
سینما، پست مدرنیزم و تارانتینو

سینما، پست مدرنیزم و تارانتینو-cinema, postmodernism and tarantino
دوشنبه 15 اردیبهشت 1399
اختصاصی آسمونی نقد از لاله عالم
پالپ فیکشن دومین فیلم کویین تارانتینو، کارگردان معروف است، فیلمی که به زعم بسیاری از منتقدان بهترین فیلم وی نیز بوده و او تاکنون نتوانسته، این موفقیت را تکرار کند، حتی با آخرین فیلمش "روزی روزگاری در هالیوود". از این فیلم در لیست انتخاب بسیاری از منتقدان، به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و ماندگارترین فیلم های تاریخ سینما نام برده شده است. شاید یکی از دلایل اهمیت این فیلم، به دلیل پست مدرن بودن آن است. فیلم در زمان خودش شیوه جدیدی به وجود آورد که توانست توجه منتقدان را به خود جلب کند، اگرچه با استفاده از ترفندهایی مخاطب عام را نیز با خود همراه کرده بود. از ظاهر و فرم روایت فیلم که بگذریم؛ شیوه غیر خطی و دایره وار ؛ روشی که بعد ها راه را برای خیلی ها در قصه گویی هموار کرد و بسیاری از فیلم ها متاثر از آن ساخته شدند، در محتوا نیز حرف هایی برای گفتن داشت. نگاه تلخ و انتقادی فیلمساز به جامعه اطرافش کاملا مشهود است، سیاهی و تباهی آنچنان در فیلم موج می زند که از تراژدی به کمدی می رسد. شخصیت ها آنچنان سیاه هستند که انگار کاریکاتور هستند، درست مثل قهرمانان داستان های مصور که به اسم فیلم نیز دلالت دارد. در دنیای "پالپ فیکشن" آدم ها عجیب وغریب هستند. دو گانگستر مثل آب خوردن جنایت می کنند و یکی از آنها در حین کار، حرف های زیبا می زند، آن دیگری در شغلش ناشی است و بسیار جدی، ناشیانه عمل می کند. رئیس آنها که اسمش هم کافیست موج ترس و وحشت در دل تمام کسانی که او را می شناسند، بیاندازد، خود بسیار تصادفی در دام آدم های منحرف می افتد. دیگر کاراکتر های فیلم دو دزد حرفه ای هستند که درست در مکان و زمانی که فکر می کنند، برنده هستند گیر گانگستر ها می افتند. گانگستر حرفه ای خود خیلی الکی به دست بوکسور کشته می شود و بسیاری موقعیت های شبیه آن. در واقع کمدی سیاه فیلم که بیشتر هجو است و همین هجو یکی از مهمترین المان های سینمای پست مدرنیستی است. نگرشی که در اعتراض به غلبه مدرنیزم به وجود آمد. سینمای پست مدرنیستی برخلاف سینمای مدرن داستانگوست اگرچه داستان آن سراسر هجو باشد. نقش گانگسترها را "جان تراولتا "و "ساموئل ال جکسون "بازی می کنند. هر دو بازی بسیار خوبی در فیلم از خود ارائه داده اند، گفته می شود، نقش "جولز وینفلید" از همان ابتدا برای "ساموئل ال جکسون" نوشته شده، همان گانگستری که خوب صحبت می کند و نهایتا نیز متحول می شود." ال جکسون "در این فیلم یکی از بهترین و نامتعارف ترین بازی هایش را ثبت می کند. همچنین "جان تراولتا "در نقش "وینسنت وگا" یا گانگستر حرفه ای که نا شیانه عمل می کند، دوباره مطرح می شود و شخصیت جدیدی را به کاراکترهای سینمایی اضافه می کند. همچنین "پالپ فیکشن "باعث می شود، "بورس ویلیس "، در نقش بوکسور از بازیگری در فیلم های تجاری نجات یابد. یکی دیگر از ویژگی های سینمای پست مدرنیستی استفاده از المان های سینمای کلاسیک است. در حقیقت پست مدرنیزم در هر جامعه ای نگاهی به دستاورد های گذشته دارد و سعی می کند آن را با شیوه های جدید یا مدرن بیان کند. علی رغم آنکه هر کارگردانی سبک خود را دارد، إرجاعات به سینمای کلاسیک و بینامتنی یکی از راه های تشخیص سینمای پست مدرنیستی است. به عنوان مثال در "پالپ فیکشن"، در صحنه ای که "جان تراولتا "و اما تورمن به رستوران می روند، گارسون هایی در آنجا پذیرایی می کنند که در گریم و لباس برخی از شخصیت ها و فیلم های معروف سینمای کلاسیک هستند، یا راننده زن تاکسی بوکسور که شبیه یکی از شخصیت های فیلم سرگیجه هیچکاک است. یکی دیگر از المان های سینمای پست مدرنیستی، شکاف در واقعیت است، جوری که تماشاگر احساس کند که مشغول فیلم دیدن است، مثل صحنه ای از فیلم جایی که "وینست وگا" بدون هیچ گونه سر رشته از علم پزشکی به قلب همسر رئیس آدرنالین می زند و وی حالش خوب می شود. یکی دیگر از ویژگی های فیلم های پست مدرنیستی استفاده از قومیت ها و نژادهای مختلف در فیلم است، در "پالپ فیکشن "هم می بینیم که نژاد های مختلف حضور دارند، "تارانتینو "در این فیلم به وضوح به وضعیت تبعیض نژادی اشاره می کند، در جایی حتی در صحبت های "جولز وینفلید "می شنویم یا شاید می خواهد بگوید پیدایش هیولا هایی چون "مارسلوس والاس "حاصل چنین تبعیض هایی است. همچنین چون یکی از دلایل بوجود آمدن هنر پست مدرنیستی اعتراض به علم گرایی و عقل گرایی محض بود، در اکثر فیلم هایی از این دست ما با نگاه ماورایی هنرمند روبرو هستیم، مثل صحنه ای که تیر ها به "وینفلید "و "وینست وگا" اصابت نمی کند و به این ترتیب وینفلید متحول می شود و دست از شغلش بر می دارد و نهایتا هم، اوست که نجات می یابد و سعی می کند با خریدن روح دزد های جوان آنها را نجات دهد. پست مدرنیست ها، در عین حال که به نقش وسایل ارتباطی مثل سینما، تلویزیون و.... معترض هستند و آنها را به عنوان تکنولوژی های مدرنی می دانند که بشر را مسخ کرده و در خدمت سرمایه دارهاست اما خود شیفته فیلم و سینما هستند و در آن غرق شده اند، بنابراین فیلم های آنها نیز، کلاژی است از فیلم ها، کتاب ها که قبلا دیده اند، مثال آن هم در فیلم پالب فیکشن می توان به صحنه ای اشاره کرد بازیگر شبیه مرلین مونرو در فیلمی دیگر عمل می کند، همچنین صحنه رقص اما تورمن و جان تراولتا که شبیه صحنه ای مشابه در فیلم هشت و نیم فلینی است. پایان خوش یکی دیگر از مشخصه های فیلم های پست مدرنیستی است، مثل صحنه آخر فیلم پالپ فیکشن.