ما تو را به عنوان وکیل مردم نفرستادیم(تا به ایمان آوردن مجبورشان کنی).

نکته ها:

*در آیه ی قبل،تأکید بر خوب حرف زدن بود،در این آیه نمونه هایی از آن بیان شده است:

انسان خود را برتر از دیگران نداند،آنان را تحقیر نکند و حتّی به کفّار نگوید:شما اهل دوزخید و ما اهل بهشت،چرا که چنین روشی،سبب فتنه می شود.به علاوه ما چه می دانیم عاقبت خوش با کیست؟خدا آگاه تر است،اگر بخواهد می بخشد یا عذاب می کند.

پیام ها:

-به ایمان خود مغرور نشویم. رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ

-کارهای الهی،بر اساس علم اوست. أَعْلَمُ بِکُمْ یَرْحَمْکُمْ یُعَذِّبْکُمْ

-علم خدا ومهر و قهر او،از شئون ربوبیّت خداوند است. رَبُّکُمْ یَرْحَمْکُمْ یُعَذِّبْکُمْ

-سخن از رحمت و عطوفت،پیش از قهر و عذاب است. یَرْحَمْکُمْ یُعَذِّبْکُمْ

-انسان باید بین خوف و رجا باشد. یَرْحَمْکُمْ یُعَذِّبْکُمْ

-انسان ها در انتخاب عقیده آزادند،حتّی پیامبران هم مأمور اجبار مردم بر ایمان نیستند. ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً

-مبلّغ دین،نباید خود را وکیل و سرپرست مردم بداند. وَکِیلاً

وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً

و پروردگارت به هر که در آسمان ها و زمین است،داناتر است.و البتّه ما بعضی از پیامبران را بربعض دیگر برتری بخشیدیم وبه داود زبور دادیم.

نکته ها:

*در آیه ی قبل،علم خدا به انسان ها مطرح شد،اینجا علم او به همه ی موجودات آسمانی و زمینی بیان شده است.

*در احادیث آمده است:پیامبران،یکصد وبیست وچهار هزار نفر بوده اند؛بعضی از آنان مبعوث بر همه ی مردم و دارای کتاب آسمانی بودند،برخی نیز در منطقه یا بر قوم خاصّی مأمور بودند وتحت فرمان پیامبر بزرگ تری انجام وظیفه می کردند.

پیام ها:

-پیامبران تحت توجّه خاصّ الهی می باشند. رَبُّکَ

-عالم،محضر خداست و او بر همه چیز آگاه است. رَبُّکَ أَعْلَمُ

-در آسمان ها نیز موجودات با شعور وجود دارند. بِمَنْ فِی السَّماواتِ

-در میان پیامبران نیز سلسله مراتب و برتری وجود دارد.حتی بهترین افراد و متّقین با هم یکسان نیستند. فَضَّلْنا

-تفاوت و برتری دادن های الهی،بر اساس علم همه جانبه ی او بر همه چیز و همه کس است. رَبُّکَ أَعْلَمُ فَضَّلْنا

-کتاب آسمانی،از نشانه های برتری یک پیامبر است. فَضَّلْنا آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً

-برتری فرهنگی،اساسی ترین برتری است،نه مال ومقام وعمر. فَضَّلْنا زَبُوراً

قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلاً

بگو:کسانی را که غیر خداوند گمان می کردید(معبود شمایند)بخوانید.که آنها نه مشکلی را می توانند از شما برطرف کنند و نه تغییری در آن دهند.

پیام ها:

-سراغ غیر خدا رفتن و به آن امید داشتن،خیالی بیش نیست. زَعَمْتُمْ

-در شیوه ی تبلیغ،ضمن آنکه باید حقیقت را بیان کرد،باید مردم را در انتخاب به حال خود گذاشت تا آن را با اختیار رد کرده یا بپذیرند. قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ ... فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ

-انگیزه ی پرستش،پناهجویی به یک قدرت است و بت ها این توان را ندارند.

فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ

-غیر خدا،نه می تواند خطر را رفع کند و نه آن را به دیگری برگرداند،و یا آن را تبدیل کند و یا تخفیف دهد. کَشْفَ الضُّرِّ تَحْوِیلاً (عقیده به شفاعت اولیای خدا برای رفع مشکلات و عذاب،به اذن خداست و حساب دیگری دارد.)

أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً

آنان را که(مشرکان به جای خدا)می خوانند(مانند عیسی و فرشتگان) خودشان وسیله ای برای تقرّب به پروردگارشان می جویند،وسیله ای هر چه نزدیک تر،و به رحمت او امیدوارند و از عذابش بیمناک.همانا عذاب پروردگارت در خور پرهیز و وحشت است.

نکته ها:

*آیه را چنین نیز ترجمه کرده اند:پیامبرانی که مردم رابه حقّ دعوت می کنند،خودشان نیز (در حرکت معنوی)به سوی پروردگارشان،به سراغ وسیله می روند،آن هم وسیله ای که بیشتر و سریعتر آنان را به خدا نزدیک کند.یا هر پیامبری مقرّب تر است،بیشتر سراغ خداوند می رود.

*در روایات بسیاری ذیل این آیه آمده است که دو کفّه ی بیم و امید در انسان باید یکسان باشد،وگرنه یا مأیوس می شود،یا مغرور.

پیام ها:

-بیم و امید،نشان وابستگی و ضعف است،پس کسی که خود در پی وسیله می رود،چگونه او را وسیله قرار می دهید؟ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ

-برای قرب به خدا،راهها و وسائلی وجود دارد. یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ

-سراغ وسیله رفتن و شفاعت طلبی،نباید انسان را از عذاب غافل کند.

یَبْتَغُونَ ... یَخافُونَ عَذابَهُ

-در تقرّب به خدا،سبقت ومسابقه ارزش دارد. أَیُّهُمْ أَقْرَبُ (هر که به خدا نزدیک تر است،تلاشش برای توسّل بیشتر است.)

-بهترین وسیله آن است که انسان را به خدا نزدیک تر کند. أَیُّهُمْ أَقْرَبُ

-رحمت الهی بر غضبش سبقت دارد.(امید به رحمت،پیش از خوف از عذاب آمده است.) یَرْجُونَ ... یَخافُونَ

-عذاب،از شئون ربوبیّت خداوند است،آن را شوخی نگیریم. عَذابَ رَبِّکَ ...

مَحْذُوراً ...

وَ إِنْ مِنْ قَرْیَهٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَهِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِیداً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً

وهیچ منطقه آبادی نیست،مگر آنکه پیش از روز قیامت،آن را هلاک می کنیم یا(به خاطر گناهانشان)به شدّت عذاب می کنیم،این در کتاب الهی (و لوح محفوظ)ثبت شده است.

نکته ها:

* قَرْیَهٍ محلّ اجتماع مردم وآبادی است،چه شهر باشد چه روستا.و مراد از الْکِتابِ ،یا لوح محفوظ است،یا قرآن که علل سقوط و هلاکت امّت ها در آن بیان شده است.

پیام ها:

-زندگی برای هیچ کس ماندگار و پایدار نیست. وَ إِنْ مِنْ قَرْیَهٍ ...

-برچیده شدن بساط زندگی روی زمین،نه یک تصادف،بلکه براساس قانونی است که خداوند،از پیش تعیین و ثبت کرده است. فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً

وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ إِلاّ أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَیْنا ثَمُودَ النّاقَهَ مُبْصِرَهً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ إِلاّ تَخْوِیفاً

و هیچ چیزی ما را از فرستادن آیات و معجزات(مورد درخواست مردم) بازنداشت،جز اینکه امّت های پیشین آنها را تکذیب کردند(وهلاک شدند).

ما به قوم ثمود ماده شتری دادیم که روشنگر(اذهان مردم)بود،امّا به آن ستم کردند و ما معجزات(درخواستی)را نمی فرستیم مگر برای بیم دادن.

نکته ها:

*کفّارِ بهانه جوی مکّه،از پیامبر تقاضای معجزات متعدّدی داشتند،از جمله می خواستند بعضی از کوههای مکّه(کوه صفا)را به طلا تبدیل کند،یا کوهها جابه جا شده و زمین برای کشاورزی به وجود آید.خداوند می فرماید:به تجربه ی تاریخ،کفّار لجوج با دیدن این نشانه ها نیز ایمان نمی آورند و نظام آفرینش،دستخوش هوسهای افراد لجوج نمی شود.و اگر معجزه به پیشنهاد مردم ارائه شود و به آن کفر ورزند،عقوبت دنیوی آنان حتمی است.

*شتر یک حیوان است،ولی خداوند درباره ی شتر صالح می فرماید: ناقَهُ اللّهِ ،چون هرچه به خدا منسوب شود قداست دارد،حتّی نام ابولهب چون در قرآن است،بی وضو به آن نمی توان دست زد.

پیام ها:

-پیامبران با داشتن معجزه های گوناگون،پیوسته گرفتار افراد لجوج بودند.

کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ

-خداوند بر هر کاری تواناست،امّا کارش براساس حکمت است،نه ارضای هوسهای مردم. ما مَنَعَنا ...

-توهین به مقدّسات و تکذیب معجزات،قهر و عذاب الهی را به دنبال دارد.

آتَیْنا ... فَظَلَمُوا بِها

-آنچه از سوی خداست ورنگ خدایی دارد،حسابش از امور عادّی جداست.

آتَیْنا ... فَظَلَمُوا بِها

-معجزات،وسیله ی شناخت و بینش و هشدار مردم است. مُبْصِرَهً تَخْوِیفاً

وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاّ فِتْنَهً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلاّ طُغْیاناً کَبِیراً

و(به یادآور)آنگاه که به تو گفتیم:همانا پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤیایی را که نشانت دادیم و آن درخت نفرین شده در قرآن را،جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم.و ما مردم را بیم می دهیم،ولی(هشدار ما)جز طغیان و سرکشی بزرگ،چیزی بر آنان نمی افزاید.

نکته ها:

*در آیه ی قبل سخن از کشتن ناقه ی صالح بود و در این آیه،سخن از شجره ی ملعونه که قاتل اهل بیت پیامبر علیهم السلام بودند.

در روایات می خوانیم که اهل بیت فرمودند:ما کمتر از ناقه ی صالح نیستیم،جسارت به ما هلاکت را به دنبال دارد.

*در قرآن،چند رؤیا برای پیامبر اسلام بیان شده است:یک رؤیا در آستانه ی جنگ بدر،که خداوند دشمنان را به چشم پیامبر اندک نشان داد،تا مسلمانان سست نشوند.  دیگری

رؤیای ورود فاتحانه به مسجدالحرام.  و یکی هم خوابی که در این آیه مطرح است.دو خواب قبلی پس از هجرت و در مدینه بوده،اما این خواب در مکّه بوده است.البتّه برخی رؤیا را مربوط به معراج دانسته اند،در حالی که معراج در بیداری بود و رؤیا ظهور در خواب دیدن دارد.

آن خواب و شجره ی ملعونه یکی است،چون نتیجه ی واحدی دارد و آن فتنه بودن برای مردم است.خداوند این شجره ی ملعونه و اعمالشان را در خواب به پیامبر صلی الله علیه و آله نشان داد و فرمود که این سبب فتنه ی امت توست و با جمله ی إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنّاسِ ،آن حضرت را دلداری داد.

* شجره ،هم به معنای درخت است،هم هر اصلی که شاخه ها و فروعی داشته باشد.لذا به قبیله هم شجره گفته می شود.پیامبر نیز فرمود:من و علی از یک شجره ایم

أنا و علی من شجره واحده . به سلسله ی نسب و نژاد نیز شجره نامه گفته می شود.پس شجره ی ملعونه،قومی ریشه دارند که ملعونند.

*در آخر این آیه آمده است که هشدارهای الهی نسبت به شجره ی ملعونه،نتیجه ای جز افزایش طغیان بزرگ اینان ندارد.و طغیان کبیر تنها یکبار و در همین آیه به کار رفته است.پس باید در قرآن از یک شجره ملعونه واز قوم و قبیله ای سراغ گرفت که به ظاهر مسلمان،ولی در باطن دارای نفاق وسبب فتنه ی مردم اند.

در قرآن،امور متعدّدی لعنت شده است،مثل:ابلیس،یهود،منافقان،مشرکان،علمایی که حقّ را کتمان کردند،آزاردهندگان پیامبر،امّا تنها منافقانند که همراه مسلمانان وموجب فتنه آنانند،زیرا ابلیس و اهل کتاب ومشرکین،چهره ای روشن دارند،ولی منافقان به ظاهر مسلمان،پیوسته عامل فتنه بوده اند.

*بعضی پنداشته اند شجره ی ملعونه،همان درخت زقّوم است که وسیله ی عذاب الهی است،ولی چیزهای دیگری هم وسیله ی عذاب الهی بوده است که این نشانه ی لعنت شدن آن وسیله نیست،مثل رود نیل که فرعون را غرق کرد،یا فرشتگان که بر اقوامی عذاب نازل کردند،یا مؤمنان که در جنگ ها بازوی خدا در عذاب و نابودی کفّار بودند. قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ

*علامه ی طباطبایی قدس سره در بحث روایی سوره ی قدر،از برجستگان اهل سنّت مثل خطیب بغدادی،ترمذی،ابن جریر،طبرانی،بیهقی،ابن مردویه و از علمای شیعه مثل کلینی صاحب کتاب کافی نقل می کند که پیامبراکرم در خواب،بالا رفتن بوزینگان را از منبر خود دید و بسیار غمگین شد.جبرئیل نازل شد.حضرت خواب خود را بر او بیان کرد.جبرئیل به آسمان رفت و چون برگشت،این آیات را با خود آورد: أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ. ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ. ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ آیا نمی بینی که اگر ما سالیانی آنان را بهره مند سازیم،سپس عذابی که به آنان وعده داده شده،سراغشان آید،بهره گیری های دنیوی برایشان سودی نخواهد بخشید.این رؤیا،همچنین سبب نزول سوره ی قدر شد،تا به پیامبر تسلی بدهد که اگر بنی امیه هزار ماه حکومت می کنند،در عوض ما به تو شب قدر دادیم که بهتر از هزار ماه است.

مسأله خواب دیدن بوزینه هایی که حکومت را به دست گرفتند و بر منبر پیامبر بالا می رفتند،از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز روایت شده است.  و مفسّران شیعه و سنّی مراد از شجره ی ملعونه را بنی امیّه می دانند.امام سجاد علیه السلام فرمود:جبرئیل بوزینه ها را بر بنی امیّه تطبیق داد.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید:آیا این حادثه در زمان من رخ می دهد؟پاسخ داد:نه،حدود چهل سال بعد از هجرت تو رخ می دهد.

در میان بنی امیه هم،آن کس که بیش از همه طغیان کرد و حادثه ی کربلا را به وجود آورد، یزید بود و این فاجعه،بزرگ ترین طغیان در تاریخ بود.

پیام ها:

-خداوند،گاهی از طریق خواب،بعضی حقایق را به پیامبر و دیگران الهام می کند. أَرَیْناکَ

-هر حادثه ای،حتّی تعبیر خواب،می تواند وسیله ی آزمایش مردم قرار گیرد.

اَلرُّؤْیَا ... فِتْنَهً

-قبایل و گروه هایی که عامل انحراف شوند، شجره ی ملعونه اند. فِتْنَهً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ

-هشدار به مردم،حتّی به قبایل و دودمان های ملعون،از سنّت های الهی است.

نُخَوِّفُهُمْ

-در دل لجوجان متعصّب،هشدارها اثر ندارد.(نرود میخ آهنین در سنگ) فَما یَزِیدُهُمْ إِلاّ طُغْیاناً کَبِیراً

وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً

وبه یادآور زمانی که به فرشتگان گفتیم:برای آدم سجده کنید.پس سجده کردند،مگر ابلیس که گفت:آیا برای کسی سجده کنم که از گل آفریده ای؟!

نکته ها:

* در قرآن بارها به مسأله ی سجود فرشتگان و سرپیچی ابلیس اشاره شده است.

*ابلیس،از جنّ است، کانَ مِنَ الْجِنِّ ولشکریانی دارد، وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ و سپاه او پیاده و سواره، وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ و عامل انحراف و سجده نکردنش نیز قیاس خاک و آتش بود. خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ

پیام ها:

-سجده برای غیر خدا،اما به فرمان خداوند،مانعی ندارد. قُلْنا ... اُسْجُدُوا لِآدَمَ

-انسان گل سرسبد موجودات است،چرا که فرشتگان معصوم در برابر او سجده کردند. اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا

-فرشتگان،تسلیم فرمان خدایند. اُسْجُدُوا ... فَسَجَدُوا

-اعتقاد به برتری های موهوم،شیطانی است،زیرا شیطان،به برتری نوع خود عقیده داشت. أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً

-اعتراض به حکمت،عدل وامر خدا،بدتر از سجده نکردن است. أَ أَسْجُدُ ...

-ابلیس موجودی سنجش گر و دارای اختیار است. إِلاّ إِبْلِیسَ أَ أَسْجُدُ ...

-اجتهاد در مقابل نصّ ممنوع است.(ابلیس،در برابر نصّ خداوند،اجتهاد کرد) قُلْنا ... اُسْجُدُوا ... أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً

-ریشه ی معصیت گاهی خودبرتربینی است. أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً

-حسد ابلیس،چشم حقیقت بین او را بست،خاک و گل بودن آدم را دید،ولی روح الهی نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی او را ندید. أَ أَسْجُدُ ... طِیناً

-ابلیس ملاک ارزش را عناصر مادّی می پندارد. طِیناً

قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاّ قَلِیلاً

ابلیس گفت:به من خبر ده،این است آن کسی که بر من گرامی داشتی؟اگر تا قیامت مهلتم دهی،یقیناً بر نسل او افسار زده،به زیر سلطه می کشم،مگر اندکی را.

نکته ها:

* أ رایت به معنای اخبرنی ،به من خبر ده می باشد. احتنکن از حنک ،طنابی است که به گردن حیوان انداخته و او را می کشند. احتناک ،به معنای از ریشه درآوردن و سلطه ی کامل یافتن نیز می باشد.

پیام ها:

-خودپرستی،انسان را به طغیان در برابر خدا می کشد. هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ

-دل کندن از جاه و مقام،یکی از سخت ترین امتحانات است. کَرَّمْتَ عَلَیَّ

-ابلیس هم از قیامت آگاه بود و هم به آن ایمان داشت. أَخَّرْتَنِ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ

-حسادت،به تدریج به کینه و اقدام علیه دیگران تبدیل می شود. لَئِنْ أَخَّرْتَنِ ...

لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ

-برخی حسدها وکینه ها نسل های آینده را نیز در برمی گیرد. ذُرِّیَّتَهُ

-انسان در برابر وسوسه های شیطان،آزاد است و حقّ انتخاب دارد. إِلاّ قَلِیلاً

-برخی مردم،از خطر سلطه ی ابلیس درامانند. إِلاّ قَلِیلاً

قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ جَزاءً مَوْفُوراً

(خداوند به ابلیس)گفت:برو،هر کس از آدمیان از تو پیروی کند،قطعاً کیفرتان دوزخ است،کیفری کامل!

پیام ها:

-خداوند تقاضای مهلت خواهی ابلیس را پذیرفت. اذْهَبْ

-انسان در پذیرش راه خدا یا پیروی از شیطان،آزاد است. فَمَنْ تَبِعَکَ

-جایگاه ابلیس و پیروانش دوزخ است. جَزاؤُکُمْ جَهَنَّمَ

-کیفر الهی کامل است،گنهکاران هم کیفر گناهان خودرا می چشند،هم کیفرگمراه کردن دیگران را به طور کامل دریافت می کنند. مَوْفُوراً

وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُوراً

و(ای شیطان!)هر کس از مردم را می توانی با صدای خود بلغزان و نیروهای سواره و پیاده ات را بر ضدّ آنان گسیل دار و در اموال وفرزندان با آنان شریک شو و به آنان وعده بده،و شیطان جز فریب،وعده ای به آنان نمی دهد.

نکته ها:

* استفزاز به معنای لغزاندن با سرعت و تردستی و هُل دادن است.

*ابلیس برای فریب انسان از یک راه وارد نمی شود،بلکه با تبلیغات،وعده ها،آرزوها، وسوسه ها،همراهی و مشارکت،پیاده و سواره،انسان را محاصره می کند و در این میان عدّه ای همراه او می شوند.

*در روایات می خوانیم:کسی که باکی ندارد که چه می گوید و یا درباره او چه گفته می شود ودست به هر کاری می زند وعلناً گناه یا غیبت می کند،شریک شیطان است.  و همچنین لقمه ی حرام،حرام خواری،زنا و به وجود آوردن نسلی فاسد و منحرف،  از موارد شریک شدن شیطان است.وکسی که اهل بیت پیامبر علیهم السلام را دشمن بدارد،شیطان در نسل او شریک شده است

*تولید و مصرف ناسالم،کنزاندوزی،وسرمایه گذاری شرکت ها وکارخانجات خارجی، وایجاد مراکز علمی،فرهنگی،هنری ومسابقات بین المللی استعماری نوعی مشارکت شیطان است.

پیام ها:

-قدرت ابلیس محدود است. مَنِ اسْتَطَعْتَ

-تبلیغات فاسد،در انحراف مردم نقش دارد. بِصَوْتِکَ

-تهاجم تبلیغاتی و فرهنگی دشمن،مقدّم بر تهاجم نظامی است. صوت قبل از خیل آمده است. بِصَوْتِکَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ

شیطان ابتدا با تبلیغات،انگیزه ی توحیدی انسان را می گیرد،سپس با تسلیحات و لشکریانش بر او هجوم می آورد.

-ابلیس،هم خود مایه ی گمراهی است، اسْتَفْزِزْ وهم نیروهای او. بِخَیْلِکَ

-شیوه ی شیطان،در کمین نشستن و جلب و ربودن است. أَجْلِبْ

-شرکت ابلیس در مال و فرزند انسان،از آغاز آن شروع می شود و تا لقمه ی حرام و مشتبه و زنا ادامه می یابد. شارِکْهُمْ

-هر آزادی و اختیاری نشان لطف الهی نیست،گاهی قدرت مانور،نوعی قهر الهی است. اسْتَفْزِزْ أَجْلِبْ شارِکْهُمْ وَ عِدْهُمْ

-بستر نفوذ شیطان،آرزوهای انسان است که با وعده های خیالی شیطان تقویت می شود. عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُوراً

-شیطان،علاوه بر فریب،گناه را توجیه می کند،وعده ی دروغ شفاعت می دهد و توبه را به تأخیر می اندازد. وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُوراً

إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کَفی بِرَبِّکَ وَکِیلاً

قطعاً تو بر بندگان(خالص)من تسلّطی نداری و حمایت ونگهبانی پروردگارت(برای آنان)کافی است.

نکته ها:

*با آنکه همه ی مردم بندگان خدایند،ولی خداوند بعضی را از روی احترام و تکریم به خود نسبت داده است. عِبادِی همانگونه که در مورد اشیا و جامدات نیز چنین نسبتی داده شده است. بَیْتِیَ

*عِباد خدا،در آیه دیگری با ویژگی های ایمان وتوکّل،معرّفی شده اند که شیطان را بر آنان تسلّطی نیست. إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ البتّه شیطان وسوسه می کند و تماس می گیرد،ولی آنان متذکّر شده و مقاومت می کنند. إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا  

در حدیث آمده است:اذان و نماز،عامل طرد شیطان است.

پیام ها:

-بندگان واقعی خداوند،کم هستند. إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ در آیه خواندیم که ابلیس گفت: لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاّ قَلِیلاً من همه ی مردم را گمراه می کنم مگر عدّه ی اندکی را.

-بندگی خدا،انسان را در برابر تبلیغات و لشکرکشی های ابلیسی بیمه می کند.

إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ آری کسی که به قدرت بی نهایت متّصل شد، نفوذناپذیر می شود.

-انسان آزاد است و در برابر هجوم ابلیس می تواند با پناه بردن به ایمان و عبودیّت، مقاومت کند. عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ

-کسی که عبد خدا شد،خداوند هم وکیل،حافظ و عهده دار او می شود.

عِبادِی ... کَفی بِرَبِّکَ وَکِیلاً

-پیامبر تحت حفاظت خاصّ الهی است واز نفوذ شیطان درامان است. إِنَّ عِبادِی ... کَفی بِرَبِّکَ وَکِیلاً

رَبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ کانَ بِکُمْ رَحِیماً

پروردگار شما کسی است که برایتان کشتی را در دریا به حرکت درمی آورد،تا با تلاش خود از فضل و رحمتش بهره برید.البتّه او همواره نسبت به شما مهربان است.

نکته ها:

*راههای دریایی از نظرِ ارزانی،همیشگی و عمومی بودن،نقش خوبی در نقل و انتقال اشخاص و اجناس دارد و برکات کشتیرانی در حمل ونقل بار و مسافر و ماهیگیری، فراوان است.سهم دریا در اکسیژن سازی،تولید بخار و ابر و باران،پرورش ماهی و تغذیه و شگفتی های جمادی و گیاهی و حیوانی آن بسیار است.در دعای جوشن کبیر می خوانیم: یا من فی البحر عجائبه

پیام ها:

-تأمین نیازهای مادّی انسان،نشانه ی قدرت خداوند بر کفایت انسان است.

کَفی بِرَبِّکَ وَکِیلاً رَبُّکُمُ الَّذِی ...

-امکانات وفضل از سوی خداست و کار و تلاش از ما. یُزْجِی لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ

-آنچه از نعمت های دریا به دست می آوریم،تفضّل اوست. مِنْ فَضْلِهِ

-ربوبیّت خداوند همراه رحمتِ دائمی اوست. رَبُّکُمُ ... کانَ بِکُمْ رَحِیماً

وَ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاّ إِیّاهُ فَلَمّا نَجّاکُمْ إِلَی الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً

وهرگاه در دریا به شما محنت و رنج رسد،هر که را جز خداوند می خوانید،محو وگم می شود،پس چون شما را نجات دهد و به خشکی رساند،از او رومی گردانید.وانسان بسیار ناسپاس است.

نکته ها:

*یکی از دلایل فطری بودن توحید،این است که انسان در حالت درماندگی و ناامیدی از همه وسایل مادّی،متوجّه یک نقطه غیبی می شود که او را نجات دهد.

*شخصی منکر خدا،از امام صادق علیه السلام دلیلی بر اثبات خدا می خواست.حضرت پرسید:آیا تاکنون سوار کشتی شده ای که دچار حادثه شود؟گفت:آری،یک بار در سفری دریایی کشتی ما متلاشی شد و من بر تخته پاره ای سوار شدم.امام پرسید:آیا در آن هنگام،دل تو متوجّه قدرتی بود که تو را نجات دهد؟گفت:آری.فرمود:همان قدرت غیبی،خداست.

پیام ها:

-ایمان و توبه ی موسمی و موضعی ارزشی ندارد. مَسَّکُمُ الضُّرُّ ...

-در گرداب خطر،انسان یکتاپرست می شود، إِلاّ إِیّاهُ و نارسایی همه ی اسباب ظاهری و پنداری روشن می گردد. ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ

-فاصله گرفتن از وسایل مادّی،عامل درک بهتر حقایق است. مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاّ إِیّاهُ

-جز خداوند،هر معبودی محو و نابود می شود. ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاّ إِیّاهُ

-دعای خالصانه مستجاب می شود. إِلاّ إِیّاهُ فَلَمّا نَجّاکُمْ

-آسایش،عامل غفلت است. نَجّاکُمْ إِلَی الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ

-جاذبه های دنیا به قدری دلفریب است که انسان پس از ساعتی نجات از مهلکه،همه چیز را فراموش می کند. فَلَمّا نَجّاکُمْ ... أَعْرَضْتُمْ

-فراموش کردن خداوند پس از نجات،جلوه ی روشن کفران است. وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً

أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمْ جانِبَ الْبَرِّ أَوْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِباً ثُمَّ لا تَجِدُوا لَکُمْ وَکِیلاً

پس آیا ایمن شده اید از این که شما را در ناحیه ی خشکی(به قهر خود)فرو برد،یا باران ریگ بر شما بباراند،سپس نگهبانی برای خود نیابید؟

نکته ها:

*هلاکت اقوام پیشین،به گونه های متفاوت بوده است؛خداوند برخی متجاوزان و دشمنان را در زمین فرو برد،بعضی را در دریا غرق کرد،بعضی را سنگباران و با صاعقه ی آسمانی نابود کرد.پس دست خداوند برای هلاکت کفّار باز است،اگر امروز شما را از دریا به سلامت به ساحل رساند،گمان نکنید راهی برای تنبیه شما نیست،یا دیگر عذاب نمی شوید!

پیام ها:

-به نعمت های الهی مغرور نشویم. نَجّاکُمْ ... أَ فَأَمِنْتُمْ نجات از یک حادثه،نشانه نجات ابدی نیست،شاید دروقتی دیگر یا نقطه ای دیگر دچار مصیبت شویم.

-احساس امنیّت از عقوبت،زمینه ساز غفلت و تجاوز است. أَ فَأَمِنْتُمْ

-انسان در هر لحظه و هر جا که باشد،در دست قدرت خداست و خشکی و دریا برای قهر خدا فرق نمی کند. یَخْسِفَ بِکُمْ جانِبَ الْبَرِّ

-در برابر قهر خدا،هیچ قدرت وتکیه گاهی نیست. ثُمَّ لا تَجِدُوا لَکُمْ وَکِیلاً

أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ یُعِیدَکُمْ فِیهِ تارَهً أُخْری فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّیحِ فَیُغْرِقَکُمْ بِما کَفَرْتُمْ ثُمَّ لا تَجِدُوا لَکُمْ عَلَیْنا بِهِ تَبِیعاً

یا اینکه ایمن شده اید از اینکه خداوند دوباره شما را به دریا ببرد و طوفانی شکننده بر شما بفرستد،پس شما را به خاطر کفرتان غرق کند.آنگاه برای خودتان هیچ دادخواه و پیجویی در برابر قهر ما نیابید!؟

نکته ها:

* حاصب ،به طوفان در خشکی و قاصف ،به طوفان دریائی گفته می شود. تبیع از کلمه تبع ،به کسی که خونبها وانتقام را پیگیری ودادخواهی کند،گفته می شود.

پیام ها:

-به آرامش های موقّت مغرور نشویم،خطر همیشه در کمین است. أَمِنْتُمْ أَنْ یُعِیدَکُمْ فِیهِ تارَهً أُخْری با نجات از مهلکه ای،خطر برای همیشه رفع نشده است.

-کیفر برخی ناسپاسی ها،در همین دنیاست. فَیُغْرِقَکُمْ بِما کَفَرْتُمْ

-غفلت از خدا پس از نجات،نمونه ای از کفر و کفران است. بِما کَفَرْتُمْ

-عامل هلاکت وبدبختی انسان،گرایش او به کفر وعملکرد خود اوست.

فَیُغْرِقَکُمْ بِما کَفَرْتُمْ

-هیچ قدرتی نمی تواند در برابر خداوند،قرار گیرد و خداوند در برابر هیچ کس مسئول نیست. لا تَجِدُوا لَکُمْ عَلَیْنا بِهِ تَبِیعاً

وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً

وهمانا فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا(بر مرکب ها)حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه روزی شان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری کامل دادیم.

نکته ها:

*کرامت،گاهی کرامت معنوی واکتسابی ونزد خداست،مثل کرامتی که خاصّ اهل تقواست.

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ   وگاهی کرامت در آفرینش است،نظیر أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ   که در خلقت انسان آمده است.مراد از کَرَّمْنا در این آیه،احتمالاً وجه دوّم باشد.کرامت

*انسان هم در خلقت و هوش و عقل و استعداد است،و هم در دارا بودن قانون آسمانی و رهبری معصوم،و مسجود فرشتگان واقع شدن.

انسان برتر از فرشته است،زیرا:

الف:انسان،مسجود فرشتگان است.

ب:فرشته،عقل محض است وشهوت ندارد و از این رو کمالش به ارزش کمال انسان نیست.هر که عقلش را بر شهوتش غلبه دهد،برتر از فرشته است.

ج:در شب معراج،جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:تو امام باش تا به تو اقتدا کنم،زیرا خداوند شما را بر ما برتری داده است

*با آنکه خداوند بشر را بر همه ی موجودات،حتّی فرشتگان برتری داد، فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا ولی سوء انتخاب و عمل ناپسند انسان او را به پست ترین درجه أَسْفَلَ سافِلِینَ و به مرتبه ی حیوانات و پست تر از آن پایین می آورد. کَمَثَلِ الْحِمارِ ، کَمَثَلِ الْکَلْبِ ، کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ، کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ ...

*در آیه،برای انسان هم کرامت مطرح است،هم فضیلت. کَرَّمْنا فضلنا شاید تفاوت این دو،عبارت باشد از:

الف:کرامت،امتیازی است که در دیگران نیست،امّا فضیلت،امتیازی است که در دیگران نیز هست.

ب:کرامت اشاره به نعمت های خدادادی در وجود انسان است،بدون تلاش.ولی فضیلت اشاره به نعمت هایی است که با تلاش خود انسان همراه با توفیق الهی بدست آمده است.

ج:کرامت مربوط به نعمت های مادّی است،ولی فضیلت مربوط به نعمت های معنوی است.

*سفر یکی از لوازم زندگی بشر،برای رفع نیازها و کسب تجربه هاست،که خداوند اسباب آن را در خشکی و دریا،در اختیار بشر قرار داده و آن را به عنوان یکی از نعمت های خود برشمرده است.

*به گفته ی بعضی مفسّران، حمل در خشکی و دریا اشاره به تسخیر تمام قوای زمینی و دریایی به دست بشر است،نه فقط سوار شدن بر کشتی و الاغ و مانند آن!

* طیبات ،اقسامی دارد:حیات طیّبه،ذرّیه ی طیّبه و رزق طیّب.و امام باقر علیه السلام می فرماید:

رزقِ طیّب همان علم مفید است

پیام ها:

-توجّه انسان به مقام و کرامت خود،سبب شکر و دوری از کفران است.

بِما کَفَرْتُمْ ... وَ لَقَدْ کَرَّمْنا

-نه تنها حضرت آدم،بلکه نسل انسان مورد کرامت و برتری و گرامیداشت است. کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ

-تفاوت انسان با جانداران دیگر و برتری او،بسیار زیاد است. لَقَدْ کَرَّمْنا ... فَضَّلْناهُمْ ... تَفْضِیلاً

-زمینه های رشد وکمال انسان از سوی خداست. کَرَّمْنا ،حملنا،رزقنا،فضلنا، خَلَقْنا

یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً

روزی که هر گروهی از مردم را با پیشوایشان فرامی خوانیم،پس هر کس نامه ی عملش به دست راستش داده شود،پس آنان نامه ی خود را(با شادی)می خوانند و کمترین ستمی بر آنان نمی شود.

نکته ها:

* فتیل ،رشته ی باریک میان شکاف هسته ی خرماست،کنایه از چیز بسیار اندک و کوچک و حقیر می باشد.

*قرآن از دو گونه پیشوا نام برده است:یکی امام نور و هدایت، أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا و دیگری امام نار و ضلالت، أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ که گروه دوّم،با زور و تهدید و تطمیع و تحقیر،مردم را به اطاعت خود وامی دارند.

*ابوبصیر به امام صادق علیه السلام گفت: أشهد أنک امامی ،گواهی می دهم که تو امام من هستی.امام فرمود:در قیامت،هر گروهی با امامشان محشور می شوند،خورشیدپرستان با خورشید و ماه پرستان با ماه.

پیام ها:

-قیامت رافراموش نکنیم. یَوْمَ نَدْعُوا

-تقسیم بندی مردم در قیامت،براساس رهبرانشان خواهد بود. کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ

-انسان،ناگزیر الگو و رهبری را برای خود انتخاب می کند. کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ

-مسلمان نباید در مسائل رهبری،منزوی و بی تفاوت باشد. نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ زیرا در قیامت به همراه او محشور می شود.

-آثار مسأله انتخاب رهبری و اطاعت از او،تا دامنه ی قیامت ادامه دارد. نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ

-قیامت،نه تنها دادگاه افراد،بلکه محکمه ی بزرگ امّت ها و ملّت ها و احزاب و مکتب ها و حکومت ها نیز هست. نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ

-امامت و ولایت،در متن زندگی مطرح است،نه آنکه صرفاً موضوعی اعتقادی و در حاشیه ی زندگی باشد.رهبر،زمینه ساز سعادت یا شقاوت مردم می باشد. کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ

-در قیامت،نیکان از خواندن نامه ی عمل خود شاد می شوند. یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ و یکدیگر را صدا می زنند که بیایید نامه ی مرا بخوانید. هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ

-انسان عملکرد خود رابه صورت مکتوب دریافت خواهد کرد. کِتابَهُ

-محاکمه ی انسان ها در قیامت بر اساس دلائل و اسناد مکتوب است. وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً

-کیفر و پاداش در قیامت،صددرصد عادلانه است. وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً

وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً

و هر کس در این دنیا کوردل و گمراه باشد،در آخرت نیز کور و گمراه تر خواهد بود.

نکته ها:

*در قیامت علاوه بر صحنه هایی که انسان ها مُهر بر لب و لال برانگیخته می شوند،عده ای هم نابینایند.نابیناییِ آنجا ریشه در کور دلی دنیا دارد.

*در روایات است:کسی که حج بر او واجب شود ولی حج نرود،یا قرآن بخواند ولی عمل نکند،کور محشور می شود. 

*کور دلی بدتر از کوری چشم است،چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرماید:

شر العمی عمی القلب ،بدترین کوری،کوری دل است.و همچنین فرمودند:

أشد العمی من عمی عن فضلنا بدترین و سخت ترین کوری،کوری کسی است که چشم دیدن فضایل مارا ندارد.

*کوری در قیامت در آیات دیگر هم آمده است،از جمله: نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَلی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً  ،همچنین آیه ی سوره طه،کور برانگیخته شدن در قیامت را در اثر کور دلی در دنیا و فراموش کردن آیات الهی و اعراض از حقّ دانسته است.

*سؤال: در آیاتی آمده است که به گنهکاران گفته می شود:کتابت(نامه ی عملت)را بخوان، اقْرَأْ کِتابَکَ این آیات با نابینایی آنان درقیامت چگونه قابل جمع است؟

پاسخ: کوری در یکی از مواقف قیامت است،در موقف دیگر بینا می شوند و حقایقی را که در دنیا نشناخته اند،آنجا آشکارا می بینند.

*امام باقر علیه السلام می فرماید:کسی که از دیدن آفرینش بهره ی معنوی نگیرد،پس نسبت به آخرتی که ندیده،کوردل تر است.

پیام ها:

-شخصیّت اخروی انسان،بازتابی از شخصیّت دنیوی اوست. فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمی بصیرتِ اینجا،بصیرت آنجا را در پی دارد و کور دلی اینجا، کوری آنجاست.

وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَ إِذاً لاَتَّخَذُوکَ خَلِیلاً

و بسا نزدیک بود که تو را از آنچه به تو وحی کردیم غافل کنند تا چیز دیگری غیر از وحی را به ما نسبت دهی،و آنگاه تورا دوست خود گیرند.

نکته ها:

*در روایات می خوانیم که مشرکان از پیامبر اکرم درخواست احترام به بت ها یا مهلت یکساله برای ادامه بت پرستی داشتند و پیامبر نزدیک بود که بپذیرد،ولی خداوند او را حفظ کرد!! اما این روایات مردود است و با اصل عصمت و قاطعیّت پیامبر که در آیات دیگر قرآن آمده و سیره ی حضرت است،سازگار نیست.

*صاحب تفسیر اطیب البیان می گوید:اینکه در آیه، عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنا آمده است،نه عما اوحینا نشان می دهد که تلاش کفّار برای برگرداندن نظر پیامبر و عنایت او از شخص خاصّی بوده است،نه مطالب وحی شده.امّا اینکه آن شخص چه کسی بوده که خداوند درباره اش وحی فرموده است؟

حدیثی از امام باقر و امام کاظم علیهما السلام نقل شده که درباره ی ولایت حضرت علی علیه السلام است که خداوند از طریق وحی سفارش هایی را به پیامبر کرد.خداوند برای توجه نکردن پیامبر به

حسادت مردم و نپذیرفتن و تحمّل نکردن آنان،این آیه را نازل کرد و تلاش های کفّار برای عدول و تغییر موضع پیامبر را بی نتیجه گذارد.

البتّه این کلام با توجّه به کلمه ی الَّذِی و حدیث یاد شده قابل قبول است،به شرط آنکه مراد معرّفی حضرت علی علیه السلام در مکّه باشد،چون سوره مکّی است.

پیام ها:

-کفّار برای جذب انبیا و رهبران نیز طرح و برنامه دارند. کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ

-رهبران مذهبی باید از توطئه های دشمن در جهت ایجاد سستی و تغییر در مواضع مکتبی،هوشیار باشند. کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ

-اگر دوستی و ارتباط با افراد و کشورها به قیمت چشم پوشی از مکتب و مقدّسات باشد،بی ارزش است. إِذاً لاَتَّخَذُوکَ خَلِیلاً

-تا مسلمانان دست از مکتب و آیین خود بر ندارند،کفّار و دشمنان،دوست واقعی آنان نخواهند شد،دشمن به کم قانع نیست،می خواهد شما را از مکتب جدا کند. إِذاً لاَتَّخَذُوکَ خَلِیلاً

وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً

واگر ما تورا استوار نکرده بودیم،هر آینه نزدیک بود که اندکی به آنان تمایل پیدا کنی.

نکته ها:

*این آیه با عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ گونه تعارضی ندارد.جمله ی نزدیک بود گناه کنی به معنای گناه کردن نیست.به علاوه جمله ی اگر استوار کردن ما نبود... حالت شرطی دارد،یعنی اگر حمایت ما نبود شاید متمایل می شدی. ولی چون آن بود،تمایل هم پیدا نشد.در موارد دیگر هم شرطِ(اگر)به معنای انجام قطعی نیست،مثل آیه وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ ... لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ اگر بر ما سخنی دروغ نسبت دهد،شاهرگش را قطع می کنیم.وآیه لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ اگر شرک بورزی اعمالت تباه می شود.که به معنای انجام شدن آن کارها نمی باشد.

چنانکه امام رضا علیه السلام فرمودند:این آیه از این باب می باشد که به در می گویند تا دیوار بشنود.  و در واقع خطاب آیه به مسلمانان است،نه شخص پیامبر.

پیام ها:

-اگر لطف و نگهداری الهی نباشد،برای مصونیّت و عصمت پیامبران هم ضمانتی نیست. لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ

-قاطعیّت ونفوذناپذیری در برابر دشمنان وکفّار،از امتیازات انبیاست. ثَبَّتْناکَ

-خداوند پیامبران را معصوم نگاه می دارد. ثَبَّتْناکَ

-عقب نشینی در مسائل اعتقادی واصول مکتب،تمایل وگرایش به ظالمان است ورهبران در معرض چنین خطری می باشند. لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ

-انحراف حتّی اگر اندک باشد،از کسی مانند پیامبر بسیار است. شَیْئاً قَلِیلاً

-کمترین عقب نشینی از اصول و ارزشها نیز ممنوع است.زیرا برای دشمنان یک موفّقیت و پیروزی حساب می شود. شَیْئاً قَلِیلاً

إِذاً لَأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاهِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصِیراً

آنگاه دو برابر(کیفر مشرکان)در زندگی و دو برابر در مرگ،عذابت می چشاندیم و برای خویش در برابر قهر ما یاوری نمی یافتی.

نکته ها:

*پس از نزول این آیه،رسول خدا صلی الله علیه و آله این دعا را می خواندند:

اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ،خدایا! به اندازه ی چشم برهم زدنی مرا به خود وامگذار! 

پیام ها:

-خداوند،هم لطف دارد،هم قهر. ثَبَّتْناکَ لَأَذَقْناکَ

-رکون،(گرایش و اعتماد)به کفّار،از گناهان کبیره است،چون وعده ی عذاب درباره اش داده شده است. تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ ... لَأَذَقْناکَ

-کیفر کمترین لغزش رهبران،دو برابر دیگران است.هرچه مقام علمی و موقعیّت اجتماعی و معنوی انسان بیشتر باشد،مسئولیّت و خطر هم بیشتر است. شَیْئاً قَلِیلاً ... ضِعْفَ الْحَیاهِ

-اگر در قوانین کیفری،برای مسئولین جریمه ی سنگین تری وضع شود،خلاف عدالت نیست. لَأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاهِ

-در برابر قهر الهی حتّی برای پیامبر نیز هیچ قدرت و مقامی نمی تواند مانع ایجاد کند. لا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصِیراً

-تمایل به کفّار،سبب تنها ماندن انسان و محروم شدن از نصرت خداوند است.

تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ ... لا تَجِدُ ... نَصِیراً

وَ إِنْ کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْها وَ إِذاً لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلاّ قَلِیلاً

وبسا نزدیک بود کافران(با نیرنگ یا غلبه)تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرونت کنند،ودر آن هنگام،جز مدّت کمی پس از تو پایدار نمی ماندند(و به خاطر این ظلم گرفتار قهر الهی می شدند).

نکته ها:

*این آیه،اشاره به آیه ی سوره ی انفال است که می فرماید: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ یادآور زمانی را که کفّار نقشه می کشیدند تا تو را حبس کنند یا بکشند یا بیرونت کنند، آنان نیرنگ می زنند و خدا هم تدبیر می کند و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است.

پیام ها:

-پیامبر در معرض هرگونه خطر،توطئه،ترور،آوارگی وتبعید بود. کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ ...

-دشمنان مکتب،هدفشان قلع و قمع کردن اساس دین است و در این راه،به احدی حتی پیامبر رحم نمی کنند. لَیَسْتَفِزُّونَکَ

-طرح کافران در مرحله اوّل،ایجاد رخنه در فکر واعتقاد رهبر است، لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی ...ودر مرحله بعد،شدّت عمل وتبعید واخراج اوست. لِیُخْرِجُوکَ ...

-حضور پیامبر در میان مردم،مانع قهر الهی است و اگر آن حضرت را از خود دور و تبعید کنند،در فاصله کمی نابود می شوند. لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلاّ قَلِیلاً

-قرآن کریم،هم از غیب خبر می دهد و هم با بیان ناکامی توطئه های دشمن به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله تسلّی می دهد. کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ ... لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلاّ قَلِیلاً

سُنَّهَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلاً

این،سنّت(هلاکت طغیان گران)درباره ی پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم جاری بوده است و برای سنّت ما هیچ تغییری نمی یابی.

نکته ها:

*تأیید پیامبران و هلاکت کافران وظالمان،سنّت الهی است که در سوره ی ابراهیم آیه نیز آمده است: قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظّالِمِینَ ،کفّار به پیامبرانشان گفتند:قطعاً ما شما را از سرزمین خود بیرون می کنیم،مگر آنکه به آیین ما درآیید،ولی خدا به آنان وحی کرد که ما قطعاً ستمگران را نابود می کنیم.

پیام ها:

-سنّت های الهی چون براساس حکمت خداست،ثابت است و در طول تاریخ دگرگون نمی شود. سُنَّهَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا

-توطئه کفّار وامدادهای غیبی خدا نسبت به پیامبران،ریشه ی تاریخی دارد.

سُنَّهَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا

-تحوّلات تاریخی براساس سنّت های ثابت الهی است. لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلاً

-خداوند،عادل است و در شرایط یکسان،مهر و قهرش نیز یکسان است.

لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلاً

أَقِمِ الصَّلاهَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً

نماز را به هنگام بازگشت خورشید(به سمت مغرب)تا تاریکی شب، بپادار،و همچنین قرآنِ سپیده دمان را.همانا(قرائت)قرآن(به هنگام)فجر (در نماز صبح)مورد مشاهده (فرشتگان)است.

نکته ها:

* دلوک ،هنگامی است که خورشید از وسط آسمان روبه مغرب میل می کند که زوال نامیده می شود،ووقت نماز ظهر و عصر است.و غَسَقِ اللَّیْلِ وقت نماز مغرب و عشاست که تاریکی،فراگیر می شود و فجر ،وقت نماز صبح است.

*امام صادق علیه السلام می فرماید:اوّلین نمازی که واجب شد نماز ظهر بود و آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند.  در روایت دیگری آمده است:اگر نماز صبح در اوّل فجر اقامه شود،فرشتگان شب و روز هر دو آن را ثبت می کنند.  و مشهود بودن نماز صبح نیز ممکن است به همین معنا باشد.  یعنی هر دو گروه فرشتگان آن را مشاهده کرده و بر آن گواهی می دهند.

پیام ها:

-معیار شناخت اوقات در اسلام،طبیعی است به نحوی که قابل فهم و درک همه کس در همه جا و همیشه باشد. لِدُلُوکِ الشَّمْسِ غَسَقِ اللَّیْلِ اَلْفَجْرِ

-برنامه های دینی،زمان بندی شده است. لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ

-نماز تنها عبادتی است که به نام قرآن توصیف شده است. قُرْآنَ الْفَجْرِ

-قرآن و تلاوت آن در نماز،محور اصلی است. قُرْآنَ الْفَجْرِ

-در میان نمازها،نماز صبح جایگاه ویژه ای دارد. إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً

وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً

و پاسی از شب را بیدار باش وتهجّد و عبادت کن،و این وظیفه ای افزون برای توست، باشد که پروردگارت تو را به مقامی محمود وپسندیده برانگیزد.

نکته ها:

* هجود ،به معنای خوابیدن است و تهجد ،به معنای برطرف کردن خواب با عبادت می باشد.

*نماز شب از نمازهای بسیار با فضیلت است و در سوره های مزّمل و مدّثر آمده است: قُمِ اللَّیْلَ إِلاّ قَلِیلاً در روایات بیش از فضیلت برای نمازشب برشمرده شده است که به برخی از فضایل آن اشاره می شود:

· تمام انبیا نمازشب داشتند.نماز شب،رمز سلامتی بدن وروشنایی قبر است.نماز شب،در اخلاق،رزق،برطرف شدن اندوه،ادای دین و نورچشم مؤثّر است. 

· نماز شب،گناه روز را محو می کند و نور قیامت است.

· امام صادق علیه السلام می فرماید:پاداش نماز شب آن قدر زیاد است که خداوند می فرماید:

فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ هیچ کس پاداشی را که برای آنان در نظر گرفته شده نمی داند.

·       امام صادق علیه السلام می فرماید:شرف مؤمن،نماز شب است و عزّتش،آزار واذیّت نکردن مردم.

·       ابوذر کنار کعبه مردم را نصیحت می کرد که برای وحشت و تنهایی قبر،در دل شب دو رکعت نماز بخوانید.

·       درمانده کسی است که از نماز شب محروم باشد.

·       بهترین شما کسی است که اطعام کند،سلام را آشکارا بدهد و هنگامی که مردم در خوابند، نماز بخواند.

*نماز شب بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله واجب بود و بر دیگران مستحبّ:.

*در کلمه ی مَقاماً عظمت نهفته است(به خاطر تنوین)و در روایات آمده که مقام محمود همان شفاعت است.

*حضرت علی علیه السلام می فرماید:گناهان و اعمال و رفتار بد انسان،موجب محرومیّت او از نمازشب می شود.

*خداوند به تمام قطعات زمان سوگند یاد کرده است.مثلاً: وَ الْفَجْرِ ، وَ الصُّبْحِ ، وَ النَّهارِ   ، وَ الْعَصْرِ اما به سحر سه بار سوگند یاد شده است: وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ ، وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ ، وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ یعنی سوگند به شب هنگام تمام شدنش.

و در باره ی استغفار در سحر دو آیه آمده است: وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ   ،

الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ

پیام ها:

-نماز شب بر پیامبر اسلام واجب بود. فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ آری مقام رهبری، مستلزم تکالیف سنگین تری است.

-دل شب بهترین زمان برای عبادت است. وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ

-مقامات پسندیده معنوی،در سایه ی عبادت وعبودیّت پیدا می شود. فَتَهَجَّدْ مَقاماً مَحْمُوداً

-ما با عبادت های خویش،حقی بر خدا نداریم که طلب کنیم،هرچه هست، امید است و فضل او. عَسی

-نماز شب به تنهایی کافی نیست،کمالات دیگری نیز لازم است. عَسی

-تا کسی خود گامی به سوی کمال برندارد،خداوند او را به مقامی نمی رساند. فَتَهَجَّدْ ... یَبْعَثَکَ رَبُّکَ

-مقامی ارزشمند است که نزد خدا پسندیده باشد،وگرنه شهرت های پوچ، ارزشمند و ماندگار نیست.آری دود به هوا و بالا می رود،ولی روسیاه است.

یَبْعَثَکَ رَبُّکَ

-خداوند،خودش شفاعت را برای اولیا پسندیده است،نه آنکه اولیای الهی نسبت به بندگان از خدا مهربان تر باشند. یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً

وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً

و بگو:پروردگارا! مرا با ورودی نیکو و صادقانه وارد(کارها)کن و با خروجی نیکو بیرون آر و برای من از پیش خودت سلطه و برهانی نیرومند قرار ده.

نکته ها:

*صدق،بهترین وصف و حالت یک کار و یک شخص در آغاز و انجام آن است.چه بسا کارهایی که آغاز غیر صادقانه دارد و با قصد ریا،سمعه،فریب،برتری جویی و مانند آن شروع می شود،یا آغازی صادقانه دارد،ولی پایانی آمیخته به غرور، عُجب، منّت، حبط و سوءعاقب پیدا می کند و برکات آن محو می شود.رمز شکست بسیاری از حرکت ها،نبود صداقت در آنها و قطع امداد الهی از آن است.

*امام صادق علیه السلام می فرماید:هرگاه برای ورود به کاری،ترس و وحشت داشتی این آیه را بخوان و اقدام کن.

*انسان به جایی می رسد که از صدیقین می شود،هرچه می گوید عمل می کند و هرچه را عمل می کند،می گوید.  قلب و زبان و عملش یکی می شود.

*از مصادیق سلطان نصیر ،می توان داشتن جانشینی لایق،یاری باوفا و وزیری دلسوز و کاردان را برشمرد.

پیام ها:

-خواسته های خود را در برابر خداوند به زبان بیاوریم. وَ قُلْ رَبِّ

-دعایی که همراه با نماز و بعد از آن باشد،اثر بیشتری دارد. أَقِمِ الصَّلاهَ ...

فَتَهَجَّدْ ... وَ قُلْ رَبِّ ...

-دعا کردن را هم باید از خدا آموخت که چگونه بخوانیم وچه بخواهیم. وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی ...

-یکی از اصول مدیریّت،آینده نگری و دوراندیشی است. أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ

-مهم تر از آغاز نیک،پایان و فرجام خوب است.نباید به آغاز شیرین دلخوش بود،بلکه باید از خطر بدعاقبتی به خدا پناه برد. أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ

-رهبری یک نهضت جهانی که شروع و پایانش صادقانه و بی انحراف باشد، بدون دعا و استمداد از خدا و دریافت امداد الهی ممکن نیست. رَبِّ أَخْرِجْنِی

-همه ی امور به دست خداست و باید از او مدد خواست أَدْخِلْنِی أَخْرِجْنِی اِجْعَلْ

-کسب قدرت برای اهداف مقدّس ارزش دارد. وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً

-مؤمن،نصرت و امداد را تنها از خدا می طلبد. مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً

وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً

و بگو:حقّ آمد و باطل نابود شد،همانا باطل،نابود شدنی است.

نکته ها:

* حق ،به معنای ثابت و باقی است.لذا خدا و هرچه از سوی او باشد،حقّ است. حق یکی از نام های خداوند است.کلمه ی زهوق به معنای رفتن است. زهق نفسه یعنی روح از بدنش خارج شد.

*برای این آیه مصادیقی همچون ظهور اسلام،ورود به مدینه،فتح مکّه و شکستن بت ها را گفته اند که در همه ی آنها باطل شکست خورده است.ولی آیه دارای مفهوم گسترده ای است و فنای باطل و بقای حق را نوید می دهد.

*بقای حقّ و نابودی باطل،یک سنّت وقانون الهی است،نه پنداری و تصادفی،هر چند پیروان حقّ کم و طرفداران باطل زیاد باشند.چرا که حقّ همچون آب،ثابت و ماندگار و باطل مانند کف،ناپایدار و فانی است. فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ

*قرآن می فرماید: نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ ما حقّ را بر سر باطل می کوبیم و آن را نابود می سازیم.و در این صورت است که باطل رفتنی است.بنابراین حقّ باید باقدرت و کوبنده بر باطل هجوم آورد.

پیام ها:

-پیامبر باید با قاطعیّت،پیروزی نهایی حقّ را به مردم اعلام کند. قُلْ جاءَ الْحَقُّ

-باید حقّ را به میدان آورد تا باطل از بین برود. جاءَ ... زَهَقَ

-عاقبت،باطل رفتنی و نابود شدنی است و حقّ،باقی و پایدار. جاءَ ... زَهَقَ (فعل ماضی نشانه قطعی بودن است.)

-از جلوه ها و مانورهای باطل نباید هراسید که دوامی ندارد. کانَ زَهُوقاً

وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلاّ خَساراً

و آنچه از قرآن فرو می فرستیم،مایه ی شفا(ی دل)و رحمتی برای مؤمنان است و ستمگران را جز خسران نمی افزاید.

نکته ها:

*کلمه ی مِنَ در مِنَ الْقُرْآنِ ،به معنای بعض نیست تا دلالت کند بر اینکه بعضی از قسمت های قرآن شفاست،بلکه بیان می کند که هر آنچه از قرآن کریم نازل می شود، شفابخش است.

*با آنکه قرآن برای هدایتِ همه است؛ هُدیً لِلنّاسِ ولی تنها کسانی از این نور بهره می برند که پنجره ی روح خود را به سوی آن باز کنند و لجاجت و عناد را کنار گذاشته،با روحی سالم به سراغ قرآن روند؛ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ و لذا لجوجانِ بیماردل را جز خسارت نمی افزاید.مانند باران که وقتی بر مرداری ببارد،بوی تعفّن برخیزد،هر چند باران زلال و پاک است.

*استدلال قرآن،رکود فکری را شفا می دهد؛موعظه ی قرآن،قساوت را درمان می کند؛تاریخ قرآن تحیّر را برطرف می سازد؛زیبایی آهنگ و فصاحتش روح فراری را جذب می کند؛قوانین و احکامش عادات خرافی را ریشه کن می سازد؛تلاوت و تدبر در آن،بیماری غفلت را شفا می بخشد؛تبرّک به آن،امراض جسمی را شفا می دهد و رهنمودهای آن، تاریکی ها را روشن می کند.

*شفای قرآن با شفای داروهای مادّی تفاوت های زیادی دارد.داروی قرآن،ضرری را به دنبال ندارد،کهنه نمی شود و تاریخ مصرف ندارد.شفا یافته ی قرآن عامل شفای دیگران می شود. در نسخه ی شفای قرآن اشتباه نیست،همیشه و در اختیار همه است،طبیب این دارو،هم ما را می شناسد،هم دوستمان دارد و هم نتیجه ی نسخه اش ابدی است،نسخه و داروی او هم مشابه ندارد.

حضرت علی علیه السلام می فرماید:

فان القرآن شفاء من اکبر داء و هوالکفر و النفاق و الغی و الضلال ،قرآن درمان بزرگ ترین دردهاست که کفر و نفاق و گمراهی باشد.

*خداوند رحمت را بر خود لازم نموده است: کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ و پیامبرش را برای جهانیان،رحمت قرار داده است، رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ هم امّتش نسبت به هم رحمت دارند، رُحَماءُ بَیْنَهُمْ و هم کتابش رحمت است. شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ

پیام ها:

-چون قرآن از جانب خدایی است که خالق بشر و فطرتِ اوست،قوانین آن نیز با فطرت مطابق و نجات دهنده ی اوست. شِفاءٌ

-آنچه از سوی خدای رحمان و رحیم باشد،رحمت است. رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ

-چون کافران به اوامر و نواهی قرآن عمل نمی کنند،نزول هر دستور،جرمشان را بیشتر و خسارتشان را افزون تر می سازد. لا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلاّ خَساراً

وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأی بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یَؤُساً

و هرگاه که به انسان نعمتی عطا کردیم،روی گرداند و شانه ی خودرا(از روی تکبّر)چرخاند و چون(کمترین)گزندی به او رسد(از همه چیز) مأیوس و نومید شود.

نکته ها:

* نَئابِجانِبِهِ یعنی به سوی خود رفته،به خود گرایش می یابد و شانه می چرخاند.

پیام ها:

-رفاه و آسایش،زمینه ساز غفلت است. إِذا أَنْعَمْنا أَعْرَضَ

-انسان به جای اینکه نعمت را از خدا بداند و به او بگرود،آن را از فکر، استعداد،نبوغ و کار خود می پندارد و خدا را رها می کند. نَأی بِجانِبِهِ

-نعمت ها از خداست،ولی شرّ وبدی از عملکرد خودماست. أَنْعَمْنا مَسَّهُ الشَّرُّ

-انسان آن قدر ضعیف است که با نعمتی،گرفتار غفلت شده و با سختی و حادثه ی کوچکی،نا امید می شود. إِذا أَنْعَمْنا ... أَعْرَضَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یَؤُساً

قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبِیلاً

بگو:هر کس بر ساختار و خُلق و خوی خویش عمل می کند،پس پروردگارتان داناتر است به کسی که به هدایت نزدیک تر است.

نکته ها:

*امام صادق علیه السلام در بحث از نیّت واینکه نیّت از عمل بهتر است،این آیه را تلاوت فرمود.

* شاکله ،به معنای ساختار و بافت روحی انسان است که در اثر وراثت و تربیت و فرهنگ اجتماعی برای انسان پیدا می شود.بعضی شاکله را به معنای فطرت گرفته اند،در حالی که فطرت ها یکدست و ثابت است و آنچه در انسان ها متفاوت است، انگیزه ها،خلق و خوی، عادات و بافت فکری و خانوادگی افراد است و عمل هر کس هم در گرو آنهاست. 

پیام ها:

-رفتار انسان برگرفته از شخصیّت فکری و روحی و اخلاقی اوست. یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ (از کوزه همان برون تراود که در اوست.)

-چون رفتارها ریشه در حالات و عادات دارد،باید از انگیزه ها و خوگرفتن های نابجا پرهیز کرد تا اعمال نابجا به صورت ملکه در نیاید. کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ

-راههای هدایت نیز درجات و سلسله مراتب دارد. أَهْدی

-هر کس نیّت بهتری داشته باشد،به هدایت نزدیک تر است. أَهْدی سَبِیلاً

وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً

و از تو درباره ی روح می پرسند.بگو:روح از امور پروردگارم(و مربوط به او)است و جز اندکی از دانش به شما نداده اند.

نکته ها:

*کلمه ی روح ، مرتبه در قرآن آمده و در موارد زیر بکار رفته است:

الف:روحی که در کالبد انسان دمیده شده است. نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ

ب:وحی. یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ

ج:قرآن. کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا  

د:روح القدس. أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ

ه:بزرگ فرشتگان. تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ

ولی به هر حال روح بشر،امری پیچیده،ناشناخته و نفخه ای الهی و دارای بعد آسمانی است و تنها خداوند آن را می شناسد.

امام باقر علیه السلام کلمه ی قلیل را به علم قلیل تفسیر نکردند،بلکه به معنای افراد قلیل تفسیر فرمودند.  یعنی علم کامل،تنها به اندکی از مردم داده شده وتنها آنان به روح آگاهی دارند.

پیام ها:

-پیامبران،مرجع پرسش های مردم بودند. یَسْئَلُونَکَ

-حقیقت روح،فوق فهم ودانش بشر وسرّی از اسرار الهی است. مِنْ أَمْرِ رَبِّی

-تمام علوم بشری،هدیه ی الهی است. أُوتِیتُمْ

-دانش انسان،محدود و بسیار اندک است. ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً

وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنا وَکِیلاً إِلاّ رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْکَ کَبِیراً

واگر بخواهیم،هر آینه آنچه را به تو وحی کرده ایم،(از یادت)می بریم، سپس کسی را نمی یابی که در برابر ما از تو دفاع کند. جز رحمت از پروردگارت(مدافعی نخواهی یافت)،قطعاً فضل خداوند نسبت به تو بزرگ است.

نکته ها:

*آیه ی ،حالت تهدیدآمیز نسبت به پیامبر دارد که خداوند،همچنان که عطا می کند،اگر بخواهد بازپس می گیرد و آیه ی ،لحن تشویق آمیزی دارد.

*قرآن،وحی،نبوّت،خاتمیّت وشفاعت،همه از تفضّلات الهی نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله بوده واز مقام ربوبیّت خدا سرچشمه می گیرد و خداوند عطاهایش را از او بازپس نمی گیرد،هر چند دستش باز،قدرتش استوار و می تواند همه را بازگیرد.

پیام ها:

-نعمت ها را از خداوند بدانیم و مغرور نشویم،زیرا بقا و زوال نعمت ها به اراده ی اوست. لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا

-هیچ کس در برابر قهر الهی نمی تواند نقشی داشته باشد. ثُمَّ لا تَجِدُ

-نزول کتب آسمانی و وحی،از شئون ربوبیّت خداوند و در مسیر تربیت انسان است. بِالَّذِی أَوْحَیْنا ... إِلاّ رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ

-قرآن،فضل بزرگ الهی است. أَوْحَیْنا ... إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْکَ کَبِیراً چون خداوند بزرگ و والاست،لطف او نیز بزرگ،و فضل بزرگ او مخصوص پیامبر است.

قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً

بگو:اگر(تمام)انس و جنّ گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند،نمی توانند مثل آن را بیاورند،هر چند که بعضی پشتیبان و یاور دیگری باشند.

نکته ها:

* ظهیر ،از ظَهر به معنای پشتوانه و پشتیبان است.

*آیه،پاسخی است به سخن کفّار که می گفتند: لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا ما هم اگر بخواهیم،می توانیم مثل قرآن را بیاوریم.و این دعوت قرآن به مبارزه و آوردن نمونه ای مثل خود(تحّدی)،قرن هاست که بی جواب مانده است و تا کنون نیز دشمنان عرب زبان از اهل کتاب و مکتب های الحادی،با همه ی دشمنی هایشان با اسلام و حمایت قدرت های گوناگون،نتوانسته اند مثل قرآن را بیاورند.

*ویژگی های بی همتای قرآن،عبارت است از اینکه:هم معجزه است،هم روان و متنوّع، هم خبر از آینده می دهد،هم بهترین داستان ها را دارد،هم بهترین شیوه ی دعوت را دارد، هم بیان کننده ی همه ی مسائل و نیازهای فردی و اجتماعی،دنیوی و اخروی در همه ی زمینه ها و در تمام زمان هاست.

پیام ها:

-جنّیان نیز همانند انسان ها مکلفنّد و قرآن،کتاب آنان نیز می باشد. اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ

-ناتوانی در آوردن نظیرِ قرآن،دلیل اعجاز این کتاب است. لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ

وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبی أَکْثَرُ النّاسِ إِلاّ کُفُوراً

و همانا در این قرآن،از هرگونه مثال برای مردم آوردیم،ولی بیشتر مردم سرباززده،و جز انکار کاری نکردند!

پیام ها:

-تنوّع ودگرگونی های بیانی قرآن،از ابعاد اعجاز قرآن است. صَرَّفْنا

-خداوند با آیات قرآن حجّت را بر مردم تمام کرده است. لَقَدْ صَرَّفْنا ...

-یکنواختی خستگی آور است،پیام دعوت باید متنوّع باشد. صَرَّفْنا

-کتاب هدایت،باید در دسترس همگان باشد. هذَا الْقُرْآنِ

-یکی از بهترین شیوه های تعلیم وتربیت،ضرب المثل وبیان تمثیلی است.

صَرَّفْنا لِلنّاسِ ... مِنْ کُلِّ مَثَلٍ

-مردم متفاوتند ومثال های متنوّع،هر کدام می تواند برای گروهی روشنگر باشد. صَرَّفْنا لِلنّاسِ ... مِنْ کُلِّ مَثَلٍ

-دلیل انکار مردم،لجاجت آنان است،نه آنکه حجّت برای آنان نیامده است.

فَأَبی أَکْثَرُ النّاسِ ...

-اکثریّت،نشانه ی حقّانیت نیست. فَأَبی أَکْثَرُ النّاسِ

وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّهٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِیراً

وگفتند:ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم،مگر برای ما چشمه ای از زمین جاری سازی، یا برای تو باغی از خرما وانگور باشد که از میان آن،نهرها جاری گردانی.

نکته ها:

*ینبوع ،به چشمه ای گفته می شود که خشک نشودو همواره بجوشد.

*مشرکان که منکر اعجاز قرآن بودند،شرط ایمان آوردن خود را رسیدن به مادّیات قرار داده و توقّعات نابجایی از پیامبر داشتند.غافل از آنکه پیامبر،برای اثبات نبوّت خود معجزه انجام می دهد،نه برای اشباع هوسهای مردم لجوج،یا سرگرمی وتفریح،یا فرار از کار وتلاش.

*در واقع توقّع نابجا،قساوت،لجاجت،بهانه گیری،ناآگاهی به هدف و بی ادبی دست به دست هم می داد و سبب می شد که از پیامبر صلی الله علیه و آله درخواست های غیر منطقی داشته باشند، از قبیل:چشمه ی آب،باغ،رودخانه،سقوط آسمان،احضار خدا و فرشتگان، خانه ی طلا، پرواز به آسمان،نامه ی خصوصی از سوی خدا.

پیام ها:

-هر کس به قدر فکرش درخواست دارد،ملاک نبوّت در دید مشرکان باغ و چشمه و مادّیات بود. لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی تَفْجُرَ ...

-هدف پیامبران،ارشاد مردم به توحید بود،ولی گروهی به فکر باغ و طلا و نقره بودند. لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی تَفْجُرَ لَنا ...

-هر درخواست و توقّعی منطقی نیست.از پیامبران و مبلغان مکتبی،توقّعات نابجا زیاد است. حَتّی تَفْجُرَ ...

أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِکَهِ قَبِیلاً أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلاّ بَشَراً رَسُولاً

یا آسمان را همان گونه که می پنداری به صورت پاره هایی بر ما بیفکنی،یا خداوند و فرشتگان را در مقابل ما بیاوری. یا برای تو خانه ای از زر و زیور باشد،یا در آسمان پرواز کنی و به پرواز و بالا رفتن تو(نیز)ایمان نخواهیم آورد تا آنکه کتابی برما فرود آوری که آن را بخوانیم. بگو: پروردگار من منزّه است.آیا جز این است که من بشری فرستاده شده ام؟!

نکته ها:

* کَما زَعَمْتَ اشاره به تهدید و وعده ی عذابی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در آیه سوره ی سبأ داشته است. أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ

*معجزه از شئون ربوبیّت خداوند و سرچشمه ی آن اراده و حکمت الهی است و از شرایط معجزه آن است که بی هدف و بیهوده یا محال نباشد.درخواست های کفّار از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این آیه بیهوده است.ساقط ساختن آسمان به نابودی همه می انجامد و کسی نمی ماند تا ایمان آورد.احضار خدا و فرشتگان هم محال است،چون جسم نیستند تا احضار شوند و ما آنان را مشاهده کنیم.

پیام ها:

-کفّار،لجوج و بی ادبند.در تعبیر لَنْ نُؤْمِنَ و کَما زَعَمْتَ نوعی بی ادبی است.

-کفّار،تهدیدات انبیا را باور نداشتند. کَما زَعَمْتَ

-درخواست های محال و بیهوده پذیرفته نمی شود. تَأْتِیَ بِاللّهِ

-حس گرایی مشرکان،دلیل توقعات نابجای آنان می باشد. تُسْقِطَ ... تَأْتِیَ

وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدی إِلاّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَراً رَسُولاً

و آنگاه که هدایت به سراغ مردم آمد،چیزی مردم را از ایمان آوردن بازنداشت،جز آنکه گفتند:آیا خداوند،بشری را به عنوان پیامبر، برانگیخته است؟

نکته ها:

*کسانی که دارای منطق درستی نیستند،نقطه ی قوّت را نقطه ضعف می پندارند.انسان بودنِ پیامبر نقطه ی قوّت است،نه ضعف.چون به خاطر داشتن غرائز و امیال و مشکلات، درد انسان ها را درک می کند و می تواند الگوی عملی باشد و نسخه ی مفیدی ارائه بدهد.

*بر طبق آیات قرآن،بهانه های کفّار برای ایمان نیاوردن،از این قرار است:

الف:چرا انبیا انسان هایی همچون ما هستند؟

پاسخ:بهترین نوع تبلیغ آن است که همراه با نمونه ی عملی و ارائه الگو باشد.

ب:اگر بناست انسانی پیامبر باشد،چرا فلانی از فلان خانواده یا شهر نباشد؟

پاسخ:تقسیمات مردم براساس خیال و معیارهای مادّی است،امّا نزول و دریافت وحی لیاقت می خواهد.

ج:چرا خود ما پیامبر نباشیم؟

پاسخ:نبوّت مقامی بس والا،حتّی برتر از مقام فرشتگان است و هر انسانی با هر سابقه ای سزاوار پیامبری نیست.

د:چرا فرشتگان برخود ما فرود نمی آیند؟

پاسخ:نزول فرشته بر کسانی است که سابقه انحراف و گناهی نداشته باشند وگرنه هر روز دروغ و انحرافی را به نام وحی برای مردم می آورند.

پیام ها:

-کفّار،بهانه جو و بی منطقند.بهانه ی کفّار این بود که چرا پیامبر بشری همانند آنهاست. ما مَنَعَ ...

-پیامبران برای هدایت و تربیت مردم،به سراغ آنان می رفتند. جاءَهُمُ الْهُدی

-شخصیّت و کرامت انسان،چون برای انسان جاهلی ناشناخته بود، می پنداشت که انسان لایق نبوّت نیست. بَشَراً رَسُولاً

قُلْ لَوْ کانَ فِی الْأَرْضِ مَلائِکَهٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولاً

بگو:اگر در زمین فرشتگانی بودند که با اطمینان و آرامش راه می رفتند، هر آینه ما از آسمان فرشته ای را به عنوان فرستاده بر آنان می فرستادیم.

نکته ها:

*آیه،در ردّ دیدگاه آنان که به بشر بودن پیامبر اعتراض داشتند،می فرماید:فرستادن پیامبر، سنّت الهی وضرورت دینی است،حتّی اگر همه اهل زمین فرشته بودند و نزاع و کشمکشی نیز میان آنان نبود و همه در آرامش و رفاه بودند،باز هم فرستاده ای از جنس آنان از جانب خداوند می آمد،چون وظیفه ی انبیا،تکامل و رشد معنوی و الگو دادن است،نه تنها رفع خصومت و دشمنی میان آنان.

پیام ها:

-همگونی رهبران با مردم،لازمه ی تربیت و الگوپذیری آنان است.انسان برای انسان،فرشته برای فرشته. مَلائِکَهٌ مَلَکاً

-رسالت و پیامبری از جانب خداست و انتخابی نیست. لَنَزَّلْنا ... رَسُولاً

قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً

بگو:میان من و شما خدا برای گواهی کافی است،همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.

پیام ها:

-خداوند با بیان گواه بودن و علم خود به برخوردهای بی منطق کفّار،پیامبر را دلداری می دهد. قُلْ کَفی بِاللّهِ

-تکیه گاه پیامبران خداست،لذا قاطعیّت دارند وعقب نشینی ندارند. کَفی بِاللّهِ

-خداوند با مشرکان اتمام حجّت کرده است،بنابراین به مجادلات باید پایان داد. کَفی بِاللّهِ شَهِیداً

-ایمان به علم و آگاهی خداوند،سبب دوری از انحراف وبهانه جویی است.

کَفی بِاللّهِ شَهِیداً

-شاهد باید عالم،دقیق و بصیر باشد. شَهِیداً ... خَبِیراً بَصِیراً

-خداوند،هم شاهد آن است که پیامبر به وظیفه اش عمل کرده است،هم از لجاجت و سرسختی یا ایمان و تسلیم بندگانش آگاه است. کَفی بِاللّهِ شَهِیداً ...

إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً

وَ مَنْ یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَلی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِیراً

و هر که را خدا هدایت کند،پس همو هدایت یافته است و هر که را گمراه سازد،هرگز یاورانی جز خدا برای آنان نخواهی یافت و ما در روز قیامت، آنان را واژگون(به صورت خزنده)کور و کر و لال محشور می کنیم و جایگاهشان دوزخ است،که هرگاه خاموش شود،آتش آنان را بیافزاییم.

نکته ها:

* خَبَتْ ،به معنای فروکش کردن شعله است.و سعیر ،به معنای شعله ور شدن آتش و از نام های جهنّم است.

*سؤال: اگر گمراهان در قیامت،کر و کور و لالند،پس چگونه در آیات دیگر،از دیدن آتش؛ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النّارَ ،یا شنیدن صدای دوزخ؛ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً   ،یا فریاد و شیون آنان؛ دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً سخن به میان آمده است؟

پاسخ: مراحل و مواقف قیامت متفاوت و متعدّد است.در هر موقفی ممکن است حالتی باشد که در مرحله ی بعد از آن نباشد. 

پیام ها:

-هدایت تنها به علم،عقل و استدلال نیست،توفیق الهی نیز می خواهد. مَنْ یَهْدِ اللّهُ

-گمراهان را نجات بخشی جز خدا نیست. مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ ...

-کسی که از گوش،چشم و زبان خود در مسیر حقّ یافتن،حقّ گفتن و حقّ دیدن بهره نگیرد،در قیامت نیز کور،کر،لال و واژگون محشور می شود.این در واقع نوعی تجسّم عمل انسان است! نَحْشُرُهُمْ ... عَلی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا

-آتش دوزخ،برای مجرمان پیوسته شعله ورتر می شود. کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِیراً

ذلِکَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِآیاتِنا وَ قالُوا أَ إِذا کُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً

آن(دوزخ)کیفر آنان است،بدان جهت که کافر شدند و گفتند:آیا پس از آنکه(مردیم و به صورت)استخوان و(مثل کاه)ریزریز شدیم،آیا واقعاً به صورت آفریده ی جدیدی برانگیخته خواهیم شد؟

نکته ها:

* رفات ،ذرّات کاه است که چنان ریز شده که دیگر قابل شکستن نیست. 

پیام ها:

-قهر خدا نسبت به کافران،بی دلیل نیست،بلکه نتیجه ی عملکرد خودشان است. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ

-کافران بر انکار معاد دلیل ندارند و آنچه می گویند یا از روی استهزا،یا تعجّب و یا استبعاد است. أَ إِنّا

-معاد،جسمانی است. عِظاماً وَ رُفاتاً خَلْقاً جَدِیداً

أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لا رَیْبَ فِیهِ فَأَبَی الظّالِمُونَ إِلاّ کُفُوراً

آیا نیاندیشیده اند خداوندی که آسمان ها و زمین را آفریده است،بر آفریدن مثل این مردم نیز تواناست؟و خداوند برای آنان مدّتی معیّن کرده که شکّی در آن نیست،امّا ستمگران سرباز زده و جز به کفر به چیزی تن نمی دهند.

نکته ها:

*عبارت لا رَیْبَ فِیهِ ،یعنی جای هیچ تردیدی در قرآن نیست،نه آنکه هیچ کس تردیدی در آن نمی کند.

*قرآن بارها برای شک زدایی از معاد،به آفرینش آسمان ها وزمین وعظمت دستگاه خلقت و قدرت الهی بر آفرینش،اشاره کرده است. أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها   آیا آفرینش شما سخت تر است یا آسمان که آن را بنا نهاد؟یعنی بهترین دلیل بر امکان وجود یک چیز، واقع شدن و بودن آن است.

*در قیامت،استخوان های پوسیده همان استخوان های دنیوی و روح ملحق شده به آنها همان روح است،امّا قرآن مِثْلَهُمْ می گوید،مانند خشتی که اگر در هم کوبیده و دوباره از همان گل خشتی بسازند،می گویند:این مثل اوّلی است،نه عین آن.با آنکه موادّش همان مواد است.   مِثْلَهُمْ

پیام ها:

-بهترین دلیل بر امکان معاد،توجّه به قدرت الهی در طبیعت است. أَ وَ لَمْ یَرَوْا

-زندگی دنیا چند روزی بیشتر نیست،کافران این همه سرسختی نکنند،یا مرگشان می رسد،یا قیامت. جَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً

-بی توجّهی به قدرت خداوند و استبعاد قیامت،عملی ظالمانه است، فَأَبَی الظّالِمُونَ و ظلم زمینه ی کفر است. إِلاّ کُفُوراً

قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَهِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَهَ الْإِنْفاقِ وَ کانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً

بگو:اگر شما خزانه دار رحمت پروردگارم بودید،قطعاً از ترس انفاق(و تهی دستی،) چیزی به کسی نمی دادید.وانسان تنگ نظر و بخیل است!

نکته ها:

* قتور از قتر به معنای بخل وامساک از بخشش است.

پیام ها:

-کثرت مال اثری در سخاوتِ افراد حریص وبخیل ندارد.بعضی انسان ها سیری ناپذیرند و هرچه بیندوزند،باز نگران کم شدن آنند. لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ ... لَأَمْسَکْتُمْ ...

-ترس از تهی دستی یکی از ریشه های بخل است. لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَهَ الْإِنْفاقِ

-سرچشمه رفتار بشر،روحیّه وخصلت های اوست. لَأَمْسَکْتُمْ ... کانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ فَسْئَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا مُوسی مَسْحُوراً

همانا به موسی نُه معجزه ی روشن دادیم.پس،از بنی اسرائیل آنگاه که (موسی)به سراغشان آمد سؤال کن.پس فرعون(با دیدن آن همه معجزه) به او گفت:ای موسی! من تو را قطعاً افسون شده می پندارم.

نکته ها:

*معجزات نه گانه ی حضرت موسی علیه السلام عبارت بود از:

-اژدها شدن عصا. -سفیدی کف دست. -شکافتن دریا با عصا. -طوفان. -هجوم ملخ. -هجوم شپش. -هجوم قورباغه. -خون شدن آبها. -جاری شدن دوازده چشمه از سنگ با یک عصا زدن.

البتّه می توان گفت:معجزات آن حضرت هیجده تا بوده است،چون بازگشت هر یک از آنها به حالت اوّل نیز معجزه ای دیگر است.

*سؤال: قرآن غیر از این نه معجزه،معجزات دیگری هم برای حضرت موسی بیان کرده است،مانند کنده شدن کوه و بالای سر یهود قرار گرفتن آن،نزول طعامِ مَنّ و سَلوی، گاو ذبح شده ای که مرده را زنده کرد،پس چرا نه معجزه ذکر شده است؟

پاسخ: تعداد معجزه درباره ی فرعون بود که با دیدن آنها باز هم ایمان نیاورد. معجزات دیگر به فرعون ارتباط نداشت

پیام ها:

-خداوند،از پیامبران خود پشتیبانی می کند. لَقَدْ آتَیْنا

-خداوند با دادن معجزات به پیامبران،به مردم اتمام حجّت می کند. لَقَدْ آتَیْنا

-آنان که سرسخت ترند،نیاز به استدلال و معجزه ی بیشتری دارند. تِسْعَ آیاتٍ

-معجزه،باید روشن و بی تردید باشد. بَیِّناتٍ

-پیامبران،پزشکانی اند که به سراغ مردم می روند.   جاءَهُمْ

-مستکبران در برابر معجزات و برهان ها دست به تحقیر و توهین می زنند.

لَأَظُنُّکَ یا مُوسی مَسْحُوراً

قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً

موسی گفت:قطعاً می دانی که این(معجزات)را جز پروردگار آسمان ها و زمین برای بصیرت شما نفرستاده است و من تو را ای فرعون! هلاک شده می پندارم.

نکته ها:

*سؤال: با آنکه موسی علیه السلام به هلاک شدن فرعون یقین داشت،چرا می گوید: لَأَظُنُّکَ گمان دارم؟

پاسخ: اوّلاً:ظنّ تنها به معنای گمان نیست،بلکه به باور ویقین نیز گفته شده است.

ثانیاً:شاید امیدی به هدایتش داشت.

ثالثاً:وقتی دشمن پرده دری نمی کند،ادب در بحث و مناظره اقتضا دارد ما نیز حریم را نگه داریم.فرعون گفت: لَأَظُنُّکَ یا مُوسی مَسْحُوراً موسی نیز در جواب او فرمود: لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً

پیام ها:

-گاهی انسان با آنکه حقّ را می داند،امّا خود را به جهالت می زند. لَقَدْ عَلِمْتَ ...

-علم به تنهایی در هدایت و راهیابی انسان کافی نیست،بلکه ایمان و تسلیم لازم است،وگرنه فرعون هم علم داشت. عَلِمْتَ

-معجزات موسی به قدری روشن بود که فرعون هم به آن علم داشت. عَلِمْتَ

-معجزات برای بصیرت مردم است،ولی در سحر و جادو بصیرت نیست.

بَصائِرَ

-در نظام های حکومتی فاسد،برای هدایت مردم باید به سراغ رئیس حکومت رفت. یا فِرْعَوْنُ

-پیامبران الهی،به راه خود مطمئن بودند،از این رو با صراحت به طاغوت ها اخطار می کردند. لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً

-هرکه حقّ را بفهمد،امّا لجاجت وکبر ورزد،هلاک می شود. عَلِمْتَ ... مَثْبُوراً

فَأَرادَ أَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِیعاً وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرائِیلَ اسْکُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَهِ جِئْنا بِکُمْ لَفِیفاً

پس(فرعون)تصمیم گرفت که آنان را از آن سرزمین تبعید کند،پس ما او و همه ی همراهانش را غرق کردیم. و پس از آن(غرق فرعون)به بنی اسرائیل گفتیم:در این سرزمین مستقرّ شوید، پس چون موعد آخرت فرا رسد،همه ی شما را با هم گرد خواهیم آورد.

نکته ها:

* استفزاز به معنای بیرون کردن با زور است.قرآن بارها به این شیوه ی ظالمان نسبت به اولیای الهی و ناکام ماندنشان اشاره کرده است.ابراهیم را در آتش افکندند،خدا آتش را سرد کرد،یوسف را به چاه انداختند،عزیز مصرش کرد.پیامبر را از مکّه بیرون کردند،خداوند حکومتِ جهان اسلام را به او عطا کرد.این سنّت و قانون الهی است که در برابر مکر اهل باطل،تدبیر مناسب دارد.

* لفیف ،به معنای گروه های به هم پیوسته و انبوه می باشد.

پیام ها:

-منطق طاغوت،خشونت وتبعید است ومردان حقّ را تحمّل نمی کنند. فَأَرادَ

-در برابر اراده ی طاغوت،اراده و قهر خداوند است. فَأَرادَ ... فَأَغْرَقْناهُ

-هرچند فکر گناه،گناه نیست،امّا اراده ی خطرناکی همچون تبعید پیامبران،قهر الهی را به دنبال دارد. فَأَرادَ ... فَأَغْرَقْناهُ

-همه ی قدرت نمایی طاغوت ها،در زمین ومحدود است. مِنَ الْأَرْضِ

-عذاب الهی،پس از اتمام حجّت است.بعد از آمدن معجزات و ایمان نیاوردن مردم،هلاکت حتمی است. فَأَغْرَقْناهُ

-پایان کار طاغوت ها و همکارانشان،هلاکت و نابودی است. فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِیعاً

-کمک به ستمگران سبب شریک شدن در هلاکت آنان است. مَنْ مَعَهُ

-رهبران فاسد در هلاکت مردم نقش دارند. فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ

-آنان که چند روزی بر منطقه ای حاکم می شوند،باید پاسخگوی خدا در قیامت باشند. اُسْکُنُوا الْأَرْضَ ... جِئْنا بِکُمْ لَفِیفاً

وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً

و ما قرآن را به حقّ نازل کردیم و به حقّ نازل شد و ماتورا جز به عنوان بشارت دهنده و بیم رسان نفرستادیم.

پیام ها:

-سلامت قرآن تضمین شده است.هم خداوند قرآن را به حقّ نازل کرد،هم وحی الهی به سلامت به مقصد رسید و شیاطین نتوانستند آسیبی به آن رسانند. بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ

-محور کار پیامبران،بشارت و انذار است و حقِّ کاستن و افزودن بر وحی را ندارند. مُبَشِّراً وَ نَذِیراً

-مسئولیّت پذیرش یا نپذیرفتن مردم با پیامبر نیست و کسی حقّ تحمیل عقیده بر دیگران را ندارد. ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً

-بشارت و انذار در کنار هم مؤثّر است. مُبَشِّراً وَ نَذِیراً

وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلاً

و قرآنی که آن را بخش بخش کردیم تا آن را با تأنّی ودرنگ بر مردم بخوانی و آن را آنگونه که باید به تدریج نازل کردیم.

نکته ها:

*یکی از اعتراض های کفّار این بود که چرا قرآن یکباره نازل نمی شود، لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً واحِدَهً   این آیه پاسخی به گفته ی آنان است.

*آیات قرآن چون با حوادث مختلف ارتباط دارد و برای رفع نیاز همه ی طبقات در طول تاریخ است،بخش بخش نازل شده تا با رویدادهای گوناگون،تطبیق داشته و برای منتظران دلچسب تر باشد.مثلاً اگر آیات جهاد در زمان صلح نازل می شد،در جایگاه واقعی خود نبود.

*تدریج،یکی از سنّت های الهی است،چه در آفرینش،که جهان را در شش روز آفرید و چه در نزول قرآن،با آنکه می توانست یکباره نازل کند یا بیافریند.

نزول تدریجی آیات قرآن برای آن بود که علم به آن توأم با عمل به آن شود.البتّه از نزول تدریجی قرآن،ارتباط دائمی پیامبر صلی الله علیه و آله با مبدأ وحی نیز استفاده می شود.

پیام ها:

-بخش بخش شدن قرآن به اراده خداوند است. فَرَقْناهُ

-تعلیم و تربیت و ارشاد،باید تدریجی باشد. فَرَقْناهُ عَلی مُکْثٍ

-تلاوت تدریجی قرآن،شنونده را برای آیات دیگر تشنه و منتظر می کند. عَلی مُکْثٍ   مُکْثٍ آرامش همراه اطمینان است.

-یک مربّی و مصلح،باید برای دراز مدّت برنامه داشته باشد و از زمان و نیازمندی های جدید غافل نباشد. عَلی مُکْثٍ

-گرچه روح بزرگ پیامبر ظرفیّت دریافت همه ی وحی را یکجا دارد،امّا مردم کم ظرفیّتند و باید به تدریج آن را دریابند. لِتَقْرَأَهُ عَلَی النّاسِ عَلی مُکْثٍ

-قرآن،علاوه بر جنبه ی تعلیمی،جنبه ی اجرایی هم دارد که باید به تدریج اجرا شود.اجرای صدها دستور در جامعه ای که صدها فساد دارد،یکباره محال است. نَزَّلْناهُ تَنْزِیلاً

قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً

بگو:به قرآن ایمان آورید یا ایمان نیاورید(برای خداوند فرقی ندارد)، قطعاً آنان که پیش از این علم داده شده اند،هرگاه برآنان تلاوت می شود، سجده کنان بر چانه ها به زمین می افتند.

نکته ها:

* یَخِرُّونَ ،از خریر ،به معنای صدای آبی است که از بلندی سرازیر می شود.همچنین به کسانی که برای خدا بی اختیار به سجده می افتند در حالی که صدایشان به تسبیح بلند است نیز گفته می شود.

*به چانه افتادن،کنایه از نهایت تواضع و تسلیم است که علاوه بر پیشانی،همه ی صورت و چانه هم بر روی خاک قرار می گیرد.

پیام ها:

-ایمان و کفر مردم،در حقانیّت قرآن اثری ندارد. آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا

-علم،هدیه ای الهی است. أُوتُوا الْعِلْمَ

-برخلاف آنان که جهل را منشأ ایمان به خدا و مذهب می دانند،قرآن علم و دانایی را ریشه ی ایمان می داند. أُوتُوا الْعِلْمَ ... یَخِرُّونَ

-جمعی از علمای اهل کتاب،به قرآن ایمان آوردند و قرآن در روح آنان اثری عمیق گذاشت. أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ ... یَخِرُّونَ

-علم واقعی آن است که انسان را در برابر حق،به خضوع وادار کند. أُوتُوا الْعِلْمَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً

-هنگام لجاجتِ گروهی در برابر حق،باید یادآور گروهی شد که اهل اطاعت بودند،تا سرسختی مخالفان در روحیه ی ما اثر بدی نگذارد. مِنْ قَبْلِهِ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً

-قرآن به قدری بلندمرتبه و پر محتواست که هنگام تلاوت خضوع دانشمندان را به دنبال دارد. إِذا یُتْلی ... یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً

وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً

ومی گویند:پروردگارمان منزّه است،همانا وعده پروردگار ما انجام شدنی است. و گریه کنان بر چانه ها(به سجده)می افتند و همواره بر خشوعشان افزوده می شود.

نکته ها:

*تکرار تعبیر یَخِرُّونَ ؛یا برای تکرار سجده ی آنان است،یا برای ارج نهادن به آن کمال،و یا برای آنکه در مرحله ی اوّل،سجودشان برای معرفت آیات قرآن و رسیدن به وعده ی تورات و انجیل بوده و در مرحله ی دوّم،به خاطر اشک و روحیّه ی خشوع بوده است.

*در تورات و انجیل،بارها وعده ی آمدن پیامبر خاتم داده شده بود.این آیه اشاره به آن است که برخی اهل کتاب،چون تحقّق وعده ی الهی را می دیدند،به تسبیح خدا و سجود خاشعانه می پرداختند.

پیام ها:

-بازگویی گفتار و رفتار خوبان و مؤمنان،در تربیت دیگران مؤثر است وَ یَقُولُونَ ...

-عالمان،خدا را از هر عیبی منزّه می دانند، أُوتُوا الْعِلْمَ ... یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا (عقیده به نقص خداوند،برخاسته از جهل انسان است.)

-تلاوت قرآن،در بعضی از چند جهت تأثیر می گذارد:عمل،بیان وقلب.

سُجَّداً یَقُولُونَ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً

-تلاوت قرآن،انسان را دائماً بالا می برد. إِذا یُتْلی یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً

-معرفت و خشوع،محدودیّتی ندارد.هرچه معرفت بیشتر شود،خشوع هم بیشتر است. یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً

-گریه در حال عبادت و سجود،ارزشمند است. یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ

-ذکر خدا در سجده،نشان دهنده ی ارزش سجده است. یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ

-گریه از برکات و آثار علم است. أُوتُوا الْعِلْمَ یَبْکُونَ

-اشکی ارزشمند است که دائمی باشد،نه لحظه ای. یَبْکُونَ

قُلِ ادْعُوا اللّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً

بگو:نام اللّه را بخوانید یا نام رحمان را،هر کدام را بخوانید،پس بهترین نامها از آن اوست.ونمازت را خیلی بلند یا خیلی آهسته نخوان ومیان این دو،راهِ(معتدلی)را انتخاب کن.

نکته ها:

*در بعضی تفاسیر آمده است:پیامبر در مسجدالحرام دعا می خواند و می گفت: یا الله یا رحمن /دّه ای پنداشتند که او دو خدا را می خواند که یکی اللّه است و دیگری رحمان .آیه نازل شد و این شبهه را زدود.

*بعضی نام ها تنها علامت و نشان است و کاری به تطابق معنا با مسمّی ندارد،مثل شناسایی افراد از طریق صدا،لباس،ماشین،یا شناسایی کشور یا مؤسسه ای از راه آرم و نشان.امّا گاهی اسامی تنها آرم نیستند،بلکه محتوا و پیام دارند،مثل نام های مبارک خدا که هر یک،گویای کمالی از ذات اوست.

*هرگاه پیامبر بلند نماز می خواند،کفّار با شعر خواندن بلند،مزاحم می شدند و هرگاه آهسته می خواند،اصحاب نمی شنیدند.نزول این آیه،دستور به قرائتی بین بلند و آهسته بود

*در روایات شیعه و سنّی آمده است:خداوند اسم دارد که هر که در دعا خداوند را به آنها بخواند،رستگار وپیروز می شود. 

پیام ها:

-پیامبر باید شبهات را برطرف کند. قُلِ

-نام های خدا،همه به یک حقیقت برمی گردد و عین ذات اوست. أَیًّا ما تَدْعُوا

-اسمای حُسنی وبرترین صفات،مخصوص خداوند است. فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی

-چون از سویی خدا و کمالاتش بی نهایت است،و از سوی دیگر عقل و کلمات انسان محدود،بهترین راه آن است که خدا را به نام هایی بخوانیم که از خود او و قرآن گرفته ایم،وگرنه انسان ممکن است به انحراف افتد واسم های نامناسب برای خدا بتراشد. الْأَسْماءُ الْحُسْنی

-در دعا خواندن،انسان آزاد است که خدا را به هر یک از نام هایش که می خواهد، بخواند. أَیًّا ما تَدْعُوا ...

-در همه ی نام های خدا،بهترین معانی و مقدّس ترین مفاهیم به کار رفته است.

فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی

-اسلام،دینی میانه و معتدل است،حتّی قرائت نمازش باید با صدایی میانه باشد. وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً

-اسلام،غیر از نیّت و عمل،به شیوه و کیفیّت عمل هم نظر دارد.نماز باید روی آداب خاصّ خوانده شود. لا تَجْهَرْ لا تُخافِتْ اِبْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ

وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً

و بگو:ستایش از آنِ خداوندی است که نه فرزندی برای خود گرفته است، و نه در حاکمیّت،شریکی برای او بوده و نه هرگز به خاطر ذلّت و ضعف، یاوری گرفته است.و او را به طور شایسته،بزرگ بشمار.

نکته ها:

*این سوره،با تسبیح خداوند آغاز شد و با حمد و تکبیر او پایان گرفت،چنانکه سوره ی مؤمنون نیز با رستگاری مؤمنان آغاز شده، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ و با رستگار نشدن کفّار، پایان گرفته است. لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ

*در روایات،تلاوت این آیه،برای ادای دین و رفع وسوسه و برطرف شدن فقر و بیماری، مؤثّر شمرده شده است.

*نفی فرزند از خداوند،در مقابل یهود و مسیحیّت است،و نفی شریک در مقابل قریش و نفی ولیّ در مقابل برخی از مجوسان و ستاره پرستان است. 

پیام ها:

-ستایش خدا را از خدا بیاموزیم. قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ ...

-دلیل اختصاص ستایش ها به خدا،بی نیازی اوست. الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً

-عظمت و بزرگی خدا را عظمتی ویژه دانسته و او را بی نیاز مطلق بدانیم. کَبِّرْهُ تَکْبِیراً

ارزیابی مهاجرت
نظر خود را درباره «تفسیر سوره الاسراء» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید
: برای دریافت مشاوره درباره تفسیر سوره الاسراء فرم زیر را تکمیل کنید

هزینه مشاوره ۳۰ هزار تومان می باشد

پاسخ مشاوره شما ظرف 1 روز کاری در پنل شما درج می شود و پیامک دریافت می کنید


دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.