- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهى به فيلم زود باش، زود باش (C'mon,c’mon)
نگاهى به فيلم زود باش، زود باش (C'mon,c’mon)
سه شنبه 21 دى 1400
چكاوك شيرازى
- زود باش، زود باش (C'mon,c’mon)
- کارگردان: مایک میلز
جانی (واکین فینیکس) یک برنامه ساز رادیویی است که از ایالتی به ایالتی دیگر در آمریکا می رود تا با نوجوانان و کودکان مصاحبه کند و نظرشان را راجع به تصوراتشان از آینده و ایده ها و عقایدشان ثبت می کند. اما این کار را به صورتی مکانیکی انجام می دهد و به چشم یک شغل به آن می نگرد که صرفا باید انجام داده شود. تا زمانی که خواهرش ویو ( گبی هافمن) به دلیل بیماری روانی همسرش مجبور می شود به شهری دیگر برای نگهداری از او برود و سرپرستی از پسر کوچکش "جسی "را برای مدت کوتاهی به برادرش جانی واگذار مى كند.
در ابتدای ورود جسی، جانی هم چنان نگاهی مکانیکی به مسئله دارد و باز هم کار را طوری انجام می دهد که فقط انجام داده باشد. اما رفته رفته اوضاع عوض می شود. این تغییر، از آن دست تغییرات کلیشه ای نیست که مثلا پسربچه یا دختر بچه ای با حضور پر شور و دنیای رنگارنگ و شاد خود باعث عوض شدن دنیای بزرگترها می شوند. در این جا "جانی "به دلیل احساس مسئولیت عوض می شود.
جایی که مجبور می شود بر سر جسی داد بکشد یا جایی که او را گم می کند، همه ی این ها سبب می شود که "جانی "تغییراتی را درون خود احساس کند. این تغییر ما به ازای تصویری هم دارد. "جسی "یک بازی اختراع کرده و در آن بازی خودش نقش یک یتیم را بازی می کند و از مادرش می خواهد که نقش کسی را به عهده بگیرد که سرپرستی او را پذیرفته است. وقتی از "جانی "می خواهد که این بازی را انجام دهد او امتناع می کند زیرا معتقد است که این بازی زیادی غم انگیز است. اما به مرور در می یابد که یکی از راه های نزدیک شدن به "جسی" انجام همین بازی به ظاهر غمناک است.
او ابتدا سعی می کند که با گوش دادن به فایل های صوتی در زمینه ی تربیت کودکان روابط را با "جسی "بهبود ببخشد اما این روش ماشینی کاربردی ندارد و حتی مورد تمسخر "جسی "واقع می شود. اما زمانی که کاملا با قلبش جلو می رود می تواند رابطه ی بهتری با خواهرزاده اش برقرار کند.
از آن طرف، دنیای "جانی "هم برای "جسی "جذاب است. آشنایی با ابزار صدابرداری و استفاده از آن برای شنیدن صداهای مختلف مانند صدای دریا یا صدای جار و جنجال یک کارناوال برای "جسی "هیجان انگیز است. او ابتدا فقط می شنود اما کم کم میکروفون را وسیله ای برای درد دل می یابد و این روشی می شود که می تواند با دایی اش صحبت کند و احساساتش را نشان بدهد.
فیلم سیاه و سفید ساخته شده که به نظر می آید باعث شده اتفاقات فیلم لطافت و اثرگذاری بیشتری داشته باشد. این فیلم به طریقی غیرمستقیم تاثیر حضور مادران در زندگی فرزندانشان هم نشان می دهد که چگونه بدون نیاز به فایل های صوتی تربیتی می توانند با کودکانشان ارتباط موثر برقرار کنند و حالشان کنار یکدیگر خوب باشد.
حضور "جسی "در زندگی "جانی "روی شغل او هم تاثیر گذاشته بود و او دیگر به مصاحبه شوندگانش به دید وسیله ی کار نگاه نمی کند بلکه می خواهد به عمق احساسات آن ها پی ببرد.
در آخر وقتی مادر برای بردن "جسی "می آید همه ی روابط به یک تعادل جدید رسیده است . حتی در روابط ویو و جانی نيز شاهد تعادل هستيم . ان ها که سال ها بود كه با یکدیگر در ارتباط نبودند و همانطور كه در ابتدای فیلم ديديم با دعوا از یکدیگر جدا شدند و ان به خاطر بیماری مادرشان اتفاق افتاد و تلنگری هم بود به نوع ارتباط مادر با فرزند که "ویو " تا چه حد نسبت به مادری که او را نادیده می گرفته دلسرد و بی اعتناست .اما جانی که نورچشمی مادر بوده نگران اوست. حتی در یک نما هم می بینم که جانی کنار مادر ایستاده و با او نرمش می کند اما ویو پایین تخت قرار گرفته و با بی میلی حرکات آن ها را تکرار می کند ، اما حالا با حضور جسی، روابط خانوادگى هم عوض مى شود.