معنی اصطلاحات حقوقی به زبان ساده

کلمات و اصطلاحات حقوقی معمولا در مکالمات روزمره ما استفاده نمی شوند و دانستن آن ها برای انجام امور حقوقی بسیار مهم است.

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که درگیر مسائل حقوقی و دادگاهی شده باشید و با کلماتی مواجه شوید که تا بحال به گوشتان نخورده است. عجیب و غریب بودن این کلمات غیرقابل انکار است، به ویژه هنگامی که باید برای انجام کاری به دادگاه مراجعه کنید. اگر با معنی درست این اصطلاحات آشنا نباشید، ممکن است با مشکلاتی مواجه شوید. در ادامه با آسمونی همراه باشید تا با معانی برخی از کلمات و اصطلاحات پرکاربرد حقوقی آشنا شوید.

اصطلاح	معنی
تعرفه	صورت قیمت ارقام کالا
تعدی	تجاوز از حدود اجازه یا متعارف نسبت به مال یا حق دیگری
ترکه	دارایی متوفی که بدهی وواجبات مالی وثلث از آن خارج شده است
فک رهن	خروج مال مورد رهن از حالت وثیقه بودن
سفیه	کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد
عطف قانون به ما سبق	یعنی حکومت قانون نسبت به وقایعی قبل از تاریخ وضع و نشر آن
غش	از جرایم مربوط به تقلب در کسب است
غیر منقول	مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین و معدن
قصد	مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره
ماترک	مالی که با فوت مالک آن و به حکم قانون به وارث تعلق گیرد
مثمن	معوض را در عقد بیع گویند
مستعیر	کسی که مال غیر را به عاریه می ستاند
تجاهر	علن وآشکار
حد	مجازاتی است که نوع، میزان و نحوه انجام آن (کیفیت و کمیت آن ) توسط شرع الهی مشخص شده است
تصرف عدوانی	تصرفی است که بدون رضایت مالک مال غیر منقول از طرف کسی صورت گرفته باشد
اَرش	دیه غیر مقدر را ارش گویند که میزان آن با لحاظ نوع و کیفیت جنایت تعیین می شود
متشاکی	شخصی است که شکایت بر علیه او مطرح شده است ، مشتکی عنه
خیار	توانایی بر هم زدن عقد را گویند
محکوم له	شخصی که حکم دادگاه به نفع اوست
محکوم علیه	شخصی است که حکم دادگاه به ضرر و بر علیه اوست
ابراء	چشم پوشی اختیاری بستانکار از طلب خود
ادله اثبات دعوی	آنچه از مقررات نوشته یا معرفی که در مقام اثبات امری از امور در مراجع قضایی به کار رود
ارتفاق	حقی است برای ملک شخصی در ملک دیگری
استخلاف	عبارت است از اینکه شخص دیگری را برای بعد از فوت خود مالک قسمتی از دارای خود نماید
استنابه	به نیابت خواستن کسی را. بر نیابت داشتن خواستن
اسقاط	فرود آمدن، مانند اسقاط جنین که بیرون انداختن آن حمل است پیش از وقت طبیعی
اقباض	تسلیم، تحویل، اصطلاحا تحویل مورد معامله است به طرف عقد
تراضی	به خشنودی دو جانب، به رضایت دو طرف معامله راضی گشتن