- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد و بررسی فيلمنامه خارج از حصار (Outside wire)
نقد و بررسی فيلمنامه خارج از حصار (Outside wire)
چهارشنبه 5 ابان 1409
نويسنده: چكاوك شيرازى
راب يس كمب و روان اتال نويسندگي فيلمنامه ان را به عهده داشته اند. بازيگر اصلي ان "انتونى مكى "است كه از تهيه كننده هاى فيلم نيز مى باشد.ديگر بازيگران فيلم عبارتند از:املى بيچام ،مايكل كلى و پيلو اسبك.
فيلم خارج از حصار محصول 2021 امريكا مي باشد و از تهيه كنندگان ان مي توان به "برايان كاوانا جونز "و "ارش عامل "اشاره کرد. اين فيلمبردارى فيلم در بوداپست انجام شده است و توسط شبكه نتفليكس به صورت ديجيتالى منتشر شده است.
خلاصه فيلم: در اينده اى نزديك يك هدايتگر پهباد و يك سايپورگ در كنار هم قرار مي گيرند تا جلوي حمله اي را بگيرند.
خارج از حصار كه البته می توان آن را " آن سوی سیم" هم ترجمه کرد و اين ترجمه به متن فیلم نزدیک تر است. زیرا "ستوان توماس "خارج از محدوده ی حفاظت شده اش و خارج از جایی قرار می گیرد که با چند دکمه و سیم جنگ را کنترل می کند.
در این فیلم نویسنده به یک پیش فرض کلی یا به اصطلاح ایده ی داستانی رسیده که در واقع المثنای مبهمی از ایده ای است که از قبل وجود داشته.
نویسنده تمام توجه خود را معطوف قهرمانی کرده که دقیقا مشخص نیست کدام یک از کاراکترها قهرمان اصلی داستان است، ما با ارفاق "توماس "را قهرمان در نظر می گیریم. نویسنده او را برجسته می کند اما او کاراکتری است که فقط حرف می زند و اتفاق هایی برایش پیش می آید که عمدا و به تحمیل فیلم نامه نویس سر راهش قرار گرفته است. بنابراین ما یک شخصیت کاملا مکانیکی داریم که فرصت را از بقیه هم گرفته، از حریفش ، که ملغمه ای از هر عنصری است که ممکن است فیلم را جذاب تر کند ،تا شخصیت های فرعی داستان، بنابراین آن ها همه ضعیف و ناپرورده اند.
نویسنده رسما از مضمون یا همان پیام داستان اجتناب کرده، یا آن را در گفت و گو ها بیان کرده، مثلا " خسارت جانبی" که هزار بار عنوان می شود و منظورش خساراتی است که جنگ به بار می آورد و از نظر صاحبان قدرت اهمیتی ندارد اما در حقیقت، این خسارت می تواند جان یک انسان باشد.
نویسنده سعی کرده قهرمان را در دنیایی قرار دهد که مناسب او باشد اما این دنیا به قدری مصنوعی و تحمیلی است که خود قهرمان هم در آن احساس غریبه بودن دارد چه برسد به مای مخاطب. پیرنگ و ترتیب صحنه ها همه مبتنی بر یک پرسش هستند و آن این است:" بعد چه اتفاقی می افتد؟" در واقع مای مخاطب فقط می خواهیم بدانیم آخرش چه می شود؟ و به نوعی فیلم را تمام کنیم و هرگز جای قهرمان اصلی زندگی نمی کنیم.
یادم می آید زمانی که پدرخوانده را می دیدم، دلم نمی خواست فیلم تمام شود و وقتی که تمام شد تازه متوجه شدم که سه ساعت و اندی در جای خود میخکوب شده ام. اما در " خارج از حصار" به معنای واقعی دلم می خواست از حصار فیلم خارج شوم و فیلم زودتر تمام شود. رویکرد نویسنده کاملا مکانیکی، تکه تکه و کلی است.
داستان هم از این قرار است که سربازی به اسم" توماس "از بالا به جنگ نگاه می کند در جایی از فرمان مافوقش سرپیچی می کند و با شلیک موشک باعث مرگ دو سرباز بسیار جوان می شود. البته او قصد داشته که سی و هشت نفر دیگر را نجات دهد و ظاهرا خودش را توجیه کرده، اما گویا اگر کار را به شخص دیگری می سپرد او همه ی چهل نفر را نجات می داد. اما از آن جا که کاراکترهای دیگر بسیار کم رنگ هستند، خیلی تاثیری در اثرگذاری این اتقاق ندارد و نمي تواند تاثير لازم را بر روي مخاطب بگذارد.
البته امتیازات کسب شده توسط فیلم هم بیان گر ضعف فیلم است. خارج از حصار در متاکرتیک چهل و پنج درصد و در راتن توماتوز سی و شش درصد، توانسته جلب توجه کند. سراسر فیلم یا از طریق دیالوگ به سربازان رباتیک اشاره شده یا آن ها را در حال جنگ نشان می دهند. که عملا فعالیت ویژه ای انجام نمی دهند در حالی که شاید هدف نویسنده از خلق آن ها ایجاد رعب و وحشت بیشتر بوده که متاسفانه نتوانسته موفق شود، زیرا يك كمي هم معلوم نیست که آن ها مربوط به روسیه هستند یا آمریکا.
در فیلم سعی شده به زور حرف هایی از جنس رمنس زده شود. در خودرو، کاپیتان لئو از نامزد توماس حرف می زند و در دیالوگ ها يي دختر را خطاب می کند كه معلوم نمی شود دقیقا هدف این مکالمه چه بوده! تنها حرف معنا دار و درستی که عنوان می شود، البته بدون کارآیی، این است که کاپیتان لئو دلیل ساخته شدنش در قالب یک سیاه پوست را بیان می کند و آن این است که با سیاه بودن حس بی طرفی را القا می کند، که کاملا درست است. اما باز هم این جمله در طول فیلم هیچ کارایی ندارد و نویسنده تنها خواسته کشفی را که کرده به رخ بکشد.
از دیگر بی توجهی های فیلم ساز این است که لئو می گوید راز بزرگ او را دو نفر بیشتر نمی دانند اما در عمل همه خبر دارد که او یک ربات هوشمند است تازه از هدفی هم که دنبال می کند، خبر دارند. خلاصه که توانسته بودند روی نولان را در ساخت فیلم های بی سر و ته سفید کنند.