- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهى به فيلم مهمانخانه ماه نو، قوى از نظر استانداردهاى فيلمنامه نويسى
نگاهى به فيلم مهمانخانه ماه نو، قوى از نظر استانداردهاى فيلمنامه نويسى
دوشنبه 9 خرداد 1401
چكاوك شيرازى
زمانی که اتفاقی، روال عادی زندگی را برهم می زند و قهرمان داستان برای برگشتن به وضع سابق باید با رقیبش دست و پنجه نرم کند، داستان شروع می شود. حال، هر چه ارتباط بین دو یا چند رقیب صمیمانه تر باشد و موضوعی که بر سرش کنشو واکنش رخ می دهد بیشتر اخلاقی باشد تا مادی، داستان پر ملات تر خواهد بود.
این ها پارامترهای اصلی هر فیلم نامه ای ست که هرچه قوی تر باشد، محصول جذاب تری بیرون خواهد داد.
در "مهمان خانه ماه نو" این پارامترها رعایت شده و ما با فیلم خوبی مواجهیم.
نوشین (مهناز افشار) با دخترش مونا زندگی می کنند. ظاهرا زندگی آرامی دارند و مونا سخت گیری های مادرش را پذیرفته. اما وقتی شخصی از گذشته (تاکشی) وارد زندگیشان می شود، از همان دقایق ابتدایی فيلم نظم به هم می خورد و ما شاهد این هستیم که مونا از سخت گیری های نوشین به ستوه آمده.
در این فیلم تمام کنش ها و واکنش های بین این دو، بر سر پنهان کاری ای است که به خاطر دفاع از هویت خود صورت گرفته.
مادر نمی خواهد فرزندش چیزی از گذشته ی اندوه بارش بداند و نگران قضاوت دختر و در نهایت از دست دادن اوست. دختر هم مدام در تلاش است که خودش را ثابت کند و از زندانی با زندانبان مهربانش بگریزد.
در کنار این دو، دوست نوشین (نسیم ادبی) و دوست مونا (علی شادمان) هم حضور دارند، که تمام دیالوگ ها و واکنش هایشان دور هسته اصلی که همان پنهان کاری است تنیده شده.
عکس العمل بازیگران به اتفاقات پیش آمده کاملا حقیقی ست. مثلا جایی که سهند (علی شادمان) نگران پنهان کاری های موناست و او را با مرد ژاپنی می بیند واقعی ترین عکس العمل یک جوان ایرانی را نشان می دهد و به مرد حمله می کند. این واکنش چیزی ست که در آخرین فیلم های ایرانی کاملا فراموش شده و ما، در فیلم های دیگر شاهد رفتارهایی در شرایطی همسانهستیم که بسیار زیاد با واقعیت موجود فاصله دارد.
موضوع عوض کردن خانه کاملا طبیعی ست. نوشین برای فرار از دست "تاکشی" می خواهد خانه را عوض کند. این اتفاق نمی افتد، اما از همان خانه جدید که هنوز خالی ست برای پیشبرد داستان استفاده ی منطقی شده.
حتی شوخی ای که سهند با مونا بر سر پیدا شدن پاسپورتش می کند، حول همان پنهان کاری و در همان خانه خالی اتفاق می افتد.
یا در دقایق ابتدایی گفت و گوی بین مراجعین مطب هم در مورد پنهان کاریست.
مونا برای رسیدن به آرزویش که کشف واقعیت است مراحل لازم در هر فیلم نامه ی خوب را یکی یکی طی میکند. ابتدا به سراغ مادربزرگش می رود سپس به سراغ دوست مادرش و در آخر حقیقت را از دهان تاکشی می شنود.
در خلال جنگیدن این دو بر سر کشف واقعیت ما به ترَک عمیق رابطه مادر و دختر پی میبریم. مادری که سعی در حفظ دخترش دارد و به خاطر همین موضوع از گذشته خودش فرار می کند، ناگهان می فهمد که دختر می خواهد برای همیشه از ایران برود.
در پایان که آرزو برطرف شده (نوشین نمی خواست که دخترش به رازش ببرد، اما او متوجه ی همه چیز شد، مونا هم میخواست همه چیز را بداند که دانست) اوضاع مثل قبل شده اما این بار مادر و دختر چیزی برای پنهان کردن از یکدیگر ندارند و دوباره به رابطه صمیمانه ی قبلی برگشته اند، هر چند که نوشین باز هم در مورد رابطه اش با پدر مونا حقیقت را نمی گوید، اما دلیل این پنهان کاری با آن اولی تفاوت دارد.
در یک فیلمنامه خوب خیلی چیزها را نباید نوشت. طبق روال عادی فیلم نامه های وطنی هر آن انتظار این می رفت که مثلا تاکشی پدر مونا از آب دربیاید یا مثلا حقیقت را از دهان مترجم تاکشی بشنویم اما خوشبختانه هیچ کدام از این اتفاق ها نیفتد و فیلم سرپایی تحویل گرفتیم.