نقد و بررسی فیلمنامه سكوت خبری، برای "سکوت خبری" غوغا کنید

پنجشنبه 13 ابان 1400
نویسنده: چكاوك شيرازى

پیرنگ اصلی یعنی همان وقایع اساسی که داستان را پیش میبرد و قهرمان را فورا درگیر میکند به خوبی شکل گرفته. قهرمان فیلم نامه مردی ست که با شرایط ویژه ی اقتصادی جامعه دست به گریبان است، عاشقانه همسرش را دوست دارد و برای خوشایندش فداکاری می کند. ضعف و نیاز قهرمان داشتن شرایط مالی مناسب برای تولید فیلمش است اما در لایه ی زیرین هدفش فراهم کردن شرایطی است که همسرش،"کژال "بتواند به آرزویش که بازیگری و ستاره شدن است، برسد شاید که از خیال مهاجرت دست بردارد. پس نرسیدن "کژال "به آرزوی مهاجرت،اوج خواسته ی قهرمان است که هرگز آن را به زبان نمی آوردو یکی از نکات برجسته ی فیلم نامه است.

ما شاهد تلاش هر دو برای دستیابی به آرزوهایشان هستیم چیزی که در فیلم نامه نویسی از آن با عنوان نقشه ی راه و نبرد یاد می شود که شامل تمام مسیری ست که قهرمان طی می کند تا به هدفش برسد. اما در این مسیر رقبای دیگری هم برای رسیدن به خواسته هایشان تلاش می کنند. مهم ترین رقیب قهرمان کسی است که قهرمان را از هدفش دور می کند اما در ظاهر "کژال "را به آرزویش می رساند.

گره افکنی در مسیر فیلم نامه به درستی پرداخت شده، قهرمان که برای ساخت فیلمش دنبال اسپانسر می گردد با آدم هایی روبه رو می شود که از جنس خودش نیستند و مانعی برای تحقق آرزوهایش هستند. همانطور که داستان جلو می رود رقبا هم‌ قوی تر می شوند. تا به نقطه ی اوج داستان که تصمیم "کژال "به جدایی ست می رسیم و پیروزی رقیب را می بینیم.
تعلیق‌های داستان هم در جای درست اتفاق می افتد. به قول "چارلی موریتس تعلیق، يكي از اصل هاي مهم من داستان است. وقتی زندگی قهرمان از تعادل خارج می شود باید شرایطی فراهم شود که مدام از خود بپرسیم: آیا او به هدفش میرسد؟ در این فیلم با هرباری که قهرمان و همسرش به دفاتر فیلم سازی سر میزنند ما امیدواریم که این بار جواب مساعد را دریافت کنند.

فیلم‌نامه نویسان توانسته اند تا آخر درگیری و علاقه ی مخاطب را به دنبال کردن ادامه ی داستان ایجاد کنند. در این فیلم روابط علت و معلولی در نظر گرفته شده و از منطق داستان در هر شرایطی محافظت شده است.

اولین فیلمی که دیدم که توانسته بود مشکلات جامعه ی سینمایی را در بستر مناسب مطرح کند فیلم" وقتی همه خواب بودیم" بهرام بیضایی بود‌. اما فیلم خوب " سکوت خبری" هم توانسته با خلق داستانی دراماتیک-عاشقانه و لایه لایه به بیان بسیاری از مشکلات در سینما بپردازد بدون آنکه شعاری جلوه کند. و موفق شده چون ذات داستانش چنین چیزی را می طلبیده و مانند اکثر فیلم های دیگر آن را با طومارى از مشکلات وصله پینه نکرده.

حضور دوست و رفیقی که در کنار قهرمان قرار می گیرد و گاها ما از طریق او به اطلاعاتی دست پیدا می کنیم در این فیلم خوب پرداخت شده بود. کاراکتری بانمک که نمکش را به جا و درست خرج میکند. فیلم ساز عجله ای برای دادن همه اطلاعات فیلمش به صورت یک جا ندارد. تقریبا به اواخر فیلم رسیده ایم که میفهمیم دلیل این که قهرمان ما با همسرش به آلمان نمی رود چیست.

این ها همه مزایای فیلم است در کنار بازی خوب بازیگرها که حال آدم را بعد از دیدن آن همه فیلم بد، بهتر می کند.