- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد فیلم امیر
نقد فیلم امیر
نقد فیلم امیر-amir movie
پنجشنبه 17 بهمن 1398
اختصاصی آسمونی نقد از لاله عالم
فیلم امیر اولین ساخته بلند نیما اقلیما ، گرچه یک فیلم فوق العاده محسوب نمی شود اما فیلمی هم نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. امیر یک فیلم تقدیری است. فیلمی است که نقش جبر در زندگی را خیلی پررنگ می داند و این چه در داستان و چه در فرم فیلم نمود پیدا کرده است. پدری که تقدیرش داشتن دختری مبتلا به شیزوفرنی است. دختری که تقدیرش به ارث بردن این مریضی از عمه اش است. پدر و مادر که اینک پا به سن گذاشته اند و باید آرامش داشته باشند باید با مریضی دختر خود، روزگار را سپری کنند و رد آثار مریضی وی را گاها بر سر و صورت خود تحمل کنند. در این میان آنچنان نقش تقدیر پررنگ است که با تقصیر هم پررنگ تر می شود، توجه شما را جلب می کنم به دیالوگ های دختر با بازی سحر دولتشاهی خطاب به والدینش که چنین معنایی می دهد بیماری اش را پنهان کردند و به دنبال معالجه ام نبودند به این دلیل که دختر بوده و کسی دیگر با فهمیدن بیماری به خواستگاریش نمی آمده است.
اینجا تقصیر با تقدیر همراه می شود تا سرنوشت تلخ تری برای دختر و خانواده اش رقم بزند. پدر پیر آواره خیابان ها می شود و دختر که نهایتا باید به آسایشگاه بیماران روانی برده شود. در این میان این امیر (با بازی میلاد کی مرام) است که با وجود اختیار در انتخاب تنهایی یا داشتن زندگی خانوادگی تقدیر تنهایی را برگزیده است. او نیز در میانه های فیلم مشخص می شود که از سوی عشقش ترک شده چون دوستش علی که از همسرش جدا شده و به دنبال فرزندش است. امیر باید بار مشکلات همه را تنها به دوش بکشد. فرم فیلم نیز با قاب بندی های خاص؛ نماهای لانگ شات یا کلوز اپ هایی که سوژه تنها قسمت کوچکی از کادر است و فضاهای باز بالای سر آن، نیز در خدمت القا حس و تم کلی فیلم است، همچنین استفاده از رنگ های سرد و گرفته به حال و هوای فیلم کمک می کند. شخصیت ها در فیلم اکثرا منفعل و بی هدف هستند، اگرچه در ظاهر اهدافی دارند از دوست امیر گرفته که خرجش را مادرش می دهد و اختیار زندگیش را نیز در دست دارد تا خود امیر که او هم تصمیم درست برای زندگیش نمی تواند بگیرد، در این میان هم همه با او مشکلاتشان را در میان می گذارند. و او با کشیدن سیگارهای پشت سر هم، سم را به وجود خود تزریق می کند. یکی از زیباترین فرم فیلمبرداری این فیلم که در راستای محتوایش است صحنه ای است که امیر و غزل بر روی نیمکت پارک نشسته اند و از دو تک نما شروع می شود، نماهایی از هر یک از آنها که تنها یک گوشه جزئی و در تقابل یکدیگر را در کادر گرفته اند. همچنین فیلم امیر را باید یک فیلم سمبولیستی دانست، توجه شما را جلب می کنم به سکانس پشت بام و مجسمه هایی که در کنار هم قرار گرفته اند و صحبت های دو دوست در کنار آنها. همچنین چوب شور گرفتن های اردلان که شبیه سیگار کشیدن است. به غیر از سمبولیک بودن با چه دیدگاه منطقی می توان رها سازی اردلان از سوی پدر و مادرش و سپردن وی به دست امیر را توجیه کرد؟! همچنین پناه بردن غزل و کودکش به خانه امیر غیر منطقی است و در صحبت ها و نحوه رفتار وی با غزل ابهام وجود دارد. فیلم یکی دو دیالوگ جالب هم دارد، وقتی که امیر به اردلان می گوید، بزرگ نشو، آدم ها وقتی بزرگ می شوند، زشت می شوند و دیالوگ دیگری که در جواب مردها که گریه نمی کنند، امیر می پرسد نامردها چطور؟ نقد از لاله عالم