
نقد فيلم هتل
پنجشنبه ٢٥ ابان ١٤٠٢
چكاوك شيرازي
سال ها بود که برای تماشای هیچ فیلمی به سینما نرفته بودم و مصرانه به دیگران هم پیشنهاد می دادم که به سینما نروند. به یک دلیل بسیار ساده و آن حضور فیلم های آبکی و سطحی بود که حتی آن هایی هم که سعی می کردند متفاوت به نظر برسند و داعیه ی ساختن فیلمشان، یقه ی ملت را چسبیده بود، فیلمی می ساختند که کمی تناژ رنگش با بقیه متفاوت بود؛ متن فیلمنامه همان مشكلاتي را داشت كه كم و بيش در اكثر فيلم ها بود.
و این که با این همه ادعا هنوز نمی دانستند که فیلم نامه ی خوب حرف اول و آخر را در تولید یک فیلم می زند حتی اگر فیلم در چهاردیواری یک اتاق اتفاق بیفتد و ما تنها دو بازیگر داشته باشیم و فیلم نود دقیقه طول بکشد. برخلاف فیلم هایی که با صرف هزینه های کلان و حضور ستارگان گران سینما، به دلیل نداشتن فیلم نامه ی اصولی، نمی توان حتی پانزده دقیقه اش را تماشا کرد.

تا این که بنا به اجبار به تماشای فیلم هتل رفتم و دوباره لذت دیدن یک فیلم خوب در کنار خانواده و مردم، روی صفحه ی عریض، را به دست آوردم. وجود چنین فیلم هایی است که باعث دوام سینما و سرگرمی مردم می شود و چقدر خوشحال شدم وقتی تعداد بالای مخاطبان سینما را در سالن دیدم.
پژمان جمشیدی در یکی از مصاحبه هایش از مردم عذرخواهی کرده بود که زیاد فیلم بازی میکند و شاید منظورش این بوده که در (هر) فیلمی بازی کرده، چون به نظر نمی رسد مردم از دیدن بازی او در فیلم ها خسته شده باشند و اتفاقا باید بگویم درست است که بازی پژمان جمشیدی گاهی تکراری می شود اما انقدر دوست داشتنی هست که به تکرار مکررش بیرزد. شاهد مثال هم همین فیلم هتل که با همان بازی تکراری چنان خنده ای از مردم می گرفت که شخصا بسیار لذت بردم.

سوای بازی دلنشین جمشیدی و کیایی که بسیار خوب با یکدیگر مچ شده بودند و شیمی درجه یکی بینشان روان بود، فیلم، صاحب یک فیلم نامه ی کار شده بود با ریزه کاری های فراوان. مخاطب به زور چند جمله یا کنش نمی خندید بلکه به این دلیل می خندید که بذر خنده در ذهنش در سکانس ها قبلی کاشته شده بود و این بار به موقع برداشت می شد که باعث خنده ی دسته جمعی مخاطبین می شد.
علاوه بر خنده، واکنشهای دیگری هم در جریان بود مثلاً وقتی یکی از کاراکترها به دردسر می افتد، مخاطب با گفتن « وای» کشدار و بلند عکس العمل نشان می داد که این خود گویای این نکته بود که صحنه های فیلم چطور به خوبی به هم بافته شده اند و سر صحنه ی موردنظر از مخاطب واکنش دریافت می کنند.

یک کمدی اسلپ استیک درجه یک که نمونه های مشابه ش در سینمای کلاسیک هالیوود زیاد وجود دارد، مانند فیلم « بعضی ها داغش رو دوست دارند» که کمدی فیلم روی داستان سوار است و با هم پیش می روند. هتل هم اینگونه بود، تماشاچی داستانی را دنبال می کرد که بستر بسیار مناسبی برای خلق کمدی بود و با ریتم تندی که داشت مخاطب را میخکوب روی صندلی نشانده بود.
ظاهراً یک بازیگر تمام عیار دیگر هم به سینمای ایران اضافه می شود. صدف اسپهبدی که در فیلم « علفزار» خوش درخشیده بود این بار در هتل هم با چهره ای کاملا متفاوت بازی خوبی ارائه داده بود.
فیلم های خوب بسازید که همیشه مشتری داشته باشید. این حق مخاطب است که به شعورش احترام گذاشته شود.