معرفی و نقد روانشناختی سریال جدایی

شنبه 21 اسفند 1400
نویسنده: مرجان دلپسند

"حافظه اخباری" بخشی از حافظه است که به ما کمک می کند تا مکان اشیا و قرار ملاقات‌ها، مهارت‌های زبانی و مکانی را به یاد بیاوریم و به درستی و نادرستی حقایق دست یابیم. به عبارتی حافظه آشکار نیز به آن می گویند. اگر این بخش از مغز آسیب ببیند، انسان دیگر در انجام مهارت‌های شناختی مانند تصمیم گیری، حل مسئله توانایی ندارد همچنین آنچه به خلاقیت و عملکردهای آن ارتباط دارد را نیز از دست می دهد یا نمی تواند آن را به نحو احسن انجام بدهد. به این موضوع در سریال جدایی به کارگردانی "بن استیلر" پرداخته شده است.

این مجموعه در ژانر علمی، تخیلی و راز آلود محصول کشور آمریکا ست تولید سال 2022 می باشد. سوژه این مجموعه در نوع خود بسیار خلاقانه است. ایده اصلی این سریال جداسازی حافظه کاری از زندگی شخصی می باشد. ایده ای که همانند لوکیشنی هزارتویی که دارد رمز آلود نیز هست . کمپانی لومون شرکتی است که افرادی را استخدام می کند و در بدو ورود بر مغز ، بخش حافظه و اخباری آنها دستکاری انجام می دهد. اما نکته اصلی فیلم این است که این افراد با میل و خواسته خود وارد کمپانی شده اند و این شغل را پذیرفته اند، حتی قبل از انجام جراحی روی مغزشان نیز بیانه ای را با صدای بلند می خوانند و ضبط می کنند. به عبارتی این افراد با میل و خواسته خود در این پژوهش وارد می شوند.

به عقیده آنها این با این تفکیک سازی ،حافظه کاری و حافظه شخصیی وبا قرار دادن تراشه هایی در مغزشان قرار است به انسان‌هایی با ویژگی یک رباط کنترل شونده بدل شوند. انسان هایی که در طول زمانی که در محل کار خود هستند، حتی یک درصد در فکر زندگی شخصی و خانوادگی خود نخواهند بود. کامل کننده این روند کنترل گری یک صفحه مانیتور مملو از اعداد است . یک یا چند مورد از آنها می تواند حاوی احساس ناخوشایند برای فرد مقابل آن باشد. اعدادی که رمز گذاری و کدگذاری شده اند. اما افراد تفیک شده شاغل در این کمپانی که با این بازی سروکار دارند، بعد از خروج از این کمپانی از این اعداد کدگذاری و رمز گذاری شده چیزی در ذهنشان باقی نمی ماند. به عبارتی هیچگونه اطلاعاتی توسط افراد تفکیک شده از این سازمان خارج نمی شود و برعکس.

سکانس شروع این سریال به راحتی موضوع اصلی و داستان فیلم و شخصیت هایی را نشان می دهد که قرار است فرضیه ای آزمایشی را به تصویر بکشند. در سکانس ابتدایی فیلم زن جوانی به نام" هیلی" را می بینیم که روی یک میز بیهوش افتاده است و با شنیدن صدایی که از یک میکروفون شنیده می شود، به هوش می آید. مارک با بازی "آدام اسکات" که خود نیز یکی از کسانی است که برای کار در این کمپانی قبلا همین موقعیت را تجربه کرده است ، از« هیلی» سوالاتی را می پرسد. مردی که گذشته تاریکی قبل از ورودش به این شرکت داشته است.مردی که حالا بعد از چند سال کار در این کمپانی حالا سمت کارشناس ارشد را در بخش بهینه سازی ریزپردازه ها از آن خود کرده است . «مارک »با سوالاتی که از هیلی می پرسد، او را ارزیابی می کند. سوالاتی مانند نامش چیست؟ چشمان مادرش چه رنگی است؟ در کدام ایالت آمریکا به دنیا آمده است؟ و ...

برای اینکه مطمئن شوند که حافظه کاری او واقعا دستکاری شده است و توانایی به یاد آوردن هیچ خاطره ای از گذشته خود را ندارد. سوالاتی که بر اساس یک پروتکل از قبل تدوین شده از بیماران پرسیده می شود. مدیران این کمپانی قبل از اینکه افراد را تحت آزمایش و جراحی جداسازی مغز قرار بدهند، تمام صفات شخصیتی بیرونی انها را بدست می آورند تا بتوانند در زمان انجام آزمایش ها اگر از افراد خطایی سر زد یا بخوهند انصراف دهند، از آن اطلاعات بر علیه خودشان استفاده کنند. تخیل و چرت زدن و کوچکترین تفکری در خصوص موارد بیرون از این کمپانی، افراد تفکیک شده را با جرایمی روبرو می کند از جمله قرار گرفتن در اتاق تاریک و....

همچنین یک روانشناس با قراردادن آنها در یک موقعیت خاص خصوصیاتی از شخصیت بیرونی آنها را برایشان بازگو می کند که نباید واکنش احساسی خاصی به آن نشان بدهند و اما در ادامه سریال می بینیم که «مارک» با پیدا کردن سرنخ هایی سعی برآن دارد تا اسرار کار این اعداد و هدف های مدیران کمپانی را کشف کند. ادامه ماجراهای این سریال را می توانید از شبکه نمایش خانگی تماشا نمایید.