
نقد فیلم دراکولا، رضا عطاران
جدیدترین فیلم رضا عطاران، فیلمی به شدت وسوسه انگیز است که تماشاگران را به خوبی به سالن های سینما می کشاند. فروش حدود پانصد میلیونی در فاصله چند روز، به خوبی گویای این است که اسم ستاره این روزهای سینمای ایران، چشم بسته هم می فروشد. البته از حق نباید گذشت، ایده فیلم، مثل همه ایده های عطاران بسیار جالب و بکر است. تصور دراکولایی که به دلیل انتخاب غلط طعمه هایش، درگیر اعتیاد شده، تصوری خنده آور است. اما برای ساختن یک فیلم خوب، ایده قوی کافی نیست.
فیلم بجز تعریف کردن داستان یک خطی دراکولای معتاد که حالا می خواهد ترک کند، پیرنگ فرعی دیگری ندارد. متاسفانه، شاهد خرده داستان هایی که با کمک آن داستان اصلی جلو برود نیستیم، شاهد شخصیت پردازی های مناسب نیستیم، بجز دراکولا که در فاصله چند دقیقه به صورت مونولوگ خود را به تماشاگر معرفی می کند، بقیه شخصیت ها برای تماشاگر شناسانده نمی شوند و این خبط بزرگی است که حداقل از عطاران انتظار نمی رفت. از جمله دکتر یا راننده آژانس یا حتی صدف سرایدار منزل هیچ کدام تعریف درستی از نقش خود ندارند.
به نظر می آید عطاران علیرغم اینکه این روزها حضورش در هر فیلمی فروش آن را تضمین میکند، در کارگردانی این فیلم خیلی حوصله به خرج نداده، همه چیز در یک ایده بی نهایت خوب و البته دکور خوب (آنهم محدود و در منزل دراکولا) خلاصه می شود. هر چند نباید از بازی هنرمندانه لوون هفتوان و ژاله صامتی گذر کرد
در کارگردانی نیز همانطور که اشاره کردم شلختگی در تدوین و سمبل کردن کار، نیاز به تیزبینی خاصی ندارد. استفاده از چند صحنه فهرست شیندلر (سکانس جمع آوری وسایل یهودیان و تحویل منزل به شیندلر) در فلاش بک خاطرات دراکولای فیلم که داستان فرار اجدادش را از رومانی تعریف می کرد، با نهایت بی سلیقگی جا داده شده بود. البته شاید بتوان آن را ادای دین کارگردان به فیلمی بزرگ نامید، ولی واقعا انقدر این وصله ناچسبان است که هر طور حساب کنیم، چنین نتیجه ای نمی گیریم.
عکس هایی که از سیامک انصاری و رضا عطاران با گریم دراکولایی در رسانه ها منتشر می شود را در فیلم نمی بینیم، و واقعا جای تامل است که چرا تماشاگر باید اینطور رودست بخورد و فیلم می توانست خیلی بهتر و دلنشین تر از این که هست باشد. ولی افسوس و اقسوس و صد افسوس از بی حوصلگی و هدر رفت سوژه ها.