
تولدی دوباره برای مینا وحید در سریال افرا
شنبه 27 شهریور 1400
پرستو زارعی
طبیعت لاهیجان و بازی خوب بازیگران و فیلمنامه ی دلچسب می شود افرا.
لهجه ها را که کنار بگذاری و تناقض لهجه ی پدری (مهدی سلطانی) را با پسرش (روزبه حصاری) رها کنی با کلیتی زیبا از سریال ایرانی مواجه می شوی. قصه ای از عشق و درخت. قصه ای از آرزوها و یاس ها. حاج محمود قصه با بازی مهدی سلطانی تاجر برنجی ست که در سطح شهر معروف است. پسرش مسعود با بازی روزبه حصاری عاشق جنگل بانی و محیط زیست است و دختری که عاشق شده است.. عشقی که در همان اوان به فرجام مرگ می رسد. تجربه ی سالیان دراز بهرنگ توفیقی در این سریال به سرانجام می رسد و از افرا درامی اجتماعی می سازد که مخاطبانش را برای دیدن ادامه ی قصه مشتاق نگه می دارد.
لوکیشن زیبای شمال جذابیت سریال را دو چندان می کند و شناخت فیلمبردار از کادر ، چشم بیننده را انگار بر تابلوی نقاشی باز می کند. توجه به سختی کار و ناامنی محیط محیط بانان با توجه به وضعیت اسفبار چندساله ی این قشر زحمت کش حرکت رو به جلویی ست در ژانر سریال سازی که قابل تقدیر است. انتخاب بازیگران در نقش ها به جز یکی دو مورد زیرکانه انجام شده و باور پذیری مخاطب از شخصیت آنها نشان موفق بودن سریال در این بخش است.
از بازی خوب بزرگانی چون مهدی سلطانی ، پیام دهکردی و پژمان بازغی و... بگذریم تامل در بازی مینا وحید در نقش مهتاب ما را به تاملی در باب او می رساند. مینا وحیدی که با آتش سبز محمدرضا اصلانی وارد سینما شد در سیر تکاملی خود باری از تجربه ی تاتری اش را در این سریال به نمایش می گذارد. با توجه به عدم گریم و عدم طراحی لباس ، مخاطب با دکتر مهتاب مواجه می شود. وزن معنوی یک پزشک با رویای پیشرفت و استقلال در زندگی ، یکی از سخت ترین نقش ها را برای مینا وحید می سازد. او با پسرعمویش مسعود که عشق به حفظ محیط زیست و جنگل دارد و بی پشتوانه ی عشق ازدواج کرده است. اما وزن علمی و معنوی مینا وحید او را عاشق می کند.
شکاف بین او و همسرش یک شکاف کاری ست. کلوزآپ های او نیاز به دیالوگ ندارد چرا که مخاطب از نگاه او به تمامی احساساتش ورود می کند. دکتر مهتاب فروزش به دلیل اختلاف با همسرش در مهاجرت کردن به تهران درخواست طلاق می دهد. طلاقی که به مذاق خودش هم خوش نیست اما جدیت فضای کاری اش در بیمارستان، جدیت همسرش در زندگی را برنمی تابد. در این میان متوجه بارداری خود می شود. پزشکی باردار، زنی به دنبال عشق و زنی که می خواهد از سایه ی اقتدار عمویش مستقل شود. از سویی دیگر دختر خانواده عاشق پسری به نام پیمان می شود. برادر پیمان با بازی پژمان بازغی ، کارگر حاج محمود است.
این عشق به خواستگاری نافرجامی می رسد و نهایتا به مرگ پیمان به دست مسعود، پسر محیط بان حاج محمود. مخالفت خانواده با ازدواج این دو عاشق از همان آغاز به تشویش و شکی می رسد که مسعود دانسته و از روی قصد پسرک عاشق را کشته است. زندگی روی دیگری به خانواده ی حاج محمود و مهتاب نشان می دهد. اینجاست که بازی مینا وحید و توانایی اش در بازیگری رخ می نماید. شناخت او از میزانسن صحنه و همچنین خط افق دوربین باعث می شود که مینا وحید بتواند لحظه به لحظه ی احساساتش را به مخاطب منتقل کند و مخاطب به جای مینا وحید بازیگر ، تنها دکتر مهتاب فروزشی را می بیند که بر سر هزار راهه ای حیران است. نام سریال نیز یکی دیگر از نقاط قوت فیلمنامه است. از دیرباز تا کنون برای اهل فن موضوع از اهمیت زیادی برخوردار بوده است.
(افرا) درختی است که همه چیز با او آغاز می شود و احتمالا همه چیز هم با او پایان می یابد. باید منتظر بود و دید جنگلی که پسر حاج محمود بخاطرش تا تیغه ی اعدام رفته است خود می تواند او را نجات دهد یا خیر.
1 نظرثبت نظر شما
7 ماه پیش
با سلام، امیدوارم نویسندگان، تهیه کنندگان و سایر دست اندرکاران سریال افرا مطالب ذیل را مطالعه نمایند، شاید نقدهای اینگونه موجب بالا رفتن کیفیت کارهای آینده اشان گردد. سریال افرا متاسفانه چندین گروه از مشاغل را زیر سوال برده است: 1) اولین و مهمترین این مشاغل، حرفه شریف پزشکی میباشد. خانم پزشک با بازی بسیار ضعیف و آرایش غلیظی که برای یک پزشک جراح !!! آن هم در محیط کار و بخش جراحی، آنقدر مصنوعی به نظر میرسد که حتی ببننده غیرمتخصص در زمینه پزشکی را از خود خسته مینماید. جای بسی تاسف هست که جامعه پزشکی زحمتکش ما اینگونه در این سریال به نمایش کشیده میشود که یک پزشک جراح و البته سوگند خورده ! بارداریش را در یک جراحی بسیار مهم و حیاتی کتمان میکند، در زمان جراحی، هنگامیکه خون فراوان از بیمار رفته است، ایشان مشغول خوردن آب قند میباشند. من از طرف خودم ، از جامعه پزشکی زحمتکش ایران، عذرخواهی میکنم، که نویسندگان بی تجربه این سریال سطحی، بیمارستانی با آن عظمت را فاقد یک جراح مجرب نشان میدهند، که یک پزشک جوان با خط چشم و رژگونه غلیظ و البته باردار!!! وظیفه خطیر نجات جان یک جوان را برعهده میگیرد. 2) دومین گروه شغلی که در این سریال زیر سوال رفته است، حرفه قضاوت میباشد. من از قضات جامعه ایران نیز عذرخواهی میکنم که در این سریال آنقدر ضعیف به نمایش کشیده شده اند که قادر به قضاوت حقیقت و تشخیص قتل سهوی از قتل عمدی نمیباشند و به اشتباه حکم اعدام صادر میکنند. 3) سومین حرفه ایی که در این سریال بسیار ضعیف به نمایش نشسته است حرفه نیروی زحمتکش انتظامی میباشد. من ازعزیزان زحمتکش مشغول در این حرفه نیز عذرخواهی میکنم که در این سریال آنقدر ضعیف عمل کردند که وحید به تنهایی از عهده یافتن و پنهان کردن شکارچی ضارب مسعود برآمد بی آنکه نیازی به نیروی انتظامی باشد و بعد از پنهان شدن ایشان، نیروی انتظامی قادر به یافتن ایشان نبودند. 4) چهارمین شغل مورد سوال در این سریال، شغل وکالت میباشد، وکیل در این سریال بسیار خنثی و بی اثر جلوه میکند. موارد مورد اشکال در این سریال بسیار میباشد که در اینجا به چند مورد مهم آن اشاره مینمایم: 1) مائده قبل از مرگ پیمان در اثر استرس دچار تشنج شده و در بیمارستان بستری میشود، در صورتیکه بعد از مرگ پیمان، بسیار ساختگی غم خود را در اثر فقدان پیمان ، نشان میدهد و دیگر اثری از تشنج در ایشان نمیباشد !! 2) مائده در ابتدا به برادر خود، مسعود در مورد قتل پیمان مظنون میباشد و مشخص نمیشود چگونه این ظن برطرف میشود و حامی برادرمیشود. 3) خانم دکتر سریال، متخصص جراحی، زایمان و کودک میباشند !! گاهی در بخش جراحی هستند، گاهی در بخش زایمان و گاهی در حال نسخه نویسی برای فرزند وحید میباشند 4) محمود فروزش، بعد از آن همه مشکلات قلبی و احیا، به سرعت ریکاوری میشود و بهبود کامل پیدا میکند. 5) محمود فروزش رفتاری بسیار تحقیرآمیز در مقابل خواستگار دخترش دارد و در پایان سریال متاسفانه هیچ نشانی از پشیمانی و اظهار تاسف ندارد و با این همه اقدامات غیر اخلاقی رشوه دادن و ... مشکلاتش کاملا حل شده و سریال با پایان خوش به نفع ایشان به اتمام میرسد !! جای بسی تاسف است ... صدا و سیما میتواند نقش بسیار مهمی در ارتقاء سطح فرهنگی جامعه داشته باشد، متاسفانه با تولید چنین سریالهای سطح پایین جز اتلاف وقت و بدآموزی نقش دیگری نخواهد داشت.