
فیلم قدیمی همه چیز درباره ایو
بازیگران
-
بت دیویس
-
بت دیویس (مارگو چانینگ)
-
آن بکستر (ایو هارینگتون)
-
جرج سندرز (ادییسون دوویت)
-
سلست هولم (کارن ریچاردز)
-
گری مریل (بیل سمپسون)
-
هاگ مارلو (لوید ریچاردز)
-
گرگوری راتوف
کارگردان : Joseph L. Mankiewicz
نویسنده : Joseph L. Mankiewicz
برنده اسکار:
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای جورج ساندرس، بهترین طراحی لباس برای ادیث هید، چارلز لی. مرین، بهترین کارگردان برای جوزف مانکیویچ، بهترین فیلم، بهترین صدابرداری، بهترین فیلمنامه برای جوزف مانکیویچ
نامزد اسکار:
بهترین بازیگر نقش اول زن برای آن باکستر، بهترین بازیگر نقش اول زن برای بت دیویس، بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای سلست هولم، بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای تلما ریتر، بهترین طراح صحنه برای لیل ویلر، جورج دیویس، توماس لیتل، والتر اسکات، بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید برای میلتون کراسنر، بهترین تدوین برای باربارا مک لین، بهترین موسیقی برای آلفرد نیومن
خلاصه داستان :
ایو که بازی مارگوچانینگ ستاره پا به سن گذاشته تآتر را میپرستد وارد زندگی او میشود و از آن به بعد در زندگی مارگو تغییراتی بوجود میآید..
جوایز
در اسکار سال 1951 بین دو فیلم «همه چیز دربارهٔ ایو» و «سانست بلوار» رقابت تنگاتنگی بود که در نهایت «همه چیز درباره ایو» نامزد چهارده جایزه گردید و شش جایزه - شامل اسکار بهترین فیلم - را برد.
" همه چیز درباره ی ایو " یک شاهکار تمام عیار است از یک روایت ساده و سر راست. ایو ( آن باکستر ) شیفته ی بازیگری و شهرت، خودش را با هزار آرزو و امید به رختکن برادوی می رساند تا موفق به دیدار ماگرو ( بتی دیویس ) ستاره ی روز تئاتر شود. داستان غم انگیز زندگی اش را برای ماگرو بازگو می کند و آرام آرام به دل و خانه و شغل او راه پیدا می کند و همان مسیری را می رود که ماگرو در گذر سال های دراز رفته، و البته اینبار در مدتی کوتاه.
همه چیز درباره ی ایو " روایتگر ماهیت خشونتِ بی چون و چرای شهرت و شهرت طلبی است. شهرتی که فرد را وا می دارد تا با انجام یک بازی غریب در دل واقعیت، و با بازی گرفتن همه چیز و همه کس، حقیقت تلخ پا روی شانه ی دیگران گذاشتن و بالا رفتن و بالا رفتن تا قله ی محبوبیت را به رخ بکشد. ایو این شخصیت قابل ترحم، بیشتر از آنکه نیازمند شناساندن خودش به اجتماع باشد، به شناساندن خودش به خودش نیاز دارد. او در ابتدای فیلم چنان معصوم و محبوب جلوه می کند که میانه ی پُر تنش فیلم را نیز، زیر خم و چم نقاب خوش نقش و نگار خود می گیرد و در نهایت، این یک سوم پایانی فیلم است که سیمای درونی پُر از حیله و خشونت عاطفی و خباثت او را به نمایش می گذارد. جایی که هراس و رعب به درون ما سر ریز می شود. هراس و رعبی که ایو به ما تسری می دهد. چرا که ما نیز، از همان اجتماع ساده ی زمانه ی خویش هستیم. ایو نماینده ی آدم های قشری محروم از رؤیاهای پُر لفت و لعاب است. قشری محروم که محبوب شدن را تنها مستحق و مختص سرمایه داران و متنفذین می داند. و آیا مگر غیر از این است؟ مگر در همان صحنه ی آشنایی ابتدایی ایو و ماگرو در رختکن تئاتر نیست که ماگرو پیش از داخل آمدن ایو به اتاق، خطاب به کارین (سلست هولم ) در توصیف هوادارانش که می گوید " اونا انسان نیستن، اونا مثل سگ های وحشی دست جمعی حرکت می کنن. اونا حتا یه فیلم یا نمایش رو درست و حسابی نمی بینن " ؟ باری به هر جهت، بیش از این معنایی ندارد: شهرت و ثروت تنها برای سرمایه داران است.
چنین تصوری نسبت به قشر فرو دستِ وابسته به قشر متنفذ است که عقده های فرو خورده را پدید می آورد. عقده هایی که یک روز یک جا فوران می کند و گریبان بانی اش را می گیرد. نمونه ی بارز این نفوذ و لابی گری را در شخصیت های ماگرو و مکس ( گریگوری راتوف ) و تعامل آن ها با یک دیگر می بینیم. هنگام که ماگرو بر آن است تا از قدرت گرفتن نسبی ایو در خانواده و اطراف محدودش جلوگیری کند و منباب رسیدن به این مهم، به مکس فابیان که تهیه کننده ی تئاتر است پیشنهاد استخدام ایو را می دهد. و مکس چنان کمال استفاده را ازایو می برد که هم او و هم ایو، به قدرت و شهرت فزون تری می رسند و حالا، سیطره ی قدرت ایو نه تنها بر اطراف محدود ماگرو، که بر کل تئاتر است. و به طبع، رفتار ماگروی مورد هجوم و هجمه قرار گرفته، قابل پیش بینی است: خود زنی روان خویش در برابر دیگران. ماگرو که ذره های آخر جدلش منباب تثبیت ساختن جایگاه سابقش را به عیان به معرکه کشانده، از درگیری لفظی با همراهان قدیمی اش مثل دوست نمایشنامه نویسش ریچاردز (مالرو ) و کارین و مکس ابایی ندارد.
تصور من بر این است که جامعه همیشه در حال جایگزینی نقش های آدم هاست. چنان که ایو یک شبه ( شهرت ایو ظرف یک سال انجام می گیرد ) جای ماگرو را می گیرد. و چنان که در پایان، یکی از هواداران ایو به طور مخفیانه به خانه ی او وارد می شود و همان رفتاری را با ایو در پیش می گیرد که روزی ایو با ماگرو در پیش گرفت. و این میان، تنها " بیل " هایی در خاطره ی پاک اجتماع تثبیت می شوند که از درونیت و معنویت خویش دور نشوند.
حالا فوبی را در پلان نهایی فیلم در خیالم دارم که با پوشیدن لباس ایو و در دست داشتن جایزه ی او، مقابل آینه های متعدد خانه می ایستد و از خودش، ده ها ایو و فوبی می سازد که در گذر زمان با گذشتن از هر چیز با شرافت دنیا، جای ماگروها را می گیرند و چند صباحی به هوای خوش شهرت و قدرت، دَم می دهند و بازدَم.
سکانس پایانی فیلم، تماما بی کلام است. به هیچ گفتگویی نیاز نیست. تصاویر خود گویای همه چیزند:
مادامی که ستاره ها بر صحنه می درخشند، ستاره نماها نیز مشتاقانه سوسو می زنند و برخی از آنان، برای رسیدن به شهرت، از هیچ کاری ابا ندارند.»
در اسکار سال 1951 بین دو فیلم «همه چیز دربارهٔ ایو» و «سانست بولوار» رقابت تنگاتنگی بود که در نهایت «همه چیز درباره ایو» نامزد چهارده جایزه گردید و شش جایزه - شامل اسکار بهترین فیلم - را برد.»
برخی از جوایز فیلم « همه چیز درباره ی ایو » (در کنار کسب 6 جایزه ی اسکار و نامزدی دریافت 14 جایزه اسکار)
- برنده جایزه ی بفتا در سال 1951 به عنوان بهترین فیلم.
- برنده ی جایزه ی بودیل در سال 1952 به عنوان بهترین فیلم آمریکایی و بهترین کارگردانی.
- «بتی دیویس» برنده ی جایزه ی «بهترین بازیگر زن»، جشنواره ی کن، 1951 میلادی
- «ژوزف مانکیوویچ» برنده ی جایزه ی «فیلمنامه ی اقتباسی»، جشنواره ی کن، 1951 میلادی.
- جایزه ی بهترین کارگردانی از انجمن سینماگران آمریکا، به «ژوزف مانکوویچ». 1951 میلادی
- جایزه ی بهترین دستیار کارگردان از انجمن سینماگران آمریکا، به گاستون گلاس. 1951 میلادی.
- جایزه ی گلدن گلوب به «ژوزف مانکوویچ» برای بهترین فیلمنامه، 1951 میلادی.
- برنده 6 جایزه اسکار برای فیلمبرداری، کارگردانی، فیلم نامه اقتباسی، بازیگر مرد نقش دوم، طراحی لباس و صدابرداری
- برنده 2 جایزه کن برای بهترین بازیگر زن نقش اول: بت دیویس و ان بکستر
- جایزه ویژه هیئت داوران برای ژوزف ال منکیویچ