موسیقی دوره باروک
آسمونی : دورهٔ باروک در موسیقی هنری اروپایی از حدود 1600 تا 1750 در نظر گرفته میشود. باروک کلمهای ایتالیایی و به معنی زمخت و ناهنجار است و از کلمه بارکو در ایتالیایی به معنی مروارید صیقل نیافته گرفته شده است. موسیقی این دوره اغلب بافت پلی فنیک دارد. مطرحترین چهرههای این دوره از موسیقی کلاسیک باخ، ویوالدی، هندل و آلبینونی هستند.
دورههای زمانی
این دوره از نظر زمانی بین دوره رنسانس و دوره کلاسیک قرار دارد. این دوره را در موسیقی، به سه دورهٔ آغازین (1600-1640)، میانی (1640-1680) و پایانی (1680-1750) تقسیم میکنند. با این که امروزه آثار دورهٔ پایانی باروک معروفترین آثار این سبک هستند، اما دورهٔ آغازین، با موسیقیدانانی چون مونتهوردی یکی از انقلابیترین دورههای تاریخ موسیقی است.
در دورهٔ آغازین، موسیقی بر اساس متنهایی بسیار پرشور و احساس نگاشته میشد و تعجبی نیست که موسیقیدانان ایتالیایی آن زمان، اپرا را به وجود آوردند. در دورهٔ آغازین، آهنگسازان بافت هوموفونیک را بر بافت پلیفونیک رنسانس ترجیح دادند؛ هر چند در دورهٔ پایانی، بار دیگر موسیقیدانان به پلیفونی بازگشتند.
آهنگسازان دورهٔ آغازین، دیسونانسها را با آزادی بیشتری به کار گرفتند. بر تضادهای صوتی نیز تأکید میشد؛ حال آن که در رنسانس، سازها -اگر به کار گرفته میشدند- ملودی آوازخوان را مضاعف میکردند (مشابه آن چه در اغلب موارد در موسیقی سنتی ایرانی شنیده میشود)، اما در دورهٔ آغازین باروک صداهای آوازی با خطهایی ملودیک که ویژهٔ ساز به نگارش درآمده بود، همراهی میشد.
در دورهٔ میانی باروک، سبک موسیقایی نویی که از ایتالیا نشأت گرفته بود، در تمام کشورهای اروپایی گسترش یافت. مدهای قرون وسطایی یا کلیسایی، اندک اندک جای خود را به گامهای ماژور و مینور سپردند. دیگر ویژگی برجستهٔ باروک میانی، اهمیت بیسابقهٔ موسیقی سازی بود که در این میان، سازهای خانوادهٔ ویولن محبوبترین سازها بودند.
در دورهٔ پایانی، بسیاری از جنبههای هارمونی پدید آمد. در این دوره، موسیقی سازی اهمیتی همپایهٔ موسیقی سازی یافت. در این دوره، بار دیگر موسیقی پلیفونیک اوج گرفت و آهنگسازی مانند یوهان سباستیان باخ، به اوج استادی در این امر رسیدند.
ویژگیهای موسیقی باروک
یگانگی حالت
یک قطعهٔ باروک، اغلب فقط بیانگر یک حالت است - قطعهای که شاد آغاز میشود، تا پایان شاد میماند. آهنگسازان برای تجسم نمودهای احساس، زبانای موسیقایی پدید آوردند؛ در این زبان ریتمها یا الگوهای ملودیک ویژهای به حالتهایی معین اشاره داشتند.
این زبان موسیقایی مشترک، بیشتر آثار موسیقی دورهٔ پایانی باروک را از تشابه و خویشاوندی برخورد میکند. البته این اصل، استثنای مهمای دارد و آن آثار آوازی باروک هستند.
ریتم
یگانگی حالت در موسیقی باروک، بیش از هر چیز با پیوستگی و یکنواختی ریتم انتقال داده میشود. الگوهای ریتمیکی که در آغاز یک قطعه شنیده شدهاند، در طی آن تکرار میشوند. این پیوستگی و یکنواختی ریتم، فراهم آورندهٔ نیروی پیشبرندهای است که موسیقی را مطیع خود میکند: حرکت پیشرونده، به ندرت دچار وقفه میشود. در موسیقی باروک، تأکید بر ضرب بسیار بیش از اغلب آثار موسیقی رنسانس است.
ملودی
ملودی باروک نیز حسی از پیوستگی و یکنواختی پدید میآورد. ملودی آغازین یک قطعه بارها و بارها در آن شنیده میشود و حتی هنگامای که به شکلی دگرگونشده نمود مییابد نیز سرشت آن کم و بیش ثابت میماند. در موسیقی باروک، ملودی بیوقفه گسترش یافته، آشکار شده و جنبههای متفاوت آن گشوده میشود.
این حرکت جهتدار، اغلب از یک سکانس ملودیک سرچشمه میگیرد، که تکرار پیاپی یک ایده موسیقایی در سطحهای صوتی زیرتر یا بمتر است. بسیاری از ملودیهای باروک کیفیتای پُرریزهکاری و تزیینی دارند، و سرایش یا به یاد سپردن آنها آسان نیست. ملودی باروک بیش از آن که حسای متوازن و متقارن القا کند، حسای از گسترش و پویایی ریتمیک پدید میآورد.
یک عبارت کوتاه، اغلب با عبارتای طولانی که جریانای بیوقفه از نتهای سریع و چالاک دارد دنبال میشود.
دینامیک پلهای
موسیقی باروک، همگام با پیوستهگی ریتم و ملودی از پیوستهگی دینامیک نیز برخوردار است. به بیان دیگر، حجم صوتی برای مدتای ثابت نگه داشته میشود. تغییر دینامیک، ناگهانی و چنان است که گویی دینامیک از سطحی به سطح دیگر منتقل شده باشد.
این تغییر و تبدیل میان قوی و ضعیف، دینامیک پلهای نامیده شده است. دگرگونی تدریجی دینامیک که با کرشندو و دیکرشندو پدید میآید از ویژهگیهای شاخص موسیقی باروک نیست. با این همه بیتردید اجراکنندهگان این موسیقی برای دستیابی به مقصودهای بیانی، دگرونیهای ظریف و ماهرانهای را در دینامیک پدید میآوردهاند.
سازهای شستیدار مهم در دورهٔ باروک، ارگ و کلاوسن (هارپسیکورد) بودند که هردو با دینامیک یکنواخت موسیقی آن دوره همخوانی داشتند. نوازندهٔ ارگ و کلاوسن نمیتوانست مانند پیانیست امروزی با تغییر فشار انگشت بر شستیها، کرشندو و دیکرشندو پدید آورد. کلاویکورد، سومین ساز شستیدار مهم این دوره، گرچه میتوانست تغییرهای تدریجی در دینامیک پدید آورد، اما این تغییرها در محدودهای کوچک –در حدود ppp تا mp- ممکن بود.
بافت
موسیقی دورهٔ پایانی باروک اغلب بافت پلیفونیک دارد: در این موسیقی، دو یا چند خط ملودیک برای جلب توجه شنونده به رقابت میپردازند. در این میان خطهای ملودیک سوپرانو و باس به طور معمول مهمترین خطها هستند. تقلید میان خطهای گوناگون ملودیک، یا لایههای صوتی سازندهٔ این بافت، بسیار متداول است.
اغلب ملودیای که در یک خط شنیده شده، در خطهای دیگر نیز ظاهر میشود. با این همه، تمام آثار موسیقی دورهٔ پایانی باروک پلیفونیک نیستند. بافت یک قطعه به ویژه در موسیقی آوازی که دگرگونیهای حالت کلام، تضاد موسیقایی را ایجاب میکند، ممکن است دچار تغییر شود. نکتهٔ دیگر این که آهنگسازان باروک در شیوهٔ پرداختن به بافت موسیقایی با یکدیگر متفاوت بودهاند. برای نمونه، باخ تمایل به استفادهٔ مداول از بافت پلیفونیک داشت، حال آن که هندل تضاد میان بخشهای پلیفونیک و هوموفونیک را بسیار بیشتر به کار میگرفت.
آکوردها و باسو کنتینوئو
آکوردها در دورهٔ باروک اهمیتای فزاینده یافتند. پیش از آن، زیبایی خطهای ملودیک بیش از آکوردها، که هنگام اجرای همزمان این خطهای ملودیک پدید میآمدند، مورد توجه بود. به تعبیری، آکوردها فقط در حکم محصول جانبی حرکت خطهای ملودیک بودند.
اما در دورهٔ باروک، آکوردها به گونهای مستقل نیز معنا یافتند. از این زمان، آهنگسازان هنگام نگارش خط ملودیک، به آکوردهایی که با آن هماهنگ باشند نیز اندیشیدند. در واقع، آنها گاه ملودی را برای تناسب با توالیهای آکوردی ویژهای به نگارش در میآوردند.
چنین توجهای به آکوردها سبب شد خط ملودیک باس، که مبنای هارمونی بود، اهمیتای تازه بیابد. به این ترتیب، تمام بافت موسیقایی بر خط ملودیک باس متکی شد. تأکید نو بر آکوردها و خط باس به پیدایش برجستهترین ویژهگی موسیقی باروک انجامید و آن نوعی همراهی است که باسو کنتینوئو یا باس شمارهگذاری شده نامیده میشود.
این بخش همراهیکننده، از یک خط ملودیک باس که عددها (یا نشانههایی) در زیر هر نت آن نوشته شده بود تشکیل مییافت، و آن عددها تعیینکنندهٔ آکوردی بودند که میبایست بر مبنای آن نت ساخته و نواخته شود. کنتینوئو- اختصار باسوکنتینوئو-به طور معمول دستکم با دو ساز نواخته میشد :
یک ساز شستیدار مانند ارگ یا کلاوسن به همراهی یک ساز ملودیک بم، مانند ویولنسل یا باسون. نوازندهٔ ارگ یا کلاوسن، خط ملودیک باس را که به وسیلهٔ ویولنسل یا باسون نیز اجرا میشد با دست چپ مینواخت. این نوازنده با دست راست، به پیروی از آنچه عددهای نوشتهشده به آن اشاره داشتند، آکوردها یا حتا خطی ملودیک را بداههنوازی میکرد. این عددها، فقط مشخصکنندهٔ یک آکورد مبنا بودند و شیوهٔ دقیق نواختن را مشخص نمیکردند. به این ترتیب، نوازنده در اجرا از آزادی بسیار برخوردار بود.
9 سال پیش
موسیقی خیلی خوبه ! من از همچین موسیقی هایی اطلاع نداشتم ! ممنون از مطالبتون !