- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد و تحلیل فیلمنامه مرد ازاد (Free Guy) 2021
نقد و تحلیل فیلمنامه مرد ازاد (Free Guy) 2021
پنجشنبه 22 مهر
چکاوک شیرازی
- مرد (مردم) آزاد Free Guy
- 2021
- اکشن- ماجراجویانه
لایه ی اول: مردی ( رایان رینالدز ) در دنیای مجازی بازی های رایانه ای عاشق زنی ( جودی کامر) می شود. دختر خودش خبر ندارد اما مرد ( گای) اولین بار است که عاشق می شود و هیجان را تجربه می کند . اوبرای به دست آوردن زن خود را به آب و آتش می زند. عشق دنیای «گای »را تغییر می دهد و در نهایت به تغییراتی می رسد که کل دنیایی را که گای در آن زندگی می کند تغییر می دهد. همین لایه ی ابتدایی یا ظاهری همه ی پارامترهای یک فیلم نامه ی خوب را داراست، چنانچه نخواهیم با دیگر لایه ها درگیرش کنیم، می توانیم هفت گام اصلی فیلم نامه نویسی را در آن پیدا کنیم. مثلا شخصیت یک فیلم نامه ی خوب همیشه نقطه ضعفی دارد، که در اینجا نقطه ضعف «گای »گیر افتادنش در چرخه ی باطل روزمرگی است و تکرار هر روز مثل دیروز. او به تغییر نیاز دارد. دیدن دختر مولوتفی شرایط ایجاد این تغییر را فراهم می کند. آرزوی گای رسیدن به دختر است. پس دست به کاری می زند که نه تنها او را به هدفش نزدیک می کند بلکه باعث تغییر در زندگی یکنواخت گای نیز می شود. گای برای متفاوت بودن باید از عینک آفتابی استفاده کند، عینکی که با زدن آن دنیایش تغییر می کند. او با زدن عینک به قابلیت هایی دست پیدا می کند که سایر اعضای شهرش ندارند. اولین گام هم برای شروع تغییرات جایی است که وقتی به جای سفارش قهوه ی همیشگی اش تصمیم می گیرد که کاپوچینو سفارش دهد که با بهت اطرافیانش مواجه می شود.
در انتها او به هدفش می رسد اما جایگاه قبل را ندارد او قدرتمند تر از قبل شده، شهر را عوض کرده و روی صمیمی ترین دوستش تاثیر به سزایی گذاشته و بالاخره به دختر مورد علاقه اش ابراز عشق می کند.
لایه ی دوم: تمام اتفاقات بالا در مورد یک NPC می افتد. NPC به کاراکترهایی در بازی های کامپیوتری گفته می شود که به قول معروف نقش سیاهی لشکر و کتک خور را دارند و هیچ کار خاصی انجام نمی دهند
آن ها آنجا هستند که آتش بگیرند، کشته شوند و در واقع بازی را گیمر اصلی مهیج تر کنند. یکی از بازی ها که «گای» در آن یک NPC است ،دختری به کمک همکارش «کیز »طراحی کرده، اما مدیر شرکتی که «کیز» در آن کار می کند به نوعی از بازی سواستفاده می کند.حالا دختر که در دنیای بازی همان دختر مولوتوفی است، سعی می کند مشت رییس شرکت را باز کند.
آن دو به زودی متوجه می شوند که گای یک NPC ساده نیست بلکه هوشی مصنوعی دارد. اما رییس مانع رشد او می شود. پس در این لایه هم پارامترهای یک فیلم نامه ی خوب رعایت شده، همین رییس یا بدمن فیلم به خوبی طراحی شده او یک رقیب بسیار قوی و باهوش است که فقط به پول فکر می کند و حاضر به هر کاری برای رسیدن به آن است. «کیز» و دختر به کمک «گای» در بازی تلاش می کنند که حقایق را افشا کنند.
لایه ی سوم: این لایه بیشتر جنبه ی فلسفی دارد. این که ما آفریده های خدا می توانیم از هوشی که خدا به ما عطا کرده به خوبی بهره ببریم و زندگی یکنواختمان را عوض کنیم و درک کنیم اصلا در کجا زندگی می کنیم و برای چه کاری به این دنیا آمده ایم. و حداقل متوجه باشیم که می توانیم قبل از مرگمان دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم.
در پایان متوجه می شویم که «کیز»عاشق دختر بوده و بازی را براساس شخصیت او نوشته و از این طریق می تواند به او ابراز علاقه کندو باز به همان نتیجه ی ابتدای فیلم می رسیم که عشق می تواند همه چیز را عوض کند و دنیا را به جای قشنگی برای زندگی تبدیل کند.