- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد فیلمنامه و شخصیت پردازی در فیلم آذر
نقد فیلمنامه و شخصیت پردازی در فیلم آذر
اختصاصی آسمونی نقد از چکاوک شیرازی
آذر... قرار است ما را با زنی روبه رو کند که مقتدرانه زندگی اش را اداره می کند اما در نهایت مزد دستش را نمیگیرد و سرخورده از زندگی اش دل می کند.
تفاوت خوب فیلم با فیلم های دیگری از این دست در این است که قرار نیست زنی بدبخت که ظاهری شوریده دارد را ببینیم بلکه با زنی طرف هستیم که آراسته و زیباست.
اما متاسفانه این تنها نکته ی خوب فیلم است. باقی فیلم مثل تکه های درهم یک پازل است. یک سری اتفاقاتی می افتد که با دیدنش این حس منتقل می شود که بازیگر هم به پوچ بودن آن اعتقاد دارد پس عمدا به خوب بازی کردن دل نمی دهد.
پسرعموی امیر ( هومن سیدی) با پدرش اختلاف دارد و نمی تواند پولی که لازم دارد را از پدرش بگیرد و برای این کار امیر ( حمیدرضا آذرنگ) را فریب می دهد تا از طریق شراکت با او به پول برسد. ذات ایده ،خام و نپخته است و برای توجیه این نپختگی زمانی که هومن سیدی به کارش اعتراف می کند، اصرار دارد که اتومبیلش را به جای ضرر و زیان بردارند. بهتر نبود از اول اتومبیل را میفروختی تا مقداری از پولی که لازم داری را به دست بیاوری؟
مورد دوم اختلاف عموی "امیر" با "آذر" است طوری راجع به این اختلاف حرف زده می شود و طوری به آن بال و پر می دهند گویی آن دو پدرکشتگی دارند، اما بعد متوجه می شویم که عموی شوهر آذر با کار کردن او مخالف است!! و باید خودمان به این سوال خودمان پاسخ دهیم که به عموی امیر چه ربطی دارد که در کار آنها دخالت می کند؟!
قرار است همه" آذر" را بر خلاف ذاتش بشناسند اما این شناخت از طرف کسانی ارائه می شود که اساسا هیچ نقشی در زندگی "آذر" ندارند، مثلا این زن عموی امیر او را زنی با مشکلات اخلاقی می داند اما مادر امیر نظر دیگری دارد، حالا نظر کدام مهمتر است؟ پس این بدبینی چیزی برای جنگیدن به آذر نمی دهد.
یکی دیگر از مواردی که به آن پرداخت شده موتورسواری آذر است، در ابتدای فیلم صحنه ای از موتورسواری او را میبینیم اما به همین جا ختم می شود و او از اینجا به بعد از موتور فقط برای رساندن غذا به مقصد استفاده می کند. این تقلیل، خوب از آب درنیامده بود کاش حداقل آذر موتورسواری را پی میگرفت و به مقامی که میخواست میرسید تا توانایی اش در اداره ی خود و زندگی بهتر دیده شود.
در طول فیلم عموی امیر ( فرید سجادی حسینی) به شدت بداخلاق و غیرقابل انعطاف معرفی شده، اما در نمایی میبینیم که نشسته و به فیلم پسر و عروسش که پنهانی عقد کرده اند، نگاه میکند و لبخند می زند. انتظار می رود کمی از آن غیظ و غضبی که نثار "آذر" می کند تلفنی نثار عروسش کند نه اینکه در حالی که به افق خیره شده لبخند بزند. پس مخاطب حق دارد که بگوید : این لبخند را همان ابتدا میزدی که الان پسرت زنده بود. تمام این سوال ها ناشی از نقص فیلمنامه است. معمولا فیلم نامه نویسان مسحور ضربه ی نهایی خود می شوند و راه رسیدن به این هدف را نادیده میگیرند در حالی که وقتی نقشه ی راه را درست خوانده باشی به گنج می رسی.