کد مطلب:  3952 
2 نظر
2 نظر
زمان مطالعه: 2 دقیقه
لطیفه های کودکانه

لطیفه های کودکانه

 آقای فراموشکار میره دكتر میگه آقای دكترمن فراموشی گرفته ام.دكتر میگه: چندوقته این بیماری رو دارین؟آقای...
زمان مطالعه: 2 دقیقه

childish-jokes
childish-jokes
 

آقای فراموشکار میره دکتر میگه آقای دکترمن فراموشی گرفته ام.

دکتر میگه: چندوقته این بیماری رو دارین؟

آقای فراموشکار میگه: کدوم بیماری؟

========================

یه روز دو تا تنبل میرن بانک میزنن، اولی میگه بیا پولا رو بشمریم.

دومی میگه: ولش کن فردا رادیو میگه!

=======================

پسر مهربان داشت نوارخالی گوش میداد و بلند بلند گریه میکرده، بهش میگن چرا گریه میکنی؟

میگه: دلم واسه خواننده‌اش میسوزه، طفلکی لال بوده!

=========================

یه پسره به دوستش میگه: بیا بریم دریا.

دوستش میگه: نه اگه غرقشم مامانم منو میکشه!

========================

طرف جلوی یک عابر بانک ایستاده بود و التماس می‌کرد: تو می‌تونی دو میلیون تومان به من قرض بدی، می دونم که داری، کمکم کن، به خدا بهت بر می گردونم!

========================

پدر پسرشو میفرسته دانشکده افسری، دوستاش بهش میگن: درس پسرت که خیلی خوبه بود، بهتر بود میگذاشتی دکتر یا مهندس بشه؟

پدر میگه: نه، آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!

============================

قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟

متهم: جناب قاضی! خودش می‌خواست، هر وقت من را می‌دید،می‌گفت یک سری به ما بزن!

============================

مهتابی

مادر: پسرم برو مغازه الکتریکی، یک مهتابی بخر!

پسرک به مغازه که رسید، یادش رفت چی باید بگه...

کمی فکر کرد و گفت: آقا ببخشید می شه یک متر لامپ بدید.

========================

جوراب های لنگه به لنگه

یک همسایه دلسوز دختر کوچولویی را که به مدرسه می رفت، متوقف ساخت و گفت: کوچولو! عجب  جوراب های عجیبی به پا کرده ای، یک لنگه قرمز و یک لنگه آبی!

دختر کوچولو با صدای بچه گانه اش گفت:

عجیب تر این که یک جفت مثل همین جوراب ها هم توی خانه دارم!

========================

تقویم امسال

دانش آموز: آقای فروشنده!

فروشنده با مهربانی گفت: بله پسرم!

دانش آموز: تقویم امسال رو دارید؟

فروشنده: بله چه شکلی می خواهی؟

دانش آموز: اون شکلی که توش تعطیلی زیاد داشته باشه!

========================

صرف فعل

معلم: وقتی گفته می شود «من می روم، تو می روی، او می رود» چه زمانی است؟

شاگرد: این زمانی است که زنگ خورده و ناظم هم جلوی در ایستاده.

========================

فراموشی

گروهی که تازه پیشاهنگ شده بودند، به اردو رفتند اما چون تجربه نداشتند، نمی توانستند غذای خود را درست کنند.

مربی از آن ها پرسید: آیا چیز مهمی را فراموش کرده اید؟

یکی از آن ها پاسخ داد: بله آقا... مامانم رو!

 

========================

نسخه دکتر

بیمار:آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!

دکتر: مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟

بیمار: چرا پیچیدم دور انگشتم ولی اثر نداشت؟

در کلاس زیست شناسی

معلم:سعید! دو تا حیوان دوزیست نام ببر.

سعید: قورباغه و برادرش.

========================

انشاء

معلم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند. همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟

دانش آموز جواب داد:نوشته ام!

معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!

========================

جمله سازی

معلم: با علی، محمد، حسین جمله بساز.

رضا: علی با حسین به پارک رفتند.

معلم: پس محمد کجاست؟

رضا: محمد خواب موند، نیومد!

========================

مرد چهار شانه

مردی جلوی مردی دیگر می ایستد و می گوید: شما آقا حمید هستید؟

آن مرد می گوید: بله، چه طور مگه؟

می گوید: آخه من شنیدم که شما مردی چهار شانه هستید؛ ولی حالا که شما را دیدم دو شانه بیشتر ندارید!

========================

غذای مقوی

بیماری پیش دکتر می رود و می گوید: باید کله پاچه و مغز و جگر بخوری.

بیمار می گوید: آقای دکتر این ها را قبل از غذا بخورم یا بعد از غذا؟

========================

سواد

مردی یک ساعت مچی می خرد. روز بعد پیش فروشنده می رود و می گوید: پشت این ساعت نوشته ضد آب ولی داخلش آب رفته است.

فروشنده می گوید: چه عرض کنم؟آب که سواد ندارد.

========================

ساندویچ 

مردی به ساندویچی رفت و گفت: لطفاً دو تا ساندویچ بدهید.

ساندویچی پرسید: می خوری یا می بری؟

مرد گفت: یه می‌خوری، یه ‌می‌بری.

========================

تقلب 

کیوان: احمد چرا برادرت را از جلسه ی امتحان بیرون کردند؟

احمد: چون تقلب کرده بود.

کیوان: چه طوری؟

احمد: سر امتحان علوم دندان هایش را شمرده بود! 

: برای دریافت مشاوره درباره لطیفه های کودکانه فرم زیر را تکمیل کنید
واریز هزینه و دریافت مشاوره توسط آسمونی
نظر خود را درباره «لطیفه های کودکانه» در کادر زیر بنویسید :
5 + 6 = ?
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید