
نقد فيلم علفزار
چهارشنبه 8 تير 1401
لاله عالم
نقد فيلم علفزار، تركيبى از داستانك ها
علفزار یک فیلم اجتماعی است که در زمره سینمای مدرن با پایان باز شمرده می شود و شیوه روایت آن بر اساس خرده پیرنگ هاست. در حقیقت در فیلم با چند داستان روبرو هستیم که حلقه اتصال همه آنها شخصیتی است که پژمان جمشیدی نقش آن را ایفا می کند.
او بازپرسی است که همزمان چند پرونده را به عهده دارد که به نظر می رسد مهمترین آن پرونده درگیری خانواده سرایدار باغ_ویلا با اجاره کنندگان یک شبه آن می باشد.یک پرونده از درگیری فیزیکی تا...

این قسمت از فیلم خود داستان در داستان است. یا اینکه می توان گفت این داستانک از فیلم خود ترکیبی از چند داستانک های کوچک تر است. همانطور که پایان فیلم باز است و تنها به نوشته ای، کفایت می شود. پایان داستانک های کوتاه این قسمت نیز بی سرانجام می ماند و مشخص نیست سرانجام شخصیت های آن چه می شوداز عروس شاکی گرفته تا مجرمان و خواهر عروس و ....

بازی همه بازیگران در این بخش خوب است ولی بازی چند بازیگر به دلیل نقششان نمود بیشتری دارد، یکی «سارا بهرامی» در نقش «عروس شهردار» است که درگیری وی و تاکیدش بر ادامه بازپرسی داستان را جلو می برد، دیگری «متهم اصلی» پرونده است با بازی «متین حیدری نیا» ،همچنین بازپرس با با بازی «پژمان جمشیدی» و به اضافه «مائده طهماسبی».


مائده طهماسبی به خوبی از پس نقش یک زن روستایی که مادر متهمان نیز هست به خوبی بر امده و بازی بسیار خوبی از خود به جای گذاشته است، در مورد وی نیز بایدگفت که با وجود قدرت بازیگریش می بایست در سینما و تلویزیون از وی نیز شاهد کارهای بیشتری بودیم.

داستانک باغ یا همان علفزار مفاهیم زیادی را در بر دارد که از جمله می توان به تفاوت فرهنگی و طبقاتی، تعمیم جز به کل و خیانت، دروغ، ریا و... اشاره کرد که یکی از تبعات آن آنچه بود که در فیلم مشاهده کردیم. مسئله دیگر، تاکید بر مفهوم وجدان و مسئولیت است. این مفاهیم از ابتدا تا انتهای فیلم بررسی می شود، نقطه عطف این مفاهیم سرنوشت اطفالی است که در فیلم می بینیم، دوربین با تاکید بر روی پسر عروس در انتهای فیلم این موضوع را به مخاطب گوشتزد می کند.
افرادی که در باغ آن جرم ها را انجام دادند با سرنوشت و آینده چند خانواده به طور عام و سرنوشت و وضعیت روحی و روانی و اینده یک کودک به طور خاص بازی کردند یا در داستانی دیگر از همین فیلم، وضعیت کودک دیگری را می بینیم که او هم به نوعی قربانی بی مسئولیتی پدر و مادر است.

در این داستانک باید به بازی خوب «صدف استهبدی» اشاره کرد که در اولین حضور حرفه ای خود در سینما توانسته قابل باور بازی کند، گرچه گریم و لباس نیز خیلی تاثیر داشته است اما نمی توان از کنار بازی حرفه ای وی به راحتی گذشت.
گرچه نقش معتاد زن در سینمای ایران قبلا بازی شده و یکی از آخرین و بهترین های آن بازی سارا بهرامی در فیلم دارکوب است. البته بازی و نقش صدف استهبدی کمی یاد اور بازی سارا بهرامی در دارکوب است اما تفاوت هایی هم دارد که خاص بازی و نقش استهبدی است.
با دیدن این فیلم و شنیدن و داستان هایی نظیر ان به نظر می رسد لازم است در مدارس، علاوه بر تدریس دروس لازم، واحدهای اجباری تئوری و عملی گذاشت و به کودکان مسئولیت و مسئولیت پذیری را یاد داد. همچنین شاید باید این دروس در دانشگاه ها هم تکرار شوند و تبعات غیر مسئول بودن گوشتزد شود.
اگر پایان بهتری برای فیلم در نظر گرفته می شد و همه چی به ذهن مخاطب سپرده نمی شد، شاید علفزار می توانست تاثیر گذارتر باشد.

هرچند فیلمنامه علفزار تا حد زیادی موفق است و نویسنده آن که خود کارگردان (کاظم دانشی) است تا حد زیادی توانسته در رساندن منظور خود و ربط داستانک ها به هم موفق باشد. انتخاب بازیگران هم هوشمندانه بوده وچهره پردازی، طراحی صحنه و لباس و فیلمبرداری در خدمت فیلم است.

یکی دیگر از نکات مثبت فیلم صدا گذاری و صدا سازی آن است که زیر صداها شنیده می شود ولی مانع شنیدن و مفهوم بودن صداهای اصلی نیست و در راستای مفاهیم فیلم است. فیلم علفزار برای اولین بار در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در امد و یکی از فیلم های جنجالی این جشنواره محسوب می شود. این فیلم موفق شد از این جشنواره چهار جایزه دریافت کند. فيلم علفزار يك نقطه مثبت در كارنامه بهرام رادان به عنوان تهيه كننده محسوب مى شود.
