نقد و بررسی فیلم دربان «Doorman»

جمعه 30 مهر 1400
چکاوک شیرازی

• دربان-Doorman
• 2020 آمریکا
• ژانر اکشن- تریلر

رابی رُز در نقش هایی ظاهر می شود که سابقا توسط مردان ایفا می شد و زنی را یارای داخل شدن به آن حیطه نبود و انصافا بسیار هم خوب از پس چنین نقش هایی بر می آید و توانسته خودش را تثبیت کند. کاراکتری مانند رمبو که البته سال ها طول خواهد کشید تا جایگاه مردانه را به دست آورد‌.

این فیلم با دُز بالایی از آدرنالینی که در خون ترشح می کند، داستان زنی است که در ارتش آمریکا خدمت می کند و به خاطر جان فشانی ها و لیاقتش، مدال های مختلفی دریافت کرده است.
او که با وجود تمام تلاشش نتوانست جان همسر و دختر نخست وزیر را نجات دهد دچار‌ نوعی ناراحتی روانی است و لازم داشته از کار کناره گیری کند حالا خود را تا مقام یک دربان تنزل داده.

او به عنوان قهرمان اصلی داستان دچار ضعف اخلاقی است و ضعف اخلاقی اش در این خلاصه می شود که اعتماد به نفسش را تقریبا از دست داده و این در " قربان" گفتش که از زمان خدمت در ارتش بر روی او مانده، خودش را نشان می دهد‌. او نیاز دارد که دوباره خودش و قابلیت هایش را پیدا کند. البته الی گروسکی خودش هم نمی داند که چه چیزی لازم دارد و تنها به گوشه گیری و انزوا پناه برده و این خط اصلی داستان است که مسیر را طوری برای الی طراحی می کند که او را به هدفش برساند.

عمو پت، عموی الی به او کمک می کند که شغلی پیدا کند، اما او هدف دیگری از پیشنهاد این شغل دارد. خانواده ی خواهر فوت شده ی الی، که الی بنا به دلایلی در گذشته مایل به ملاقات با آن ها نیست، در همان ساختمانی زندگی می کند که الی به شغل دربانی آن مشغول است و عمو پت این کار را پیشنهاد می دهد که الی با خانواده ی خواهرش دیدار کند.
الی که برای توجیه حضورش در آن ساختمان به سراغ همسر و فرزندان خواهرش می رود، کاملا اتفاقی و بر اثر فرار گربه به خانه ی آن ها وارد می شود‌‌. تا این جا فیلم به معرفی کاراکترها و اشاره هایی به گذشته ی آن ها می پردازد و از این جا به بعد پیرنگ اصلی داستان شکل می گیرد.

زیرا عده ای از تروریست ها به سرکردگی ویکتور دُبوآ ( ژان رنو) برای به دست آوردن تابلو هایی گران قیمت، جان که کارشناس هنری است و فرزندانش نیرا و مکس را گروگان می گیرند. داستان یک deadline دارد که هیجان مخاطب را برای پی بردن به سرنوشت گروگان ها بیشتر می کند و اصولا کار deadline، همین است. آن ها می دانند که اگر کار ترویست ها تمام شود و تابلو ها را بیابند بلافاصله ی همه ی آن ها کشته می شوند. فضای طراحی شده هم به این موضوع کمک مضاعفی می کند، ساختمانی ده طبقه که کاملا کور شده و از بیرون این طور به نظر می آید که کسی در آن جا نیست، اما در داخل محیطی خفقان آور حکمفرماست.

این گروگان گیری و تلاش برای نجات جان خانواده همان چیزی است که الی به آن نیاز دارد تا دوباره خود واقعی اش را پیدا کند، در لایه ی دیگری از داستان مکس که پدرش را مقصر اصلی مرگ مادرش می داند، با قرار گرفتن در شرایطی دشوار می فهمد که پدرش را به ناحق محکوم می کرده و حالا می تواند شرایطی را که پدرش در آن قرار گرفته، درک کند و این به بهبود روابط خانواده می انجامد.

حریفان بسیار باهوش و در عین حال سنگدل هستند، پس به دست آوردن موفقیت راحت نیست و این جایگاه قهرمان را بالاتر می برد. قهرمان هم باهوش و توانا است، اما دست به هر اقدامی می زند رقیب دستش را می خواند و به قول معروف پاتک می زند.

این حمله و ضد حمله ها مدام ریتم فیلم را تندتر می کنند و پیروزی قهرمان بر هر یک از رقیبانش بیشتر به دل مخاطب می چسبد. دست آخر نیرویی به کمکش می آید و آن اختلاف بین تروریست هاست که در این جا هنر جان به کار می آید و وقتی قیمت تابلو ها را می گوید برز ( یکی از تروریست ها) می فهمد که ویکتور فریب شان داده و او را به قتل می رساند‌.
از این قبیل کاشت ها و برداشت هایی که در دقایق بعدی اتفاق می افتد در فیلم به وفور دیده می شود.

حالا فیلم به نقطه ی اوج خودش می رسد و الی می ماند و برز یا همان غول مرحله ی آخر که صد البته الی پیروز میدان است.

همه ی چیز به تعادل قبل برگشته اما این بار الی می داند که هنوز قابلیت حفاظت از جان دیگران را دارد و در واقع به مکاشفه ی نفس رسیده در کنار زمزمه های عشقی تازه.