- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد و بررسی سریال قبله عالم، یک مجموعه با فیلمنامه ای سردرگم
نقد و بررسی سریال قبله عالم، یک مجموعه با فیلمنامه ای سردرگم
25 شهریور1400
نویسنده: نجیبه نعمتی
سریال قبله عالم از روز یکشنبه دهم مرداد ماه در پلتفرم فیلیمو آغاز شده و قرار است هر یکشنبه مهمان خانههای ما گردد.
سریال قبله عالم یکی از سریالهای عرضه شده در پلتفرم فیلیمو است که تا کنون چهار قسمت آن پخش شده است. هر قسمت این سریال بر اساس یک کتاب است؛ شاهزاده و گدا (مارک تواین) غرور و تعصب (جین اوستین)، بر باد رفته ( مارگارت میچل) و آرزوهای بزرگ (چارلز دیکنز).
سریال فوق در حقیقت یک فانتزی تاریخی بوده و قرار بر آن است شاهد شوخی با تاریخ و وقایع دوران قاجاریه و به خصوص شوخی با یکی از شاهان قاجاریه باشیم. از نام سریال یعنی قبله عالم که یکی از القاب ناصرالدین شاه بوده مشخص است که به دوران ناصرالدین بپردازد. ناصرالدین شاه قاجار یکی از مهمترین شاهان قاجار بوده که به دلیل علاقه به عکاسی، یادداشتهای روزانه و خاطراتی که از خود به جای گذاشته به عنوان یکی از مشهورترین شاهان مبدل شده و سینماگران هر بار از زاویه خاص خود به دوران او میپردازند.
این بار قرار بر آن است تا از دریچه دوربین “حامد محمدی “ نظارهگر دوران و احیای دوباره ناصرالدین شاه باشیم؛ اما قرار بر این نیست که تاریخ روایت گردد؛ بلکه این بار با یک فانتزی روبرو هستیم. قسمت اول سریال حکایت شاهزاده و گدا نام دارد. داستانی خطی و تکراری که هر بار به نحوی به دایره فیلمسازی برمیگردد؛ در این سریال ناصرالدین شاه قاجار با بدل خود اتفاقاتی را رقم میزند و ما نیز به دیدن دوباره ماجراهای این دو بنشینیم. قسمت اول سریال با نام شاهزاده و گدا بیشتر به معرفی شخصیتهای اصلی سریال میپردازد. حامد کمیلی در قسمت اول و دوم هم شاه است و هم گدا.
ناصرالدین شاه در بخشی از این قسمت به داستان شاهزاده و گدا نوشته مارک تواین اشاره میکند که پدرشان یعنی محمد شاه قاجار آن را برایشان روایت میکرد که باید گفته شود داستان شاهزاده و گدا در سال 1881 یعنی حدود پنجاه سال بعد از ناصرالدین شاه نگارش شده که به اشتباه به آن اشاره میکند.
قسمت دوم با نام « غرور و تعصب» که امید میرفت بهتر از قسمت اول باشد نیز به یک ملغمه مبدل میشود؛ ماجرای مثلث عشقی بدل ناصر الدین شاه، ماهی و میرزا رضا( با بازی پژمان بازغی) است. میرزا رضا که میدانیم قرار بر آن است در پنجاهمین سالگرد سلطنت ناصرالدین شاه او را به دلیل بی کفایتی ترور کند. هر چند میرزا رضای حامد محمدی هر آنچه هست الا آن مبارز تاریخی کشور، در لباس مبدل زنانه و چشمان رنگی.
میرزا رضا کرمانی مبارز دوران ناصرالدین، شاگرد جمال الدین اسدآبادی در این سریال تنها برای عشقش به «ماهی» ناصرالدین را ترور میکند. دکتر خشایار السلطنه عامل کلیدی در رخدادهای بعدی است او بر آن است اکسیر و آب حیات را برای اعطای زندگی ابدی را تهیه و در اختیار شاه قرار دهد. دکتر خشایار السلطنه با توضیحات امیرکبیر، دوست صمیمی امیر است و او فردی است که پیر نمیشود. این دکتر قرار است در پروژه مهمی به نام « پدافند ویژه نجات سلطنت» که مخفف آن « پونس» است آب حیات را با استفاده از اجساد بزرگان قجر، سوسک، گربه و...مورد آزمایش قرار دهد.
در قسمت دوم امید مخاطب برای دیدن یک سریال تاریخی بر باد میرود. شوخی های ... بیشتر میشود، تنزل مقام زن در قسمت دوم نیز از حد خود به در میرود. شوی انتخاب همسر و الفاظی که در گفتگویشان با زنان بکار میرود مقام زن را به برده تنزل میدهد. شوخیهای اروتیکی که از خط قرمزگذر کرده؛ اما مشخص نیست به چه دلیلی در این سریال به راحتی استفاده میشود.
حامد محمدی در قسمت دوم، اندرونی و حرمسرای شاه قاجار را هدف قرار داده و چیزی که او سعی در پرداخت آن دارد تا کنون یک فانتزی درهمی است که تا پایان ممکن است هم شکل مناسبی پیدا نکند. صحنه استفاده از منقل و وافور نیز از جمله مواردی است در قسمت دوم مورد استفاده قرار گرفته است.
قسمت دوم سریال با ترور بدل ناصرالدین شاه به پایان میرسد. امیر کبیر در این صحنه برای مشایعت بدل ناصرالدین شاه حاضر میشود. هر چند امیر متوجه بدلی بودن او نمیشود. دغدغه امیر نیز مرگ ناصر است او هنوز نیز با مرگی که توسط شاه و مادرش برای او رقم زده اند دل نگران اوست.
قسمت سوم بر خلاف قسمت اول و دوم به دوران معاصر برمیگردد. زمانی که « دکتر خشایار تاج بخش» یا همان خشایار السلطنه به یک سخنران انگیزشی در حوزه ازدواج و زندگی زناشویی مبدل شده و علاوه بر آن با سرایداری با نام « افشین چمن زار» آشنا میشویم. سرایداری که بسیار حراف، ترسو، اهل لابیگری و ...است. بازی و حرافیهای افشین در عمارت آنقدر طولانی و به قول معروف روی مخ است که مخاطب را به شدت دل زده میکند. خانهای که او سرایداری آن را برعهده دارد توسط میراث فرهنگی مصادره شده است.
دکتر خشایار تاج بخش هر از گاهی به بهانه سر زدن به خانه آبا و اجدادی به آن سر میزند؛ اما او در این عمارت مشغول کاری دیگر است. در بخشی از قسمت سوم با قطع برق توسط مامور برق برای مدتی برق عمارت قطع میشود این قطعی سبب میشود تا به صورت ناگهانی و برخلاف برنامه ریزی های دکتر؛ ابتدا مونس السطنه و آنجلینا السلطنه و بعد از مدتی نیز مهد علیا و ظل السلطنه صد و سی سال را پشت سر گذاشته از دل تاریخ بیرون آمده و به عصر حاضر پای میگذارند.
بیشتر زمان و صحنه های این قسمت به نشان دادن این چهار شخصیت و مواجهه آنها با دنیای کنونی میگذرد. خروج این چهار نفر و برگشت به دوران معاصر سبب میشود تا پای آنها به کلانتری باز شود، جایی که «ستوان آرش لوزانی» با بازی سروش صحت، « سرباز وظیفه جهانگیر میرزایی» نیز به بازیگران این مجموعه اضافه گردند.
قسمت چهارم این سریال تحت عنوان « آرزوهای بزرگ» است. خروج ناصر الدین شاه و آمدنش به دنیای معاصر در ابتدای این قسمت اتفاق میافتد. او هنوز در توهم است. حال با توجه با این چهار قسمتی که تا کنون پخش شده است باید گفت:
سریال از همان قسمت اول به سمت هجو میرود. بیشتر شوخیهای آن گرایش به ابتذال دارند و بسی سبب تاسف است که هدف این شوخی ها نیز شخصیت های مهم تاریخ کشور هستند.
شخصیت پردازی نیز تا کنون به درستی صورت نگرفته و باید دید تا پایان سریال تغییر خواهد کرد یا نه.
هادی کاظمی در نقش ظل السلطان، صدراعظم و یا همان اتابک اعظم ناصرالدین شاه است. او بیشتر نقش خود را در سریال های مهران مدیری ایفا میکند و به همین دلیل تیپ است تا شخصیت. هادی کاظمی بار طنز سریال را تا کنون و چهار قسمتی که ارائه شده را بر دوش دارد.
این مسئله در خصوص شقایق دهقان که نقش مهد علیا مادر ناصر الدین شاه را بر عهده دارد نیز صادق است. در حقیقت شقایق دهقان همان تیپ معروف سابق خود یعنی « خانم شیرزاد» در سریال ساختمان پزشکان را بازی میکند. سن و شخصیت مهد علیا را ندارد. بازی او غلو شده است. نقش او به دل نمینشیند؛ طرز بیان و بازی او نوعی شلختگی نقشی را در خود دارد. شوخیهای او در این سریال دیگر مانند خانم شیرزاد مخاطب را نمیخنداند. او از سفیر گرفته، کبیر و سرایدار و ...به دنبال یافتن همسر است.
راوی سریال هم امیر کبیر خیالی حامد محمدی است که با صدای محمد رضا علیمردانی هر بار بخش هایی از روایت را بر ملا میسازد. اگر راوی حذف گردد هیچ تاثیری بر داستان سریال ندارد. بازی حامد کمیلی نیز غلو شده است.
عیب عمده و اصلی این سریال ایراد در فیلمنامه است. فیلمنامه در این چهار قسمت نشان از سردرگمی دارد. دیالوگ های سریال به جای اینکه با همان عهد و زمانه همخوانی داشته باشد امروزی است. هیچ تحقیق و پژوهشی در خصوص زبان و طرز بیان نشده، شوخی های آن امروزی است.
هنوز زود است تا در خصوص سریال قبه عالم پیش بینی جامعی ارائه داد، حامد محمدی که پیش از این فیلم های طلا و مس، فرشته ها با هم میآیند را در کارنامه خود دارد نشان داده است که به اتفاقات اجتماعی اطرافش توجه دارد شاید در پس لودگی و هجو ورق دیگری را رو کند و مسیر سریال را به مشکلات اجتماعی و اقتصادی روز بکشاند.